۱۰/۱۴/۱۳۸۵

صدام و ایران!



صدام حسین، رهبر حکومت عراق، چند روز پیش در شرایطی کاملاً «غیرعادی»، به صورتی تقریباً مخفیانه و در صبحدمی نیمه‌تاریک، در یک حیاط خلوت، بدون حضور مقامات رسمی قضائی، دولتی و پارلمانی، و بدون حضور گزارشگران رسانه‌های بین‌المللی، به دست عوامل حکومت آمریکا و انگلستان به دار آویخته شد. چنین عمل وقیحانه‌ای که مسلماً ساخته و پرداختة شبکة «هوشیاران» سازمان سیا است، هدف مشخصی را دنبال می‌کرد. در وبلاگ‌های پیشین متذکر شدیم که هدف اساسی از چنین عمل «وحشیانه» و غیرقانونی‌ای، «ملت» ایران است. ملتی که امروز می‌باید، نه تنها وزنة سنگین یک اعدام وحشیانه و غیرانسانی را بر دوش‌ کشد، که به تدریج، و با اوج‌گیری تبلیغات رسانه‌های بین‌المللی و همزمان با پامنبری‌های عوامل حکومت مضحک آخوندک‌ها، به نحوی از انحاء در چشم مردم منطقه، نهایت امر مسئول جنایات ارتش آمریکا و انگلستان در عراق نیز معرفی خواهد شد! در آنچه گفته شد، به هیچ وجه اغراقی در میان نیست؛ رسانه‌های مزدور با زیرکی بسیار، ایرانیان را مسئول فروپاشی کشور عراق، و حملات نظامی‌ای معرفی خواهند کرد که منجر به نابسامانی‌ و آوارگی میلیون‌ها عراقی و افغانی شد!

ساده‌تر بگوئیم، اگر ما ملت یک دشمن خونی می‌داشتیم، که نابودی و سرافکندگی ملی ایرانی را مهم‌ترین و اساسی‌ترین هدف زندگانی خود می‌دانست، مسلماً جهت به انزوا کشاندن ما در منطقه، و قرار دادن یک ملت بی‌پناه در برابر لولة توپ تبلیغات رسانه‌های جهانی، جز همین «گزینه»‌ انتخابی نمی‌داشت. ولی در کمال تعجب شاهدیم که صدای این «استعمارپروری‌هائی»، نخست از کاخ «ریاست جمهور جمکران» بلند می‌شود، و ریاست جمهوری که مقام معظم‌ا‌ش را مرهون بوسیدن پای استعمار‌ است، از نخستین «شخصیت‌های» همین حکومت مضحک‌ است که «اعدام صدام را به ملت عراق تبریک می‌گوید!» چنین رفتاری درست به مانند خنجر زدن از پشت به ملت ایران است.

اینکه مشتی تفنگچی را دولت‌های استعماری از اقصی‌نقاط جهان گرد هم آورده، به عراق اعزام کنند، و طی چند سال خاک این مملکت را به توبره بکشند، آدمکشی و آدم‌دزی به راه بیاندازند، ملتی را چپاول کنند، «ابوغریب‌ها» درست کنند، و زنان و کودکان را قربانی ‌ تجاوز و تعدی کنند، و حال پس از چند سال، مسئولیت همة این جنایت را هم به گردن ملت ایران بیاندازند، دیگر از آن «حکایات‌ها» است؛ ولی وقتی مشتی دستاربند به اصطلاح ایرانی را در همکاری با چنین توطئه‌ای می‌بینیم، ‌ وقتی شاهدیم که اگر سازمان سیا چمدان‌هایش را با خیال راحت بسته و عزم بازگشت به خانه و کاشانه را جزم کرده، فقط از قبل همکاری همین اینان با طرح‌های استعماری آمریکاست، دیگر واقعاً خون‌مان به جوش می‌آید.

از هم امروز، فرار آمریکائی‌ها از منطقه را می‌باید «شادمانه» و از پیش «جشن» گیریم! بله، آمریکا خواهد رفت، و از قبل همکاری‌های حکومت اسلامی در بهترین شرایط ممکن، چرا که دیگر احتیاجی به حضور مستقیم در منطقه نخواهد داشت. آنان که با استراتژی‌های منطقة نفت‌خیز خاورمیانه آشنائی دارند، با اهمیت مسئلة توازن قوا میان دو سوی «اروند رود» آشنای‌اند، و ارزش آنرا به درستی تحلیل می‌کنند. حال که ایرانیان می‌روند تا سوار بر امواج تبلیغات غرب و دوستان غرب، مسئولان «واقعی» جنایات ارتش آمریکا در عراق شوند، حال که هر آنچه آمریکا لازم دارد از «یهودستیزی» گرفته تا «تبریک‌ و تهنیت جهت اعدام صدام حسین»، «بستن روزنامه‌ها»، «زیر پای گذاشتن حقوق بشر»، و همانطور که از ظواهر امر بر می‌آید، «بستن تمام و کمال شبکة اینترنت» را می‌تواند، با یک اشاره از دهان «احمدی‌نژاد» بیرون بکشد، دیگر ماندنش لزومی ندارد، نوشداروی آلام سرمایه‌داری غرب در منطقه، همین آقای احمدی‌نژاد خودمان شده، و بی‌دلیل نیست که درست همزمان با هیاهوی «مبارزات ضدهسته‌ای»، همین فرد، مشتی «نئونازی» دولتی را به خرج ملت ایران به «همایش» دعوت می‌کند، و بی‌دلیل نیست که در شرایطی که اعدام صدام حسین در میان اعراب برای وی کسب آبرو می‌کرد، و همانطور که دیدیم چنین نیز شد، نخستین فریاد «زنده باد آمریکا» را باید از زبان ریاست دولت جمکران شنید.

حکومتی که در عمل، و جهت ابقاء موجودیت خود، حتی از ریختن خون کودکان 10 یا 11 ساله نیز ابائی نکرد، اینک برای باقی ماندن بر تخت این حکومت مفلوک، آیا در مورد سرنوشت ملت ایران نیز به راحتی «معامله» نخواهد کرد؟ و می‌دانیم که آمریکائی جماعت اصولاً اهل معامله است؛ خصوصاً با «اهالی دین»‌! دین، از دیدگاه‌های سعودی، پاکستانی، ترکی و قفقازی را هم به درستی می‌شناسیم، و می‌دانیم که همة اینان دست در دست یکدیگر، در جهان معامله همگام با «شیعه‌های 12 امامی» خواهند بود! می‌ماند تکلیف یک ملت!

آمریکا در حال پایه‌ریزی شرایطی در منطقه است که نیازمند ایجاد آن بود ـ دیکتاتوری در ایران، تشنج در دو سوی اروندرود! و شاهدیم که از طریق سازش‌های «هزارچم» با چپ و راست، خود را به این صورت‌بندی ایده‌آل نزدیک می‌کند، ولی در جواب آن‌ها که شب و روز، از «حملة» آمریکا به ایران داستانسرائی می‌کنند، می‌باید گفت که حکومت اسلامی ایران، صدام حسین و رژیم بعث عراق نیست! بهتر است این دو رژیم و وابستگی‌های بنیادین آنان به محافل مختلف را با یکدیگر اشتباه نگیریم.

و با وجود تمامی کارت‌های برنده‌ای که آمریکائی‌ها ظاهراً در ارتباط با ما ملت ایران در دست دارند، یک مطلب هنوز باقی است، مسئله‌ای که نمی‌توان به این سادگی‌ها از کنار آن گذشت: «تاریخ» ملت‌ها را، استعمار رقم نمی‌زند! در این میدان مبارزه، بسیاری از ملت‌ها در بطن مبارزات‌شان شکست می‌خورند، بسیاری دیگر در نیمه راه می‌مانند، و فقط قلیل ملت‌هائی هستند که برای همیشه موجودیت و بنیادهای‌شان را از تسلط بیگانه آزاد کرده‌اند، با این وجود «مبارزه» برای استقلال و سربلندی ملت‌ها همیشه در تاریخ باقی مانده، و همیشه نیز باقی خواهد ‌ماند. این مبارزات به صدام حسین، احمدی‌نژاد، بعث و «اسلام شیعی‌باور» هیچگونه ارتباطی ندارد، این مبارزات نشانگر موجودیت ملت‌هاست، و صرف «تصور» پیروزی بر استعمار نیز می‌تواند خود بهترین انگیزة تحرک‌ ملت‌ها باشد! در این میان بازندگان واقعی‌ کسانی‌ هستند که سعی دارند با بی‌حاصل وانمود کردن، و بی‌نتیجه نشان دادن «اصل مبارزه»، حاکمیت استعمار بر ملت‌ها را در «زرورق» تزویر‌ پیچیده، چون هدیه‌ای «زهر‌آگین» آنرا به خورد مردم کشور دهند.





هیچ نظری موجود نیست: