برای شرکت در «اجلاس سران کشورهای عضو سازمان
همکاری اسلامی»، حسن روحانی،
رئیسجمهور انتصابی بیترهبری وارد استانبول شد. ایشان به
عادت مرضیة ملایان بالای منبر رفته و یک روضة پرسوز و گدازِ «ننه من غریبام» تحت
عنوان سخنرانی تحویل حضار دادند و در پایان این روضه، خواستار «وحدت مسلمانان جهان» شدند! هر چند آنچه عیان است به بیان حاجت ندارد، ولی، هم «ننه من غریبامهای» روحانی، و هم آنچه وی «وحدت مسلمانان جهان» خوانده، هیچگونه
جنبة انسانی و منطقی نمیتواند داشته باشد. چرا که، روحانی به عنوان مردهریگ قرونوسطی، با انسان، انسانیت،
روابط اجتماعی و خصوصاً روابط اقتصادی و سیاسی در مفهوم معاصر بیگانه است. آخوند با
توسل به واژگان معاصر چنین القاء میکند که گویا «حرف حسابی» میزند، ولی
واقعیت جز این است. روحانی و امثال روحانی ـ چه
عمامهای و چه کلاهی ـ از انسانیت معاصر
سخن نمیگویند، اینان «پیامآوران» توحش و تحجر قرونوسطیاند. ریشة نظری اینان از تعالیم «عصر حجر» سیراب میشود،
و اگر به نوکری استعمار «برگزیده» شدهاند،
دقیقاً به این دلیل است که همزمان با لبیک
به منافع اجنبی، میتوانند آنجا که به منافع ملتهایشان مربوط
میشود، به تکرار نصایح و اراجیف زیارتنامه
و کتابدعا بپردازند. از اینرو در نشست کذا
حسن روحانی بالای منبر رفته و «همه» را نصیحت فرموده، و بر
«مخالفت اسلام با جنایت» تأکید کرده! باشد تا همه بدانند که «اسلام در سراسر جهان با
جنایت مخالف» است ولی از قضای روزگار این مخالفت گویا شامل کشور ایران نمیشود:
«اسلام به ما
آموخته است که جنایت به هر نامی و در هر مکانی که انجام شود، جنایت است؛ چه در سرزمین مظلوم فلسطین باشد و چه
در لاهور و بیروت و دمشق و استانبول و یا در نیویورک و پاریس و بروکسل. [...] با عزمی استوار و ارادهای راسخ، درصدد مقابله با همه صورتهای آن برآئیم.»
منبع: مهرنیوز، پنجشنبه ۲۶ فروردینماه
۱۳۹۵
حسن روحانی نام ایران و شهرهای بزرگ
کشورمان را از فهرست مکانهائی که اسلام «جنایت» را در آنها محکوم کرده «حذف» نموده! از دو
حال خارج نیست، یا بنا نبوده «جنایت» را
در ایران محکوم کند، یا با پرروئی ادعا دارد که در ایران جنایتی نمیشود
و نشده! البته همانطور که بالاتر هم
گفتیم، اگر یک ملا از واژة «جنایت»
استفاده میکند نمیباید آن را در معنا و مفهوم حقوقی و معاصر در نظر گرفت. چرا که،
اگر بیش از 7 هزار زندانی سیاسی را اعدام کردند، و یا دستگاه جنایتپیشة حماس و همتایان شیعیمسلکاش
در غزه ساکنان این منطقه را سرکوب میکنند،
بر اساس «اعتقادات» ملایان جنایتی
رخ نداده؛ عین «عدالت» است! در صورتیکه، اگر همین سرکوب را سربازان اسرائیلی صورت دهند، این میشود «جنایت!»
یادمان نرود! «محکومیت
جنایت» را در این اجلاس از زبان رئیس دولتی میشنویم که با زیر پای گذاردن حقوق انسانی
ملت ایران، طی بیش از سه دهه میلیونها
ایرانی را آواره کرده. فراتر از این؛ حکومت اسلامی عملاً بافت طبقاتی کشور را از هم
فروپاشانده و کار را به کوچ اجباری «قشرهای اجتماعی» کشانده. دلیل هم روشن است. قشرهای گستردهای در جامعة ایران پس از پایان
یافتن «شور انقلابیای» که طی غائلة 22 بهمن 57،
توسط بیبیسی و دیگر کانالهای ایرانستیز به جانشان انداخته بودند، دیگر حاضر نمیشدند پایگاه اجتماعی مناسبی برای
جفتکاندازی ملایان فراهم آورند. بله،
قضیه به همین سادگی است؛ ملت را
کوچ میدهند تا «یک امت» را جانشیناش کنند، و
اربابانشان در واشنگتن و لندن هم به این جایگزینی کمک خواهند کرد! روحانی،
یکی از عوامل همین جایگزینی جنایتکارانه است، و عملاً کمر به نابودی ملت ایران، فرهنگها و ویژگیهای قومی و حتی تاریخ
کشورمان بسته. اینک روحانی را در شهر استانبول میبینیم که
جنایت در لاهور و بروکسل و پاریس را محکوم میکند، و یادش میرود که مسئولیت اصلیاش حمایت از
ایران و زندگی ایرانیان است نه عزاداری برای قربانیان تروریسم در پاریس و بروکسل!
ولی پیام «تاریخی» حسن روحانی در
استانبول به این مختصر محدود نمیشود، ایشان میخواهند سری هم به دوران «اقتدار جهانی
اسلام» بزنند و به این منظور یک قصة حسن کچل نقل میکنند! البته
مقصود از «دوران اقتدار» کذا به صراحت در سخنپرانی ایشان مشخص نمیشود. ولی میدانیم
که در توهمات «جوجه مسلمین» چندین دوره اقتدار جهانی اسلام وجود دارد. نخست
صدراسلام و حملات خونبار آنحضرت به دیگر ادیان و خصوصاً بتپرستان بینواست. جنایتی
که خواست الله بود و آنحضرت هم حق این «پدرسوختههای گمراه» را خوب کف دستشان
گذاشتند. بله، آنحضرت هم گویا برای مخالفت با «جنایت» جوئی از
خون به راه انداخته بودند! سپس
نوبت رسید به صلاحالدین ایوبی، سردار بنیامیه
ـ یعنی سردار لشکریان همان معاویه و یزید و شمر و
دیگر «مسلمین» ـ که شمال آفریقا، فلسطین و خصوصاً جنوب اسپانیا را با شادی و
سرور تمام غارت میفرمودند و کیف میکردند.
پس از فروپاشی بنیامیه توسط غلامبچههای ترکتبار «خراسانی» ـ به این
حضرات میگفتند «سیهجامگان» ـ جهان
اسلام پای به دوران عظمت و اقتدار عباسیان میگذارد. آقا! چه عظمتی!
از بغداد تا شام صف «برده» بود، «نرخ» برده را هم شخص خلیفه مشخص میفرمودند، که به زعم سیهجامگان «سیه فکر»، از تخم
و ترکة پیامبر بودند، و خلاصه «بر حق» تشریف داشتند. ولی پس از اینکه مغولها جام زهرمار به خورد
عباسیان دادند، نوبت میرسد به خلافت عثمانی و آنجا هم شاهد
«عظمت» بودیم؛ در عمق حرمسراهای عبدالحمید ثانی و ثالث و رابع
و خامس و ... اسلام با لشکری از خواجگان چه «عظمتی» به منصةظهور رسانده بود! البته
روحانی خیلی خجالتی است! چرا که، آخرین لایه از این عظمت جهان اسلام را مطرح نمیکند.
میدانید! قضیه مربوط
میشود به کودتای «عزیز» 22 بهمن 57 و همراهی لاتولوتهای سبزهمیدان و حاشیهنشینهای
لندن و واشنگتن که جهت «مخالفت با استبداد شاه» همگی اوفتادند به جان ملت ایران. حال
خودتان حدس بزنید در قصة حسنکچل کدامین «دوران اقتدار» باید مد نظر باشد:
«تنها چند قرن پیش،
زمانی که تمدن بزرگ اسلامی در اوج قدرت و
اقتدار خویش قرار داشت، شاید کسی تصور نمیکرد
روزی جهان اسلام گرفتار اینهمه ضعف و سکون شده و در برابر تمدن غربی، که در رشد فکری و علمی، وامدار مسلمانان بوده است، در موضع ضعف قرار گیرد.»
همان منبع
دیدید چه شد؟! جهان اسلام اینهمه «وام» به این کفار داد، اینها بجای تشکر زدند توی سر جهان
اسلام. همین اسحاق نیوتن «صهیونیست» بجای
تشکر از جهان اسلام، رفت و نشست زیر درخت
سیب و قوة جاذبة زمین را کشف کرد و روان آنحضرت را اینچنین پریشان نمود. یا این «ولتر» نامرد و خودفروخته بجای احترام
به جهان اسلام و مسیحیت و «اینحرفها»،
دین خدا را به سخره گرفت و انقلاب کبیر «ضد اسلامی» در فرانسه به راه
انداخت. کجای کاریاید، این کفار شمارشان خیلی زیاد است؛ بتهوون
مُطرب و فاسد، کوپرنیک دیوانه و مجنون، و ... و
آخرالامر هم این مارکس کافر که آمد و همة دنیا را به آتش کشید. اینها همه وامدار امام محمد غزالی و امثال
ایشان بودند؛ خودشان هم میدانستند. و اگر حسن روحانی در استانبول قصه حسن کچل نمیگفت
و گنجینة دانش «سمنان ـ قم» را به روی جهانیان نمیگشود، هیچکس
نمیدانست که اینهمه شیاطین رنگووارنگ از کدام سوراخ بیرون ریختند، و به جهان اسلام «خیانت» کردند.
مسلمین در دوران عظمتشان با تعدد
زوجات و بردهداری و پدوفیلی و سنگسار و قصاص خوش بودند و ایام به کامشان بود. ولی این غربیهای پدرسوخته آمدند و کک به تنبانشان
انداختند، که چه نشستهاید ما توپ و تفنگ داریم، شما حریف ما نیستید. به این میگویند معرفت؟! راوی حسنکچل در استانبول در دنبالة قصهاش، پیشنهاد میکند که حق این غربیها را کفدستشان
باید گذاشت:
«[...] باید به اولویت گفتگو و اتخاذ
راهحلهای دیپلماتیک در میان کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی، برای حل همة اختلافات وفادار ماند [...]»
همان منبع
خلاصه بگوئیم، ایشان در همگامی با اردوغان و دیگر اراذل
سازمان ناتو، تحت عنوان سخنرانی، مزخرفاتی بر زبان میرانند که فقط از رئیسجمهور
منتخب علی خامنهای برمیآید. از شوخی
گذشته! در یک نشست، متشکل
از 50 کشور که قدرتهای استعماری ظاهراً،
آنها را همگی اسلامی «تشخیص» دادهاند،
سخن از مسائلی بر زبان میآورند که فقط نشاندهندة عمق رذالت و وقاحتشان
است. باید از آن خوشخیالها و هالوهائی
که این نوع نشستها را با «دقت» دنبال میکنند پرسید، اگر روزی آمریکا و دیگر کشورهای به اصطلاح «مسیحی»، نشست همکاریهای
«مسیحی» به راه بیاندازند، و همسنگ این نوع جفنگیات بر زبان رانند، خندهدار نیست؟ و یا اینکه،
اگر به طور مثال، ولادیمیر پوتین
را ببینید که در نشست کشورهای ارتدوکس جهان خواستار بازگشت به «عظمت کلیسای
ارتدوکس» میشود، چه واکنشی جز خنده نشان خواهید
داد؟
بله،
میزنید زیر خنده؛ خنده هم دارد! در دورانی که قدرتهای بزرگ جهانی در مسیرهای
اقتصادی، صنعتی و اجتماعی سرمایهگزاری میکنند، و با تکیه بر روابط واقعی و نه تخلیلی، سعی
دارند فضا را تسخیر کنند، نوکران و
پیشخدمتهایشان را هم میفرستند به اجلاس «همکاریهای اسلامی» تا از عظمت نبوده و
نداشتة «جهان اسلام» برای مشتی هالو جفنگ بگویند؛ روضه بخوانند؛ و آیة قرآن بلغور کنند! با این
وجود، نقشپذیری حکومت اسلامی در این چاهک
متعفن به هیچ عنوان اتفاقی نیست. این
حکومت از آغاز موجودیتاش وظیفهای جز دادن آدرس عوضی و فروانداختن ملت ایران در تلة
استعمار نداشته. مأموریتی که با دقت و
وسواس کامل همچنان آن را گام به گام دنبال میکند. حضور ظریف و روحانی در این نشست نیز دنبالة همین
خوشخدمتیهاست، بدون اینکه در نظر
بگیرند، «سازمان همکاریهای اسلامی»
واپسین نفسها را میکشد. حال نشست «استانبول» را رها کنیم و برویم به سراغ «برجام!»
بازتابهای سیاسی، مالی و اقتصادی «برجام»، همانطور
که بارها در وبلاگهای پیشین نیز عنوان کردهایم، آن نبوده و نیست که، لاتولوتهای
جمکران در رویاهایشان دیده بودند. حضرات
لاتالله فکر میکردند، پس از «برجام»
خواهند توانست به دوران پرافتخار آریامهریسم برگردند؛ پای در نوعی عربستانی کردن فضای اجتماعی ایران
بگذارند؛ پول نفت را تبدیل به دستمایة
فلان حاجآقای بازاری کرده، زمینة پولشوئی
در بانکهای غربی برای «مقامات» فراهم کنند؛
و ... البته این نوع «آریامهریسم»
با گذشته تفاوتهائی داشت. اینبار آریامهر بجای کتوشلوار خوشدوخت، عبا و عمامه بر تن میکرد، و بجای رایحة خوش عطر و ادکلن، بوی گند خلا میداد و مبلغ اسلام میشد. بله، اشتباه نکنید،
«رهبر عالیقدر انقلاب» با «شاه خائن» باید تفاوت داشته باشد!
مسکو از آغاز کار، زمانیکه ایالاتمتحد را پای میز مذاکرات
نشاند، گوشی را به دست واشنگتن داده
بود. آمریکائیها فهمیدند که نمیتوان از
این «مذاکرات اجباری» که به دلیل فشار روسیه به آن پای گذاردهاند، «پیروز»
هم بیرون بیایند! به این معنا که نخواهند
توانست جمکران را در مرزهای جنوبی روسیه به عربستان ثانی تبدیل کرده، با یک تیر چندین نشان بزنند. به همین دلیل نیز سریعاً حسنروحانی را در
همان کورهراهی انداختند که پیشتر ملاممد اردکانی «باز» کرده بود؛ مسیر نفوذی «ایتالیا ـ واتیکان ـ
فرانسه!» روحانی نیز سوار بر
گاری شکستة جمکران به کشورهای اروپائی رهسپار شد. ولی از
قضای روزگار گاریاش در ادامة برنامه در باتلاقهای اطراف وین به گل نشست؛ مقصر
کیست؟ چون همیشه «مجاهدین!» بله، زمانیکه
یک «سازمان» برای سیاستهای استعماری 40 سال تمام ابوعطا میخواند و خودشیرینی میکند،
توسریها را هم نوشجان خواهد کرد:
«[لاریجانی] روز شنبه لغو سفر حسن
روحانی به اتریش را "تصمیم درستی" دانسته و تلویحاً گزارشها از درخواست تیم حفاظتی رئیس جمهوری
ایران برای لغو مجوز راهپیمائی مجاهدین خلق در شهر وین را تأیید کرد.»
منبع:
رادیوفردا، 2 آوریل 2016
ولی سازمان مجاهدین در این میانه
هیچکاره است؛ چرا که، پس از لغو سفر رئیس دولت تکفیر به اتریش، رئیس جمهور اینکشور سراسیمه رهسپار مسکو میشود!
به عبارت بهتر،
نه فقط گوشی به دست یانکیها داده شد،
که اینک شاخة به اصطلاح «مستقل اروپائی»،
متشکل از اتریش، سوئیس و ... نیز دریافتهاند که مسجد اصلاً جای
گوزیدن نیست. در چنین چشماندازی است که
آمریکائیها مرتباً در نظام رسانهایشان برای برجام «خطونشان» میکشند؛ در هر گام دبه درمیآورند، و نه و
نگمه میکنند! معلوم نیست اگر آمریکا در
چارچوب منافعاش برجام را امضاء کرده، از
چه رو مرتباً مفاد آن را به زیر سئوال میبرد.
این «یک بام و دو هوا» به بهترین وجه ثابت میکند که نه آمریکا از روی میل
و رغبت برجام را امضاء کرده، و نه مسیر
آیندة آن میتواند نیات و مطالبات واشنگتن در منطقه را سیراب کند. در نتیجه، آمریکا و همدستاناش دستاندرکارند تا به طریقی
«برجام» را از میان بردارند.
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا
در هر فرصتی، یا میخواهند «برجام» را پاره
کنند، و یا میخواهند آن را «نقض» کنند! البته
این حضرات «وراجی انتخاباتی» میفرمایند،
دلائلی که باراکاوباما را مجبور
به امضاء «برجام» کرده، در چارچوب مسائل
استراتژیک هنوز معتبر است، و تا زمانیکه
معتبر باقی بماند، نه تنها «برجام» اجرا
خواهد شد، که احدی جرأت نمیکند به مفاد
آن دستدرازی کند! از اینرو،
عربدههای گوشخراشی که در رسانههای جمکرانی پیرامون «بیتأثیر» بودن برجام
بر اقتصاد و امورمالی کشور و ضدیت آن با «اهداف انقلاب» مطرح میشود، در واقع بازی کردن جمکرانیان در میدان سیاست
منطقهای آمریکاست. ولی پس از متوقف شدن
«قافلة» جمکران بر دروازههای وین، شاهدیم
که اینبار اتحادیة اروپا در تمامیتاش تلاش دارد آب رفته را به جوی
بازگرداند. بله، سرکار علیه خانم موگرینی، وزیر امور خارجة اتحادیه اروپا، با یک چادر آبیآسمانی که بیشتر به بادبان
کشتی کلمبوس و پرچم ناتو میماند به تهران آمدهاند، تا به قول خودشان با حاج ممجواد به موضوعات
حقوق بشری «ورود» کنند:
«در بیانیه مشترک ایران و اتحادیه
اروپا که روز شنبه در تهران منتشر شد، از
ورود به "گفتوگوهای حقوق بشری" سخن به میان آمده است.»
منبع:
رادیوفردا، 17 آوریل 2016
میبینیم، در
شرایطی که حسن روحانی در دیدارش با پاپ و رهبران فرانسه و ایتالیا موضوع حقوق بشر
را به طور کلی «مسکوت» گذارده بود، و حتی
در مورد سرکوب «آزادی بیان» به گفتة خودش با پاپ نیز به توافق رسیده بود، چگونه یکبار دیگر، پس از دریافت توسری در حومة وین، اتحادیة اروپا مجبور میشود مسئلة حقوقبشر را
دوباره به میدان دیپلماسی جمکران بازگرداند.
این بازگشت مسلماً بازتاب مطالبات
آمریکا نیست، چرا که واشنگتن در عمل نشان
داده، ویراستهای غیرحقوقی و «نسبی شده»
حقوق بشر را ترجیح میدهد، و حمایت آمریکا
از مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر تا حد زیادی جهت به راه انداختن بحرانهای
سیاسی، کودتاها و غائلههای خونین است، تا پشتیبانی
از حقوق انسانها. به همین دلیل نیز
ابوابجمعی آمریکا در ایران ـ اصولگرایان
تندرو و اوباش سپاه پاسداران ـ به خیال
برخورداری ابدی از حمایت واشنگتن بار دیگر دست به عربدهجوئی و لاتبازی زدهاند:
«روزنامه جوان که به سپاه پاسداران نزدیک
است روز شنبه نوشت: "اطلاعاتی در دست است که نشان میدهد موگرینی چمدان خود برای
سفر به ایران را با مأموریتی مستقیم پیرامون برقراری گفتوگو در حوزه حقوق بشری
بسته است و این نه یک موضوع اتفاقی، که برنامهای از پیش طراحی شده بوده است."»
منبع: رادیوفردا، 17 آوریل 2016
کسی نیست به این پاسدار خوشخیال بگوید، ایندفعه سوراخ دعا را گم کردهای! دوران
جیمی کارتر، رفیق گرمابه و گلستان امام
خمینیتان دیگر گذشته! ما هم «اطلاعاتی»
در دست داریم که نشان میدهد دوران وقوق اوباش جمکران بر علیه حقوق بشر رو به پایان
دارد، و از قضای روزگار، این یکی هم اصلاً «اتفاقی» نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر