۶/۱۵/۱۳۸۸

آب‌نما و اقیانوس!



پس از آنکه کابینة پیشنهادی احمدی‌نژاد، در مجموع از مجلس فرمایشی رأی اعتماد گرفت، و بر خلاف انتظار بعضی محافل درگیری سیاسی در اطراف کابینه در مجلس به وجود نیامد، جناح‌هائی که در قلب «اصولگرائی» اصل را بر «مخالف‌نمائی» با دولت گذاشته بودند رسماً اعلام کردند که به دلیل دخالت مستقیم علی‌ خامنه‌ای، مجلس از بحث و گفتگو و کنکاش در اطراف کابینه خودداری کرد! اینکه یک مجلس قانونگزاری، رسماً و بدون رودربایستی مسئولیت دادن رأی اعتماد به یک دولت را نتیجة دخالت فرد دیگری عنوان کند، در عمل بازتاب‌ بسیار گسترده‌ای در سطح جامعه به همراه خواهد آورد. می‌دانیم که قانوناً علی خامنه‌ای در مقام رهبری حکومت اسلامی نه مسئول عملکرد دولت است، و نه حق دارد که در مورد اعضاء کابینه اظهارنظر کند. کابینه را رئیس جمهور به مجلس معرفی می‌کند، مجلس به کابینه رأی می‌دهد؛ و نمایندگان بر عملکرد وزراء نظارت خواهند داشت.

حال می‌بینیم فردی که اصولاً ارتباطی با فرایند معرفی وزرا ندارد، در عمل مسئول کابینه معرفی شده! اگر امروز رسماً علی خامنه‌ای مسئول رأی اعتماد معرفی می‌شود، فردا نیز می‌باید در مقاطع مختلف جوابگوی عمل وزرا باشد. و این نیست جز قانون‌شکنی، زیرپای گذاشتن اصول قانون اساسی، سلب مسئولیت از کسانیکه رسماً مسئول عمل دولت هستند، و انداختن مسئولیت‌ها به گردن فردی که قانوناً قرار نیست «مسئول» باشد!‌ اینهمه فقط در یک «حرکت دست» صورت گرفت؛ یک مجلس «رستاخیزی» و فرمایشی این «تحفه» را برای ملت به ارمغان آورده! کسانیکه امروز در این دولت و حتی در اطراف این حکومت «شترگاوپلنگ» سخن از «قانون»، مسائل قانونی، حقوق و رعایت حقوق شهروندی و غیره و ذلک بر زبان می‌رانند، می‌باید در وحلة نخست پاسخگوی این وحشیگری‌ها از جانب مجلس، رئیس دولت و شخص علی خامنه‌ای باشند. اگر قرار است روند قانونی از طرف بالاترین مراجع به زیر پای گذاشته شود، سخن گفتن از قانون و قانونمداری فقط جفنگ‌گوئی است.

البته مطالبی که در بالا آوریم فقط جنبة «خبری» داشت، و «مشتی بود نمونه خروار!» می‌دانیم که یکی از مهم‌ترین سیاست‌های استعماری در ایران در عمل بی‌ارزش نمایاندن قوانین جاری، توجیه قانون‌شکنی، بی‌ثبات کردن بنیاد تشکیلات اداری، نظامی و امنیتی و نهایت امر قرار دادن دولت‌ها در مرز فروپاشی تشکیلاتی است. چرا که از نظر مالی و اقتصادی ساختار دولت عملاً در اختیار استعمار است. این دولت‌ها اگر نفت نفروشند، و گندم و گوشت و شیر و بنزین و تفنگ از دست‌های پرمهر استعمار دریافت نکنند، شیرازة امور مالی و اقتصادی را از دست داده‌اند؛ می‌ماند کنترل دولت بر مسائل تشکیلاتی!‌ امروز می‌بینیم که با چه سهولتی از طریق مضحک نمایاندن مراحل قانونی در کشور، این مسائل تشکیلاتی نیز به «تشریفات» تبدیل شده. این نیست مگر فراهم آوردن زمینة فروپاشی.

در اعتراض به ادامة روند مطلوب نمایاندن «قانون‌شکنی»، امروز رئیس کمیسیون فناوری اطلاعات اتاق بازرگانی تهران در مصاحبه با «ایلنا»، دولت را رسماً مسئول استفادة گستردة کاربران از فیلترشکن معرفی کرده. وی معتقد است که بساط فیلترینگ در اینترنت که توسط دولت با دقت و وسواس پیگیری می‌شود این توهم را ایجاد کرده که استفاده از فیلترشکن می‌باید کاری قابل توجیه تلقی شود.

«نتيجة فيلترينگ طبيعتاً استفاده كاربران از فيلترشكن است كه اين امر خود يك دور زدن قانون به حساب مي‌آيد و هيچ دولتي حق ندارد شرايطي را فراهم كند كه حرمت قانون و قبح قانون‌شكني از بين رود، از نظر بنده اين يكي از قصورات دولت است كه باعث سوق‌دهي كاربران به سمت استفاده از فيلترشكن مي‌شود.»


می‌بینیم اصل کلی که روند مسائل کشور بر آن تکیه دارد گسترش قانون‌شکنی و توجیه قانون‌شکنان است. از انتخابات مجلس و رأی اعتماد به دولت گرفته تا ارتباطات اینترنتی.

البته در مورد اینترنت مطالب فراوانی نوشته‌ایم و عنوان کردیم که برخورد حکومت اسلامی از مرحلة نخست با پدیدة اینترنت برخوردی کاملاً کودکانه بود. اینان اصل را بر دو مطلب گذاشتند، نخست اینکه کسی بالای «اسلام» حرفی نخواهد داشت، و در اینترنت نیز حرف آخر را همان آیات عظام دولتی خواهند زد! دوم اینکه اینترنت نیز پدیده‌ای است از قماش صنعت چاپ، رادیو و تلویزیون! در نتیجه می‌توان آنرا تحت کنترل و در خدمت مشتی اوباش در یک دولت‌ دست‌نشانده قرار داد!‌ دیدیم که در هر دو مرحله با افتضاح شکست خورد‌ند. دلائل نیز کاملاً روشن است.

اعتقادی که اینان به برتری غیرقابل تردید «بحث‌های دینی» و حوزوی در فضای روشنفکری جامعه داشتند صرفاً نتیجة استبداد حاکم بر جامعة ایران طی 80 سال گذشته بوده. این درست حکایت فردی است که آب‌بازی در یک آب‌نما را با دریانوردی و گذار از اقیانوس‌ها اشتباه می‌گیرد. آخوندجماعت به دلیل توسعه و گسترشی که رژیم‌های وابسته و نهایت امر آخوندمسلک طی 80 سال در راه دین‌خوئی فراهم آورده بودند، به این توهم احمقانه دچار شده بود که مزخرفات «فقه شیعه» و حکایات قرآنی و قصص و آیات و خزعبلاتی از این دست حتی در فضای آزاد بحث و گفتگو نیز «پیروز نهائی» است. تو گوئی این آیات عظام از مادر کور پای به جهان گذاشته‌اند، اینان حمایت‌ شهربانی‌چی‌های پهلوی اول، ساواکی‌های خونریز آریامهری، و حتی اوباش شهری حکومت اسلامی را که تنها «ضامن‌های» پیروزی قطعی مباحث اسلامی در فضای سرکوب شدة کشور بودند اصلاً نمی‌دیدند!‌ قضیه همان بود که بالاتر گفتیم، بازی در آب‌نما برای اینان اقیانوس‌پیمائی شده بود.

از طرف دیگر، به دلیل تغییرات کلیدی در ساختارهای «سخت‌افزاری»، که امروز اینترنت و اصولاً علم دیجیتال در عرصه‌ای بسیار گسترده در اختیار تمامی افراد بشر قرار داده، و هر کس را بدون نیازمندی به ساختارهای سخت‌افزاری از قبیل چاپخانه، ایستگاه‌های رادیو و تلویزیون قادر به چاپ، انتشار و ترویج عقاید خود نموده، نظریة ایجاد محدودیت در فضای مجازی با تکیه بر سیاست‌های سرکوبگرانه و آغامحمدخانی را بر چاپ و انتشار کتاب، روزنامه، مجله و غیره ناممکن کرده.

امروز تنها عملی که دولت‌های وابسته می‌توانند در مورد مبارزه با اینترنت و تأثیرات گستردة آن صورت دهند اختلال در مرحلة «توزیع» است؛ و در عمل ثابت شده که این مرحلة توزیع نیز آنقدرها تحت تأثیر سیاستگزاری‌ها قرار نخواهد گرفت. سخنانی که امروز از زبان عمال حکومت اسلامی در مورد مشکلاتی که گویا «فیلترینگ» در کشور ایجاد کرده می‌شنویم فقط گوشة بسیار کوچک از بحرانی را می‌کاود که صنعت «آی.‌ تی» و جامعة ایران به طور کلی در سال‌های آینده با آن روبرو خواهند شد. اگر کنترل غیرقانونی و غیرانسانی دولت بر ارتباطات اینترنتی به صورتی که امروز شاهدیم ادامه یابد آیندة ایرانیان از نظر ارتباطات جهانی در همانجائی قرار خواهد گرفت که ارتباطات ساکنان کشورهای فقیر و منزوی‌ همچون بورکینافاسو و اوروگوئه! چرا که دولت در هر گام به دلیل عدم‌کارآئی در پیشبرد سیاست‌های غلط خود در زمینة ارتباطات چاره‌ای جز محدود کردن هر چه بیشتر آن نخواهد داشت. و همانطور که در بالا گفتیم تنها تأثیر دولت‌ها فقط مختل کردن روند «توزیع» خواهد بود؛ زمانیکه این اختلال نیازهای فزاینده و روبه‌رشد یک فاشیسم تمامیت‌خواه را برآورده نکند ـ ما معتقدیم که نخواهد کرد ـ کار نهایت امر به قطع عملی ارتباطات می‌رسد! آیا ملت ایران می‌باید در راه قبول یک حکومت و تشکیلات کودتائی تا چنین حدی از خود «تفاهم» و همکاری نشان دهد؟

هفتة گذشته به صراحت دیدیم که سرکوب فضای دانشگاهی، پس از مزخرفات علی خامنه‌ای که طی آن علوم‌انسانی در حد تبلیغات بولتن‌های سپاه و بسیج تنزل داده شد، در جفنگیات امام جمعة تهران نیز بازتاب یافت و ایشان فرمودند این چه حکایتی است که با بودجة دولت اسلام‌پناه همه ساله متفکران «سکولار» تحویل جامعه می‌دهیم:

«اکثر منابع درسی علوم انسانی در دانشگاه های ما ترجمة غربی‌ها است[...] با هزینة جمهوری اسلامی فارغ التحصیلان سکولار تحویل جامعه می‌دهیم.»


این بحث را پیشتر دنبال کرده‌ایم و نشان دادیم که مزخرفات آخوندها اگر در مورد علوم‌انسانی به صورتی کاملاً ظاهری از نوعی «اعتبار» برخوردار شده، به این معنا نیست که پدیده‌ای به نام «علوم اجتماعی اسلامی» می‌تواند اصولاً از مادر دهر زائیده شود. در ثانی مکانیک و ریاضیات هم سکولارند، چون برخاسته از تفکر انسان‌اند! و تأثیراتی که علوم به اصطلاح «دقیقه» بر زندگی انسان‌ها می‌گذارد به مراتب از علوم‌ انسانی «سکولارتر» است. به هر تقدیر برداشت ما این است که مزخرفات علی خامنه‌ای و روضه‌های جمعة گذشتة امامی‌کاشانی در واقع بازتاب وحشتی است که اینان پس از «افتضاحات» و کودتاها از بازگشائی دانشگاه‌ها دارند و ارتباطی با مطالب علمی نخواهد داشت. آخوند جماعت پس از سی‌سال تکیة بلافصل بر قدرت اجرائی کشور حتی از پاسخگوئی به نیازهای مردم در زمینة نان و آب آشامیدنی عاجز مانده؛ پس بهتر است گنده‌گوئی را کنار بگذارد و دست از «خلق» علوم جدید بردارد که به قولی، «این لقمه از دهان‌اش گنده‌تر است!»

علیرغم فضای کودتائی و سرکوبگرانه‌ای که دولت احمدی‌نژاد با حمایت اهرم‌های خارجی بر فضای کشور حاکم کرده، شاهد فعالیت‌های گروه به اصطلاح «اصلاح‌طلب» نیز هستیم. اینان بجای مطرح کردن مسیرهای قانونی، انتقاد مستقیم از عملکرد مجلس، قرار دادن نمایندگان وابسته به قشر «اصلاح‌طلب» در برابر رأی اعتماد «فله‌ای» که دولت احمدی‌نژاد از آن برخوردار شده، و یا به زیر سئوال بردن مزخرفات علی خامنه‌ای در مورد دانشگاه‌ها و شرایط اسفباری که اینترنت کشور با آن روبروست، کارشان را به شعار‌های بی‌پایه و «مخالف‌نمائی» با حکومت و دولت و آزادیخواه‌نمائی و فریفتن خلق‌الله محدود کرده‌اند. آقای میرحسین موسوی که سال‌هاست در چند قدمی بیت «مقام معظم»، با محافظان ویژه و مسلح وزارت اطلاعات جا خوش کرده‌اند، و در محلة کذا «نقاشی» می‌فرمایند و روزی هزار بار نماز و روضه گرفته برای خود در آن دنیا «ویلای لوکس رزرو» می‌کنند، در اطلاعیة امروز خود ـ 14 شهریور 1388 ـ می‌فرمایند:

«نیروی عظیمی که ملت ما فراهم آورده، توان آن را دارد که کشور را به سکوئی بلند برای جهش به سوی پیشرفت‌های مادی و معنوی ارزشمند ارتقاء دهد و یا در یک آنارشی دراز مدت فرو برد. این که نتیجة حرکت ما چه خواهد بود، تماماً به انتخاب درست ما در این مرحله بستگی دارد»


مسلماً با چنین جملات گنگ و بی‌پایه‌ای نمی‌توان یک جنبش را «مدیریت» کرد. شاید هم اصولاً آقای موسوی می‌دانند که جنبشی در کار نیست، به همین دلیل تمایلی به مدیریت آن نشان نمی‌دهند. ملت ایران کور نیست؛ جز مشتی توده‌ای که به دلیل موضع‌گیری‌های «دفترمرکزی» پشت سر امثال کروبی و موسوی سینه می‌زنند کسی برای این جنایتکاران گامی پیش نخواهد گذاشت. ملت ایران بین موسوی و احمدی‌نژاد تفاوتی نمی‌بیند؛ حتی حاضر نیست به کفن امثال موسوی و کروبی تف کند! و هر چند امروز رضا پهلوی، مسعود رجوی و بسیاری «ملی‌ ـ مذهبی‌ها» خود را «فدائی» میرحسین نشان دهند، آن‌ها که وزنة سیاسی این حضرات را در داخل کشور به صراحت می‌شناسند می‌دانند که حمایت اینان ارزشی از نظر عملکرد سیاسی ندارد. در عمل حمایت‌ «پهلوی‌ها» و «رجوی‌ها» از موسوی و لات‌ولوت‌های حکومت اسلامی به دستور اربابان‌شان صورت گرفته، تا این «تحفة» نطنز فقط از طرف حزب‌توده مورد حمایت قرار نگیرد، و نهایت امر برای برخی محافل مشکل‌آفرینی نکند!

ولی کسی که مزخرفات اخیر موسوی را می‌شنود و یا می‌خواند در آن‌ها خط‌مشی سیاسی و تشکیلاتی نخواهد دید. برای کسی که 30 سال در مرکز یک تشکیلات اجرائی نشسته این نوع برخورد غیرقابل توجیه است. ایشان چرا طی اینهمه سال فکری برای «دست‌یابی به قلل مرتفع رشد و ترقی» نکرده بودند؟ مگر کشتار و سرکوبی که ملت ایران طی 8 سال دولت ایشان متحمل شد چیزی جز «آنارشیسم»، آنهم فقط در معنای بی‌قانونی می‌تواند تلقی شود؟ در ثانی این کلی گوئی‌ها به صراحت می‌تواند از دهان هر کسی بیرون آید: احمدی‌نژاد، خامنه‌ای، اوباما و حتی آدولف هیتلر!

به آقای موسوی می‌باید بگوئیم که دوران نخست‌وزیری «جنگ» و مزخرف‌بافی در تلویزیون جنگ که روح‌الله خمینی در اختیارتان گذاشته بود دیگر سپری شده. اگر می‌خواهید در سطح سیاسی کشور، با در نظر گرفتن شرایطی که چندین لایة آن در بالا به صورت شتابزده تشریح شد حضوری واقعی داشته باشید بهتر است بجای تکیه بر گزارشات جاسوس‌های فصلی که انگلستان و فرانسه برای‌تان ارسال می‌کنند در واقع حرفی هم برای گفتن داشته باشید و زمینه‌ای جهت اعمال سیاست باز کنید. اگر از چنین اعمالی عاجزید چه بهتر که هر چه زودتر دکان اوباش‌پروری را تعطیل کرده به همان نقاشی در کوچه و خیابان‌های اطراف محلة «پاستور» باز گردید. اربابان‌تان می‌دانند که ملت ایران با طناب پوسیدة جنابعالی به ته چاه نخواهد رفت؛ اگر اینرا به شما نگفته‌اند، ما می‌گوئیم تا خودتان هم بدانید.





هیچ نظری موجود نیست: