همانطور که پیشتر هم عنوان کردیم، کشور ترکیه به دلیل قدرتنمائی احزاب اسلامگرا اینک تبدیل به بشکة باروتی شده، که ممکن است هر دم با انفجاری سیاسی و نظامی تاروپودش از هم گسسته شود. امروز بر اساس گزارشات سایت «فرارو»، سه تن از شخصیتهای برجستة سیاسی و فرهنگی کشور ترکیه، به جرم همکاری با گروههای مسلح و برانداز «بازداشت» شدهاند! مسلماً این فقط نمونة کوچکی است از آنچه در پشت پردههای سیاست در این کشور جریان دارد. همانطور که گفتیم، انفجار سیاسی و نظامی در کشور ترکیه نتیجة علنی شدن روابط نزدیک واشنگتن با اسلامگرایان و حمایت ارتش ترکیه از امثال اردوغان و «گل» خواهد بود. امری که در شرایط فعلی راه زیادی تا حصول آن باقی نمانده. چرا که نام سرمقاله نویس سرشناس روزنامة «جمهوریت»، قدیمیترین و مهمترین روزنامة کشور ترکیه، که یکی از مخالفان سرسخت اسلامگرایان و آخوندها به شمار میآید، در بین شخصیتهای دستگیر شده به چشم میخورد. بازداشت وی در عمل نشان میدهد که بحرانی سیاسی در ابعادی ملی در حال شکلگیری است.
پیشتر در مطالب همین وبلاگ عنوان کرده بودیم که کشور روسیه، به قدرت رسیدن اسلامگرایان را در ترکیه نه تنها از نزدیک تحت نظر گرفته، که به چنین قدرتنمائیهائی، که ریشه در روابط تنگاتنگ واشنگتن و جهان اسلام دارد، آنهم در مرزهای آبی کشورهای روسیه، اوکراین، و ... با خشم و بدبینی مینگرد. این امر مسلم بود که، مسکو قدرتنمائیهای اسلامگرایان در ترکیه را از دو زاویة کاملاً متفاوت مورد بررسی قرار خواهد داد. زاویة نخست با تمایلات مسکو همسازی داشت. چرا که، به دلیل قدرتیابی اسلامگرایان در ترکیه، پای اتحادیة اروپا، که در عمل آتشبیار معرکة عموسام در این قاره شده، از ترکیه کوتاه خواهد شد. در عمل، و در برابر افکار عمومی اروپائیان، خصوصاً به دنبال افاضات مقامات حکومت اسلامی دال بر مجازات مرگ سلمان رشدی، مجازات کاریکاتوریست دانمارکی، و دیگر «شاهکارهای» رسانهای و استعماری، اسلام و اسلامگرائی درست در خطی قرار گرفته که آمریکا از دیرباز به دنبال آن بوده: انزوای سیاسی کشورهای مسلمان در سطح بینالمللی و فراهم آوردن امکان چپاول هر چه بیشتر دارائیهای این ملتها توسط آمریکائیها!
در نتیجه، اسلامگرائی در ترکیه آخرین میخ سیاسی بر تابوت عضویت این کشور در اتحادیة اروپا را درست بر فرق ملت ترکیه فرود آورد. این دیگر قصه و حکایت نیست؛ اروپائیان از عضویت یک ترکیة «اسلامگرا» در این اتحادیه رویگردان خواهند بود. و از همین رو، برخی صاحبنظران معتقد بودند که مسکو از به قدرت رسیدن اسلامگرائی در ترکیه، «استقبال» خواهد کرد! البته در همینجا عنوان کنیم که «استقبال» مسکو از چنین رخدادی صرفاً در چارچوبی بسیار محدود میتواند قابل تصور باشد.
چرا که با به قدرت رسیدن «اسلامگرائی» در ترکیه، مسائل دیگری نیز به صراحت پای به میدان سیاست منطقه خواهد گذاشت. به طور مثال، زمینة روابط نزدیک میان بسیاری گروههای افراطی اسلامی فراهم میآید، و رابطة ملایان تهران، اسلامگرایان در سرزمینهای سابقاً شورائی، و دیگر گروههای تندرو که همگی تحت نظر سازمان سیا در منطقه فعال شدهاند، با یک دولت قدرتمند و برخوردار از حمایت نظامی ارتش ناتو در منطقه امکانپذیر خواهد شد! چنین ساختاری برای روسیه خطرناک است، و در این شرایط، دست مسکو از اعمال بسیاری از سیاستهای منطقهای کوتاه میشود. سیاستهائی که اینک به تدریج تبدیل به خطوط اصلی در سیاستگذاری منطقة قفقاز شده؛ در میان این «خطوط» میتوان از وضعیت بسیار استراتژیک و حساس کشور آذربایجان و سرنوشت مخازن نفت و گازطبیعی در این منطقه نام برد. چرا که شاهد بودیم آمریکا در گرجستان، تمامی سعی خود را به خرج داد، تا ساکاشویلی را علیرغم عدم محبوبیت، دوباره، و اینبار به «هزینة» سیاسی آمریکا در تفلیس به قدرت برساند. مسلماً اگر چشمداشت سیاسی و استراتژیکی در ارتباط جغرافیائی میان آذربایجان و گرجستان و بنادر دریای سیاه، در چارچوب بهرهبرداریهای نفتی در میان نبود، آمریکائیها چنین هزینهای را از نظر سیاسی متحمل نمیشدند.
ولی در مورد «ماهعسل» اسلامگرایان در منطقه نیز مطالبی عنوان کرده بودیم. این مانور مضحک و قرونوسطائی که با «قانونی» کردن چادر و چاقچور در دانشگاهها و مراکز دولتی و فرهنگی برای زنان در ترکیه آغاز شده، پیامدهای اجتماعی و سیاسی داخلی نیز میتواند داشته باشد. در ترکیه چنین برخوردهائی از جانب دولت اسلامگرا میتواند وسیلهای جهت سرکوب حضور اجتماعی آزادانة زنان در سطح جامعه، توسط اوباش اسلامی شود؛ تجربهای که ما ایرانیان از طریق ظهور گروههای «حزبالله» پس از کودتای ننگین 22 بهمن در سطح شهرها شاهد بودهایم. و محافل غیرمذهبی ترکیه در برابر چنین مانورهائی از خود عکسالعمل نشان خواهند داد.
همانطور که گفته بودیم، ترکیه کشوری است که «کمالیسم» را نه به عنوان یک «مردهریگ» استعماری ـ همان که در واقع بود ـ که در مقام یک نوسازی و نوآوری اجتماعی و فرهنگی مینگرد. برای بسیاری از ترکها کمال پاشا، «میرپنج» نیست! و در شرایطی که کمالیسم سیاسی و اجتماعی طی 80 سال کوچکترین ضربهای از گسست سیاسی و استراتژیک متحمل نشده، این امر قابل پیش بینی بود که گروههای لائیک در کشور ترکیه در برابر قدرتنمائی آخوندهای این کشور دست به تحرکاتی بزنند.
همانطور که دیدیم، نقطة آغاز این تحرکات در چارچوب «قانونی» و علنی خود، با شکایت رسمی از اردوغان و عبدالله گل به دیوانعالی کشور ترکیه، طی چند روز گذشته صورت گرفت. در عمل، حقوقدان برجستهای از این دو و حزب سیاسیشان به دلیل به زیر سئوال بردن اصول لائیسیته در کشور ترکیه، به دیوانعالی شکایتی رسمی ارائه داده. اینکه نتیجة این شکایت «حقوقی» چه خواهد بود، آنقدرها از اهمیت برخوردار نیست؛ در دنیای سیاست، مسائل حقوقی فقط و فقط جهت توجیه مواضع «قدرت» مورد استفاده قرار خواهد گرفت! مهم این است که چنین شکایتی توانسته از هزار چم سیاسی و اداری ترکیه راه خود را به دیوانعالی باز کند. نبرد میان جبهههای «لائیک» و «اسلامگرا» اینک آغاز شده.
آمریکا از تجربة «آخوندی» خود در 22 بهمن در تهران، بسیار سرخوش و خرم است. و با تکیه بر همین تجربة «شیرین»، حکومت آمریکا فکر میکرد که، یک بار و برای همیشه، بحران منطقهای را با به قدرت رساندن آخوندهای فکلکراواتی در آنکارا به نفع خود خاتمه داده! واشنگتن منتظر است که آخوندهای فکلکراوتی ترکیه، اینک چپها را به زندان بیاندازند، سرکوب اتحادیههای کارگری را آغاز کنند، صدای نویسندگان و روزنامهنگاران را در گلو خفه کنند، و با به راه انداختن همان تئاتر شوم فاشیستی از قماش «حزب، فقط حزبالله»، بقیة مردم را نیز منکوب کرده، زنان را هم به زیر چادر و چاقچور بکشانند! ولی با در نظر گرفتن شرایط جدید استراتژیک در مرزهای روسیه، میباید اذعان داشت که آمریکا عواقب بسیار ناخوشآیندی را میباید در آنکارا متحمل شود. و آنچه امروز در سطح روزنامهها تحت عنوان «قدرتنمائیهای» دولت اسلامگرا و بازداشت این و یا آن شخصیت شناخته شدة سیاسی و فرهنگی عنوان میشود، فقط سنگی است که به پای لنگ خواهد خورد؛ و در شرایط فعلی استراتژیک، لنگترین پای منطقه، پای عموسام است.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر