۶/۳۰/۱۳۸۶

دمرو و «بی‌آبرو»!



ملت ایران تدریجاً به صراحت می‌بیند که، «مرغ جادوئی» دولت ایالات متحد، چه تخم‌های طلائی‌ای برای فرد فرد مردم ایران و منطقه، در دکان سیاست‌بازی‌ها تدارک دیده. حجت‌الاسلام‌های آمریکائی و کراواتی «ترک»، همانطور که دیدیم، دروازه‌های پرافتخار دولت استیجاری و «ناتو پرور» آنکارا را، در راستای «احیای اصول اسلامی» به تصرف در آورده‌اند. بعد هم، یک «تف» غلیظ و چسبناک بدرقة راه80 سال تبلیغات مضحک و «کمالیستی» محافل غرب در مورد ترکیة به اصطلاح لائیک کردند. اینهمه بدون آنکه، حتی یک «قل‌هوالله» هم بدرقة راه ملت «قهرمان» ترک کنند! البته، این آغاز «حرکت» است! چرا که قرار شده، همین حجج کراواتی، طی برنامه‌های قانونگذاری خود، حجاب اسلامی، چادر و چاقچور، نعلین و عبا و دیگر «الزامات» دین مبین را نیز در قانون اساسی ترکیه به مردم بچپانند؛ مشکلات عمدة ملت ترک، همانطور که می‌بینیم به سرعت «برطرف» می‌شود!

ولی در همین راستا، ایرانیان نیز شاهد «اوج‌گیری» اسطورة بازگشت دوبارة قهرمان دمکراسی و اصلاحات‌دینی، و حلال مشکلات ملت ایران، شخص شخیص «دکتر» محمدخاتمی، به صحنة تبلیغات انتخابات ریاست «جمهوری» اسلامی است. روزنامة «فاینانشال تایمز»، چاپ لندن، در شمارة امروز خود، از قول خبرنگار این روزنامه در تهران، «احتمال» شرکت دوبارة خاتمی را در راه تسخیر «قلوب» ملت ایران در بوق و کرنا گذاشته؛ بی‌بی‌سی نیز همین «خبر» را تبدیل به چماقی جهت تبلیغات حکومت «ملکة موش‌ها» کرده، و در ضمن از ملت همیشه «پشت‌صحنه» مانده، مرتب می‌پرسد، «نظرتان در مورد خاتمی چیست؟»

البته، این از آن سئوال‌هاست که مسلماً «بی‌جواب» نخواهد ماند. کیست که در برابر گزینة سرنوشت سازی چون،‌ بازگشت «سردار فرهیختگی» به میدان سیاست «لات و لوت‌های» حکومت اسلامی بتواند ثانیه‌ای سکوت اختیار کند؟ آقای خاتمی، یکی از همان دسته حجج‌ اسلام‌اند که به قولی، ترجیحاً «با پنبه سر می‌برند!» و اگر جانشینان بر حق «امام‌زمان»، امروز با کمک و همیاری حجت‌الاسلام «شاهرودی عراقی»، در کوچه و خیابان جلسات سنگسار، حلق‌آویز، شلاق و دیگر «برکات» حکومت اسلامی به راه می‌اندازند، فقط و فقط برای آن است که «بازگشت» ایشان تسهیل شود! برای آن است که پیام را درست به ملت ایران برسانند، و به جماعت بفهمانند، «یا خاتمی می‌آید، یا مملکت را طرفداران خاتمی تبدیل به باغ‌وحش می‌کنند!» چرا که، خوب می‌دانیم این «عراقی» پدرسوخته، با آن عکس تمام‌قدی که روزی‌نامة «اعتمادملی» از وی به چاپ رساند، نان‌اش را از دست همین سرداراکبر و خاتمی می‌خورد. و اگر امروز کشتن و زجر دادن مردم این مملکت را در میادین تبدیل به «قانونی» دینی و الهی کرده، صرفاً برای آن است که آب به آسیاب ارباب پدرسوخته‌ترش، دولت آمریکا بریزد!

البته دولت «انتخابی» احمدی‌نژاد هیچوقت به صراحت نخواهد گفت، «مسئله به ما مربوط نمی‌شود!» می‌دانیم که در عالم سیاست، اعلام عدم ‌مسئولیت از طرف «حکام»، در مقام قبول عدم مشروعیت نیز می‌‌شود. چنین عملی، هیچوقت نمی‌تواند در افکار عمومی تبدیل به بهانه‌ای قابل قبول شود. از نظر مردم و خلق‌الله، دولتی که رسماً بگوید «نمی‌تواند»، دولتی است که به نقطة پایانی خود رسیده، چرا که فعل «توانستن» پیوسته یکی از پایه‌های فلسفة وجودی حاکمیت بوده! تصور قبول «عدم‌توانائی» یک دولت، در افکار عمومی، در عمل، به معنای «اخته‌» بودن حاکمیت سیاسی در جامعه است! و هر چند «حکومت» اسلامی،‌ از روزی که به میمنت حضور کارشناسان سازمان ناتو در تهران بر اریکة قدرت تکیه زده، همچون عروس هزارداماد هر شب را در آغوش یک حرامزادة اجنبی گذرانده، هنوز «آبرو» دارد آقا! نمی‌باید خدائی ناکرده انتظار داشته باشیم که، آقای احمدی‌نژاد «حکومت اسلامی»‌ ابداعی امام راحل را خودشان «اخته‌» کنند!

اصولاً آلت تناسلی، و وجود فرضی چنین «ادواتی»، در سنت، ارتباط بسیار نزدیکی با حکومت و اعمال حاکمیت دارد! حال باید دید زمانی که حضرت «بقیه‌الله» با آن «قبل‌منقل» و هفتاد دست کاسه بشقاب، از چاه معروف بیرون می‌آیند تا جهان را غرق صلح‌ و داد و عدالت کنند، تکلیف آلت «مبارک‌شان» چه می‌شود. و چند سر صیغه و عقدی از زنان و دختران دیار شیعی‌نشین ایران‌زمین، کام‌شان را به راه، و ایام‌شان را خوش خواهند کرد؟ روزی آخوندی مسخره به نام «قرائتی»، در تلویزیون جمکران برنامة «سواد‌آموزی» به راه انداخته بود، و در مورد «آنحضرت» سخن‌پرانی می‌کرد! می‌گفت که، در روز ظهور «آنحضرت» ایشان فرماندهی دارند و همگی در رکاب ایشان خواهیم بود، بعد کمی فکر کرد و گفت، «به فرماندهی امام زمان، و به معاونت امام خمینی!» همانطور که می‌بینیم، حتی در کلام مردک پرحرفی چون «قرائتی»، امام زمان «آلت» دارد! حالا می‌باید از این خلاصه دید اهم امور جهان را، و نیاز به «آلت» را در دنیای واقع و حاکمیت اسلام بر جهانیان!

به موضوع اصلی و «آلت» خودمان باز می‌گردیم: خاتمی، و تأمل داریم در باب «نان ‌قرض دادن» رسانة جهانشمول «بی‌بی‌سی» به ایشان. بله، در بسیاری از «اظهارنظرهای» دوستداران، به صراحت می‌خواندیم که نظرشان نسبت به خاتمی چقدر مثبت است، و همگی مشتاق‌اند که ایشان به قدرت بازگشته و دوران سازندگی «اصلاحات» را از سر گیرند! و تکیه کلام همگی هم این بود، «ایشان برای ملت ایران آبرو تأمین کردند!» خاتمی خود یک روز گفته بود، «دلم برای این ملت می‌سوزد!» ولی از ایشان چه پنهان که، «دل‌ ما هم برای این ملت می‌سوزد!» دل ما برای ملتی می‌سوزد که، 28 سال پیش در نعلین بوگندوی یک ملای وحشی،‌ شقی و بی‌فرهنگ «مبارزات ضدامپریالیستی» کشف کرده بود، و امروز هم در عملکردهای یک ساواکی شناخته‌ شده و دلال محبت‌ محافل سیاست پیشه، «آبروی جهانی» خود می‌جوید!

ولی به خاتمی می‌باید گفت، تو و امثال تو با دلسوزی کاری ندارید! فرهیختگانی چون شیخ شیراز صدها سال پیش گفته‌اند: «هر آنکس که جور بزرگان نبرد، نسوزد دلش بر ضعیفان خرد»! ولی حوالت آنان که، در عبای این «روانپریش» قدرت‌طلب و مجنون «آبروی یک ملت» رویت کرده‌اند، به این حکایت می‌دهیم. «در قدیم الایام لوطی و رندی روسپی بر بستری خواباند و گفت، دمر باش! روسپی پاسخ داد نتوانم. چه اگر در هنگام جماع صورتت نبینم آبرو بر باد رود و دولت هم!» امیدواریم که طرفداران خاتمی هم در بستر، همواره موفق به رویت روی «آنحضرت» بشوند! چه،‌ آبرو محفوظ بماند و دولت هم!


‌ ‌





هیچ نظری موجود نیست: