۶/۲۰/۱۳۸۸

گوسفند و استبداد!



طی چند روز گذشته تغییراتی کلی در روند مسائل کشور ایران به وجود آمده، تغییراتی که حکومت جمکران در چارچوب روابط بین‌المللی، ظاهراً به نام ملت ایران به «رتق‌وفتق» آن مشغول است! به عنوان نخستین تغییر و شاید مهم‌ترین‌شان می‌باید از تحویل «بستة پیشنهادی» حکومت اسلامی به طرف‌های غربی و روسیه سخن به میان آورد. این «بسته» که نهایت امر با هیاهوی فراوان توسط شخص وزیر امورخارجه به سفارتخانه‌‌های غرب در تهران تحویل داده شد نخستین گام جهت از میان برداشتن بهانه‌های اینان در راه ایجاد تنش‌های سیاسی و نهایتاً نظامی بر علیه ایران تلقی می‌شود. البته نمی‌باید به این توهم دچار شد که دولت ایران در واقع خواستار رفع چنین تنش‌هائی بوده؛ به طور کلی حکومت اسلامی طی سه دهة اخیر در عمل ثابت کرده که در مسیر ایجاد بحران پا به پای غرب و در راه تأمین منافع منطقه‌ای واشنگتن حرکت خواهد کرد. و اینک نیز رفع زمینة بحران‌سازی بر محور فعالیت‌های هسته‌ای نیز که «هدیة» دولت اصلاح‌طلب و میوة زهرآگین دیدار هیئت‌های پرشمار چینی از ایران طی دوران سیدخندان بود، برخلاف تمایل تهران به نقطة پایانی خود می‌رسد.

تبلیغات وسیعی که بلندگوهای مخالف‌نمایان و ایرانی‌نمایان به عنوان مثال در مسیر مرتبط کردن سیاست فعلی کشور به خط‌مشی کرة شمالی صورت می‌دهند، در عمل تلاشی است جهت پوشش دادن به تبلیغات غرب. چرا که اینک مهره‌های منطقه‌ای هر کدام در مسیر خود جایگیر می‌شوند و غربی‌ها به صراحت می‌بینند که نمی‌توان حکومت اسلامی را به پاکستان دوم تبدیل کرد. نمی‌توان از این مسیر منافع استراتژیکی که سال‌های دراز غرب در اقیانوس هند برای خود تأمین نموده بود در خلیج‌فارس و خصوصاً دریای خزر فراهم آورد؛ در نتیجه لجن‌پراکنی به سیاست‌های جاری کشور در دستورکار بلندگوهای استعمار قرار گرفته.

البته همانطور که دیدیم برای دولت‌های غرب هیچ اهمیتی ندارد که مشتی اوباش و چاقوکش بر سرنوشت ملت ایران با حمایت محافل وابسته به اینان حاکم شده‌اند؛ دیدیم که این بلندگوها و هم‌سرایان ایرانی‌نمای‌شان با چه وقاحتی جنایتکارانی از قماش موسوی و کروبی را در هیاهوی رسانه‌ای تبدیل به نلسون‌ماندلا و مهاتما گاندی کرده بودند! حال که دکان‌شان از پای‌بست فروریخته، پای فراتر می‌گذارند، طوری رفتار می‌کنند که گویا میرحسین موسوی از روز اول با این رژیم مخالف بوده!‌ خلاصه اصل این است که دیکتاتوری زمانیکه در مسیر منافع غرب حرکت کند قابل توجیه می‌شود، دیکتاتوری آنزمان بد و منفور است که نمی‌توان منافع واشنگتن را از آن بیرون کشید. و اینک به دلیل عقب‌نشینی اجباری جمکران در صحنة منافع غرب لجن‌پراکنی به سیاست‌های ایران مدروز شده.

در سایت‌های ایرانی‌نما سخن از وجود موشک‌های روسی در کشتی‌های گمشده می‌کنند، سخن از هزاران تن مواد منفجره به میان می‌آید که از طریق کرة شمالی به ایران صادر شده! و مسائل دیگری در زمینة «چپاول دریای خزر» از طرف روس‌ها مطرح می‌شود! البته کسی نخواهد گفت که ناوگان ایالات متحد، ده هزار کیلومتر دورتر از مرزهایش در خلیج‌فارس چه غلطی می‌کند؟ حضور صدها هزار تفنگچی آمریکائی و انگلیسی و آلمانی و ... در چندین کشور منطقه نیز که همه روزه ده‌ها قربانی می‌گیرد از نظر این سایت‌های ایرانی‌نما کاملاً طبیعی است!‌ جنگ با القاعده که «حرف» و «بحث» ندارد. با این وجود بهتر است به بحث امروز بازگردیم که بحران سیاسی در داخل ایران است.

در واقع این بحران جدید با نامة «مجاهدین انقلاب اسلامی» به رئیس جدید قوة قضائیة جمکران آغاز شد. نگارش این نامة سرگشاده به آخوند لاریجانی در عمل نشان دهندة تمایل جناح لاریجانی‌ها در بازگشائی باب مراودات با جناح‌هائی می‌باید تلقی شود که طی بحران پساانتخاباتی در صحنة سیاست کشور «منزوی» شده‌اند. می‌دانیم که لاریجانی‌ها از نوکران قدیم‌الایام انگلستان‌اند و پشت اندر پشت در سفینة علیاحضرت ملکه در راه عزت و احترام بریتانیا پارو زده‌ و عرق‌ ریخته‌اند. و اگر سازمان بمب‌گزاران «مجاهدین انقلاب»، در شرایطی که سرکوب این جریان عملاً در دستورکار قرار گرفته، اینچنین دست به دامان حاج صادق می‌شود فقط نشان از گوشه‌چشمی‌ است که مش‌صادق پیشتر به اینان نشان داده. در نامة پر سوز و گداز مجاهدین انقلاب به شیخ صادق پس از برشمردن مصائبی که این سازمان خداجو و امام‌پرست در راه «انقلاب» متحمل شده می‌آید:

«آيا اين اقدام [بازداشت دختر یکی از اعضاء سازمان] در کنار ديگر اقدامات و اظهارات غيرقانونی و تحريک‌آميز، همزمان با آغاز به کار شما و وعدة سامان دادن به اين مخروبه و نيز اظهارات دادستان جديد مبنی بر برخورد قاطع با دستگيری‌های خودسرانه نوعی گربه را سر حجله کشتن و پيامی به شما است[...]»


مسلماً اعضای سازمان کذا، پس از سه دهه آدمکشی و لات‌بازی در حکومت اسلامی بخوبی می‌دانند که چه تغییراتی در سیاست داخلی به وجود آمده. طرح این مطالب در فضای عمومی فقط به این دلیل است که خود حاج‌ صادق هم حسابی ترس برش داشته و خشتک‌اش را خیس کرده‌. اینکه هم‌قطاران اینان را به صورت فله‌ای دستگیر کنند و به جرم‌هائی «مجازی» و «ساختگی» محاکمه و احیاناً اعدام نمایند، فقط برای «دولت‌مردان» حکومت اسلامی از هر قبیل و هر قماش یک زنگ‌خطر به شمار می‌رود. و حاج‌صادق در چارچوب «عشق‌ورزی» با سازمان کذا فقط قصد داشت شمشیر داموکلس را از روی کلة خود و محفل «لاریجانی‌ها» بردارد. ولی می‌بینیم که این اقدام به هیچ عنوان مورد تأئید محافلی که سیاست روز را در تهران اداره می‌کنند قرار نمی‌گیرد.

از طرف دیگر، تقریباً همزمان با این نامه‌نگاری «سرگشاده» و دلسوختگی‌های «انقلابی»، در تاریخ 16 شهریور سالجاری، نوکر دیگر آمریکا و انگلستان، علی خامنه‌ای نیز در دیدار با اعضاء هیئت دولت دست به استغاثه برداشته از اینان می‌خواهد با نخبگان خیرخواه مهربان باشند:

«علما در مناطق مختلف كشور و مراكز حوزه‌های علمیه، طرفداران نظام اسلامی هستند و خدمات دولت را هم می‌بینند بنابراین توصیه‌های آنان از روی محبت و علاقمندی است [...] ممكن است نخبگان خیرخواه، اعتراضی هم داشته باشند كه لازم است با استقبال از آن‌ها ذهن فعال و پویای نخبگان را برای خود ذخیره كرد.»


بله، این سخنان «خیرخواهانه» از دهان موجود احمق و بی‌فرهنگ و خودفروخته‌ای بیرون آمده که پیشتر در چارچوب پیشبرد سیاست‌های سرکوب دانشگاهی و خلق آشوب‌های ساختگی و توده‌ای، علوم انسانی را «حیوانیت» معرفی کرده بود! در نتیجه مقصود ایشان از «نخبگان» و «علما» کاملاً روشن می‌شود: آخوندها و بچه‌آخوندها، خصوصاً چاقوکشان حکومت اسلامی!‌ و صد البته اوباش سازمان مجاهدین انقلاب و خاندان عزت و اقتدار «لاری‌ ـ جانی» مسلماً در ردة همین نخبگان خیرخواه قرار خواهند گرفت. این سخنان که از طرف برخی خبرگزاری‌ها حمل بر عقب‌نشینی‌ «نطفة قدرت» در برابر سیاست‌های سنتی حکومت اسلامی شده بود به سرعت از روی خطوط خبری حذف شده، به دست فراموش سپرده شد. دلیل نیز روشن بود: موضع‌گیری‌های شداد و غلاظ دادستانی بر تلاش‌های «انقلابی» جهت بیرون کشیدن گلیم اوباش حکومت اسلامی از طوفان خانگی نقطة پایان گذاشت و حاج صادق «لاری ـ ‌جانی» نیز مجبور شد جواب سربالا به مجاهدین انقلاب تحویل داده، ضمن «وعدة سر خرمن» چند تا لغز هم نثارشان کند. به این مفهوم که کسی وجود ارتباط اندام‌وار میان محافل «لاری‌ ـ جانی‌ها» با محکومین جدید حکومت اسلامی را حتی به مخیلة خود راه ندهد!

بله، همانطور که گفتیم جواب‌های «تند» و سریع دادستانی به رهبر «مصلحت‌اندیش» حالی کرد که بهتر است در شاهراه «مصلحت‌اندیشی» نظام و «انقلاب» زیادی گاز ندهند. و پیش از آنکه جواب دندان‌شکن حاج صادق به «مجاهدین انقلاب» ارائه شود، دادستانی گریبان یکی از اوباش صاحب‌نام حکومت اسلامی، مهدی کروبی را گرفت و اسناد و مدارک دفتر وی به همراه رئیس دفتر و کلیة بازدیدکنندگان و سردبیر سایت اعتماد ملی را به زندان منتقل کرد! با اینهمه دادستانی دست بردار نبود و نهایت امر کار را به مشاور میرحسین موسوی که کسی جز فرزند «شهید» بهشتی نبود نیز کشاند. «دکتر» بهشتی به زندان تشریف‌فرما شدند و میرحسین، یا به قول سایت‌ها و خبرگزاری‌های «دشمن» همان مهاتما گاندی وطنی، اطلاعیة شمارة 12 خود را هم قلمی کرد! این عمل «انقلابی» به حاج‌صادق راه صلاح و فلاح را بخوبی نشان داد. اینجا بود که رهبر «فرهیختة» حکومت نکبت و ادبار سرافکنده به لانه خزیدند،‌ حاج صادق هم به دلیل ترس از «تنبان‌شان» جواب نامة سرگشاده را ارائه داده فرمودند، با متخلفین «برخورد» خواهیم کرد:

«متاسفانه در جریان حوادث بعد از انتخابات با ادعای واهی تقلب در انتخابات، عده‌ای تلاش كردند از مدار قانون بگریزند. [...] بعضی تخلفات در بازداشتگاه‌ها به حیثیت نظام لطمه وارد كرد كه این موارد با دقت و جدیت در دستگاه قضایی در حال رسیدگی است.»

رادیوفردا، 18 شهریور 1388

معنای جملات شیخ صادق این است که «ما» هم با همین اوباش جدید «هستیم»؛ مجاهدین انقلاب فکر نکنند که اگر سی سال در دزدی و آدمکشی با ما همکاری داشتند امروز می‌توانند از چنگال «عدالت» ما بگریزند!‌ ولی قضیه از مانورهای «بین‌المحافل» ریشه‌دارتر است. و همانطور که در بالا گفتیم مسئله مربوط به از دست دادن موضع تعیین‌کنندگی در راستای استراتژی‌های غرب در منطقة خاورمیانه می‌شود. اگر نه آنچه عین سگ هرزه‌مرس در منطقه ریخته آخوند و اوباش ریش‌وپشمی و نکبت و ادبار روحانیت شیعی‌مسلک است.

دقیقاً در راستای همین جریانات است که اوباش حکومت اسلامی عملاً دو شاخه می‌شوند. گروهی، از قماش علی‌خامنه‌ای، احمدی‌نژاد، رفسنجانی، «لاری ـ ‌جانی‌ها» و ... سعی دارند که به هر قیمت در بطن جریان «گنگ» و نامشخصی که قدرت را به سرعت در چنگال خود می‌گیرد، و مطمئناً اینان خود نیز از سر و ته آن بی‌اطلاع‌اند، جائی برای خود و همپالکی‌های‌شان محفوظ دارند. گروهی دیگر از اوباش حکومت اسلامی، از قماش حاج‌فرج دباغ که دیگر امیدی به حفظ موجودیت‌شان در بطن حکومت اسلامی نیست، سجاده به آب هرز داده، پای برهنه برای زیارت امامان و پیامبران به راه افتاده‌ و پیرانه سر پس از عمری همکاری با ارباب زر و زور،‌ در ظاهر «ضد انقلاب» هم شده‌اند:‌‌

«فاشیسم مشربان به شما فروختند که آزادی یعنی بوالهوسی و اباحی‌گری و لاابالی روشی. و ندانستید که شفای امراض مهلک نظام شما در این خجسته آزادی است.»

برگرفته از نامة حاج‌فرج دباغ به علی خامنه‌ای

ای‌بابا! آخر کار حاج‌فرج چماق‌کش هم به این «خجسته آزادی» رسیده! اگر سه دهه پیش این حرف را می‌زد می‌توانستیم از او بپذیریم، ولی امروز سخن از «خجسته آزادی» از زبان حاج فرج، شعاری است پوچ، غباری است بر مخروبة حکومتی دست‌نشانده، آدمکش و انسان‌ستیز که دفتر فروهشته‌اش دیگر «نبشته» شده! امروز سخن گفتن با علی خامنه‌ای از «خجسته آزادی» به معنای سنگ به آسمان زدن، و چشم به راه باران بودن است. خامنه‌‌ای‌ها و دیگر چماق‌کش‌ها از قماش وی فقط «ستون‌نما‌های» این مخروبه‌اند. این مخروبه به زباله‌دان تاریخ فرو خواهد افتاد؛ در این اصل با حاج‌فرج هم‌داستان‌ایم! ولی پس از سه دهه همکاری با اوباش‌الله دیگر جای حاج‌فرج در کنار آزادیخواهان این مملکت نخواهد بود. چه بهتر که همچون دیگر هم‌پالکی‌ها حداقل این شهامت را می‌داشت که از نوکرصفتی و ریزه‌خواری سی‌سالة خود «دفاع» کند. می‌بینیم که این شهامت را هم ندارد:

«بارخدایا تو گواه باش، من [...] از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می‌جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده‌ام از تو پوزش و آمرزش می‌طلبم.»

همان منبع

امیدواریم که خدای حاج‌فرج که مسلماً همچون خامنه‌ای و رفسنجانی سرش به حساب و کتاب است در مسیر منافع «الهیت» خودش هم که شده فکر بکری برای این «گوسفند گمشده» بکند؛ آخر عمر او را به دندان تیز گرگان «ضددین» و خرافه‌ستیز گرفتار نیاورد. به هر تقدیر پوزش و آمرزش و «رقیت» حاج‌فرج را به کناری گذاشته به بررسی روند مسائل غیرادبی می‌پردازیم؛ مسائلی که این نوع «ادیب خودفروخته» را سی سال پیش از زباله‌دان بیرون کشید و در مسند فیلسوف‌نمائی و فخرفروشی و ادیب‌نمائی او را بر ملت ایران تحمیل کرد.

گفتیم که همکاران درونمرزی حاج‌فرج‌ها در جستجوی محفلی در بطن قدرت رو به رشد هستند، ولی امثال حاج‌فرج به دنبال سوراخ موش می‌گردند. سوراخی در قلب «اوپوزیسیون» خودفروخته‌ای که سه دهه است از طریق سرکوب تمامی مخالفت‌های سازمان‌یافته بر علیه حکومت اسلامی عملاً حکومت اوباش سازمان سیا را در کشور ایران پابرجا نگاه داشته و مورد حمایت قرار داده. ولی همانطور که بالاتر گفتیم، قضیة فروپاشی در کار حکومت اسلامی به مراتب از کودتاهای «مردمی» 28 مرداد و 22 بهمن و ... فراتر می‌رود. اینبار فروپاشی به معنای بازگشت به اصول جاودانة انقلاب مشروطة ایران است، و سخن از رهائی ملت از چنگال روحانیت دنیاپرست و انسان‌ستیز و حاکمان مستبد است و مردم‌گریز. حکایت رهائی از تزویر شیعة اثنی‌عشری است که اگر عمر دوبارة خود را مدیون کودتای میرپنج بوده، به دروغ 80 سال ره مبارزه با استبداد رفته. حاج‌فرج می‌گوید، «زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت!» آنروز که حاکمان مستبد با سرنوشت محتوم خود رو در رو می‌شوند مسلماً‌ جشن بزرگی خواهد بود؛ ولی رهائی از استبداد دین به معنای رهائی ملت ایران از پنجة اوهام و ادیان است، اوهام دیگری جایگزین این یک نخواهد شد. بله این جشن بزرگی خواهد بود، نه صرفاً برای ایرانیان که برای تمامی همسایگان ما. ولی حاج فرج نمی‌داند که این جشن دیگر از آن جشن‌های «سفارشی» و «فرمایشی» نیست؛ این جشن متعلق به ملت ایران است و خودفروختگان و همکاران عمامه و عبا و نعلین و اوباش و چاقوکشان و مستبدان را به جشن آزادگان راهی نیست.





نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌باکس

...


هیچ نظری موجود نیست: