امروز علی خامنهای،
رهبر حکومت اسلامی بار دیگر گریبان آلسعود را گرفته، این حکومت را «مسئول» رخدادهای اسفبار حج
امسال معرفی میکند:
«مسئولیت فاجعه بزرگ منا بر دوش حکام عربستان سعودی است، به جای فرافکنی مسئولیت خود را بپذیرند و از امت
اسلامی عذرخواهی کنند [...] دنیای اسلام سؤالات
زیادی دارد و جان باختن بیش از ۱۰۰۰ نفر در این حادثه مسأله کوچکی نیست.»
منبع: فارسنیوز، 27 سپتامبر 2015
در اینکه کشته شدن بیش از یکهزار تن در یک پیکنیک مذهبی
امری بینهایت اسفبار و هولناک است، حداقل
نویسندة این وبلاگ تردید ندارد. ولی اگر
سعودیها به قول خامنهای نمیباید «فرافکنی» کنند، ایشان نیز که با علم به نارسائیهای فراوان در
برگزاری مراسم حج، همه ساله گروههای
کثیری را با وعده و وعید و توجیه و پولتوجیبی و ... تشویق به رفتن به صحرای حجاز
کرده، آتشبیار این معرکه میشوند نیز
بهتر است مسئولیت حکومت اسلامی و شخص خود را در زمینهسازی برای ایجاد چنین فجایعی
بپذیرند.
همانطور که میدانیم امسال در موعد مراسم حج، حوادث
تأسفباری به وقوع پیوست که طی آن گروه کثیری از زائران به طرز فجیعی به قتل
رسیده، و گروهی پرشمار به شدت زخمی
شدند. اینکه در هر میعاد حج، دهها زائر به دلائل متفاوت: آتش سوزی، گرمای فزایندة هوا، فشار جمعیت،
نبود برنامهریزی مناسب جهت چنین مراسم پرشماری، و ... به طرق مختلف به قتل میرسند، نشانگر مسائل بسیار متفاوتی میتواند باشد. مسائلی
که به هیچ عنوان صرفاً به مسئولیت دولت عربستان محدود نمیشود. این بحران ریشهدار است، و تلاش خواهیم داشت تا در مطلب امروز به صورت
خلاصه مسائل را مطرح کنیم.
نخستین پرسشی که به ذهن انسان غیرجانبدار، و به
قول معروف بیغرض و بیمرض متبادر خواهد شد این است که آیا چنین مراسمی اصولاً میتواند
موضوعیت و منطقی در خود داشته باشد؟ گردآوردن میلیونها انسان از سراسر جهان در یک
بیابان بیآبوعلف و کشاندن اینان از این سوی به آن سوی تحت عنوان اجرای مناسک حج
و «زیارت» خانة خدا، در شرایط معاصر تا
چه حد میتواند توجیهپذیر باشد؟ اینکه در
صدر اسلام پیامبری جهت تأمین «وحدت» مورد نظرش، از چند
هوادار خود جهت تجدید عهد در حواشی محلی که «کعبه» خوانده میشد دعوت به عمل آورده
بود، با آنچه امروز در جریان اوفتاده
آنقدرها همگنی و هماهنگی ندارد. شرایط جامعة
بشری تغییر کرده؛ مسلمانان امروز دیگر آن
مسلمانان «واحد و هماهنگ» دوران اسطورهای محمد نیستند. در
شرایط کنونی، اسلام نه فقط خود به دهها شاخه و فرقه تقسیم
شده، که به دلیل دست گذاردن سیاستهای
استعماری بر هر یک از این شاخهها و فرقهها،
امروز درگیری مسلمان با مسلمان، بیش
از درگیری غیرمسلمان با اینان کشته و زخمی و آواره بر جای میگذارد. اسلام آن نیست که در دوران اسطورهای محمد
بود، از اینرو مناسک حج نیز نمیتواند
همان باشد. گردآوردن چندمیلیون مسلمان
غالباً تندرو و متعصب، با اعتقاداتی
متخالف و دشمنیهائی دیرینه در یک بیابان برهوت، به معنای گشودن میدانی است جهت گسترش درگیریها.
اینان به صور مختلف به جان یکدیگر میافتند، و چه
بسا که حوادث ناگواری که همه ساله شاهد آن هستیم نتیجة مستقیم و یا غیرمستقیم همین
درگیریهای فرقهای و قومی باشد.
طی تاریخ پساجنگ دوم،
فروهشتگی نظامهای حاکم بر جهان سوم در برابر قدرت مادی ابرقدرتها ابعاد قابل
توجهی به خود گرفت. در مورد دیگر ملتها سخن نخواهیم گفت، چرا که موضوع وبلاگ ما ایران است. در کشورمان فروهشتگی ساختار قدرت
کودتائی، خود را در قالب اعتقادات مسخره
به نمایش گذارد. در دوران آریامهر، تلاش ساختار حاکم بر این استوار شده بود تا کورش
و داریوش و دیگر اسطورههای عهد باستان را که از چندوچون احوالاتشان نیز آنقدرها
آگاهی در دست نیست، به دوران مدرنیته
وصله کند! عملی که نهایت امر به مسخرهبازی «کورش آسوده
بخواب، ما بیداریم منجر شد!» پس از فروپاشی سلطنت کودتائی پهلویها، نوبت به
حکومت کودتائی آخوند رسید. آخوندها نیز
به نوبة خود تلاش کردند تا فروهشتگی ساختار شیعیمسلکی را از طریق میدان دادن به
«فانتاسمهای» دینی و عقیدتیشان پوشش دهند و به این ترتیب عقده گشائی کنند! حمایت
از حجاب اجباری در دورانی که اصولاً بنیاد خانواده در حال فروپاشی است؛ تحکیم
پدرسالاری و ذکرپرستی در جهانی که نیمی از تصمیمات اجرائی، قضائی و قانونگزاری توسط زنان اتخاذ میشود؛ اعمال
سانسور رسانهای به شیوة ناصرالدین میرزای قاجار،
در فضائی که امروز «دهکدة جهانی» خوانده میشود و عملاً سانسورپذیر نیست؛ و ...
نمونههائی است کوچک از این عقدهگشائیهای آخوند. نیازی
نیست که بگوئیم این فعالیتها و تبلیغات احمقانه، که بازتاب عقدههای ساختار مفلوک حاکمیت آخوند
است، مضرات و صدماتی غیرقابل جبران بر پیکر کشور وارد
آورده. و امروز شاهدیم که رهبر حکومت
«شترگاوپلنگ» اسلامی، در هر میعاد با تکیه بر ثروت به تاراج رفتة
ملت، بجای چارهاندیشی جهت حل معضلات و
مشکلات بیشمار ایران، خلقالناس را به «ادای فریضة حج» دعوت میکند و
فجایع حج را به حساب دولت عربستان مینویسد!
خلاصه بگوئیم، با نیمنگاهی به ابعاد شبکة اعمال نفوذ و بدهبستانهائی
که پیرامون خطتولید «حاجیسازی» در کشور ایران به راه افتاده، میباید قبول کرد که، اگر مراسم حج، به فرض
محال روزی و روزگاری میتوانست از نوعی فلسفة دینی و عقیدتی برخوردار شود، امروز دیگر تبدیل شده به دکانی جهت جیببری از
خلقالله و سوءاستفاده از اعتقاداتشان. حقحسابهای کلانی که «مسئولان» برای جلو
انداختن اسم فلانی و بهمانی در فهرست زائران حج دریافت میکنند؛ وارد کردن کالاهای قاچاق توسط زائران «خانةخدا»؛
پولشوئی زوار و مسئولان کاروانها در
میعاد حج؛ و ... فقط نمونههائی است از آنچه پیرامون این «فریضة
دینی» به راه افتاده. اینهمه اگر نخواهیم از بدهبستانها و کثافتکاریهائی
که در محل، یعنی در صحرای عربستان تحت نظارت مقامات سعودی
در جریان است، سخنی به میان آوریم.
در نتیجه، یک مطلب را میباید قبول کرد، و آن اینکه، امروز «مراسم حج» به دکانی جهانی بدل شده که
منافع مادیاش حتی به جیب ملتهای مسلمان نیز نمیرود. این مراسم همچون حجاب اجباری، روزهداری اجباری، نماز اجباری،
و ... و خلاصه «زندگی
اجباری»، که مبلغ آن ساختارهای فروهشتة
حاکمیتهای قرونوسطائیاند، همچون دیگر مراسم عصر حجر، در زندگی امروز انسانها جایگاهی نمیتواند
داشته باشد. طرفداران خیمهشببازی حج از
جمله همان طرفداران زنستیزی، سرکوب
اجتماعی و سانسور هستند. پس چه بهتر، آنها که با ادعای صرف مدتهاست، خود را
طرفدار آزادی و دمکراسی جا زدهاند، موضعشان را در مورد مسائل فوق و خصوصاً «مناسک
حج» مشخص کنند.
در ابعادی دیگر شاهدیم که مراسم حج، دقیقاً
به دلیل منافع مادیای که پیرامون آن شکل گرفته،
تبدیل به پدیدهای سیاسی نیز شده. شاخهای از یانکیها تلاش دارد تا با تثبیت
خاندان سعود در مقام کلیدداران کعبه، دستنشاندگان
خود را در چند و چون برگزاری این «مراسم» تعیین کننده نماید. سیاستی که سروصدا و مخالفت و فریاد اعتراض جناحهای
دیگر را به آسمان رسانده. سیاستهای مخالف نیز به نوبة خود تلاش میکنند
تا با بیآبروتر کردن آلسعود، عوامل و مهرههای خودشان را به درون این دکان
پرسود بریزند! و پر واضح است که در این
میانه تمامی قدرتهای جهانی «حرفی» برای گفتن داشته باشند! خلاصه بگوئیم،
در این هیهات، اسلام برای ملتهای مسلمان فقط بدبختی و نکبت
به ارمغان آورده، چرا که دعوای قدرتهای
جهانی از شرقی و غربی گرفته تا منطقهای پیرامون «منافع مادی حج» در هر میعاد به
قیمت قتلعام زائران تمام میشود. و همانطور که در عراق، افغانستان و سوریه شاهدیم منافع این درگیریها
برای «دیگران»، خصوصاً برای غیرمسلمانان است. آنها هستند که از اسلام جز برکت و خیرات و
مبرات ندیدهاند.
طی روزهای گذشته، در
پی حوادث و رخدادهای منا، تلاشهای
احمقانة مقامات جمکرانی برای بیآبرو کردن خاندان سعود ابعاد عجیبی به خود گرفت. تا جائی
که، برخی صاحبنظران جمکرانی خواستار
برگزاری مراسم حج تحت نظارت و مدیریت «سازمان کنفرانس اسلامی» شدند. به عبارت دیگر، اینان میخواهند کنترل مهمترین رخداد «اجتماعی
ـ مذهبی» عربستان سعودی را از دست دولت اینکشور خارج نمایند! باید اذعان داشت که این حرفها مزخرفات
است. از این حضرات میپرسیم، اگر شیعیان سوریه، عراق و دیگر کشورها نیز خواستار ادارة ضریح
امام هشتم شیعیان توسط «سازمان کنفرانس اسلامی» بشوند، نظرشان چه خواهد بود؟ اگر با تکیه بر یک حادثه که به دلیل ازدحام و فشار
جمعیت به وجود آمده، خواستار رفع «حاکمیت» یک دولت میشویم، همان کاری را نمیکنیم که باراکاوباما و
رعایای اروپائیاش با رهبران کشورهای مسلماننشین کردند؟ شعارهای ابلهانة «بشار اسد برود»؛ قذافی برود؛
حسنیمبارک برود؛ صدام حسین برود و
نهایت امر شاه باید برود، و این برود و آن برود، همان شعاری نیست که امروز حکومت جمکران سر داده؟! در
ثانی، از کجا معلوم که «سازمان کنفرانس اسلامی» بتواند
بهتر از آلسعود این مراسم را اجرا کند؟! مگر
این به اصطلاح «سازمان» تاکنون در راه حل مشکلات کشورهای مسلماننشین تخمدوزردهای
گذاشته، که میخواهید بار برگزاری مراسم
حج را هم به گردناش بیاندازید؟
در آخر مطلب میباید اضافه کنیم، پس از کودتای 22 بهمن 57 که به قدرتیابی ملایان در ایران منجر شد، ملت ایران با قشری وحشی، پرمدعا و توخالی رودررو شده، که خود را «والیان دین اسلام» مینامند. اعضای این قشر از کلاهی گرفته تا عمامهبرسر با تکیه بر اعتقادات واپسگرایانه در قشرهای سرکوب شدة ملت که جایگاهی برای خود در مدرنیتة حاکم جهانی نمییابد، دست به آشوب و بحرانسازی برداشته. پر واضح است که، مهمترین لایه از این بحرانسازی، گسترش این ادعای مسخره باشد که آداب و رسوم حاکم قبائل صحرای عربستان در قرن هفتم میلادی، میباید راه و رسم زندگانی بشر امروزی تلقی شود. عوامل وابسته به این قشر زالوصفت، از هر رقم و هر رنگوروی، ادعا دارند که احکام دین اسلام با روند رشد جامعة بشری هماهنگی خواهد داشت! خلاصه اینان میخواهند قصههای صحرانشینان جزیرهالعرب را در دورانی به خورد خلقالله بدهند که سفینهها دیگر به کرة مریخ رسیدهاند! این حضرات جهت دستیابی به این نتایج غیرمنطقی و پوچ و بیپایه، دست به هزاران فلسفهبافی و شروورگوئی زدهاند؛ و مهمترین این جفنگیات چیزی نیست جز رعایت واجبات دین اسلام! یکی از همین واجبات نیز شرکت در مراسم حج است!
به همین دلیل نیز علی خامنهای، رهبر
اوباش در هر فرصت به خلقالله تفهیم میکند که با پیروی از فرامین این دین به
اصطلاح «مبین»، خواهند توانست تمامی عقدههای حقارت خود را در
مصاف با جامعة جهانی پوشش دهند. ولی این
عقدهها متعلق به ملت ایران نیست، ایرانیان نیز همچون دیگر انسانها از قابلیت
هماهنگی با تحولات برخوردارند. این عقدهها
متعلق به ساختار پوسیدة دین رسمی است که امروز سعی میکند با وصله کردن خود بر
پیکر جامعه، ایرانیان را از مهمترین
ویژگی جامعة بشری یعنی قابلیت هماهنگی با رشد و تعالی باز دارد. باید دید آنها که به ادعای خود، در نوشتهها و رفتار و گفتارشان برای ملت ایران
آیندة روشن ترسیم میکنند تا کجا حاضرند در برابر این پوچگوئی ملائی ایستادگی
کرده، از ابعاد مختلف آن به نفع جامعه
پرده بردارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر