
از صحنة انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد، هر روز خبر تازهای میرسد. امروز نوبت به معرفی معاون پیشنهادی مککین، نامزد حزب جمهوریخواه رسید؛ سرکار خانم سارا پالین! اینکه مککین در 72 سالگی بخواهد رئیس جمهور ایالات متحد شود خود مسئلهای است که به صورت جدی برخی رأیدهندگان را به فکر انداخته. میدانیم که ریاست جمهوری آمریکا معمولاً نه برای 4 سال که برای مدت 8 سال برنامهریزی میشود، و اگر مککین با این سن و سال پای به کاخسفید بگذارد، این احتمال وجود دارد که حضرت عزرائیل در نیمهراه گریباناش را بگیرد؛ جان مک کین امروز با معرفی یک زن 44 ساله به عنوان معاون خود در واقع در داژبال سیاسی، «توپ» را از دست دمکراتهائی گرفت که دوست میداشتند اولین نامزد زن برای انتخابات ریاست جمهوری از سوی حزب دمکرات معرفی شود! به این میگویند «کلک مرغابی»! هر چند که در پشت صحنه مسئله بیش از این حرفها ریشهدار است.
خانم پالین که از سال 2006 فرماندار ایالت نفتخیز آلاسکا هستند، یکی از مهرههائی بودند که حضورشان در انتخابات آینده آنقدرها جدی تلقی نمیشد. با این وجود، با در نظر گرفتن «سجایای» سیاسی ایشان میباید قبول کرد که «حاجیه» خانم مهرة مناسبی برای این دوره از فعالیتهای سیاسی در کشور آمریکا هستند. ایشان که به تنهائی، و بدون دریافت کوچکترین کمکی از دیگران، 5 فرزند برومند نیز به دنیا آوردهاند، یکی از سرکردگان و مبلغان «محافظهکاری» آمریکا به شمار میروند. میدانیم که بر اساس این نوع «تبلیغات»، ایفای نقش «مادری»، آنهم برای این شمار «چشمگیر» نوباوه، به هیچ عنوان سدی در راه فعالیتهای سیاسی و شغلی «حاجیه» خانمها ایجاد نخواهد کرد! و طی هفتههای آینده میباید این «صورتبندی» جادوئی را مرتباً از رادیوها و تلویزیونها تحویل گرفت که حاجیة محترمه نمونهای بارز از یک «مادر فعال» و اجتماعی نیز هستند! مخالفتهای «تند» حاجیه خانم با «سقط جنین» نیز نمیباید از نظر دور بماند؛ خلاصه بگوئیم معاون پیشنهادی مککین خودش به تنهائی یک «حضرت پاپ» است!
البته قصة مادران فعال، بیشتر برای خواب کردن کودکان است، چرا که وارونه نشان دادن واقعیات اجتماعی در ایالات متحد میرود تا تبدیل به یکی از مهمترین برگهای انتخاباتی در روزهای آینده شود؛ خانم پالین به عنوان یک «فعال سیاسی»، مسلماً آنقدرها وقت برای رسیدگی به امور «فرزندان» برومندشان نخواهند داشت. و این «نوباوگان» در واقع، در دامان خدمه و نوکر و کلفتهای بیشماری که منازل و ویلاهای متعدد خانم «فرماندار» را نگهداری میکنند، به امید تلاشهای معلمین سرخانه، مربیهای اسبسواری، گلف، نقاشی و موسیقی رها شدهاند! اگر امیرعباس هویدا میگفت، «به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشد!» ما هم میباید به حاجیه پالین بگوئیم، «به امید روزی که هر مادری بتوانند چنین خدمة دلسوزی داشته باشد!»
ولی اصل «توالد و تناسل» هر چند بخوبی در فضاسازی و جوسازیهای سیاسی میتواند دست رقبا را در پوست گردو بیاندازد، آنقدرها که مینماید اساس انتخاب حاجیه خانم را رقم نزده؛ این صحبتها بیشتر جنبة تزئینی و نمایشی دارد! در حالیکه مطلب اصلی همانطور که پیشتر نیز گفتیم مسئلة «نفت و گازطبیعی» است! در مطلبی تحت عنوان «نفت و آلاسکا» که در تاریخ 8 ماه اوت سالجاری نوشتیم، شمهای از مسائل ژئوپولیتیک منطقة وسیع آلاسکا، مشکل انرژی و نفت در ایالات متحد، و نهایت امر مشکلات امنیتی و نظامیای که فعالیتهای گستردة اقتصادی میتواند در آلاسکا بر علیه منافع آمریکا و کانادا ایجاد کند، ارائه دادیم. همانطور که میدانیم آلاسکا از نظر جغرافیائی تنها منطقهای است که آمریکای شمالی را به قارة آسیا، یا بهتر بگوئیم به کشور روسیه متصل میکند، و هجوم جمعیت به این منطقه میتواند معضلات امنیتی برای آمریکا به همراه آورد. معضلاتی که پس از وقایع 11 سپتامبر، آمریکا به هر ترفندی سعی در احتراز از آنان داشته.
با این وجود، حاجیه «پالین» یکی از طرفداران پرشور احداث خطوط لولة گاز طبیعی و ارسال گاز از آلاسکا به دیگر مناطق آمریکا هستند! ایشان «درخواست» عاجل دارند که نوعی «انفجار» اقتصادی، آلاسکا را نیز در ردة ایالتهای ثروتمندی چون تگزاس و کالیفرنیا به قدرتی اقتصادی در بطن ایالات متحد تبدیل کند! و جالب اینجاست که محافظهکاران، که خانم پالین نیز ظاهراً جزئی از گروه آنان به شمار میرود، در تمامی موضعگیریهای خود، به طور کلی با نگرش «نفتی» به ایالت آلاسکا مخالفت کرده بودند! از این «مختصر» میتوان به شکاف ایجاد شده در میان محافل محافظهکار آمریکا نیز پی برد. و این شکاف نشان میدهد که مسئلة نفت دیگر نمیتواند در چارچوبی رتقوفتق شود که کاخسفید معمولاً با تکیه بر شرایط «جنگسرد» آنرا راهبری میکرد.
همانطور که دیدیم، باراک اوباما به عنوان یک رنگینپوست در جامعة نژادپرست آمریکا میتوانست مواضع «دمکراتیک» گستردهتری اتخاذ کند! البته دستهای وی تا حدود زیادی بسته بود، چرا که در عمل رأیدهندگان آمریکائی، یا حداقل آندسته از شهروندان که به پای صندوقهای رأی میروند چندان با مواضع دمکراتیک هماهنگی ندارند! با این وجود، اوباما با انتخاب جوزف بایدن، یک «کهنه» سیاستباز و فردی نه چندان خوشنام به عنوان معاون خود، و همزمان از طریق دفاعیات مضحک از «اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل»، و نهایت امر مسافرتهای تبلیغاتی و به راه انداختن هیاهوی بیمعنا در اروپای غربی، عضوگیری سیاسی خود را چه در اردوگاه داخلی و چه در محافل خارجی، نه در اردوی پیشروها و مترقیها که در دخمة «محافظهکاران» به پایان رساند! به عبارت دیگر، حزب دمکرات صرفاً به دلیل رنگ پوست نامزد خود به این صرافت افتاده بود که معرفی وی، به خودی خود یک «گام بسیار دمکراتیک» به شمار خواهد آمد! ولی روند مسائل نشان داد که این «گمانه» احمقانهتر از آن است که بتواند کلید ورود به کاخسفید را به حزب دمکرات تحویل دهد.
امروز با معرفی نامزد معاونت ریاست جمهوری، مککین میخ دیگری بر تابوت پوسیدة باراک اوباما کوبیده! حاجیه «پالین»، هر چند از نظر سیاسی، خصوصاً سیاست جهانی فقط یک دختربچة شهرستانی به شمار میرود، آراء بسیاری از زنان ایالات متحد را، به دلیل شرایط ویژة اجتماعی و صرفاً به خاطر حضور یک زن در کنار ریاست جمهور، به سود جمهوریخواهان منحرف خواهد کرد! و این مسئله تأسف را دو چندان میکند چرا که در شرایط عادی، زنان میبایست منطقاً به سود حزب دمکرات موضعگیری کنند! با آنچه در بالا آوردیم امکان برد اوباما در انتخابات آینده، هر روز بیش از پیش «به دور» از انتظار مینماید. و با موضعگیریهائی که اخیراً از وی دیدهایم این سئوال پیش میآید که آیا واقعاً ورود او به کاخسفید گامی مثبت در روابط جهانی به شمار خواهد آمد یا خیر؟
از طرف دیگر، مککین با فروپاشاندن اجماع محافل محافظهکار نشان داد که نه تنها در مورد نفت و گازطبیعی، که به طور کلی در تمامی رئوس اقتصادی، مالی و اجتماعی «دورة اجماع» به صورتی که پیشتر وجود داشته، به پایان خود نزدیک میشود! این موضعگیری نشان داد که مسائل از امروز به صورتی نوین در سطوح مختلف مطرح خواهد شد. شکاف ایجاد شده در بطن محافل محافظهکار در مورد آلاسکا، مسلماً تأثیر یک «بمب سیاسی» در روابط موجود در ایالات متحد را خواهد داشت. و بحرانی که در چارچوب عملیات نظامی در گرجستان، فضای سیاست جهانی را در حال حاضر «آلوده» کرده، امروز میتواند زمینة موضعگیریهای مختلف در امور انرژی در داخل و خارج از مرزهای ایالات متحد شود. موضعگیریهائی که مسلماً از تأئید اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل، و یا معرکهگیری برای جوانان آلمانی و فرانسوی سرنوشتسازتر است!
در کمال تأسف در علوم سیاسی یک اصل کلی پیوسته حضور خود را بر «ناظر» تحمیل میکند، و آن اینکه در یک جامعة پویا و زنده، تحولات نه به دست نیروهای مترقی و پیشرو که صرفاً به دلیل تغییر مواضع ایجاد شده در مسیر حرکت محافل «محافظهکار» به وجود آمده! البته در این میان میباید ملاحظاتی را نیز منظور داشت، ولی این اصل هر چند «متناقض» بنماید، و هر چند «پوچگوئی» به نظر آید، بارها و بارها طی تاریخ بشر به اثبات رسیده؛ تغییراتی که در ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ماندگاراند، معمولاً نتیجة عملکرد محافل محافظهکار بودهاند! در این مقطع شاید آنان که معتقد به «مأموریت» انسانی نیروهای مترقی هستند میباید تعریفی دوباره از این نیروها و اهداف آنان ارائه دهند. باشد که در صورتبندی فوق، هم در عمل، و هم به صورت «نظری» بازنگری شود.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر