در آغاز ششمین سالگرد اشغال نظامی عراق توسط نیروهای ارتش آمریکا و انگلستان، حملات شدید آتشباری به منطقهای از شهر بغداد که آمریکائیها به آن «منطقة سبز» میگویند، به صراحت نشان داد که بحران نظامی در این کشور هنوز به پایان نرسیده. طی چند سالی که از اشغال عراق میگذرد، بر اساس آمار مختلف، تلفات شهروندان عراقی و غیرنظامیان به بیش از یک میلیون تن بالغ میشود، این در حالی است که تلفات نیروهای مسلح آمریکائی فقط 4 هزار تن برآورد شده! این تفاوت فاحش و هولناک نشان میدهد که طی دوران اشغال عراق، سلسله عملیاتی نظامی، صرفاً جهت کشتار مردم کوچه و خیابان برنامه ریزی شده. سرفرماندهی ارتش ایالات متحد این «عملیات» را به گروه «القاعده» نسبت میدهد، البته جهت اثبات چنین ادعائی مدارک و شواهدی در دست نیست. اینکه «القاعده» مردم را در خیابانها قتلعام کند، میباید از نظر سیاسی و استراتژیک در راستای منافع این سازمان تروریستی، «توجیهاتی» داشته باشد. چطور یک سازمان تروریستی مردم را به صورتی بیهدف در خیابانها مورد تهاجم قرار میدهد، و بر اساس تبلیغات رسانهای انتظار دارد که همین مردم از نظر سیاسی از مواضعاش حمایت کنند؟ این سئوالی است که سرفرماندهی ارتش آمریکا مسلماً جوابی برای آن پیشبینی نکرده، چرا که ارتباط رسانهای میان آمریکائیها و ملتهای جهان یک سویه است؛ همچون ارتباط حکومت اسلامی با مردم ایران، آمریکا «میگوید»، مردم هم میباید «گوش» فرا دهند!
ولی از همین سرفرماندهی میباید پرسید، چطور است که القاعده اینهمه از خودگذشتگی و جانفشانی را جهت کشتن سربازان آمریکائی و انگلیسی از خود نشان نمیدهد؟ چرا این سازمان «مخوف»، بجای قتل عام مردم در کوچه و خیابان، چند کامیون و نفربر اشغالگران را نابود نمیکند؟ البته جواب این سئوال قبلاً پیشبینی شده، و سرفرماندهی جواب خواهد داد، ایجاد ناامنی در کشور یکی از اهداف القاعده است! بله، ایجاد ناامنی در کشور از طریق کشتن بقال و کفاش و زن و بچة سبزیفروش از «اهداف» القاعده شده، پس میباید به این نتیجه رسید که طرفداران این سازمان یا از بیخ و بن همگی دیوانه و مهجورند، یا فعالیتهایشان به صورتی «تصادفی» همگی در راستای سیاستهای آمریکا قرار گرفته! البته در اینکه بنلادن یک دیوانة ضدکمونیست، «مککارتیست» و نوکر آمریکاست جای هیچ شکی وجود ندارد. و این دیوانگی، در چارچوب اهداف ایالات متحد، از طریق کشتار مردم، همه روزه در سطح شهرها متبلور میشود! بالاخره برای چنین اعمال نظامیای منابع تغذیه لازم است؛ بمب و تفنگ و موشک در جالیز خیار و خربزه عمل نمیآید!
ولی ریشة این سناریو را میباید در داستانی به مراتب قدیمیتر جستجو کرد. در عمل، آمریکائیها با «تئاتر» شوم القاعده، همان بازی مسخرهای را در سطح منطقهای و حتی جهانی به راه انداختهاند، که پیشتر در داخل کشور ایران با استفاده از نوکران عمامه برسر، و مواضع فرضاً ضدامپریالیستی آخوندهای قم به روی صحنه برده بودند. میبینیم که امروز حکومت محتضر اسلامی، در گیرودار کشاکش با «عزرائیل»، حتی در بستر مرگ هم، هنوز «مبارزه با آمریکا» را در گفتمان خود یک لحظه فراموش نمیکند. صفحة این حکومت چنان «خط» افتاده، و جملات تکراری در تاریخ این حاکمیت تا به آن حد فضای گویشهای سیاسی را اشباع کرده، که اگر در 22 بهمن 57، یک طوطی از هندوستان به تهران آورده بودیم، امروز میتوانست یک خطبة کامل نماز جمعه را برای ملت همیشه «سرکوب شده» ایراد کند.
ولی تکرار مبارزه با امپریالیسم، طی چند دهه، نه از حکومت اسلامی حاکمیتی ضدامپریالیست ساخت، و نه دمیدن در چنین بوقهائی را میتوان تا ابد ادامه داد. این اصل امروز شناخته شده است که، حکومت اسلامی در عمل یکی از وابستهترین حاکمیتهای منطقه به ارتش آمریکا است، و در ازاء این خوشخدمتی، تنها کاری که آمریکائیها حاضرند برای اوباش حکومت ضدامپریالیستی خود در تهران صورت دهند، متهم کردن آنان به بلندپروازیهای هستهای، به شرکت در توطئه بر علیه منافع ارتش آمریکا و انگلستان در عراق، افغانستان و دیگر «جنایات» ساخته و پرداخته شده، در فضای رسانهای جهانی است! خلاصه بگوئیم، همان فعالیتهائی که سازمان سیا علاقمند است خود در منطقه صورت دهد، ولی به دلائل سیاسی و استراتژیک انجام آنرا به نوکراناش واگذار کرده! بیدلیل نیست که در فردای موشکباران ممتد منطقة سبز بغداد، که سفارتخانههای آمریکا و انگلستان و مجلس فرمایشی آمریکائی در آن واقع شده، آنهم در سالروز «فتح» بغداد توسط ارتش آمریکا، ژنرال پتریوس، فرماندة ارتش آمریکا در عراق، سر از سوراخ بیرون آورده، در مصاحبهای اعلام کند:
«ایران در حمله به منطقه سبز دست داشته»!
بله، این دنبالة همان سیاست تبلیغاتی و هیاهوی مسخرة رسانهای است که امروز چنین صورتی به خود گرفته. این ژنرال «چندین و چند» ستاره، با وقاحت و بیشرمی اعلام میدارد که، دولت دستنشاندة ایالات متحد در ایران در حمله به نیروهای آمریکائی دست داشته! بر خلاف آنچه به نظر میآید تبلیغات سیاسیای که در پس این «موضعگیریها» پنهان شده، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. هدف از این «تبلیغات»، جایگزین کردن جنبش «مقاومت» ملت عراق در برابر اشغالگران چپاولگر و جنایتکار، با عملیات مشتی آدمکش دیوانه است. کسانیکه به نام «القاعده»، و یا عمال یک حکومت فاشیستی، دستنشانده، سرکوبگر و فاسد چون حکومت اسلامی، گویا بر علیه امنیت عراق توطئه میکنند. عملی که در واقع، به معنای فاکتور گرفتن از آراء و تمایلات یک ملت چند میلیونی است، ملتی که سابقاً ملت عراق خوانده میشد! در پس این موضعگیریهای بیشرمانه، استدلال خیلی روشنتر از آن است که بعضیها فکر میکنند: ملت عراق با ارتش آمریکاست، آنها که با ارتش آمریکا نیستند، همکار این جنایتکاراناند!
البته نمیباید فراموش کرد که این موجودات انسانستیز را، طی سه دهة گذشته، سازمان سیا به دست خود، از سوراخ و سنبههای نجف، کربلا، غارهای «پنجشیر» افغانستان و مدارس مذهبی به استخدام در آورده. آنان را تعلیم داده و تجهیز کرده، تا لشکری «دینی» بر علیه اتحادشوری سابق بسازد! اینان نوکرانی خدمتگزارند که نان خود را طی این سه دهه از دست کاخ سفید دریافت کردهاند، و برایشان چه افتخاری بیشتر و بالاتر از آن که کاخ سفید «لطف» کرده، «خدمتی» هر چند کوچک و بیاهمیت تقاضا داشته باشد: معرفی نوکراناش به عنوان کارگزاران «شیطان» در افکار عمومی جهانیان! همانطور که شاهدیم، هزینة تبلیغات را هم کاخسفید از مالیات شهروندان ارجمند آمریکائی تأمین میکند! اگر نمیدانید، بدانید که به این نوع بدهبستان میگویند «قرارداد»! و از قدیم گفتهاند، «یار مرا یاد کند، حتی با یک هل پوک!» جهت بازتاب چنین «موضعگیریهای» انسانی و قابل توجیهی آیا میتوان بهتر از «بیبیسی»، همان صدای استعمار، رسانة دیگری در جهان یافت؟ «بیبیسی» در ادامة بازتاب ترهات جناب «ژنرال» که در 24 مارس 2008، در سایت خود منتشر کرده، میافزاید:
« حملات راکتی قبلی به منطقه سبز بغداد، به عوامل مقتدی صدر نسبت داده شده بود. وی ماه گذشته دستور رعایت آتش بس برای شبه نظامیان تحت فرمانش را تمدید کرد.»
بله، بچه آخوندی به نام مقتدیصدر، نوچة ارتش انگلستان که سه نسل است، از جد بزرگش تا به امروز همگی نانخورهای استعماراند، به نیروهایش فرمان «آتش بس» داده! اینها را برای کسانی میباید «تعریف» کرد که ندانند مقتدیصدر و امثال وی از کدام زبالهدانها بیرون کشیده شدهاند، و چه کسانی با چه ترفندهائی، این ولگردها را تبدیل به شخصیت سیاسی میکنند. مقتدیصدر، در چارچوب چنین تبلیغات گستردهای، در کنف حمایت ارتش آمریکا و انگلستان، و با برخورداری از حمایتهای حکومت اسلامی، به تدریج به «حاکم» منطقة شیعة نشین کشور عراق تبدیل شده! ایشان ارتش دارند! نیروهای تحت فرمان دارند! و بدیهی است که از قدرت آتش هم برخوردار باشند! معلوم نیست این «آخوندکها» که در زمان صدام حسین دسته دسته مثل حشره زیر دست و پای شرطهها له میشدند، از کی تا به حال «سپهسالاران» سرزمین عراقاند؟ اعلام آتش بس میکنند، و فرمان آتش هم میدهند! اینهم مسلماً یکی از «ثمرات» دمکراسی کاخ سفید در عراق باید باشد. «دمکراسی» آمریکائی در عراق، بجای تأسیس شرکتهای صنعتی، مدرسه، ایجاد خدمات شهری، آبادانی روستاها، و تأمین آرامش و نان و کار برای مردم، به دستور کاخسفید برای ملت عراق فقط «آخوند» تولید میکند؛ مشتی مفتخور و ضدبشر، که با تبلیغات نظام رسانههای جهانی، تبدیل به رهبران سیاسی کشور هم شدهاند! «دمکراسی» از این کم خرجتر کجا سراغ دارید؟
نویسندة این وبلاگ اصولاً معتقد است که ارتش آمریکا میباید خیلی مواظب باشد! اگر حملة گذشته به منطقة سبز به دستور مقتدیصدر صورت گرفت، و حملة فعلی را هم «مقاممعظم» سازماندهی کردهاند، پس از اعلام نتایج «انتخابات» جمکران، ممکن است حملة بعدی به دستور کروبی و خاتمی صورت گیرد! ایندو شیخ، گویا بدجور مگسی شدهاند! همانطور که در روند «اعتراضات» انتخاباتی اینان شاهد بودیم، شورای نگهبان صدای اعتراض خاتمی، «رئیس جمهور» سابق جمکران را حتی در حد «پارس» سگ بغدادی هم مورد توجه قرار نداد! در نتیجه، حملة بعدی به منطقة سبز اگر به فرمان ایندو شیخ نباشد، مسلماً به فرمان بیوة «مکرمة» امام خمینی خواهد بود!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر