۳/۲۰/۱۳۸۵

انگولک به جام جهانی!


دیروز بعد از ظهر مسابقات جام‌جهانی فوتبال در آلمان آغاز شد. هر 4 سال یک‌بار، در آغاز فصل تابستان، جهان به تب فوتبال دچار می‌شود. از آن تب‌ها، که تا یک‌ماه دوام دارد. و همه روزه فریادهای شادی و مستی یا مویه‌های غصه و غم را باید دید و شنید! ملت‌های جهان، بی‌خبر از واقعیات تلخ و ناگواری که بر سرنوشت صدها میلیون انسان بر این کرة ارض حاکم شده، همگی گویا به ضیافت «فوتبال» دعوت می‌شوند، ضیافتی که محافل نزدیک به مافیای جهانی، به دست سرمایه‌داری بین‌الملل ترتیب می‌دهند، و بهترین موقعیت برای «پولشوئی»، «فروش مشروبات الکلی»، «ارائة خدمات روسپی‌ها!»، «هتل‌داری و شرط بندی!» و «فروش محصولات جنبی» ـ تی‌شرت، اشیاء بی‌ارزش با مارک «جام جهانی»، و هزار خرت و پرت و آلات و ابزار بی‌مصرف دیگر ـ به قیمت‌هائی سرسام آور است. خلاصة کلام، در این «جشن!» که هزاران نفر بی‌خبر از همه جا برای فریاد زدن و تشویق‌ این تیم و آن تیم جمع شده‌اند، ماشین‌های حساب، در پستوها با سرعت نور در حال محاسبه‌اند؛ محاسبة سودهای نه رقمی به دلار، که معلوم نیست به جیب چه افراد و بنیادهائی سرازیر می‌شود؛ آن‌ها که شاید اصلاً کاری با فوتبال هم ندارند. فرار از این تب فراگیر، عملاً غیر ممکن است، هر جا بروید، یا عکس فوتبال را به خوردتان می‌دهند، یا مقاله‌ای در بارة آن باید بخوانید، و یا گروهی در حال بحث در بارة این «ورزش‌» هستند.

بله، دیروز این «مسابقات» افتتاح شد، و کشور میزبان، آلمان، همانطور که خودشان و دیگران حدس می‌زدند،‌ کشور کوستاریکا را که حکومت اسلامی ایران جهت رعایت شئون اسلامی «کاستاریکا» نامگذاری کرده، با نتیجة 4 بر 2 شکست داد! کسی هم به این امر کاری نداشت که کیفیت بازی‌ از مسابقات گروه دوم باشگاه‌های اروپا پائین‌تر بود. سرداران «رایش چهارم» که از زور سرم‌های هرمون و تقویتی، ویتامین‌های تزریقی، و «چلوکباب‌های سفارشی» در حال ترکیدن بودند، بر ملت مغلوب کوستاریکا، هر چند که نام‌ کشورشان معنای «کرانه ثروتمند» می‌دهد، به راحتی پیروز شدند! البته با تساهل و تسامح داور، خط نگهدار و...! و یک‌بار دیگر به ملت‌های جهان نشان دادند که «در فوتبال هم»، مثل مسائل دیگر «آلمان پیروز است!» ولی پیروزی آلمان بر کوستاریکا را شکست لهستانی‌ها در برابر اکواتور کامل کرد.

اکواتور هم که یکی دیگر از کشورهای گرسنه و پابرهنة آمریکای مرکزی است، قرار بود «طعمة» لهستانی‌ها بشود! اشتباه نکنید، اصلاً شوخی در کار نیست، چرا که صدها مقاله در مورد «قدرت» خط حملة لهستان در جای جای اینترنت و مجلات به خورد مردم جهان داده بودند، حتی مفسر تلویزیون فرانسه هم اول کار اصلاً حاضر نبود قبول کند، که لهستانی‌های اروپائی و «تمام سفید!»، «تمام کاتولیک!» و «تمام جامعة اقتصادی اروپا»، از یک تیم پابرهنة آمریکای مرکزی آنهم در کشور «رایش عزیز» شکست بخورد! ولی هر چه این لهستانی‌ها شوت کردند، خورد به تیر دروازه! انسان دلش برای‌شان کباب می‌شد، این‌ها که برای به قدرت رسیدن رایش سوم اینهمه زحمت کشیدند، و اینهمه یهودی توی آتش انداختند، حال که نوبت به تأئید برتری نژاد‌شان می‌رسید، توپ‌شان هی ‌خورد به تیر! آخر سر، اکواتوری‌ها اصلاً دست از بازی کشیدند، که این‌ها ـ اروپائی‌های سفید و برتر ـ هم یک گل بزنند! نمی‌دانم به قول بازاری‌های خودمان، توی رخت‌کن «چند تمامش کرده بودند»، ولی نشد! فقط مانده بود که اکواتوری‌ها خودشان توپ را بزنند توی دروازة خودشان، ولی این یکی مثل اینکه قیمت‌اش از بودجة «پولسکا» و «لخ‌والسا» بیشتر می‌شد، چون کار به همان دو بر صفر تمام شد، و این پابرهنه‌ها، ملت بزرگ و سفید و کاتولیک لهستان را، در اشک و آه و حسرت ـ همانطور که آمریکائی در آخر جنگ دوم رهایشان کردند ـ ولشان کردند که بروند به خانه‌اشان.

اصلاً راستش را بخواهید این لهستانی‌ها صورتشان بوی «شکست» می‌دهد، هر چه «چلوکباب سفارشی» به خوردشان بدهید، زوایا و خطوط صورت‌شان شکست خورده ‌است. مثل آلمانی‌ها که هر چه بخورند، فقط بوی «رایش» می‌دهند، و آدم و عالم را خفه می‌کنند. آمریکای مرکزی هم که برای «بازی» آمده بود، اصلاً کاری به این حساب‌سازی‌ها نداشت. در حالیکه اروپائی‌ها با توپ‌شان هزاران محاسبة مالی، اقتصادی و «بورس‌بازانه» می‌کردند، آمریکای مرکزی با توپ «بازی!» می‌کرد. این «جرم!» از همه بدتر بود، اصلاً نوعی اهانت به «توپ» به شمار می‌رفت، مردم که قرار نیست با توپ بازی کنند، با توپ «پول درمی‌آورند!»






هیچ نظری موجود نیست: