۱۱/۰۵/۱۳۸۷

اوباما «مانیا»



مغازلة مقامات حکومت جمکران با اربابان آمریکائی‌شان می‌رود تا پای به مراحل جدیدی بگذارد. حکومت دست‌نشاندة آخوندی در ایران، که طی کودتای ننگین 22 بهمن 1357 به دست عوامل آمریکائی در ارتش شاهنشاهی و ساواک بر اریکة قدرت نشست، در سه دهة گذشته پیوسته با کوبیدن نعل‌وارونه، هم ملت‌ ایران را به بهانه‌های واهی و با مسلمان‌نمائی‌های‌اش سرکوب و چپاول کرده، و هم آب به آسیاب اربابان خود در واشنگتن ریخته. این حکومت انسان‌ستیز که دین و اعتقادات توده‌های گرسنه و آوارگان شهری را وسیلة قدرت‌نمائی و سرکوب عمومی کرده، امروز به دلائل استراتژیک دیگر نمی‌تواند ارتباطات خود را با آبشخور واقعی‌اش، یعنی کاخ‌سفید از انظار جهانیان مخفی نگاه دارد.

از چشم ناظران پنهان نمانده که کاخ‌سفید و محافل رسوای غرب امروز تنها حامیان و پشتیبانان آدمخواران جمکران‌اند. برای آندسته از هم‌میهنان خوش‌خیالی که غرب و نظام‌های سیاسی حاکم بر این منطقه را حامیان «دمکراسی» و آزادی و حقوق‌بشر در جامعة ایران «تحلیل» می‌کنند، خبر بسیار بدی آورده‌ایم. دست حمایت‌گر نظام‌های سرکوبگر غرب اینک می‌رود تا با صراحتی بیش از گذشته در قفای حکومت جمکران قرار گرفته زمینه‌ساز سرکوب و استبداد سیاسی روزافزون در مملکت‌مان باشد.

کم نیستند متفکرنمایانی که «انتخاب» حسین اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحد را برای ملت ایران «فرصتی طلائی» جهت دستیابی به حاکمیت حقوق ‌بشر و آزادی و عزت و دیگر شعارها معرفی می‌کنند! البته اینکه هیئت حاکمة ایالات متحد اینچنین به دست و پا افتاده تا در یک جامعة نژاد‌پرست، با بیرون کشیدن یک رنگین پوست از دکان «رأی‌سازی» تصویر خون‌آلودی را که جرج والکر بوش از این کشور در افکار عمومی جهانی ساخته به حساب خود «ترمیم» کند، می‌تواند یک خبر خوش تلقی شود؛ بحران به قلب حاکمیت سرمایه‌سالاری جهانی افتاده. ولی در اینکه این یک سر «رنگین‌پوست»، که از قضای روزگار بزرگ شده و دست‌پروردة محافل سپید پوست است و هیچ ارتباطی هم با تاریخچة فرهنگ «سیاهان» در سرزمین آمریکا ندارد، دست در دست جناح‌هائی که از پشت صحنه وی را مورد حمایت قرار داده‌اند، بخواهد یا بتواند تغییری در چند و چون روابط ینگه‌دنیا با ملت ایران برقرار کند جای حرف و سخن بسیار خواهد داشت. هیچ هشداری در این میان الزامی به نظر نمی‌رسد، چرا که منافع سرمایه‌داری جهانی با منافع ملت‌ها، خصوصاً ملت‌های تحت ستم هیچ سنخیت و هماهنگی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. منافع ملت‌ها آنجا آغاز می‌شود که منافع سرمایه‌سالاری جهانی به گل می‌نشیند، و به همین دلیل از این تریبون مجازی اعلام می‌کنیم آنان که در رادیوها و سایت‌های مخالف‌نما و «دمکرات‌نما» به درد بی‌درمان «اوباما مانیا» دچار شده‌اند بهتر است هر چه زودتر سکوت اختیار کنند و بیش از این پرده از ماهیت ضدایرانی فعالیت‌های سیاسی‌‌‌شان بر ندارند.

ولی می‌بینیم که همزمان با اظهارات این دسته «ایرانی‌نمایان»، برخورد حاکمیت ایالات متحد با منافع ملی ما، فقط چند روز پس از «سوگند» اوباما در مقام ریاست جمهور آمریکا گام به گام خصلتی ضدایرانی به خود گرفته. اگر از ترهات بی‌محتوای بادمجان دورقاب‌چین‌های سنتی و نانخورهای عموسام در اینجا و آنجا بگذریم، از موضع‌گیری‌های «کلان منطقه‌ای» واشنگتن به صراحت بوی نفرت‌انگیز همکاری با جمکرانی‌ها از هم اکنون به مشام می‌رسد. به طور مثال، هیلاری کلینتن، همسر وفادار و «از جان‌گذشتة» بیل کلینتن، از زمانیکه به پست وزارت امور خارجة ینگه ‌دنیا منصوب شده، در هر موقعیت از فرصت استفاده می‌کند و چند کلمه در «محکومیت» یک «ایران اتمی» تحویل مخاطبان می‌دهد!

سرکار خانم! ملت‌ها کور نیستند! فکاهیات رایج در باب «ایران اتمی» دیگر هیچکس، حتی شوهر خوش‌مشرب سرکار را هم به خنده نخواهد انداخت. کدام احمقی می‌تواند تصور کند که مشتی اوباش بازار و آخوند ‌مهجور، یعنی کسانیکه از عهدة توزیع نان و برنج و شیرخشک نوزاد در پایتخت یک کشور عاجزند، بین دو غسل جنابت و تیمم و حد شرعی، «بمب‌اتم» هم ساخته باشند؟ با این وجود در کمال تعجب شاهدیم که پروپاگاند «بمب‌اتم» و تهدیدات «اتمی» جمکران، که سال‌های دراز در دوران والکر بوش نقل محافل تبلیغات رسانه‌ای شده بود، پس از آنکه به گل‌نشستن گاری شکستة عموسام در عراق و افغانستان بر آن سایه‌ای از سکوت تبلیغاتی فرو افکند، امروز بار دیگر سر از بلندگوهای استعماری به در آورده.

به صراحت بگوئیم، هدف این تبلیغات فقط می‌تواند فراهم آوردن زمینة سرکوب ملت‌ها باشد. کاخ‌سفید به صراحت می‌داند جریان «بمب‌اتم» در ایران چیست!‌ ساده‌تر می‌گوئیم، اگر بمبی در کار باشد، آمریکائی‌ها خودشان این ابزار وحشت را به نوکران‌ می‌دهند تا با تکیه بر آن بتوانند همچون نمونة پاکستان، در منطقه «سیاستگذاری» مطلوب صورت دهند. و از آنجا که «بمب‌اتم»، یا اصولاً هر گونه فناوری هسته‌ای، هندوانه نیست که چندتایش هم در جالیز مش‌ممد جمکرانی به عمل آید، ورد آوردن هیلاری کلینتن بر محور «ایران هسته‌ای»، فقط نشان از تمایل دولت جدید آمریکا جهت بازگشت به مواضع گذشتة خود در منطقه دارد.

مواضعی که بر اساس آن آمریکائی‌ها اعمال فشار سیاسی بر علیه ملت ایران را در چارچوب تبلیغات رسانه‌ای، «مبارزه» با حکومت اسلامی جا زده‌اند! ملت ایران این نوع «مبارزه» با جمکران را سه دهه است که از نزدیک شاهد بوده، نتایج دردناک این سیاست ضدبشری را نیز مردم کشور با پوست و گوشت خود لمس کرده‌اند، در نتیجه فریادهای مبارزه با جمکران که امروز از حلقوم وزرای دولت جدید آمریکا به گوش می‌رسد برای مردم کشور معنائی به مراتب روشن‌تر و واضح‌تر از گذشته‌ها دارد.

ولی نمی‌باید به صورتی کودکانه با مسائل برخورد کرد. در هماهنگی با ورد «ایران هسته‌ای» که گویا از مهم‌ترین اوراد کاخ‌سفید طی سال‌های حکومت باراک‌اوباما خواهد بود، همزمان شاهد موضع‌گیری‌های ضدایرانی از جانب محافل مختلف و نانخورهای عموسام در جبهه‌های دیگر نیز هستیم. به طور مثال، فردی به نام سیمین بهبهانی که در بلندگوهای استعماری «شاعر» معرفی می‌شود، دیروز به نیابت از جانب فردی دیگر، متعلق به «جنبش آش پزان»، از محفل «سیمون‌دوبووار» در فرانسه جایزه‌ای دریافت کرده که گویا به یادبود خانم دوبووار می‌باید به کسانی اهداء شود که در راه به ارزش گذاشتن «نگرش» یک زن اگزیستانسیالیست از خودگذشتگی کرده‌اند! این دیگر واقعاً خنده‌دار است!

یادمان نرفته زمانی را که همین خانم دوبووار در قید حیات بودند و به همراه «ژان‌پل ‌سارتر»، انقلاب اسلامی را یکی از مهم‌ترین تلاش‌های تاریخ بشر در حرکت به سوی قهقرا تعریف کردند! و به دلیل همین اسائة ادب به ساحت «مقدس» کودتای 22 بهمن دادگاه‌هائی در ایران خمینی‌زده، ژال‌پل سارتر را غیاباً به اعدام محکوم کردند!‌ حال اوباشی که با توسل به ارثیة ژان‌پل‌ سارتر و دوبووار برای خود در فرانسه دفتر و دستک و نان و کباب‌ به راه انداخته‌اند، جایزة دوبووار بینوا را به روحانی‌زاده‌ای «تحویل» می‌دهند که در همان نخستین روزهای بلوای استعماری، همچون زنان حرمسرا، چادر سیاه به سر انداخت و برای بوسیدن نعلین «رهبر» به لانة خمینی مشرف شد! باید پرسید از دید حکومت‌های استعمارگر جهان از این «جایزه»، و از آن «اگزیستانسیالیسم» برای ملت ایران جز نکبت و ادبار چه نصیبی در نظر گرفته شده؟

و جای تعجب ندارد اگر امروز شاهد باشیم، «کوردلانی»، که عمری را به ایفای نقش گاوانی گذرانده‌اند که در گوسالگی پیر می‌شوند، صفحة نخست سایت‌ها و وبلاگ‌های‌شان را به مجیزگوئی از همین خانم بهبهانی اختصاص دهند! هر چه باشد، اینان نیز در زمرة اعضاء همان گلة گمشده‌ای بودند که سازمان ناتو به عنوان «سیاهی‌لشکر» برای پیشواز از جلاد خمین به فرودگاه مهرآباد اعزام کرده بود. اینجاست که مشکل اساسی جامعة ایران در ابعاد واقعی و انسانی‌اش خود را نشان می‌دهد.

اینجاست که درمی‌یابیم فروپاشی یک حکومت دست‌نشانده، در شرایطی که یک سازماندهی استعماری همچنان بر افکار و اعمال یک ملت موجودیت خود را تحمیل کرده، به هیچ عنوان یک گام مثبت نمی‌تواند تلقی شود؛ نه در راه اعتلای حقوق ملت‌، و نه در راه اعتلای آزادی زنان! حماقت، بلاهت و نهایت امر در صور نهائی و غائی خود، خودفروختگی در جامعة ایران به تدریج بازتابی خودبه‌خود از یک روند «فرهنگ استعماری» شده! ایرانی نخست دست به عمل می‌زند، وقتی کار از کار گذشت، در مورد آنچه انجام داده، سر به جیب‌ تفکر فرو می‌برد! باید بگوئیم این نوع عمل و عکس‌العمل اگر در رفتار و کردار توده‌های گرفتار نان و آب دور از تصور نباشد، آنزمان که گریبان‌‌گیر قلم‌زن‌های یک جامعه می‌شود نوید دهندة یک بحران گستردة اجتماعی و فروپاشانندة سیاسی خواهد بود. بحرانی که منافع‌اش همچون گذشته‌ها به جیب بیگانه و مضارش، باز هم همچون روال مرسوم نصیب ملت ایران خواهد شد. همین چند سال پیش بود که شاهد سخنرانی‌های «نویسندگان» و «شعرا» در دفاع از سردار سازندگی در مقام نامزد محبوب احراز پست ریاست ‌جمهور جمکران بودیم! ‌ آنان که از تحلیل مسائل کشور تا به این اندازه عاجزند، بهتر است قبل از آنکه دست به مجیزگوئی از این و آن بزنند برای تصور «موضع» واقعی خود در سال‌های آینده،‌ صحنه‌ای را مجسم کنند که در صندلی امثال «دولت‌آبادی» می‌نشینند و سردار اکبر را رئیس جمهور محبوب و منتخب کشور ایران معرفی می‌کنند!

با این وجود، فعالیت‌ محافل ضدایرانی به این «جایزه‌ها» و پامنبری‌ها محدود نخواهد شد. هم امروز شاهدیم که «بی‌بی‌سی»، بلندگوی استعمار انگلستان، راست یا دروغ مطلبی در مورد احتمال دستگیری اعضاء سازمان مجاهدین خلق، مستقر در عراق، و اعزام آن‌ها به ایران منتشر کرده! می‌دانیم که این سازمان به دلیل پای گذاشتن در یک مسیر سیاسی ویژه، در عمل اعضاء خود را تبدیل به گوشت دم‌توپ در راه پیشبرد سیاست‌های استعماری کرد. و آنچه امروز در شرف انجام است، در صورتی که عملی شود، پایانی غم‌انگیز بر سیاستی خواهد بود که این سازمان پای در مسیر آن گذاشت. هر چند امیدواریم که این «خبر» بی‌بی‌سی همچون بسیاری «اخبار» منتشره از سوی این «خبرگزاری» بی‌پایه و بی‌اساس باشد، فلسفة انتشار چنین اخباری فی‌نفسه نشان می‌دهد که دیگر صحنه‌سازی‌های تأمین «امنیت» ایرانیان در برابر رژیم سفاک اسلامی نمی‌تواند در راه نزدیکی کاخ‌سفید به سیاست‌های جمکران آنقدرها از اهمیت برخوردار شود.

کاخ‌سفید تحت رهبری «حسین» اوباما می‌رود که به بهانة «مبارزه» با حکومت اسلامی هر لحظه فشار بر مردم ایران را افزایش دهد، و از سوی دیگر با فراهم آوردن زمینة سرکوب مخالفان این حکومت در خارج از کشور، به تدریج کارساز عادی کردن روابط با این جانیان در سطح جهانی باشد. در راه مبارزه با چنین سیاست استعماری‌ای که امروز در شرف تکوین است، مسلماً مجیزگوئی از سیمین بهبهانی مشکلی از مسائل و معضلات ملت ایران حل نخواهد کرد.






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

وبلاگ جالبی دارید ولی قبول کنید فهمیدن و تحلیل این بازی های پیچیده فوق العاده سخت و مستلزم گذاشتن وقت زیاد است.این تبلیغات مخالف نمایی کارایی بالایی دارد.به عنوان کسی که در ایران زندگی میکند و در میان قشر دانشجو و قشر ملقب به اسم بی مسمی روشنفکر میچرخد،این گونه سیاست تا خدا میداند کی نتیجه مطلوب سرمایه داری را حاصل خواهد کرد.