۱۱/۲۲/۱۳۸۴

عراق به کجا می‌رود؟
تقریباً سه سال پیش، شب تحویل سال بود که خبر رسید ارتش ایالات متحد به عراق حمله کرده. از ماه‌ها پیش انتظار این حمله را داشتم، با این وجود خبر برایم تعجب آور می‌نمود. شاید امید داشتم که در آخرین لحظات چنین نشود. ولی شد. و امروز تقریباً سه سال است که میلیون‌ها عراقی به آهنگ انفجار بمب، و به آواز گشت‌ زره‌پوش‌های سربازان اجنبی در خیابان‌های‌ شهرهای‌شان زندگی می‌کنند. آیا کسی از خود می‌پرسد، عراق به کجا می‌رود؟

یک واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت، و آن اینکه عراق، به هر کجا که می‌رود تنها نخواهد رفت، به عبارت دیگر، این حادثه، نه یک جنگ عادی که آغازی است بر روندی مخرب در زندگانی بشر قرن 21. اگر این واقعیت را می‌دیدیم، شاید برخوردمان با آنچه "جنگ عراق" می‌خوانند، متفاوت می‌بود. آنچه امروز برای همة ما از روز هم روشن‌تر است کشته شدن هزاران هزار انسان ـ کودکان، زنان، سالخوردگان ـ در این ماجرا به دست ارتش آمریکا است. آنچه تردیدبردار نیست این واقعیت است که حداقل شهر فلوجه را بمباران شیمیائی کرده‌اند. آنچه نمی‌تواند پوشیده بماند، این است که هزاران طفل بی‌سرپرست در نوان‌خانه‌های عراق از گرسنگی، نبود امنیت جانی، سرما و گرما در تنهائی رها شده‌اند. و این همه به نام "دمکراسی!؟". دمکراسی نامی است که بر چپاول سازماندهی شده‌ای گذاشته‌اند که طی سه سال، یکی از کهن‌ترین تمدن‌های بشری را به فنا برده.

اشغالگران از نظر ساختار سیاسی هنوز هیچ طرح چشم‌گیری ارائه نداده‌اند. چرا؟ چون طرحی در کار نیست. "بازسازی" عراق جزوة پاره پاره شده‌ای است در کنج یک قفسة متروک. و بازهم پس از گذشت سه سال هیچکس نمی‌پرسد در عراق چه می‌گذرد؟ این است فردائی که برای فرزندانمان می‌جوئیم؟ که هر قدرت نظامی‌ای به خود اجازه دهد، به دلیل عدم تأئید حاکمیت یک کشور آنرا اشغال کرده، ارتش خود را به آن سان که دیدیم ـ ابوغریب و ابوغریب‌هائی که هنوز ناشناخته مانده‌اند ـ به جان مردم بیاندازد؟

روزی که امپراتوری شوروی فروریخت، انسانیت را هرگز در این مرتبه از خفت و خواری ندیدم. انسان را تا به این اندازه "گرفتار" منافع مالی و شخصی خود ندیدم. کسانی که میلیون میلیون به خیابان‌ها آمدند و به جنگ گفتند " نه!" در فردای جنگ به همان‌هائی رأی دادند که سربازان را به جان و مال و ناموس مردم حاکم کرده‌اند. اروپائی، آمریکائی، روسی و چینی شاید فکر می‌کنند که عراق و تجربة هولناکی که انسانیت امروز در برابر آن ایستاده از آن آنان نیست، شاید فکر می‌کنند که این سرنوشت که به دست حیوان‌صفت‌ترین حاکمیت جهان رقم خورد، برای آنان محتوم نخواهد بود. زهی خیال باطل! آنزمان که حیثیت انسانی از چشم مردم افتاد، عراقی و غیر عراقی نخواهیم داشت. دیر یا زود مردمانی که جنگ هولناک ارتش آمریکا با مردم عراق را بر اکران تلویزیون‌های خود به عنوان تفریح آخر شب می‌نگرند، باید با نتایج دهشتناک این "پیشینه‌سازی‌های" سیاسی و راهبردی زندگی کنند. هفتصد سال پیش خردمندی از شهر شیراز گفت: بنی آدم اعضای یک دیگرند ... این شعر را بارها و بارها در مدارس خواندیم و گفتیم، بی‌آنکه در معنای واقعی آن دقت نظری کرده باشیم. آنچه بنی‌آدم را اعضای یک‌دیگر می‌کند صرفاً جنبة اخلاقی ندارد، خردمند هوشیار ما شاید همان‌زمان نیز ابعاد راهبردی این برخورد را می‌دانسته. معلمان ما این ابعاد را برایمان نشکافتند، چرا که شاید خود نیز نمی‌دانستند. ولی، امروز ما می‌دانیم، پس باید این ابعاد را برای آیندگان خود بشکافیم.

هیچ نظری موجود نیست: