۷/۰۳/۱۳۸۶

«بازتاب» فاشیسم!


بسته شدن سایت «بازتاب»، که به تدریج صورت قطعی و شاید دائم به خود می‌گیرد، به دنبال بحران‌های درونی حکومت اسلامی صورت گرفته. ولی این عمل نمادی است از یک مجموعه واقعیات سیاسی و اجتماعی که با فناوری‌های نوین مرتبط می‌شود. همانطور که دیدیم، پیشتر از این، مشکلاتی برای چندین سایت دیگر ایجاد شده بود، و در این میان، سایت «ایلنا» ـ خبرگزاری کار ـ نیز به صورت کامل به تعطیل کشانده شد. نمی‌باید فراموش کرد که، مسئلة «ارتباطات»، در بطن یک حاکمیت فاشیستی از مهم‌ترین اهرم‌های برنامه‌ریزی و بهترین شیوه‌ها برای تحمیق توده‌های مردم است. حکومتی که خود را «قیم» و «نگاهبان» ملت و «امت‌اسلامی» معرفی می‌کند، به خود اجازه خواهد داد بر فعالیت‌های سیاسی، دماغی، فرهنگی، ادبی و غیر، نظارت کامل نیز اعمال کند، و این نظارت بر خلاف آنچه می‌نمایانند صرفاً جهت فراهم آوردن زمینة هر چه وسیع‌تر سرکوب و چپاول مردم است؛ ارتباطی با اخلاقیات، ارزش‌ها، و ... ندارد.

همانطور که در چند سال اخیر دیدیم، سانسور و سرکوب صرفاً دامنگیر روزنامه‌ها، مجلات و یا ناشران کتاب‌ها نمی‌شود؛ آتش سانسور دامان اینترنت را نیز خواهد گرفت. جهان مجازی به تدریج تبدیل به مهم‌ترین فضای اجتماعی جهت ایجاد ارتباط میان قشرهای مختلف مردم جهان شده، و در همین راستاست که سیاست‌های فاشیستی همگی شمشیر خود را بر علیه اینترنت از رو بسته‌اند! از حکومت «مائوئیستی» چین گرفته، تا کودتاچیان برمه‌ای و تایلندی، از شترسواران حجاز گرفته تا شیعی‌مسلکان چاه جمکران، همگی دشمنان اینترنت‌اند! اگر به دقت نگاه کنیم، تنها وجه‌مشترک این رژیم‌های رنگارنگ، همان عامل «دیکتاتوری» است! و ابزار نوین ارتباطات میان انسان‌ها، یعنی همان اینترنت، در عمل حاکمیت بلامنازع اینان را بر افکار عمومی مورد «تهدید» قرار می‌دهد، چرا که حاکمیت بر ملت‌ها و سرکوب توده‌های مردم بدون اعمال حاکمیت بلامنازع بر ارتباطات عملی نیست، و اینرا حاکمان خودفروخته در این حاکمیت‌های ضدبشری بهتر از هر کس دیگر می‌دانند؛ در این راستا، کنترل ارتباطات، در واقع، نخستین نیاز پایه‌ای و اساسی جهت تحمیل و تداوم «دیکتاتوری» خواهد شد.

از اینرو در نخستین روزهای شکل‌گیری و فراگیر شدن ارتباطات از طریق اینترنت این رژیم‌ها هر کدام به نوبة خود، سعی در مبارزه با تبعات «آزادی» ارتباطات در میان مردم داشتند. در میان رژیم‌های سرکوبگر جهان، حکومت اسلامی نه تنها از همگان وقیح‌تر و بی‌آینده‌تر است که حاکمان این رژیم پوسیده، نخستین گام‌های خود را در برخورد با پدیدة اینترنت در مسیر «خودباوری‌هائی» خنده‌دار و «‌خوابی‌های» طلائی و عالمانة، هر چند مضحک ملایان برداشتند! استدلال اینان همچون گذشته، حکایت کاخی پوشالی بر سیلابی سهمگین شد! این «خودباوری» باعث شد که رژیم ملائی یک شبه، صدها جلد ترهات حوزوی، حل‌المسائل، «کتاب‌دعا» و توضیحات فقهی را تحت عنوان ابزار «ارتباطات» نوین بر خطوط اینترنت و بر روی سایت‌های دولتی و نیمه‌دولتی قرار دهد! و همچون نخستین روزهای غائلة 22 بهمن استنباط ملاجماعت این بود که، در «بحث آزاد»، پورنوگرافی اسلامی پیروز خواهد شد!

این پندار و این «اعتقاد» مضحک، حکایت همان مدعی‌ای است که تنها به قاضی رفت و بسیار هم راضی بازگشت! جماعت ملایان بر این باور غلط تکیه داشت که اگر متکلم‌الوحده شده، حتماً به این دلیل است که حرف قابل توجهی برای گفتن دارد! چرا که، در برخورد اینان با جامعة ایران، نقش دیکتاتوری‌های مختلف دوران پهلوی‌ها، در سازماندهی به قشرهای اجتماعی، خصوصاً متکلم‌الوحده کردن قشر روحانی شیعه، اصولاً مورد بررسی قرار نمی‌گیرد! این جماعت، در چارچوبی که استعمار در 22 بهمن برایش فراهم آورد، هنوز در این صرافت دست و پای می‌زند که، پهلوی‌ها گویا مانع رشد و تعالی‌شان شده‌ بودند! ملایان در این «توهم» زندگی می‌کنند که، نه تنها حرفی برای گفتن دارند که، «بهترین» حرف‌ها را نیز ملت می‌باید در چنتة هم اینان پیدا کند! ولی عمر این «پندار» پوسیده و این باور استعماری در مصاف با آزاداندیشان ایران و در فضای مجازی دیری نپائید. دیری نگذشت که قلم‌به‌مزدهای حوزه و بازار، و نوشتار پوسیده و آغشته به ابتذال اینان، در مصاف با آزاداندیشان ایران پوزه‌اشان به خاک مالیده شد.

در این مقطع بود که ملا، دست اندر کار «مبارزه» با پدیدة اینترنت شد. ادعاهای پوچ سازمان‌های سیاسی و محافل به اصطلاح «مخالف‌خوان» حکومت اسلامی، که از راست تا چپ‌افراطی، طی 28 سال گذشته دست در دست هم اینان ملت را همه روزه سرکوب کرده‌اند، در اینکه «سانسور» اینترنت برای مقابله با آنان بوده، در عمل نوعی آدرس عوضی است! نانی است که اینان به یکدیگر «قرض» می‌دهند! و تنوری است که این تشکیلات و سازمان‌های ظاهراً مخالف‌خوان، برای حکومت اسلامی داغ می‌کنند! کیست که نداند اغلب سایت‌هائی که در خارج از کشور فعال‌اند، وابسته به سفارتخانه‌های همین ملاجماعت هستند؟

به طور مثال، سانسور اینترنت از طریق ملایان، سازمان‌های وابسته‌ای چون حزب‌توده را، که بیش از 70 سال عمر در راه «خدمت» در بارگاه استعمار جهانی هزینه‌ کرده‌اند، هدف قرار نخواهد داد. ملا، حق نظارت بر اعمال این تشکیلات استعماری را ندارد! هدف این سانسور، به همچنین نمی‌تواند مشتی «ملی‌مذهبی» و «مذهبی‌نمایانی» باشد، که مسلح یا غیرمسلح، همگی ریشة فعالیت‌های سیاسی خود را در بطن روابط جهانی‌ گسترده‌اند، فعالیت‌هائی که دهه‌هاست منطقة خاورمیانه را شکارگاه چپاول‌ ضدانسانی استعمار کرده‌. چرا که ملایان بهتر از هر کس می‌دانند، اگر روزی اینان را سیاست‌بازان جهانی بر ملاجماعت ترجیح دهند، اصحاب حوزه می‌باید «عدل‌الهی» را با جان و دل پذیرا شوند! در عمل، تشکیلات «مخالف‌نمایان» و حکومت استعماری، همچون دورة پهلوی‌ها، همگی لازم و ملزوم یکدیگر شده‌‌اند؛ در این میان هدف نهائی و غائی سانسور اینترنت، ایرانیان آزاده‌ای است که خارج از چارچوب اربابان حکومت اسلامی قلم می‌زنند؛ و در چارچوب منطق استعمار، اینان نمی‌باید سخن بگویند، صدای این‌ها را باید خاموش کرد! و «فیلترینگ» دستگاه «امام‌زمان»، با صدها هزار دلار هزینه‌ای که همه ساله به جیب شرکت‌های آلمانی و اخیراً آمریکائی سرازیر می‌کند، تماماً برای خاموش کردن صدای فرزندان ایران زمین است، صدائی که پس از دهه‌ها حاکمیت استعماری و خفقان، در فردای فروپاشی «دیواره‌های امنیتی» جنگ سرد لعنتی‌ای که شرقی و غربی بر مملکت ما حاکم کرد، با بهره‌گیری از فناوری‌های نوین در ارتباط با فضای مجازی، اینک در صحنة اینترنت «فعال» شده!

امروز شاهدیم که این «مبارزه» با مخالف، حتی دامان «خودی‌ها» در حاکمیت اسلامی را نیز می‌گیرد! فراموش نکنیم، این نوع حاکمیت «انسانیت» برنمی‌تابد، اینان همگی «بندگان» استعمارند، و در هر گام، اگر عناصری مورد تأئید قرار نگیرند، همچون قطب‌زاده‌ها، بهشتی‌ها، باهنرها، و ... در کشتارگاه استعمار، به دست «برادران» دینی خود «ذبح اسلامی» می‌شوند! اینان مشتی گرگ گرسنه‌اند که به دست اجنبی بر سرنوشت ما ملت حاکم شده‌اند؛ انسانیت و درک مسائل و نیازهای فرهنگی، تاریخی، اجتماعی از حیطة دریافت و برداشت اینان بسیار فراتر می‌‌رود، و برخوردشان با مسائل کاملاً گویای نیات واقعی‌‌شان است. با این وجود نیاز این حاکمیت به حفظ خود بر اریکة وطن‌فروشی، تلاش‌هائی را از جانب دست‌اندرکاران دولتی در زمینة اینترنت در ایران ضروری کرده، تا این حکومت بتواند، در قالب «انتظارات» و «اهداف» خود تعریفی «دولتی» نیز از اینترنت به دست دهد! طرح‌هائی چون «اینترنت‌ملی»، «اینترنت اسلامی»، و ... همگی ریشه در همین برخوردهای استعماری با ملت ایران دارد.

ولی آیا ما ملت در برابر این سرکوب، همان برخوردی را خواهیم داشت که اجدادمان در نخستین روزهای طغیان جنبش مشروطه با سانسور، اعدام روزنامه‌نگاران و بستن روزنامه‌ها کردند؟ آیا باز هم همانطور که معروف است، جانشینان خلف ناصرالدین میرزای قاجار فریاد خواهند زد، «می‌دهم جوانان مقبول را که کولوپ می‌خواهند دم توپ ببندند»، یا مفری تاریخی از این وانفسا وجود خواهد داشت؟ آیا راهی جهت خروج و گذاشتن نقطة پایان بر این «تکرار» و بر این «امتداد» شوم موجودیت حاکمیتی فاشیستی در این کشور، قابل پیش‌بینی است؟ آیا تعطیل روزنامه‌هائی چون شرق و هم‌میهن، که به دستور ارباب چماق عمداً و به دست خود کرکره‌ها را پائین کشیدند، اینک با تعطیل سایت‌های خبری می‌باید همزمان شود؟ و این مسیر را تا کجا و تا کی می‌باید دنبال کنیم؟




هیچ نظری موجود نیست: