۱۰/۰۳/۱۳۸۶

جنگ شفاف!



امروز نگاهی به مصاحبة «سردار» محسن‌رضائی با «خبرگزاری» فارس داشتیم. محسن‌ رضائی «مبارزی» است که بنا بر «شایعات» حکومت اسلامی، فعالیت‌های سیاسی خود را با بمب‌گذاری در میان مردم کوچه و خیابان‌، جهت لت و پار کردن ملت در دوران پهلوی آغاز کرده است! البته این‌ «اطلاعات»، مثل همان «اطلاعات» سناتور مسعودی است! نباید آنرا زیاد جدی گرفت. این «اطلاعات»، معمولاً جهت «ارائة» ابعاد «مطلوب» رسانه‌ای انتشار می‌یابد، ولی با شناختی که از حاج محسن و «احاطة» ایشان بر مسائل مختلف کشور داریم، به احتمال زیاد در دوران حکومت پهلوی، شاگرد حجره در بازار تهران بوده‌اند! ولی همانطور که شاهد بودیم، شاگرد حجرة «مبارز» ما، پس از شروع هیاهوی «ضدامپریالیستی» ملاجماعت، به دلیل خوش‌خدمتی‌‌ها در راه اهداف سازمان سیا، آناً به پست و مقام رسیدند، و یک تیتر «پرافتخار» دکترای اقتصاد نیز به «چنگال» گرفتند! امروز آقای «دکتر»، در حال تحلیل‌هائی که به قول خودشان، همیشه «کلان سیاسی» است، گذارشان افتاده بود به مؤسسة تبلیغاتی «جام جمکران»، و همانجا بیاناتی ایراد فرمودند که، حیف‌مان آمد از کنارش بی‌تفاوت بگذریم! ایشان در نخستین ضربه‌ای که بر جهان رسانه‌ای حکومت ملایان هزارة سوم وارد کردند، می‌فرمایند:

«ناگفته‌ها و اسنادي كه از وقايع جنگ دارم چنان حادثه جنگ را شفاف مي‌كند كه هيچ ابهامي باقي نماند.»

به، به! اصلاً اسم ایشان را باید می‌گذاشتند، «دکتر شفاف رضائی»! ولی از قضای روزگار، ما خودمان هم «مدارک» زیادی داریم، که اگر اجازه بدهند در رادیو و تلویزیون ارائه کنیم، مسلماً در مورد جنگ «ایران ـ عراق» دیگر هیچ «ابهامی» باقی نخواهد ماند! ولی خوب، نمی‌گذارند! میکروفون دست سردار «شفاف» است! ما هم مجبوریم در این وبلاگ‌های سانسور شده داد و فریاد کنیم! صدای‌مان هم به گوش هیچکس نمی‌رسد؛ ولی صدای حاج «شفاف» را نه تنها در همة رسانه‌های داخلی، حتی در آن‌ها که «مخالف» هم هستند، همه روزه می‌شنویم!‌ اصلاً به دلیل ارتباط «ویژه‌ای» که سایت‌های مخالف‌نما با حکومت اسلامی برقرار کرده‌اند، ما به یک نتیجة خیلی منطقی رسیدیم. این اتفاق دیروز افتاد! دیدیم با این بساط تبلیغاتی که به راه انداخته‌اند، بهترین «مبارزه» با حکومت اسلامی را فقط می‌توان از طریق «همکاری» با همین حکومت به انجام رساند! هم در داخل صدای‌تان را به گوش همه می‌رسانند، و هم آن‌ها که خارج نشسته‌اند و مثلاً مخالف‌اند، نظراتتان را آناً منعکس می‌کنند! البته این نوع «مبارزه» مسلماً جدید است، ولی مگر تردید دارید که پای به هزارة سوم گذاشته‌ایم؟! در شرایطی که ریاضیات و فیزیک کاربردی را بر اساس «منطق ابهام» در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، «مبارزه» با حکومت اسلامی را هم می‌باید در مسیر «همکاری» با همین حکومت صورت داد! در ادامة شفاف‌سازی به طور مثال، ما «مدارکی» داریم که نشان خواهد داد، کدام گروه‌های سیاسی و وابستگان به کدام محافل بین‌الملل، طی 8 سال آواره‌گی، کشتار و سرکوبی که برای ما ملت ایران به ارمغان آوردند، با تکیه بر این به اصطلاح «جنگ»، برای خودشان آلاف و «علوفه» فراهم کردند! ما مثلاً «مدارکی» داریم که نشان می‌دهد، بعضی‌ها چگونه «سرداراکبر بهرمانی» شدند، و بعضی‌ بدبخت‌‌ها، مجبور شدند دلشان را به مدرک ساختگی «دکترای» اقتصاد خوش کنند!‌ ولی از حق نگذریم، پس از 28 سال تکیه بر مسند فرماندهی و آقائی «آبکی»، حاج محسن «شفاف‌نژاد»، هنوز آثار گنداب چاله‌میدان و وحشیگری بازار تهران را بخوبی بر رخسارشان حفظ کرده‌اند! و با نیم‌نگاهی به عکس مکش‌مرگ‌مای‌ ایشان در خبرگزاری فارس، آناً می‌فهمیم که از کجا آمده‌اند، و چقدر «شفاف‌اند»!

ولی راستش را بخواهید ما فکر می‌کنیم، «ملیجک» سرداراکبر، اصولاً در موضعی نیست که چیزی «شفاف» کند! و تمثال خودشان چنان «شفاف» شده بود، که از ورای ایشان، عمله و اکرة پشت سرشان همگی دیده می‌شدند! عین آینة دق! پدر این پوتین بسوزد، با فرستادن سوخت هسته‌ای به ایران، دست این «مردخدا» را توی حنا گذاشت! خیر نبینی ای پوتین! امروز هم «بی‌بی‌سی» تیتر می‌زند، «آمریکا آرام‌تر شدن عراق را به ایران نسبت داد!» حتماً فردا هم می‌نویسد، «بهتر شدن اوضاع اقتصادی آمریکا را هم به ایران نسبت می‌دهند!» پس تکلیف «مبارزه» چه شد؟‌ اینهمه زن و بچة مردم را توی خیابان‌ها کتک ‌زدید، اینهمه چریک و فدائی و مجاهد و غیره تیرباران کردید، و هنوز هم در سیاه‌چال شکنجه می‌کنید، اینهمه «خطبه» خواندید، سر ملت را بردید، این چمن صاحب مردة دانشگاه را هر هفته به گه کشیدید، تا حالا «آرامش» در زیر چکمة سرباز آمریکائی هم‌ به حکومت اسلامی «نسبت» داده شود؟ مگر شما برای «آرامش» سربازان آمریکائی انقلاب کردید؟ بله، این از آن سئوال‌هاست، که معمولاً می‌باید بی‌جواب بماند! سئوالی است «شفاف»، که جوابی «مبهم» می‌طلبد! از همان نوع «منطق‌های ابهام‌آور»! ولی مثل اینکه جناب دکتر «شفاف‌پور» سئوال ما را شنیدند، چرا که جواب می‌دهند:

«من هنوز در اين خصوص تصميم نگرفته‌ام»

حال معلوم ‌شد! حضرت «بمب‌الله»، پای به میدان «شفاف‌سازی» گذاشتند، تا گویا «رقبا» را به «افشاگری» تهدید کنند! در واقع، «شفاف‌سازی» ایشان، در عمل به معنای تهدید برادران دینی، به «افشاگری» است! و در شرایطی که دقایق سرنوشت‌ساز جنگ دوم جهانی، هنوز پس از گذشت بیش از 60 سال، از افکار عمومی جهانیان پنهان نگاه داشته می‌شود، چگونه می‌توان انتظار داشت که ابعاد یک جنگ «استعماری» به این راحتی‌ها «شفاف» شود؟ ولی سردار در این مصاحبه تأکید می‌کنند که:

«افزون بر يادداشت‌هائي كه دارم، نامه‌هاي متعددي به امام (ره) نوشته بودم كه بيش از 400 صفحه است [...] علاوه بر آن ملاقات‌هاي زيادي با امام [...] و بيش از 60 هزار نوار ضبط شده از اتاق‌هاي جنگ دارم [...].»

این نوارها را می‌باید واقعاً شنید، و «عبرت» گرفت! پیشنهاد می‌کنم که آن‌ها بگذارند روی خطوط اینترنت، که ما جهانیان بی‌وطن و آواره نیز از طریق «ابراطلاعاتی» دست‌مان به این اخبار مهم و سرنوشت ساز برسد! تا ببینیم استعمار با ما ملت چه‌ها کرد! ولی این نوارها را مثل تصنیف‌های دلکش خدابیامرز روی خط نمی‌گذارند، چرا که در عمل، میخ آخر خواهد بود بر تابوت حکومت اسلامی! اگر جنگ در جبهه‌ها، در مسیر سیاست‌های کلان ابرقدرت‌ها جریان داشت، موضع‌گیری‌های محافل داخلی در این جنگ، آنروز که علنی شود، نشانگر وابستگی‌های فرد فرد عمله و اوباشی خواهد بود که در این حکومت به دست اجنبی به قدرت رسیده‌اند. حال باید پرسید، چه شده که محسن «آقا» بر جسد حکومت اسلامی اینچنین می‌گرید؟ ادعاهای وی جهت «شفاف‌سازی»، فقط یک دلیل می‌تواند داشته باشد، ورود ملایان وابسته به محفل «تشخیص مصلحت»‌ به میدان «مبارزات» انتخاباتی جمکران! جالب است که دیروز نیز شیاد اردکان در آذربایجان گویا «ولوله» به راه انداخته بود، و آنقدر از «حق» مردم در تعیین سرنوشت «حمایت» می‌کرد که انسان بی‌اختیار به یاد مبارزات انتخاباتی حزب سوسیالیست سوئد در دوران رهبری شخصیتی جهانی چون «اولاف پالمه» می‌افتاد! مردم آیا فراموشی گرفته‌اند که، «سیدخندان» با همکاری سعید امامی، نویسندگان و مترجمان را سر برید، تا سر و صدا به راه بیاندازد، و زمینة کودتا فراهم کند؟ ولی هر چه «سیدخندان» پیش می‌تازد، و به دروغ از سجایای نداشته و «نامرئی» حاکمیت اسلامی «تعریف و تمجید» می‌کند، یاران و دوستان گرمابه و گلستان‌اش نیز در مسیر ترهات‌بافی‌های خودشان لگام گسیخته‌تر می‌تازند! یکی از «پیروزی» بزرگ هسته‌ای سخن می‌گوید، و سرکوب طالبان جمکران توسط دولت روسیه، و عقب‌نشینی یانکی‌ها در منطقه را به حساب «پیروزی‌های» جهانی حکومت ملایان در امور هسته‌ای می‌گذارد؛ سردار «تشخیص مصلحت» نیز، این و آن را «تهدید» می‌کند که اگر اوباش وابسته به ما را به «مسجد شوربای اسلامی» راه ندهید، «افشاگری» می‌کنیم. بله به این می‌گویند «حکومت الهی»! یاد بگیرید، و به قول مهدی بازرگان، که در دوران «نخست‌وزیری» انقلابی‌اش هر شب می‌آمد در تلویزیون، عینک برمی‌داشت، عینک می‌گذاشت و تکرار می‌کرد، «اینهمه غر غر نکنید!» ‌ شما هم انتظارات زیادی نداشته باشید!

در اینجا، محسن آقا را در آغوش «امام (ره)» رها می‌کنیم، و به خبر «فرخندة» دیگری می‌پردازیم که زیاد هم از شخص محسن آقا و ایام و اوقات‌شان «دور» نیست؛ به مطلبی تحت عنوان «خلای» اسلامی! امروز در سایت «میراث فرهنگی»، به خبری بسیار داغ و گرم و مناسب برخورد کردم، که به بهترین صورت ممکن وضعیت حکومت اسلامی و ارتباطات این حاکمیت را با جهانیان نشان می‌دهد. در این خبر آمده بود:

«توالت مناسب از شاخصه‌هاي مديريت استراتژيك در صنعت گردشگري است»


به این می‌گویند یک «استراتژی» درست، محکم و باحال!‌ البته ما این «قرتی‌بازی‌‌ها» را اصلاً دوست نداریم ها! همانطور که می‌دانیم، «توالت» مال فرنگی‌هاست، ما «انقلاب» نکردیم تا «استراتژی» ما بوی غربی‌ها را بگیرد. ‌ این نوع «بر و بو»، اصلاً به دل اسلام و مسلمین نمی‌چسبد! ما نه تنها واژة جادوئی «خلا» را در فرهنگ اسلامی داریم، که این خلا از خود عطرو بوی سنتی و بسیار کهنی دارد! و ما به همین خلای خودمان «اقتداء» می‌کنیم. سایت میراث فرهنگی، در ادامة این خبر می‌گوید:

«گردشگراني كه از كيفيت توالت يك رستوران بين راهي راضي نيستند، چگونه مي‌توانند از كيفيت و بهداشتي بودن غذاي همان رستوران اطمينان خاطر داشته باشند.»

کاملاً حق دارند، از قدیم گفته‌اند: «از کوزه همان برون تراود که در اوست!» حال شما مسلماً ‌«اذعان» خواهید داشت، سردار محسن رضائی، که یکی از «مسئولان» کشوری و لشکری است، نمی‌باید هم و غم خود را صرفاً به «شفاف‌سازی» مسئلة جنگ محدود کنند، مسائل دیگری نیز نیازمند شفاف‌سازی است؛ به ویژة امور قدسی! از جمله، «خلای مسلمین»! مثلاً ایشان‌ می‌باید «شفاف» کنند که، با چند صدهزار «نوار» در مورد «خلای جنگ» چه کرده‌اند؟ و یا اینکه، اصولاً عاقبت نامه نگاری‌ ایشان به حضرت «امام»(ره) در مورد خلاهای جنگی به کجاها کشید؟ یا اینکه یادداشت‌های‌شان چه شد؟ گم شد، نابود شد، سیفون کشیدند، یا موش‌های صحرائی آمدند و بردند؟ ایشان که به قول خودشان هنوز تصمیم نگرفته‌اند، ولی سایت میراث فرهنگی اضافه می‌کند:

«در فرهنگ ما، هر وقت كه قرار است از توالت حرفي به ميان بياوريم، رويمان به ديوار است»

نه! این اصلاً اسلامی نیست! اگر «رو به دیوار» دارید، پشت‌تان به چیست؟ در حکایات آمده که شیر ناصرالدین شاه دیگر پیر و بی‌دندان شده بود،‌ و وقتی در کوچه و بازار پرسه می‌زد، خلق‌الله، بهره‌مند از همان فرهنگ اسلامی و «انقلابی» که از دیر باز سالار شهیدان در قلب آنان به ودیعه گذاشته، مرتب شیر بینوا را انگولک می‌کردند! از اینرو شیر بیچاره هر وقت رهگذری می‌دید، آناً کو ...خود را به دیوار می‌چسباند! یکی از جاسوسان و سیاحان و ایران‌شناسان بزرگ روزی با این «شیر» در بازار برخورد کرد، و از عکس‌العمل حیوان نگون‌بخت بسیار متعجب شد! دیلماج آوردند، تا سیاح احوال شیر را از حکیمی جویا شود. حکیم چنین پاسخ داد: «ای فرنگی! این آخر و عاقبت شیران ایران زمین باشد!» البته دیلماج نگفت که، آخر و عاقبت کرکس‌ها و کفتارهای ایران اینچنین نیست! شیران ایران زمین، چه در جوانی، و چه در پیری، همیشه «روی» به مردم دارند، در جوانی جهت غرش، و در پیری جهت حفظ ماتحت! در صورتی که شیادان چه در بچگی و چه در بزرگ‌سالی فقط روی به دیوار دارند! و این عمل نیز به دو دلیل صورت می‌گیرد، که از مطرح کردن آن‌ها معذوریم! با این وجود، در سایت میراث فرهنگی گزارشگر می‌افزاید:

«توالت و فرهنگ استفاده از آن چنان در دنيا اهميت دارد كه هر روز طرح‌هاي جالب‌تر و فانتزي‌تري به منظور ارتقاي فرهنگ توالت اجرا مي‌شوند.»

ما هم در همینجا، با الهام از نظرات دکتر محسن رضائی، یک طرح بسیار «فانتزی» جهت ارتقاء فرهنگ «خلا»‌ ارائه می‌کنیم، و امیدواریم که در آیندة نزدیک شاهد عملی کردن آن به دست مقامات رسمی باشیم. طرحی به نام «خلای شفاف»! پیشنهاد می‌کنیم که، در طول جادة چالوس هزاران «خلای شفاف» تعبیه کنند. و همین طور که جماعت جهت گردش به چالوس و دریای خزر مشرف می‌شوند، بتوانند «عملیات» خلاروندگان را نیز از نزدیک شاهد بوده، و از ورای کابین‌های شفاف، از خواهران و برادران دینی خود «سان» ببینند! البته ظواهر اسلامی را رعایت می‌کنیم! خواهران حق ندارند در خلا «چکمه» به پا داشته، و یا کلاه سرشان بگذارند. این امور به اسلام ضربه می‌زند! اصلاً این طرح خیلی هم خوب است، حال که همة دنیا به این مملکت ریدند، چرا ما ملت به صورتی «شفاف» یک دل سیر نرینیم؟



هیچ نظری موجود نیست: