ترادف فونتیک
ترادف لغوی ظاهری و خصوصاً فونتیک دو واژة کمونیسم و تروریسم امروز بیش از پیش قابل تأمل شده است. شاید بسیاری از ما ندانیم که در کشور بزرگ، ثروتمند و توانای ایالات متحد، سالهای سال از تدریس "جامعهشناسی" در دانشگاههای صاحب نام این کشور جلوگیری به عمل میآمد. دلیل این بود که، در بطن جنگ سرد، گروههای کثیری از روشنفکران دولتی، استادان دانشگاهها و صاحبنظران دو واژة "سوسیالوژی" و "سوسیالیسم" را با هم قاطی میکردند! برداشت رایج طی دهة 1960 در ایالات متحد این بود که سوسیولوژی همان علمی است که سوسیالیسم را بررسی میکند و به دلیل جنگ سردی که میان جهان سرمایهداری و سوسیالیستی وجود داشت تدریس این رشته نباید در دانشگاهها رواج یابد. این مطلب را شاید گروهی یک شوخی تصور کنند، ولی واقعیتی تاریخی است و میتوانند برخورد دانشگاههای بزرگ ایالات متحد در دهة 1960 با تدریس سوسیولوژی را در بسیاری از سایتهای دانشگاهی آمریکا دنبال کنند.
این مطلب را از اینرو عنوان کردم که مسئلة تکیة هیئت حاکمة امروزی ایالات متحد بر سر واژة تروریسم را کمی بشکافم. این واقعیت است که سقوط کمونیسم، در شرق، اگر از نظر به اصطلاح ایدئولوژی یک پیروزی بود، همزمان از نظر اقتصادی و ساختار اقتصادیای که ایالات متحد در رأس آن قرار داشت، یک فاجعة غیر قابل تصور بود. این ساختار اقتصادی که دههها از جنگ سرد به عنوان عامل توجیهی خود استفاده میکرد، به یک باره این عامل را از دست داد. سرمایهگذاران بزرگ در صنایع نظامی دیگر نمیتوانستند میلیاردها دلار سرمایهگذاری سالانه را توجیه کنند، و نمیتوانستند از تمامی کشورهای غیر کمونیست عالم، برای محافظتشان در برابر کمونیسم باجگیریهای کلان به عمل آورند. این مسائل برای صنایعی که هر ساله میلیاردها دلار سرمایه در قلبشان تزریق میشد یک فاجعة به تمام معنا بود.
اختراع خطر تروریسم و متصل کردن آن به جهان اسلام، شاید بهترین دستآویزی است که در این آشفته بازار میتواند صنایع نظامی آمریکا را از ورشکستگی نجات دهد. شاید در همین راستاست که باید فروپاشی مرکز تجارت بینالمللی نیویورک، بحران افغانستان، جنگ عراق و رخداد اخیر یعنی کاریکاتور پیامبر اسلام را مورد بررسی قرار داد. در شرایطی که جهان اسلام سرش به کار خود است، هنوز بیبیسی، سیانان و دیگر بنگاههای خبرپراکنی جهانی از "کاریکاتور" میگویند!؟ و هر روز چند گروه و دسته را که وابسته به حاکمان کشورهای مسلمان هستند، کشورهائی که ارتباطاتشان با آمریکا و انگلیس دیگر افسانه نیست، به خیابانها آورده، اینجا و آنجا را به آتش میکشند. شاید امروز این وظیفة مسلمانان واقعی باشد که یک بار و برای همیشه بر این بهرهبرداریهای موذیانه و سیاستبازانة غربیها در درون مرزهای کشورهای مسلمان نقطه پایان گذارند.
این مطلب را از اینرو عنوان کردم که مسئلة تکیة هیئت حاکمة امروزی ایالات متحد بر سر واژة تروریسم را کمی بشکافم. این واقعیت است که سقوط کمونیسم، در شرق، اگر از نظر به اصطلاح ایدئولوژی یک پیروزی بود، همزمان از نظر اقتصادی و ساختار اقتصادیای که ایالات متحد در رأس آن قرار داشت، یک فاجعة غیر قابل تصور بود. این ساختار اقتصادی که دههها از جنگ سرد به عنوان عامل توجیهی خود استفاده میکرد، به یک باره این عامل را از دست داد. سرمایهگذاران بزرگ در صنایع نظامی دیگر نمیتوانستند میلیاردها دلار سرمایهگذاری سالانه را توجیه کنند، و نمیتوانستند از تمامی کشورهای غیر کمونیست عالم، برای محافظتشان در برابر کمونیسم باجگیریهای کلان به عمل آورند. این مسائل برای صنایعی که هر ساله میلیاردها دلار سرمایه در قلبشان تزریق میشد یک فاجعة به تمام معنا بود.
اختراع خطر تروریسم و متصل کردن آن به جهان اسلام، شاید بهترین دستآویزی است که در این آشفته بازار میتواند صنایع نظامی آمریکا را از ورشکستگی نجات دهد. شاید در همین راستاست که باید فروپاشی مرکز تجارت بینالمللی نیویورک، بحران افغانستان، جنگ عراق و رخداد اخیر یعنی کاریکاتور پیامبر اسلام را مورد بررسی قرار داد. در شرایطی که جهان اسلام سرش به کار خود است، هنوز بیبیسی، سیانان و دیگر بنگاههای خبرپراکنی جهانی از "کاریکاتور" میگویند!؟ و هر روز چند گروه و دسته را که وابسته به حاکمان کشورهای مسلمان هستند، کشورهائی که ارتباطاتشان با آمریکا و انگلیس دیگر افسانه نیست، به خیابانها آورده، اینجا و آنجا را به آتش میکشند. شاید امروز این وظیفة مسلمانان واقعی باشد که یک بار و برای همیشه بر این بهرهبرداریهای موذیانه و سیاستبازانة غربیها در درون مرزهای کشورهای مسلمان نقطه پایان گذارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر