۱۱/۲۶/۱۳۸۴

سیاست مستقل و ملی
...
کسانی که با تبلیغات نظام گذشتة شاهنشاهی ایران آشنائی دارند، به خوبی "بحث شیرین" ذوب آهن را به یاد می‌آورند! بله سال‌های سال پیش، آنزمان که آمریکا "دولت دوست و متحد" معرفی می‌شد، نمی‌دانم به چه دلیل، اعلیحضرت قدر قدرت خواب‌نما شده بودند که ایران باید ذوب آهن داشته باشد. البته ذوب آهن داشتن کار بدی نبود، ولی کشور در شرایطی بود که فوریت‌های بسیار عاجل‌تری در میان بود. ولی شاه هر دو پایش را کرد توی یک کفش که: ذوب‌آهن می‌خواهم!

از قضای روزگار مثل اینکه فروختن این نوع فناوری، آن روز و روزگار، در سیاست دولت دوست و متحد ما، آمریکا که بعداً "جنایتکار" شد، جائی‌ نداشت. سر و صدا به راه افتاد که کجا نشسته‌اید، اعلیحضرت سیاست چرخش به شرق در پیش گرفته‌اند! به عبارت دیگر، اگر صاحبان اصلی پول نفت، همان دولت‌های به اصطلاح خریدار، به این نتیجه رسیده بودند که ذوب آهن نمی‌باید در ایران احداث شود، دولت مستقل و ملی ایران هم از این پول برای خرید ذوب آهن از شرق نمی‌توانست استفاده کند. در نتیجه با قرض و هزار بامبول هم ذوب آهن را از شوروی تحویل گرفتند، هم شوروی در اهواز کارخانة لوله‌سازی ساخت، هم مخارج خط لولة گازی را که قرار بود از قبل صادرات آن همة این هزینه‌ها مستهلک شود، از جیب خود از پیش پرداخت. به عبارت ساده‌تر، در عمل ثابت شد که دولت ایران از هرگونه استقلال مالی، حتی در زمینه‌های غیرنظامی و در مواردی که فناوری‌ها مربوط به دهه‌ها پیش می‌شد نیز، برخوردار نیست.

این رخداد از طرف دولت ایران به عنوان "برد بزرگ سیاسی" سال‌های سال به خورد ملت ایران داده شد. هیچکس نگفت که این دولت دوست و متحد، آمریکا، به چه دلیل حق "نظارت استصوابی" بر مخارج ملت ایران از درآمد نفت دارد؟ بله، این "استصواب" سابقة طولانی دارد و به انتخابات مجلس‌شورای اسلامی اصلاً محدود نمی‌شود.

نتیجه این شد که شوروی، که به هیچ عنوان محتاج گاز ایران نبود، با سرمایه‌گذاری عظیمی، کارشناسان نظامی خود را در پوشش "متخصصین" امور فنی وارد شهر اهواز کرد. مسئله‌ای که وحشت عظیمی در دل آمریکائی‌ها انداخت. فردای همان روز بود که نوچه‌ها و پادوهای آمریکائی‌ها در ایران: برادران رضائی و ... هر کدام آخرین فناوری‌های ذوب آهن را از آمریکا مستقیم خریداری کرده و در گوشه و کنار کشورمان مستقر فرمودند. فناوری‌هائی آنچنان پیشرفته که در مقایسه با کوره‌های بلند روسی حکایت رایانه در برابر چرتکه را داشت.

از این رهگذر ایران به فناوری ذوب آهن دست یافت، ولی نه از نظر تولید آهن خودکفا شد، نه تولید آهن و مشتقات‌اش ـ کک، و ... ـ به مرحلة صادرات رسید، و نه صنایع دیگر دسته‌گلی از این "دستاورد" بزرگ ملت ایران نصیب‌شان شد. ایران تبدیل شد به کشوری که میلیون‌ها دلار در سال، پول نفت خود را در صنعتی تزریق می‌کند، که عملاً از نظر اقتصادی هیچ بازدهی ندارد.
اینرا می‌گویند سیاست استعماری! یعنی به عبارت ساده‌تر، دولتی که استقلال سیاسی ندارد، با ذوب آهن و بی‌ذوب آهن یکجا ایستاده. نمی‌دانم چرا وقتی عربدة "چرخة" کامل سوخت هسته‌ای از حلقوم دولت امروز ایران به گوشم می‌رسد، به یاد ذوب آهن می‌افتم. شما می‌دانید چرا؟

هیچ نظری موجود نیست: