۱/۰۸/۱۳۸۷

فالون و نمازجماعت!


جریان درگیری‌های نظامی اخیر در مناطق مختلف عراق اشغالشده، این امر را مسلم کرد که این درگیری‌ها هیچگونه ارتباطی با آرایش‌های سیاسی در داخل مرزهای این کشور نمی‌تواند داشته باشد. به صراحت بگوئیم، در کشوری چون عراق، که ارتش‌های اشغالگر نظارت تام بر غارت و قتل‌عام دارند، چه نوع دعوائی می‌توان میان اقوام و گروه‌های مذهبی متصور بود؟ منطقاً عراقی‌ها می‌باید دست در دست یکدیگر کشورشان را از شر زالوهائی نجات دهند که به بهانة تأمین «دمکراسی» اینک 5 سال است که تمامی منابع مالی و زیرزمینی عراق را چپاول می‌کنند. ولی همانطور که می‌توان حدس زد، از نظر دولت‌های مختلف، چه قدرتمند و صاحب‌ اقتدار چون روسیه، آمریکا، هند و چین، و چه از نظر دست‌نشانده‌های بدبخت و نوکر چون حکومت اسلامی، ترکیه و سوریه، شرایط فعلی بهترین زمینه جهت «آتش‌بیاری» و فراهم آوردن امکانات چپاول هر چه وسیع‌تر ملت عراق می‌تواند تلقی شود. در عمل، فقط در چنین شرایطی است که سیاست‌ها می‌توانند مردم گرسنه را برای دسترسی به لقمه‌ای نان «مسلح» کنند، و در گروه‌های خلق‌الساعه که معمولاً وجوه نقد، سوخت، تجهیزات نظامی و اطلاعات لازم و لوژیستیک را از سفارتخانه‌های خارجی دریافت می‌کنند، آنان را سازماندهی کرده به جان یکدیگر بیاندازند؛ قارة آفریقا از این نظر دهه‌هاست که تأسف‌بارترین الگوی پیشبرد سیاست‌های استعماری را ارائه می‌دهد.

در واکنش به غربیان که آفریقائی را همیشه «گرسنه» به تصویر می‌آورند، می‌باید پرسید اگر این قاره هیچ ندارد، شما کرکس‌‌ها چرا در آن چادر زده‌اید؟ این سئوال جوابی نخواهد داشت! چرا که آفریقا اگر در واقع همه چیز دارد، آنان که مشغول چپاول این قاره‌اند، جهت توجیه حضور نظامی و امنیتی خود می‌باید فقر و قحطی در این قاره را در بوق و کرنا بگذارند! می‌باید وانمود کنند که اگر در این قاره حضور نداشته باشند، «وضع» مردم بدتر از این‌ها خواهد شد، و این مردم ممکن است حتی همگی از گرسنگی بمیرند! این تبلیغات سالیان درازی است که سایة سنگین‌اش بر سر مردم قارة آفریقا فرو افتاده، و بسیاری از ما ایرانیان، به دلیل عدم شناخت از مسائل این قاره شاید همین تصویر را درونی کرده‌ باشیم، و آفریقای سیاه را علیرغم تمامی ثروت‌های زیرزمینی، جنگل‌ها و منابع مختلف و حتی جذابیت‌های بی‌همتای توریستی و ثروت‌های عظیمی که بهره‌برداری از چنین منابعی می‌تواند به ملت‌ها ارزانی دارد، بدون بررسی ریشه‌ها و علل واقعی، که دخالت‌های سیاست خارجی در رأس آن قرار می‌گیرد، صرفاً منطقه‌ای فقرزده و مصیبت‌دیده تصور کنیم. تو گوئی آفریقائی گرسنه از شکم مادر بیرون می‌آید و می‌باید از گرسنگی هم بمیرد!

ولی امروز با آنچه در همسایگی ما و در کشور عراق می‌گذرد، می‌باید قبول کرد که موضع‌گیری برخی اقتصادانان در دهة 1960، بر علیه اقتصادهای «تک ‌ساحتی» کاملاً درست بوده. بر اساس این نظریات، اقتصادهای «تک ‌ساحتی» ـ این نوع اقتصاد را تک‌محصولی نیز می‌خوانند ـ ملت‌ها را به گروه‌های متخاصم نظامی و شبه‌نظامی، و کشورها را به مناطق نفوذ سیاست‌های خارجی تبدیل می‌کند. در دامان چنین اقتصادهائی نمی‌توان رشد اجتماعی، فرهنگی، مالی و صنعتی متصور شد. امروز در کشورهائی چون افغانستان و خصوصاً عراق، این ساختار سیاسی و نظامی را به چشم می‌توان دید. در خبرها، خصوصاً اخباری که از چند روز پیش در مورد درگیری‌ گروه‌های متخاصم نظامی و شبه‌نظامی در عراق منتشر می‌شود، از مسائل اقتصادی و مالی، در شکل‌گیری این «گروه‌ها» هیچگونه سخنی به میان نمی‌آید. هیچکس نمی‌پرسد که به طور مثال فرد ناقص‌العقلی چون «مقتدی‌صدر»، چگونه در فردای اشغال عراق توسط نیروهای آمریکائی توانسته برای خود دارودستة مسلح و شبه‌نظامی فراهم آورد؟ این نوع «سازماندهی‌ها» نیازمند پول و امکانات مالی بسیار گسترده است. هزینة لازم جهت تشکیل گروهی که «بی‌بی‌سی» از آن مرتباً تحت عنوان «گروه پرقدرت مقتدی صدر» نام می‌برد، از کجا به دست آمده؟ آقای صدر از ارث نداشتة پدری‌اش این هزینه‌های نظامی را تأمین می‌فرمایند؟ مگر با چند شاهی خمس و زکات از دست تجار ورشکستة امروز در نجف و کربلا می‌توان هزینة تجهیز نیروهای نظامی و شبه‌نظامی را فراهم آورد؟ این امر مسلم است که «دست» خارجی در پشت صحنه فعال مایشاء شده. و همین «دست» است که امروز عراقی را به جنگ عراقی می‌فرستد.

اگر چنین گروه‌بندی‌های نظامی و سیاسی در تخاصم با یکدیگر در کشور ایجاد نشده بود، شاید عراقی‌ها امروز بجای تیرباران کردن یکدیگر از اشغالگران می‌پرسیدند، «نقش ارتش‌های خارجی در این کشور چیست؟» سئوالی که جوابش روشن است: چپاول! درگیری‌های روزمرة گروه‌های نظامی و سیاسی در عراق، درست حکایت «گرسنگی مزمن» آفریقائی‌هاست. برای کسی مهم نیست که آفریقائی چرا گرسنه است. همانطور که امروز در عراق و افغانستان نیز اهمیت ندارد که این گروه‌ها چرا به جان یکدیگر افتاده‌اند. البته از آنجا که عملیات آمریکا اینبار جهت کنترل شاهرگ‌های ارتباطی نفت و گازطبیعی از حساسیت بسیاری برخوردار شده، نوعی توجیه «بازاری» در میان آمده: «سنی‌ها و شیعه‌ها با هم می‌جنگند!» مگر سنی‌ها و شیعه‌ها مرض دارند؟ عراق، طی یک دهة گذشته، یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان بوده، و امروز با نفتی که هر بشکه‌اش 110 دلار در بازار نیویورک معامله می‌شود، چرا عراقی‌ها ـ سنی یا شیعه ـ می‌باید یکدیگر را به رگبار گلوله ببندند، آنهم برای یک لقمه نان؟

در مطلب پیشین عنوان کردیم که موضع‌گیری‌های «القاعده»، در کمال تعجب درست در مسیر نیازهای نظامی و سیاسی آمریکا صورت می‌گیرد!‌ امروز نیز تکرار می‌کنیم که فروپاشی اقتصاد غیرنفتی، حتی در مقیاس کشت و زرع دهقانی، و دادوستد بازاری می‌توانست از تمرکز نیروهای بیکار بر محورهای محافل نظامی و شبه‌نظامی در عراق پیشگیری کند. پس بی‌جهت نیست که همه روزه در کوچه و بازار بمب منفجر می‌کنند. اینکار جهت جلوگیری از رشد تجارت و صناعت، ایجاد وحشت و جلوگیری از سرمایه‌گذاری و گردش پول است؛ تمامی این مصائب می‌تواند مردم گرسنه را جهت پیدا کردن کار و به دست آوردن تکه‌ای نان، به دکان امثال «مقتدی‌صدر» رهنمون شود. نیروهای ارتش آمریکا با حمایت از عملیات تروریستی بر علیه مردم عراق در عمل اقتصاد این کشور را عمداً فلج کرده‌اند. چرا که در غیر اینصورت حضور آمریکائی‌ها در این منطقه توجیهی نخواهد داشت. دستیابی آمریکا به اهداف استراتژیک خود امروز منوط به گرسنگی ملت ثروتمند عراق و جنگ اقوام و گروه‌های مذهبی مختلف در این کشور شده. پنتاگون تا کی می‌تواند این واقعیات را در رسانه‌های جهانی سانسور کند، و بازتاب مسائل واقعی در کشور عراق را به تأخیر بیاندازد؟ این پنهانکاری حد و مرزی دارد که با برکناری ژنرال «فالون» به احتمال زیاد نقطة پایان آن آغاز شده.

از طرف دیگر از آنجا که سیاست منطقه به صورت «ظروف مرتبطه» به یکدیگر وابسته است، شاهدیم که در تهران نیز برخی محافل در حال عقب‌نشینی‌اند. پیروزی «انتخاباتی» اصولگرایان در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، هر چند کاملاً ساختگی، یک واقعیت را به همراه آورد: گروه‌های فشار که بر خلاف تبلیغات رسانه‌ای معمولاً وابسته به جناح اصلاح‌طلب هستند، گامی به عقب گذاشته‌اند. دستگیری سردار زارعی، یکی از فرماندهان «عمدة» نیروهای انتظامی کشور، که گویا جهت حفظ «حجاب» بانوان جان‌فشانی‌ها هم می‌کرده‌اند، در رسانه‌ها در بوق و کرنا گذاشتند شد. و جنجال پیرامون «نمازجماعت» کذائی ایشان نشان داد که اگر نتیجة «انتخابات» حکومت اسلامی از پیش تعیین شده، بازتاب‌های آن نیز همانطور که دیدیم از پیش «آماده» شده بود! ولی جناب سردار زارعی به تنهائی مناصب «اشغالی» را ترک نخواهند کرد، گروه متبوع‌شان همگی دست در دست، و به صورت نماز جماعت و جمعی تشریف می‌برند!

ایجاد فضای ناامنی اجتماعی یکی از پایه‌ای‌ترین شیوه‌های استعماری در فراهم آوردن زمینة سرکوب ملت‌هاست. حجاب، لباس، موی سر، وابستگی‌های نژادی، قومی، مذهبی، و ... در این راه می‌تواند همگی مورد استفاده قرار گیرد. همانطور که می‌بینیم، در عراق سیاست اجنبی قادر شده با ایجاد جو وحشت عمومی گروه‌های مسلح را به جان یکدیگر بیاندازد، و با اینکار اصل مسئله یعنی چپاول ملت عراق را در پشت صحنه پنهان نگاه دارد. در ایران، این بازی شوم و مردمفریب طی چند سال گذشته ابعاد دیگری یافته. عملة استعمار با به راه انداختن هیاهو پیرامون لباس، موی سر و حجاب سعی دارند طبقات مشخصی را در سطح جامعه سرکوب ‌کنند، طبقاتی که چه بخواهیم و چه نخواهیم، در این نظام اقتصادی و اجتماعی، از جملة پویاترین، سازنده‌ترین و پول‌سازترین‌ها هستند. از قدیم گفته‌اند، در ارزشیابی سیاست‌ها و بررسی ریشه‌های داخلی و خارجی آن می‌باید به صراحت دید که ثروت حاصله از اعمال این سیاست‌ها، به جیب کدام کشور و کدام محافل سرازیر می‌شود. دکان «حجاب» اسلامی، تا به امروز منافع‌اش به جیب آمریکا رفته! ولی با دستگیری سردار زارعی، معلوم نیست فردا چه دکان جدیدی افتتاح خواهد شد! ‌





...


هیچ نظری موجود نیست: