۶/۳۱/۱۳۸۶

تولدت مبارک!


باز هم ندای طبل «جنگ» از دکان‌ رسانه‌های جهانی به صراحت به گوش می‌رسد، جنگی بر علیة ایران، جنگی بر علیة اصولگرایان اسلامی، یا جنگی صرفاً برای جنگیدن و پر کردن کیسة زرپرستان غربی و شرقی! چه فرقی می‌کند، از دوران باستان تا به امروز، جنگ یک عارضة هولناک نظام‌های اقتصادی‌ای بوده که به دست بشر پایه ریزی شدند. در اقتصاد برده‌داری، و طی دوران امپراتوری‌های باستان، جنگ‌ها اغلب جهت به دست آوردن نیروی کار ارزان ـ همان بردگان نگون بخت ـ صورت می‌گرفت، هر چند که «عظمت» این امپراتوری‌ها و ابعاد «انسانی» و «پرشکوه» فتوحات سپهسالاران در برابر خدایان و مقدسین دلایل اصلی این جنگ‌ها معرفی شدند. ولی در عمل، یکی از دلایل سقوط امپراتوری‌ها و جهان «پرآوازة» باستان، همان از میان رفتن منابع «تغذیة» بازار‌ برده‌ها بود! پس از نابودی جهان «افسانه‌ای» باستان، در بطن اقتصادی که فئودالیسم مسیحی به همراه آورد، جنگ معنای دیگری یافت. اینبار تصرف سرزمین‌ها، به معنای تصرف رعایا و چنگ انداختن بر مازاد تولید کشاورزی آنان بود، ولی طی همین دوره، ریشة کشتارها و اعمال غیرانسانی بنیادهائی که خود را گاه نمایندگان خدا، و زمانی حافظان مقام شامخ سلطنت و یا تمدن‌های مشخصی معرفی می‌کردند، از چشم مردمان پنهان نگاه داشته شد؛ اینبار «اسلام»، «مسیحیت» و هزار بهانة مردمفریب دیگر دلایل ظاهری آدمکشی‌ها و ویرانگری‌ها شده بود. و امروز می‌دانیم که، هر چند غارت‌ها، کشتارها و دیگر بلایائی که انسان‌ها بر انسان‌ها حاکم کردند، روزگاری ظاهری اعتقادی و عقیدتی یافت، و روزگاری دیگر، سرنوشت شکست خوردگان این جنگ‌ها در ید «قادر متعال» و دالان‌های این دین و آن دین قرار گرفت، جنگ، در مطلع هزارة سوم هنوز با ماست! هنوز یادمان نرفته که، تا همین چند سال پیش جنگ را، شرقی‌های استالینسیتی و غربی‌های به اصطلاح آدام اسمیتی، هر کدام تلاشی در راه «آزادی» ملت‌ها معرفی می‌کردند!

ولی جنگ‌ها، در ابعاد استعماری از زوایای دیگری برخوردار می‌شوند. اینبار دیگر بنیادهای تصمیم‌گیرنده و تعیین کننده، در بطن روابط نظامی حضور ندارند، و یا حضورشان کاملاً مخدوش و مبهم می‌شود! در جنگ غیرانسانی ویتنام، تصمیم‌گیرندگان اصلی سال‌های سال غایب‌های جبهه‌های جنگ بودند، و فقط طرف آمریکائی مجبور شد با حضور در جبهه‌ها صورتک مردم‌فریبی و «آزادی‌خواهی» را از رخسار ارتش ایالات متحد در آسیای جنوب شرقی بردارد؛ چینی‌ها که عاملان اصلی آغاز این جنگ بودند، تا پایان کار در پس پرده باقی ماندند، و حتی پس از عقب‌نشینی‌ غرب، ترجیح دادند روس‌ها را «برندگان» این جنگ معرفی کنند! ولی صورتحساب واقعی این «ماجراجوئی» را ملت نگون‌بخت ویتنام پرداخت، و اینک پس از گذشت چندین دهه از پایان این ماجراجوئی «استعماری»، ملت ویتنام هنوز بر آرامگاه انسانیت‌ها که طی این تجربة هولناک در تاریخ این ملت برای همیشه به خاک سپرده شد، می‌گرید. آسیب‌شناسی تبعات وحشتناک یک جنگ، تا عمق ناخودآگاه ملت‌ها می‌باید دنبال شود چرا که، «تجربة» یک جنگ، هیچگاه از تاریخ یک ملت‌ زدوده نخواهد شد. خلاصه بگوئیم، هیچ جنگی نهایت امر «افتخارآمیز» نیست، و این «افتخار» فرضی نیز خود همچون «عارضة جنگ»، فقط و فقط ساخته و پرداختة دستگاه تبلیغاتی جنگ‌پرستان است!

ولی از قضای روزگار، امروز در سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق نیز هستیم. در سالروز آغاز یک فاجعة نظامی و منطقه‌ای که با اقبال قدرت‌های جهانی و همراهی‌های دو حاکمیت خود فروخته و وابسته ـ حزب بعث عراق و حکومت اسلامی ـ به قیمت 8 سال آوارگی، کشتار و سرکوب، صدها هزار مردم این دو کشور را راهی گورستان‌ها کرد. اگر صدام حسین در ماجراجوئی‌های سیاسی‌ای که در تبلیغات جنگ به خورد ملت عراق می‌داد ـ پیروزی در نبرد قادسیة دوم ـ ناکام ماند، حکومت اسلامی نیز از این جنگ هیچ بهرة نبرد. پروژة «قدس از کربلا می‌گذرد» به اندازة قادسیة صدام بی‌مزه و خنک بود؛ و همانطور که پیشتر گفتیم، جنگ‌های استعماری بازیگران و تصمیم‌گیرندگانی پشت‌پرده‌ها دارند، و در پشت‌ همین پرده‌هاست که برندگان و بازندگان واقعی «تعیین» می‌شوند. اینکه پس از 8 سال جنگی خانمان‌سوز، هر دو طرف «بازنده» باشند، نه تنها خنده‌دار که بسیار شگفت‌انگیز است.

ولی در عمل دیدیم که همین شد و جز این نبود. هر دو ملت باختند، تا دو حاکمیت ضد انسانی، در بارگاه اربابان‌شان وسیله‌ای جهت توجیه‌ سیاست‌ها و روابط مالی و اقتصادی و استعماری در این منطقه بیابند. دو ملت به قربانگاه رفتند، تا دو حاکمیت استیجاری جهت حفظ موجودیت خود و ارائة «فلسفة» وجودی دستگاه خود، به اربابان بفهمانند که بازیگران و خادمانی بسیار «قابل» و مورد اعتماد‌اند! و اگر امروز ارتش یانکی‌ها در بغداد و سامره، نجف و کربلا چادر زده و به جان مردم عراق افتاده، فقط و فقط به دلیل پیروی‌ و سرسپردگی روح‌الله خمینی و صدام حسین از سیاست‌های قدرت‌های استعماری در سال‌های گذشته است. اگر جنگ 8 ساله ساختارهای انسانی و اقتصادی، خصوصاً روابط میان ملت‌ها را تا به این اندازه دچار از هم گسیختگی نمی‌کرد، آمریکا حتی خواب اشغال عراق را هم نمی‌توانست ببیند! ولی امروز نه تنها خواب اشغال عراق را دیده، که در جهشی و استنباطی کاملاً «منطقی»، خواب حملة نظامی و اشغال مناطقی از کشور ایران را نیز می‌بیند! و سابقة حکومت اسلامی و خوش‌خدمت‌های این حاکمیت دست نشانده در بارگاه سیاست‌های استعماری جای هیچ شکی باقی نمی‌گذارد که اگر سیاست آمریکا حکم کند، حکومت اسلامی پای در میدان جنگی «نمایشی» با یانکی‌ها خواهد گذاشت تا زمینة اشغال کشور به وسیلة نیروی خارجی، اینبار به دست شخص «ولی‌فقیه» فراهم آید.

اگر امروز در رژه‌ای که «نیروهای» نظامی حکومت اسلامی به راه انداخته‌اند، شاهد هل‌من‌مبارز طلبی‌های مشتی پاسدار و اراذل حکومتی هستیم جز این نیست. این «نعره‌های» قدرت طلبانه، که امروز از حلقوم مشتی پاسدار «ولگرد» و اوباش در مراسم سالروز جنگ ایران و عراق به گوش می‌رسد، آیا همان «پارس» کردن سگ‌ها در کنار لانة اربابان نیست؟ این‌ «سلحشوران» آیا همان به اصطلاح «نیروهای» نظامی و انقلابی‌ نیستند، که طی 8 سال جنگ، از پس یک دولت وابسته و عروسکی به نام دولت حزب‌ بعث عراق بر نیامدند؟ یادمان نرفته که امروز، 20 سال پس از عقد به اصطلاح «پیمان صلح»، کشور ایران را اینان همانطور که شاهدیم در شرایط صلح مسلح در دهان گرگ رها کرده‌اند. حال می‌باید از این «شیرمردان» که در عمل همان «پهلوانان ننه‌اند» پرسید، «شما که با تکیه بر اوهام و خرافات یک بلوای مذهبی، و به حساب خودتان با تکیه بر تأئیدات توده‌ها، از پس یک حزب پوسیدة بعث برنیامدید، چطور است که امروز درس مبارزه با اسرائیل، ارتش آمریکا و دیگر «اذناب» جهانخواران به ما می‌دهید؟ با همین آهن‌پاره‌ها که از چین و ماچین جمع کرده‌اید می‌خواهید به جنگ بروید؟ یا بهتر بگوئیم برای جنگ اربابان‌تان با ملت ایران «حساب» باز کرده‌اید؟

مگر ارتش عراق همان تشکیلات نظامی‌ای نبود که در سال 1975 طی چند ساعت، 70 درصد از نیروهای هوائی خود را در مصاف با حکومت وابستة پهلوی از دست داد، و همین صدام حسین مجبور شد در الجزایر حقوق ایران بر شط‌العرب را به رسمیت بشناسد؟ اگر یک حکومت وابسته تا به این حد می‌تواند امنیت ایران و ایرانی را حفظ کند، شما که خود را تافته‌های جدا بافته می‌دانید، برای ما ملت جز نکبت و ادبار چه آورده‌اید؟ البته حق دارید، فراموش کرده بودیم، «حزب‌توده» شما را «تأئید» می‌کند! این یکی از «افتخارات» حکومت اسلامی شده، و هیچکس هم حق ندارد آنرا فراموش کند! ولی نگفتید که از روزگار اسکندری و فرقة دمکرات تا به امروز، اصولاً این «حزب» با هر چه در این کشور گذشته همراهی کرده! نگفتید که از قضای روزگار در «کابینة» همان میرپنج که همه روزه فحش‌کشش می‌کنید، توده‌ای‌ها وزیر «معارف» هم بودند!

تحلیل ابعاد استراتژیک را در همین مرحله خاتمه می‌دهیم، و معتقدیم که ملت ایران بعدها این حسابرسی‌ها را به پایان خواهد برد. ولی می‌باید اضافه کنیم،‌ «جالب» اینجاست که جنگ‌های استعماری صرفاً از ابعاد اقتصادی و مالی برخوردار نمی‌شوند، و از آنجا که منعکس کنندة منافع ابرقدرت‌های جهانی‌اند، ابعاد دیگری نیز دارند: ملت‌سازی، ایدئولوژی‌سازی، و حتی دین‌سازی از آنجمله است! و امروز، آنچه در سالروز «افتضاحات» نظامی حکومت اسلامی به چشم می‌بینیم، خارج از لاف و گزاف در بارة آهن‌پاره‌های اسقاطی چین و ماچین، همین دین‌سازی و ایدئولوژی سازی است؛ حکومت عدل‌علی، که امروز مردم کشور را به گرسنگی و فروش اعضاء بدن خود انداخته، در سایة همین «دین‌سازی» و «ایدئولوژی‌سازی» است که به راه خود ادامه می‌دهد. در سایة توهمی که امروز پای به 28‌امین سال موجودیت خود گذاشته!





هیچ نظری موجود نیست: