۱/۲۰/۱۳۸۹

بستة هسته‌ای!



نهایت امر «دکترین» هسته‌ای باراک اوباما سر از کاسة «تخمین‌ها» و «حدسیات» بیرون آورد و توسط کاخ سفید به صورت رسمی در سطح جهانی اعلام شد. اهمیت این «دکترین» در روشن کردن مسیر حرکت دیپلماسی «هسته‌ای» در سراسر جهان است، و مسلماً‌ کاخ‌ سفید بدون در نظر گرفتن مواضع روسیه، چین، هند و متحدان خود در اروپای غربی دکترین هسته‌ای را در چنین مقطع حساسی رسماً «اعلام» نمی‌کرد.

بررسی دقایق این «دکترین» که می‌باید در ارتباط با مسائل «کلان‌ ـ استراتژیک» و در سطح جهانی تحلیل شود مسلماً از حوصلة مطلب امروز ما بیرون است، ولی می‌باید چند نکتة اصلی و در عین حال بسیار نگران کننده را در «دکترین» مذکور مورد توجه قرار داد. و به عنوان یک ایرانی، از نظر ما مهم‌ترین مسئلة نگران کننده در موضع کاخ سفید به کشور ایران مربوط می‌شود!

بارها و بارها در مطالب خود از دو موضع «نمایشی» و «واقعی» ایالات متحد در برابر پدیده‌ای به نام «انقلاب اسلامی» سخن گفته‌ایم. قصد تکرار مکررات نداریم، ولی «دکترین» اعلام شده از جانب کاخ سفید پای در مسیر مواضع «نمایشی» ایالات متحد در «مبارزة» فرضی با حکومت اسلامی می‌گذارد تا آمریکا بتواند هر چه بیشتر مواضع «واقعی» خود را به این ترتیب از چشم جهانیان پنهان نگاه دارد. مسلم است که گسترش هر چه بیشتر مواضع «واقعی» آمریکا فقط در گرو دمیدن هر چه طولانی‌تر در بوق مواضع «نمایشی» خواهد بود. ولی مسئله‌ای که نگرانی را افزایش می‌دهد، این اصل کلی است که بالاتر نیز عنوان کردیم و گفتیم که اینگونه «دکترین‌ها‌» بدون توافقات گسترده «اعلام» نمی‌شود. در نتیجه در همینجا می‌باید قبول کرد که مواضع آمریکا ـ نمایشی و واقعی ـ در ارتباط با سیاست‌های کلان جهانی در این دکترین جاسازی شده. به دلیل منظور شدن کشور ایران به عنوان یک «هدف هسته‌ای» توسط پنتاگون می‌باید بپذیریم که «باشگاه جهانی هسته‌ای» به توطئه‌ای گسترده جهت سرکوب ملت ایران، فراهم آوردن زمینة چپاول مناطق نفتخیز و جلوگیری از هر گونه تحول سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در کشورهای مسلمان‌نشین خلیج‌فارس و آسیای مرکزی مهر تأئید زده!

اما به طور کلی، بر خلاف ترهاتی که این سوی و آن سوی می‌شنویم، دکترین اخیر اوباما را یک گام دیگر به سوی جنگ‌طلبی می‌باید تلقی کرد. دلیل نیز روشن است، و علیرغم مطالبی که در رسانه‌ها و خبرگزاری‌های جهانی به صورت گسترده‌ مطرح شده، در این دکترین موضع «پیشرو» و مترقی به هیچ عنوان وجود ندارد. به طور مثال، زمانیکه عنوان می‌کند:

«[دکترین اوباما] از توسعة تسلیحات جدید هسته‌ای و استفاده از آن‌ها بر علیه کشورهای غیرهسته‌ای که به توافقنامه [منع گسترش] پیوسته‌اند خودداری خواهد کرد.»

منبع: نیویورک تایمز، 5 آوریل 2010

شنوندة «ساده‌لوح» آناً فریاد شادی‌اش به آسمان خواهد رسید، چرا که در افکارعمومی این مسئله «حک» شده که سلاح‌های هسته‌ای از آنجا که بسیار مخرب و مرگ‌بارند، می‌باید از گسترش‌شان نیز جلوگیری به عمل آید. ولی لایه‌های دیگری در قفای همین جملة کوتاه خوابیده، مطالبی که به هیچ عنوان توسط رسانه‌ها مورد تحلیل قرار نخواهد گرفت. نخست باید گفت که این مسئله به هیچ عنوان مطرح نمی‌شود که صلح جهانی، خصوصاً پس از پایان جنگ دوم فقط و فقط به یمن دستیابی چند قدرت متخالف‌الجهت به تسلیحات هسته‌ای میسر شده. اگر «خطر» تسلیحات هسته‌ای موجودیت رژیم‌های مسلط را در سطح جهانی به صراحت تهدید نمی‌کرد، پس از جنگ دوم، بارها و بارها نمونة جنگ‌های جهانی گذشته می‌توانست تکرار شود. در نتیجه، سلاح هسته‌ای کاربرد دیگری نیز جز فاجعه‌آفرینی از قماش «هیروشیما» و «ناکازاکی» دارد: جلوگیری از گسترش جنگ‌ها در سطح جهانی! ولی همینکه اوباما سخن از «کنترل تسلیحات هسته‌ای» به میان می‌آورد کافی است که بسیاری از «خوش‌خیال‌ها» به «وجد» ‌آیند!

به طور کلی «دکترین» اوباما خیلی از همین خوش‌خیال‌های «صلح‌دوست» را که در عمل تبدیل به عصای دست جنگ‌افروزان جهانی شده‌اند «ناراحت» هم کرده! گویا اینان در چارچوب صلح‌دوستی‌های «خرکی» خود انتظار داشتند که رئیس جمهور «محبوب‌شان» تمامی سلاح‌های هسته‌ای را در سطح جهان از بین ببرد! این نیز یکی از عملیات صلح‌دوستانة حزب‌ دمکرات آمریکا «معرفی» می‌شد؛ در صورتی که در پس این صلح‌دوستی ظاهری در عمل بازگشت به دیپلماسی جهانی در دوران رایش سوم نهفته! دورانی که «جنگ‌های گستردة جهانی و منطقه‌ای» می‌توانست برای بعضی‌ها نه تنها پرمنفعت که «عملی» نیز تلقی شود. روزنامة گاردین، روز 6 آوریل 2010، مواضع اوباما را چنین توصیف می‌کند:

«[...] اوباما نقش سلاح‌های هسته‌ای در استراتژی‌های دفاعی ایالات متحد را کاهش داده، ولی در عین حال راه‌های گریزی باقی گذاشته که طرفداران کنترل تسلیحات را ناامید خواهد کرد»!

البته این ناامیدی را اگر در ارتباط با «استراتژی‌های جهانی» مورد بررسی دقیق قرار دهیم، تحلیل روشن‌تری از این «صلح‌دوستی‌ها» به دست خواهیم آورد. خلاصة کلام، استراتژی سلاح‌های هسته‌ای، بر خلاف آنچه در بوق و کرنا گذاشته‌اند، بر پایة استفاده از این ابزار بر علیه دشمن استوار نشده، این سلاح‌ها فقط بازدارنده‌اند!‌ و دقیقاً در راستای همین استدلال است که دکترین اوباما را فقط نوعی «جنگ‌طلبی» می‌توان تحلیل کرد.

زمانیکه اوباما تصریح می‌کند، ایالات متحد از به کارگیری سلاح هسته‌ای بر علیه کشورهای غیرهسته‌ای اجتناب خواهد کرد، فقط به این معناست که طرف‌های حاضر در «باشگاه هسته‌ای» به این نتیجة «انسانی» دست یافته‌اند که اگر جنگ هسته‌ای میان خودشان منافع مالی و سیاسی را خدشه‌دار خواهد کرد، «گشودن» جبهه‌های «غیرهسته‌ای» در سطح جهان هیچ اشکالی ندارد! به عبارت دیگر، اگر فردا آقای اوباما به این نتیجه برسند که به طور مثال کشور شیلی «امنیت» ایالات متحد را تهدید می‌کند، همچون مورد افغانستان شاهد لشکرکشی و قتل‌وغارت یانکی‌ها در شیلی نیز خواهیم بود. و همانطور که بالاتر نیز گفتیم از آنجا که این نوع «دکترین‌ها» در ارتباط با قدرت‌های هسته‌ای دیگر تنظیم می‌شود، معنای این جملات این است که قدرت‌های هسته‌ای تضمین کرده‌اند که در برابر ماجراجوئی‌ احتمالی «هم‌باشگاهی‌ها» از خود «مقاومت» سیاسی و نظامی نشان ندهند! در نتیجه می‌باید منتظر لشکرکشی‌های روسیه، چین و هند به کشورهائی باشیم که منافع حیاتی اینان را «به خطر» می‌اندازند!

به طور خلاصه، پیام دکترین اوباما این است که اگر قدرت‌های هسته‌ای قادر نیستند منافع یکدیگر را در داخل مرزهای‌شان تهدید کنند، از آنجا که صنایع نظامی می‌باید تولید کند، به فروش برساند و نان بخورد، تهدید هسته‌ای بر علیه کشورهای غیرهسته‌ای نمی‌باید وجود داشته باشد؛ باز کردن جبهة جنگ‌های غیرهسته‌ای می‌باید «بدون اشکال» و بدون دخالت قدرت‌های هسته‌ای امکانپذیر شود! باید گفت که چنین «صلح‌دوستی‌ای» را فقط از یانکی‌ها انتظار داشتیم! این است آن نکتة باریکتر از مو در «دکترین» هسته‌ای کاخ سفید، دکترینی که به احتمال قریب‌ به یقین در هماهنگی با اهداف دیگر قدرت‌های هسته‌ای تنظیم شده. ما این «دکترین» را فقط یک چک سفید امضاء برای جنگ‌افروزی‌‌های منطقه‌ای تحلیل می‌کنیم.

ولی از آنجا که مسئلة کشور ایران، تحت حکومت اوباش حوزه و بازار طی چند دهة گذشته تافته‌ای جدابافته باقی مانده، از قضای روزگار این «صلح‌دوستی» گاوچران‌ها نیز شامل حال ما ملت نمی‌شود!‌ آقای اوباما همچون پیشینیان‌شان با حکومت اسلامی به تندی برخورد کرده، بدون آنکه از ریشه‌های استراتژیک، نظامی و مالی‌ای که به این رژیم قرون‌وسطائی اصولاً امکان موجودیت اعطا کرده نامی ببرند، به صراحت می‌گویند که استفاده از سلاح هسته‌ای بر علیه ایران خارج از انتظار نیست!

«ایالات متحد و متحدان‌اش معتقدند که ایران در راستای تعهدات خود در ان. پی‌. تی. همکاری کافی به عمل نمی‌آورد، به همین دلیل آمریکا ایران را از منظر کاربردی یک هدف هسته‌ای تلقی می‌کند.»

منبع: گاردین، 6 آوریل 2010

البته در اینجا با در نظر گرفتن مطالبی که بالاتر عنوان کردیم می‌باید توضیحاتی نیز بیاوریم. به طور کلی، اگر قرار باشد «چراغ سبز» جهت آتش‌افروزی‌های «غیرهسته‌ای» را در باشگاه کذا قبول کنیم، مواضع اعلام شده توسط اوباما در مورد ایران، که به کرة شمالی و احتمالاً سوریه نیز قابل گسترش است، هم یک عقب‌نشینی نظامی واشنگتن در این کشورها می‌باید تلقی شود، و هم یک تهدید مستقیم! تهدیدی که بیشتر متوجه روسیه است تا دولت جمکران و یا خاندان اسد.

همانطور که بارها گفته‌ایم، روسیه طی سدة‌ گذشته علیرغم برخورداری از دو حاکمیت قدرتمند و جهانگیر، یعنی تزاریسم و بلشویسم توسط عوامل غرب از سوراخ جهان اسلام به سختی گزیده شد!‌ تکیة بیقید شرط دو حاکمیت روسیه بر گسترش روابط با اروپای شرقی و غربی، و نهایت امر حذف آسیای مرکزی و جنوبی از معادلات استراتژیک کرملین هم تزاریسم را به زانو در آورد و هم بلشویسم را. ولی اینبار مسکو نخواهد گذاشت که از سوراخ معمول گزیده شود، و به همین دلیل شاهدیم که «توافق» باشگاه کذا پیرامون جنگ‌افروزی‌های «غیرهسته‌ای» در مورد ایران به بن‌بست برخورد کرده، و کاخ سفید عملاً کرملین را تهدید می‌کند. به عبارت دیگر، مسکو اجازه نخواهد داد که همچون نمونة افغانستان و عراق ارتش ناتو برای جنگ با رژیم‌های دست‌نشاندة خود پای به ایران نیز بگذارد و به بهانة حفظ «امنیت جهانی» منافع استراتژیک، مالی و نفتی خود را با توسل به نیروی نظامی تا سواحل دریای خزر گسترش دهد.

ولی اینجا نیز نمی‌توان فریاد «پیروزی» سر داد، چرا که مسئله از چند لایة قابل تحلیل برخوردار می‌شود. نخست اینکه ایران در چنین ساختار استراتژیک همچنان درگیر فضاسازی‌ها و سوءتبلیغات نظام رسانه‌ای غرب گرفتار باقی خواهد ماند. به عبارت دیگر این «دکترین» ستونی جهت مستحکم‌تر کردن مواضع «نمایشی» و «واقعی» ایالات متحد ارائه می‌دهد. می‌دانیم که این نوع فضاسازی‌ها فقط انعکاسی است از منافع مالی و استراتژیک. به عبارت دیگر، در چارچوب این «دکترین» نفت ایران نه تنها همچون نفت عراق و امارات و عربستان توسط شرکت‌های غربی و شاید روسی و چینی «غارت» خواهد شد، که به دلیل «مخالفت فرضی آمریکا با سلاح‌های فرضی هسته‌ای جمکران‌»، ملت ایران از امکان هر گونه بهره‌برداری از این درآمد ملی نیز محروم و محروم‌تر خواهد شد. تا آنجا که به منافع ما ایرانیان مربوط می‌شود، این است نتیجة «احترام» غرب به منافع حیاتی روسیه در جمکران! همانطور که پیشتر نیز گفتیم دو لایة «تبلیغاتی ـ نمایشی» و «واقعی ـ اقتصادی» کاخ سفید در رابطه با ایران، با تکیه بر «دکترین» اوباما فقط تشدید خواهد شد.

البته در این میان نمی‌باید همة راه‌ها را به روی ایرانیان بسته ببینیم. فدراسیون روسیه بالاجبار می‌باید در ارتباط با کشورهای مسلمان‌نشین و همسایة خود، خصوصاً کشورهای سابقاً شورائی پای در برقراری روابط عملی و منطقی بگذارد. رها کردن فضای رسانه‌ای در این کشورها به دست قضا و قدر و منابع غربی نتیجه‌ای جز شکست و ناکامی برای مسکو نخواهد داشت. و این روابط می‌باید در چارچوب یک «دکترین»، بر پایة گسترش مراودات فی‌مابین، همکاری و خصوصاً صلح تکیه کند. در غیراینصورت کرملین صحنه را خواهد باخت. طبیعی است که در امتداد این استراتژی «دکترین» اعلام نشدة کذا بر دولت‌های جمکران، کابل و آتاتورکی‌های آنکارا نیز تحمیل خواهد شد. به طور مثال، طی چند روز گذشته شاهد بودیم که تمامی تلاش‌ رسانه‌های غرب جهت انتساب انفجارات اخیر مسکو به اقوام مختلف قفقاز در عمل با شکست روبرو شد. و امروز با سقوط دولت قرقیزستان جواب این انفجارات را مسئولان واقعی آن در غرب، خصوصاً در آنکارا دریافت کردند.

موضع‌گیری‌های صریح مسکو مسلماً طی ماه‌های آینده تشدید خواهد شد. چرا که با تحولات قرقیزستان و بحران سیاسی در کابل، عوامل محور «چین، طالبان، جمکران، ترکیه، اسرائیل و فرانسه» که نهایت امر زیر نظر حزب‌کارگر و شاخة کلینتن‌ها در حزب دمکرات فعال‌اند به دلیل انعکاس «دکترین» اوباما و امضاء قرارداد «ستارت»، هر چه بیشتر منزوی‌ خواهند شد. و به همین دلیل است که سروصدای فروپاشی قریب‌الوقوع ساختار دست‌نشانده در افغانستان به آسمان برخاسته. می‌توان پیش‌بینی کرد که با پس‌روی گام به گام محور مذکور و خصوصاً انگلستان در منطقه، دولت احمدی‌نژاد به سرعت مجبور به تجدیدنظر در پایه‌های عقیدتی خود ‌شود. در عمل، فریادهای اخیر واشنگتن بر علیه جمکران، و ظهور دوبارة میرحسین موسوی بر سایت‌های سازمان سیا فقط به دلیل احتمال وقوع چنین عقب‌نشینی‌هائی است. همانطور که گفتیم در مورد مرزهای جنوبی فدراسیون، مسکو با غرب کنار نخواهد آمد. و همانطور که می‌بینیم محتوای «دکترین» هسته‌ای اخیر واشنگتن نیز تأئیدی است بر اظهارات ما.








هیچ نظری موجود نیست: