۹/۰۸/۱۳۸۶

جاسوس انقلابی!



کشاکش بر محور فردی به نام حسین موسویان، هنوز در قلب حکومت اسلامی در جریان است! قوة قضائیة جمکران، که یکی از بهترین نمادهای «افتضاح» در این حکومت به شمار می‌آید، امروز، با زیر پا گذاشتن «رفع اتهام» از نامبرده، بار دیگر از زبان دادستان کشور اتهامات وی را قابل بررسی عنوان می‌کند؛ «جاسوسی» حسین موسویان گویا هنوز قابل بررسی است!‌ این «کشاکش» که فاقد هر گونه برخورد پایه‌ای با مسائل حیاتی کشور بوده، و صرفاً در چارچوب «معضلات» محفلی و حسابرسی‌های مالی در میان شاخه‌های حکومت اسلامی بر قرار شده، به صراحت نشان می‌دهد که نوعی «قطبی» شدن مراکز قدرت حکومت اسلامی، مراکزی که مستقیماً تحت نظارت نیروهای فرامرزی قرار دارند، در شرف انجام است. اما موسویان اصولاً کیست، و در این نظام «شتر، گاو، پلنگ»، بود و نبود افرادی چون او چه ارزشی از هر نظر می‌تواند داشته باشد؟ جواب ساده‌تر از آن است که نیازمند بررسی باشد؛ در هر یک از وزارتخانه‌های این «حکومت»، زباله‌هائی از قبیل حسین موسویان را می‌توان در شمار ده‌ها تن همه روزه مشاهده کرد. آنان که «شبکة» رشوه‌گیری و فساد اداری به راه انداخته‌اند؛ آنان که قوانین را بجای تأمین منافع ملی، وسیله‌ای جهت سرکوب ملت کرده‌اند؛ کسانیکه بر شبکه‌های قاچاق «نظارت» عالیه اعمال می‌کنند؛ آنان که نفت خام می‌فروشند تا طی سالیان دراز، بنزین را با دست‌های عموسام به چندین برابر گرانتر به مملکت وارد کرده،‌ مردم را غارت کنند، همة اینان یک اسم واحد دارند: حسین موسویان! نمی‌باید تصور کرد، شبکه‌هائی که در بالا آوردیم به صورتی خلق‌الساعه و خارج از الزامات منافع حاکمیت‌های سرمایه‌سالاری بین‌الملل بر اقتصاد یک کشور اینچنین سیطره پیدا می‌کنند؛ این «بساط» در عمل خواست غربی‌ها و اجنبی‌هاست، همان است که برای برقراری‌اش «فاشیسم» وارداتی بر ملت‌ها حاکم کرده‌اند.

فراموش نکرده‌ایم که چند ماه پیش، همین قوة قضائیه، «تئاتر» کمدی دیگری با استفاده از بازیگرانی از قبیل ‌اسفندیاری، شاکری، جهانبگلو و ... به صحنه برده‌ بود. آنجا هم بعضی‌ها از قبیل حجت‌الاسلام «اژه‌ای»، سخن از «براندازی» مخملین به میان می‌آوردند! و هر چند شواهد فراوانی نشان از آن داشت که افراد دستگیر شده عملاً در ارتباطی تنگاتنگ با محافل غربی‌اند، علیرغم اتهام سنگین «براندازی»، در پایان تئاتر، از تمامی دستگیرشدگان «رد اتهام» صورت گرفت!‌ و اکثر «متهمان»، در فردای «رد‌اتهام» با چمدان‌هائی پر از «سوغاتی» در فرودگاه سوار هواپیما شده، نزد اربابان‌شان بازگشتند! ولی یک سئوال هنوز باقی است: اگر یک پیرزن و چند آدم گویا «معمولی» را در ایران دستگیر می‌کنند، و فردای همان روز رئیس جمهور ایالات متحد، به دنبال وزیر امور خارجة این کشور، در دفعات، و به صورت رسمی آنان را افرادی «خیرخواه» معرفی کرده، آزادی‌شان را «خواستار» می‌شوند، مسلماً میان این افراد و هیئت حاکمة آمریکا ارتباطاتی وجود دارد! مگر هیئت حاکمة آمریکا بیکار است که برای هر بازداشت در این یا آن کشور، «سخنرانی» به راه بیاندازد؟ اینهمه زن و مرد، پیر و جوان در زندان‌های حکومت اسلامی پوسیدند، مردند و شکنجه شدند، چرا برای این هزاران انسان آقای بوش و خانم رایس «دهان‌شان» را خسته نکردند؟ همان‌ها که تقریباً همزمان با بازداشت «عزیزدردانه‌های» امپریالیسم، تحت عنوان «اوباش» گرفتند، کشتند و حتی اسامی‌شان را هم اعلام نکردند، مگر در قاموس کاخ سفید «آدم» به حساب نمی‌آیند؟

متأسفانه در پایان همین استدلال می‌باید به این صرافت افتاد که نه تنها «آدم» با «آدم» فرق دارد، که نوکرها هم انواع مختلف دارند. چندی پیش شاهد بودیم که حضرت «لاریجانی» از مقام شامخ خود سقوط فرمودند! گویا فرد دیگری جانشین ایشان شد!‌ البته از حق نگذریم، مهرة دوست‌داشتنی‌ای چون لاریجانی را هیچکس نمی‌تواند نزد سفارت انگلستان جایگزین کند، ولی ایشان هنوز که هنوز است نه تنها در مقامات «محفوظ» مانده‌اند که در هر موقعیتی در مورد مسائل «هسته‌ای» ـ زمینة تخصصی ایشان گویا همین بوده ـ در رسانه‌های رنگارنگ حکومت اسلامی «اظهارنظر» می‌فرمایند، و این ترهات در محافل حکومتی، چه خارج از مرزها و چه در داخل، تأثیر انفجارات «هسته‌ای» می‌گذارد! تو گوئی کلام‌شان هم دیگر «هسته‌ای» شده!‌ و همانطور که می‌توان حدس زد، کسی نیست به این حضرت آقا بگوید، بر اساس قوانین این «حکومت»، اظهارنظر در امور کشور، خصوصاً مواردی که به مسائل نظامی مربوط می‌شود، فقط می‌تواند در اختیار مسئولانی قرار گیرد که در برابر مجلس پاسخگو‌ باشند؛ مشاور مقام «معظم» رهبری در امور «هسته‌ای»، به دلیل دور بودن از مسئولیت‌های مستقیم پارلمانی، اجازة اظهار نظر رسمی ندارد!‌

ولی خوب، ما هم نمی‌باید دچار «توهم» شویم، سخن از یک حکومت استبدادی و استعماری است، مسئله روشن است!‌ در چنین حکومتی، همانطور که می‌بینیم، «مجلس» محل جمع کردن «مجیزگویان» حکومت می‌شود، البته اینکار را با «رأی»‌ مردم صورت می‌دهند که منت‌اش را هم سر ملت بگذارند! «دولت»، محل سازماندهی «لباس‌شخصی‌ها» است، کسانی که سر کوچه‌ها برای ترساندن مردم معرکه می‌گرفتند، و به زن و دخترها حمله می‌کردند! «مقام» معظم رهبری هم «تشریف» دارند، تا از قبل ایشان، زباله‌هائی که دیگر به درد هیچ آدم و عالم نمی‌خورد، تحت عنوان «مشاور رهبر» در امور «فلان» و یا «بهمان»، با حقوق‌های چند میلیون تومانی، و لفت‌ولیس‌های «شرعی»، مادام‌العمر نانخور ما ملت باشند و مفتخرمان کنند! دیگر چه می‌خواهید؟ «مرگ» می‌خواهید، بروید «جمکران»!

گورپدر این چند صد هزار دکتر و مهندس بیکار کرده! ‌ یادتان رفته‌؟ ما برای «کار» انقلاب نکرده‌ایم! ما برای بیکاره‌های تن‌لش، مفت‌خور و بیسواد انقلاب کردیم! همه‌اشان هم خدا را شکر، امروز «مشاور رهبری» در امور «فلان» و «بهمان» شده‌اند، و تا آخر عمر فلان مبارک‌‌شان را به از آنجا بدتر ما ملت فرو می‌کنند، پول کاپوت‌شان را هم با بهرة 30 درصد پس می‌گیرند! ما اصلاً پیشنهاد می‌کنیم که با توجه به پیشامدهای اخیر، «رهبر» پیشقدم شده، حسین موسویان را در مقام مشاور رهبری در امور «جاسوسی هسته‌ای» به صورت مادام‌العمر «استخدام» کنند. بالاخره «رهبر» هم احتیاج به مشاوره با یک «جاسوس هسته‌ای» دارند. ایشان که نمی‌توانند خودشان این ور و آنور جاسوسی کنند، و احیاناً گیر بیافتند!

اصلاً ما طرح‌های زیادی برای حکومت اسلامی در دست تهیه داریم، مثلاً حالا که آمریکائی‌ها در «آناپولیس» جمع شده‌اند، و می‌خواهند کنفرانس «صلح» به راه بیاندازند، و ممکن است اوقات «رهبری» را تلخ کنند، بهترین کاری که می‌توان کرد، تشکیل یک کنفرانس «جنگ» در تهران است! تا چشم‌شان هم کور! «ما» برای «صلح» انقلاب نکرده‌ایم!











هیچ نظری موجود نیست: