۳/۱۱/۱۳۸۶

بوش و «جوش»!



کار بازداشت ‌شدگان «ایرانی ـ آمریکائی» در کشور به تدریج بالا می‌گیرد. امروز دیگر رئیس جمهور ایالات متحد، جرج بوش، شخصاً «وکالت» این افراد بر عهده گرفت ـ احتیاجی دیگر به شیرین عبادی (نوادة کوروش) نیست. جرج بوش اعلام داشته که اشتباه می‌کنید، اینان «جاسوس» نیستند! البته امروز، برای جرج بوش اصلاً روز بدی بود! چرا که علاوه بر وکالت «بازداشت شدگان»‌ کذا، مجبور شد، به دلیل خرابکاری در سیاست‌های اروپای شرقی و جبران مافات، عذر «دان بارتلت»، یکی از مشاوران اصلی استراتژیک کاخ‌سفید را هم بخواهد، و دور از جان شما، حالش آنقدر بد شد که آناً رفت برای قضای حاجت! وقتی آمد بیرون، خبرنگارها گریبانش را دم در مبال گرفتند. همه جویای «احوال» هاله اسفندیاری شدند! هر چه گفت، من همین الان از مبال آمده‌ام، خبری از «هاله» ندارم، به گوش کسی نرفت! اگر شما جای جرج بوش بودید چه می‌گفتید؟ «بی‌بی‌سی»، سخنان جرج بوش را دم در مبال، اینچنین «بازتاب» می‌دهد:

«جورج بوش، گفته که اين افراد "برای ديدار از خانواده يا به منظور فعاليت‌های انساندوستانه به ايران رفته و خود را وقف ايجاد ارتباط ميان ملت‌های ايران و آمريکا کرده بودند، حضور آنان در ايران خطری متوجه کسی نمی‌کرد".»

البته ما به عنوان یک ایرانی، هر چند که نمی‌دانیم منظور آقای بوش از خدمات انساندوستانه چیست، از پیش در ازاء چنین «خدماتی» از این انسان‌ها سپاسگزاریم! واقعاً، طی این 28 سال جهنم حکومت اسلامی، اگر این «خدمات» نبود، ما ملت چه می‌کردیم؟! ولی اینکه به دلیل بازداشت چند آدم فرضاً «عادی»، حتی اگر خیلی هم «انساندوست» باشند، شخص رئیس جمهور آمریکا در حالیکه هنوز آفتابه در دست دارد، بالای «منبر» برود، خود نشاندهندة عمق «انساندوستی‌ها» است. یادمان نرفته آنزمان را که در ایران، حکومت اسلامی در تلالؤ انوار منویات «امام»، زیر نظر دفتر امور داخلی ساواک و همین رابط‌های آمریکائی، گروه گروه جوانان مردم را تیرباران می‌کرد، و در میان این جوانان از همین شهروندان «دو تابعیتی» هم حتی داشتیم، ولی آنروزها آمریکا فرصت نکرد «حرفی» بزند! آنقدر دلش از جنگ افغانستان «خون» بود، که خون جلوی چشمانش را گرفت؛ طفلک، قتل‌عام را هم اصلاً ندید! نه تنها قتل عام را ندید، تقاضاهای پناهندگی جوانان ایرانی را هم سال‌های سال نمی‌دید! اصلاً بعضی‌ها نگران نور چشم عموسام شدند؛ خر که بود، بیچاره کور هم شده بود! بعضی از این جوانان بخت‌برگشته مجبور شدند، به مکزیک، ونزوئلا و گواتمالا فرار کنند، و در جنگل‌ها خوراک شغال و گرگ شدند! ولی خوب، خدا را شکر روابط «دمکراسی» آمریکا با حکومت الله مخدوش نشد؛ یعنی شد! همان جوری «مخدوش» شد که قرار بود بشود: از نوع «طالبان»! اگر نمی‌دانید بدانید: حکومت طالبان شیعی هم به دلیل همین «انساندوستی‌ها» در ایران حاکم شد.

ولی‌ امروز جرج بوش، این مرد فکور، آنقدر جوش زد و ناراحت شد که اسمش «جرج جوش» شد. و منهم خلق‌ام تمام روز تنگ بود! نه نهار خوردم، نه شام! آخر کار هم یاد «کارتر» افتادم! همان «جیمی» خودمان! یاد آنروزها افتادم که «جیمی»، امام را «بار» کرد، و با مشتی «عملة همراه»، فرستاد «نوفل‌لوشاتو»، بعد هم مرتب می‌آمد جلوی دوربین تلویزیون می‌گفت: «ما از شاه حمایت می‌کنیم!» این آدم، دور از جان شما، اصلاً «دیوانه» بود! کسی نبود بگوید، «شاه، به تو چه مربوط است؟» البته می‌دانیم که شاه هم محتاج حمایت بود! این طفل معصوم، با آن بابای وحشی و قاطرچی که داشت، از بچگی جرأت و شهامت را اصلاً در زندگی تجربه نکرد! و گرنه مثل «امام» که بی‌پدرمادر بود، محکم می‌زد توی دهن «جیمی»‌! گدائی محبت و حمایت هم نمی‌کرد! اصلاً این «جیمی» باید کارش خراب باشد. معروف است که شب‌های یکشنبه، کت و شلوار مرحوم آبراهام لینکلن تنش می‌کند، و یک لشکر «کاکاسیاه» هم‌ توی مزرعه‌اش در جورجیا به زنجیر کشیده، یک کلیسا هم خودش شخصی درست کرده، و هر یکشنبه مثل مهدی بازرگان، به این بدبخت‌ها «درس انجیل» می‌دهد! به نظر شما، «جیمی» آدم حسابی باید باشد؟

ولی از عجایب روزگار اینکه، «جرج جوش»، امروز درست حرف‌های «جیمی» را می‌زند! معلوم نیست که اگر افرادی که در ایران دستگیر شده‌اند «عادی» هستند، چرا رئیس جمهور آمریکا از آن‌ها «حمایت» می‌کند؟ مگر رئیس جمهور آمریکا «بیکار» است؟ «جیمی» هم آنروزها کار و زندگی، و این لشکر زنگی‌ و غلام بچه‌ را گذاشته بود، مرتب از «شاه حمایت می‌کرد!» همانطور که او «حمایت» بیخود کرد، «‌بوش» هم مثل اینکه، برای یک کارهای دیگری این وسط «موش» می‌دواند!

البته همین الان هم، بسیاری از «شهروندان» دو تابعیتی کشور «امام» و «اسلام» پر و بال‌شان دیگر به «لرزه» افتاده، دیگر می‌ترسند برای «دیدار» از اولیاء کهنسال خود به ایران بروند! برای همین سخنگوی وزارت امورخارجه در ایرنا اعلام کرده:

«[...] با انتقاد از برخي رسانه‌هاي غرب كه با تبليغات مغرضانه سعي دارند تا ذهنيت افكار عمومي جهان را مساله‌دار سازند از مردم اين كشورها خواست بدون توجه به تبليغات منفي اين قبيل رسانه‌ها، به ايران سفر كنند و از نزديك با واقعيت‌هاي جامعه ايراني، آشنا شوند.»

از اینکه خبرگزاری ایرنا نوشته: «ذهنیت افکار عمومی جهان را مساله‌دار سازند»، کمی متعجب شدم! حتماً اینهم نوع جدید «زبان فارسی» باید باشد. یعنی متعجب نشدم، نفهمیدم مقصودشان چیست! ولی چشم‌مان کور! کسی که «امام زمان» به این خوبی را اینهمه مدت توی آن چاه نمور در جمکران زندانی می‌کند، ‌ زبانش هم باید اینجوری بشود! من به شما قول می‌دهم که، اگر این بنده خدا را از توی آن چاه آزاد کنید، همه چیز درست خواهد ‌شد! ولی فکر می‌کنم که مقصود «حاج‌آقا»، به زبان خودمان، یعنی فارسی، این بوده که، خلق‌الله گویا از مسافرت به ایران دیگر ترسیده‌اند، و تخم‌هایشان جفت شده!

من هم سعی کردم به نصیحت حاج‌آقا گوش فرا دهم و هی عکسی را که ایرنا کنار خبر گذاشته بود «بزرگ‌» کردم، تا به قول ایشان، «از نزدیک با واقعیت‌های جامعة ایران آشنا بشوم!» ‌ ولی خدا نصیب‌تان نکند وقتی بزرگش کردم و «آشنا» شدم خیلی وحشت کردم! حال می‌فهمم چرا این فرنگی‌ها می‌ترسند به ایران مسافرت کنند! البته من عکس «حاج‌آقا» را اینجا نمی‌گذارم، وبلاگ‌ام کثیف می‌شود، ولی وقتی مدتی به «واقعیت‌های جامعة ایران» خیره ماندم، به یاد این مصرع از شیخ‌اجل سعدی شیرازی افتادم که می‌گوید: «کسی که روی تو دیدست،‌ حال من داند!»

ولی در همین حیص و بیص باز هم چشمم به خبر «بی‌بی‌سی» افتاد که در آخر از قول همسر آقای شاکری می‌نویسد:

«همسر آقای شاکری [در] نامه سرگشاده‌ای خطاب به مردم ايران [...] نوشته: "ما خانوادة شاکری مطمئن هستيم که کسانی از علی شاکری عذر خواهند خواست، او آزاد می‌شود و ذاتش چنين نیست که خشم بگیرد و از اعتدالی که دارد دست بشوید، این امتحانی است که او از آن سربلند بیرون خواهد آمد".

باز هم خیلی تعجب کردم! همسر آقای شاکری از بهنود خودمان هم «قشنگ‌تر» و «مخملی‌تر» می‌نویسند. فکر می‌کنم ساواک باید هر چه زودتر آقای شاکری را آزاد کند، و بجای ایشان همسرش را به زندان بیندازد! زنی که ایرانی باشد و مسلمان، و چنین فارسی خوبی بنویسد، حتماً «ضد انقلاب» باید باشد! خانم شاکری از دستشان در رفته! اگر ایشان هم به اسلام و امام معتقد بودند می‌نوشتند: «با تبليغات مغرضانه سعي دارند تا ذهنيت افكار مسلمانان جهان را در مورد حاج‌آقا مساله‌دار سازند. از مردم مسلمان كشور می‌خواهیم به زندان اوین رفته و با ایشان از نزدیک ملاقات کنند، و بدون توجه به تبليغات منفي اين قبيل رسانه‌ها، از نزدیک با سجایای ...» بله، به این می‌گویند، «ادبیات اسلامی» و قلم مسلمانی!

هیچ نظری موجود نیست: