بحران فعلی سیاسی در عراق قابل پیشبینی بود، هر چند هنوز ابعاد واقعی و استراتژیک آن به
صراحت نمایان نشده. خلاصه بگوئیم، سر گنده هنوز زیر لحاف باقی است! کشور
عراق که آتلانتیستها با توسل به دروغ و تزویر آن را به توپ بستند، و اوباما با صلحدوستی «رسانهای» آن را در
میانة توفان بینالمللی به امید خدا رها کرد،
نمیتواند تا ابد در خلاء استراتژیک باقی بماند. خلاءای
که به چپاول بیمحابای ثروتهای ملی،
طبیعی و حتی انسانی ملت عراق انجامیده. در همینجا بگوئیم، بحران
سیاسی فعلی در عراق به چند دلیل برای آتلانتیسم نفتخوار و چپاولگر بسیار ناگوار خواهد
بود. نخست اینکه،
عملکرد وحشیانة واشنگتن در اینکشور
محل گریزی از این بحران باقی نگذارده. در ثانی،
به دلائل بسیار پیچیده که فروپاشی
استراتژی بهارعرب از عمدهترینشان به شمار میرود، در شرایط فعلی پاسخ ایالاتمتحد به این بحران
از دیپلماسی «قایق توپدار» فراتر نخواهد رفت.
دیپلماسیای که برای آمریکا، نهایت
امر بیش از منفعت، زیان به بار میآورد.
حال این پرسش مطرح میشود که بنبست سیاست آمریکا در خاورمیانه به چه دلیل در
این مقطع زمانی بروز کرده؟ دلائل این
بحران چیست؛ بازیگران آن چه محافل و کساناند؛ و نهایت امر «خروجی» از این بحران به کجا
خواهد انجامید؟ به استنباط ما ریشه بحران
فعلی را میباید در «خروجی» فاجعهآمیز سوریه برای غرب جستجو کرد. و دیدیم چگونه این «خروجی» به انزوای کامل ایالاتمتحد
در بحران «فلسطین ـ اسرائیل» نیز منجر شد.
و همانطور که شاهد بودیم آتشبسهای حاکم بر درگیری نظامی نوار غزه، عملاً
بدون حضور تعیینکنندة آمریکائیها و اروپائیها صورت گرفته، و در این میان نقش پایهای به ژنرال السیسی، رئیسجمهور مصر واگذار شده.
به این ترتیب، آمریکا، هم از
اسرائیل و فلسطین بیرون افتاده، و هم دیگر در مصر احدی برای حرفاش تره خرد
نخواهد کرد. به همین دلیل واشنگتن عربدهکشان به شمال عراق
آمده و قصد دارد با سرازیر کردن سیل تسلیحات،
منطقة کردنشین عراق را به بیثباتی
بکشاند. به این امید که از این طریق بتواند، برای مبارزه با حریقی که عمداً به راه انداخته حضور
خود را در مقام «آتشنشان» سرنوشتساز جلوه دهد.
ولی از آنجا که بررسی تمامی ابعاد این بحران به درازا میکشد و امکانپذیر
هم نیست، در این مختصر به مسائلی میپردازیم
که برای ما ایرانیان میتواند از اهمیت بیشتری برخوردار شود. مسائلی از قبیل شکلگیری دولت جدید در عراق، فروپاشی سنگر «مخفی» یانکیها در وزارت امور
خارجة حکومت اسلامی، و نهایت امر شکافی که
در هیئت حاکمة جمکران بروز کرده.
نخست بگوئیم، دولت جدید عراق که با هیاهوی
آمریکائیها به دلیل «بیکفایتی» رسانهای مالکی،
به ریاست حیدر العبادی ظاهراً به قدرت رسیده، دولتی است فراقانونی، اگر
نگوئیم از ریشه و پایه غیرقانونی! طبق قانون
اساسی عراق، رئیسجمهور این کشور حق «انتخاب» رئیسدولت را
ندارد. ریاست دولت نصیب حزبی میشود که از اکثریت
پارلمانی برخوردار است؛ رئیسجمهور بر اساس این «اکثریت پارلمانی» مقام
ریاست دولت را فقط «تفویض» مینماید. در حالیکه، در مورد العبادی قضیه به اینصورت نبوده. فواد معصوم، رئیسجمهور عراق بدون در نظر گرفتن «اکثریت
پارلمانی»، اینفرد را رئیس دولت معرفی کرده! و در عمل همان «دور باطل و غیرحقوقیای» که در
حکومت اسلامی بین ولیفقیه و مجلس خبرگان برقرار است، و در
دیگر حاکمیتهای استعمارزدة منطقه نیز انواع آن نادر نیست، اینبار
بر انتصاب رئیس دولت جدید عراق حاکم شده. به عبارت دیگر،
مجلس رئیسجمهور تعیین کرده، رئیسجمهور هم رئیس دولت را! و این روند
نمیتواند یک پروسة قانونی به شمار آید،
چرا که در این فرایند، روند تعیین رئیسجمهور تبدیل شده به روند تعیین
رئیس دولت و نقض آشکار قانون اساسی!
ولی ایالاتمتحد که خود از بنیانگزاران این به اصطلاح قانون اساسی است، آنقدرها با این مسائل کاری ندارد. برای آمریکا مهم این بود که پس از فروریختن
سنگرهای مصری، سوری و خصوصاً اسرائیلی و
حماسیاش، در سنگر دیگری که به حساب خود
«امن» میداند پناه بگیرد. و با هیاهو به عراقیها و دیگر کشورهای منطقه
حالی نماید که مشکلات عدیدهای که در عراق یک به یک شاهد ظهور آن هستیم، فقط به دلیل بیکفایتی مالکی بروز کرده، و با چپاول و وحشیگری آمریکا و عواملاش در عراق هیچ ارتباطی ندارد.
دیدیم که طی چند روز گذشته، چندین «کشاکش» حقوقی بین دیوانعالی عراق، شخص مالکی،
و برخی گروههای وابسته به گارد ریاست جمهوری با «گزینة مطلوب» آمریکا به
راه افتاد. ولی اگر از منظر ایالاتمتحد
این «کشاکشها» جملگی برادرانه است و بیشتر به درد رسانههای آتلانتیست و تبلیغات
میخورد، با در نظر گرفتن فروپاشیهائی که در سنگرهای
«امن» آمریکا در دیگر کشورهای خاورمیانه ـ
لبنان، مصر، اسرائیل و غزه ـ به وجود آمده،
این کشاکش میتواند برای آمریکا
بیش از آنچه واشنگتن میپندارد گران تمام شود.
سناریوهای فراوانی میتوان پیش روی داشت؛ ما به
یک سناریو اکتفا میکنیم! اگر در گیرودار
همین تحولات، نوری المالکی بتواند با حمایت برخی دولتهای
تعیینکنندة جهانی در برابر العبادی، که دیگر به عنوان یک گزینة آمریکائی مشخص
شده، مقاومت قانونی و حقوقی مؤثر صورت دهد، چندین و چند لایه از محافل وابسته به آمریکا
پای در بنبستهای منطقهای خواهند گذارد. مهمترین
این لایهها مسلماً در عراق میباید جستجو شود ـ داروستة ملایان نجف و کربلا، پیشمرگههای «بابا» بارزانی و رئیسجمهور جدید
عراق از آنجملهاند. ولی این فروپاشی به خارج از عراق نیز خواهد
رسید. شبکة آمریکائی «اصولگرایان» در حکومت جمکران و
قسمت عمدة وزارت دفاع و سپاه پاسداران با این موج از صحنه خارج خواهد شد، و این
رخداد از منظر حفظ سیادت واشنگتن یک فاجعه خواهد بود.
پس از معرفی فراقانونی العبادی به مقام ریاست دولت، رسانههای غرب یک به یک، به پیروی از جان کری پشت ارباب ایستاده، به نخستوزیر جدید «تبریک» گفتند! در حالیکه چنین «هیجانی» از سوی رسانههای
روسیه، چین و هند دیده نشد! از سوی
دیگر، در ایران نیز عمال حکومت جمکران از زبان
شمخانی، نمایندة خامنهای در شورای عالی امنیت
دستمال ابریشمین مخصوص آمریکائیها را بیرون کشیده و به دلجوئی از ارباب مشغول
شدند، و این «روند قانونی» را مورد ستایش
و تأئید قرار دادند:
«[شمخانی]، نمایندة مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت
ملی همچنین در خصوص تحولات سیاسی اخیر عراق گفت: جمهوری اسلامی [...] از روند قانونی طی شده در خصوص
انتخاب نخستوزیر جدید عراق حمایت میکند.»
منبع: فارسنیوز،
21 مردادماه 1393
خلاصه بگوئیم، تا آنجا که به موضعگیری
شمخانی، علی خامنهای و شبکة لاتولوتهای
سپاه مربوط میشود، قضیه همان است که
آمریکا میخواهد: بیرون کشیدن العبادی از
صندوق، حتی اگر این عمل غیرقانونی
باشد! ولی به دنبال موضعگیری نمایندة
مقام معظم در شورای عالی امنیت، شاهد تغییراتی در میان جمکرانیها بودیم. همزمان
با شکلگرفتن «مقاومت» از سوی جریان مالکی در برابر سیاست نوین آمریکا در عراق، جمکرانیها نیز دست به کار شده حسن روحانی، رئیسجمهور «منتخب» را به میانة میدان
آوردند:
«روحانی
افزود: برای ایران مهم است که فرد مورد تأیید
اکثریت نمایندگان مردم در پارلمان آنکشور قدرت را در دست گرفته و اقدامات قانونی
خود در عراق را آغاز نماید.»
منبع: فارسنیوز،
21 مردادماه 1393
روشن است که مواضع روحانی و شمخانی 180 درجه با یکدیگر تفاوت دارد. به
عبارت سادهتر، زمانیکه حکومت اسلامی
دریافت این امکان وجود دارد که اوضاع در عراق،
همچون سوریه، مصر، غزه و ... بر وفق مراد یانکیها نباشد، تلاش کرد تا چارپایهای هم در کنار تحولات «دیگر»
برای خود «پیشبینی» کند. و از آنجا که
شبکة روحانی به دلیل عملکردهای چند ماههاش به نسبت اوباش سپاه و بیترهبری از
اقبال بیشتری در کشور برخوردار بوده، به
استنباط ما سعی کردهاند «چارپایة برنده» را به روحانی واگذار کنند.
ولی علیرغم موضعگیریهای «فرصتطلبانة» حکومت اسلامی پیرامون تغییرات سیاست
آمریکا در عراق، اینکه در شرایط فعلی چه
کسی بر اینکشور حکومت کند آنقدرها اهمیت ندارد.
مهم این است که این فرد و یا گروه تحت حمایت کدام سیاست «کلان ـ استراتژیک» عمل خواهد کرد. و دقیقاً به همین دلیل است که آمریکا با هولوولا
به عراق بازگشته؛ به دلیل شکست در جبهههای دیگر، وضعیت عراق در ابهام فرو افتاده بود. آمریکا
نه از سرنوشت عراق و المالکی و دیگر مهرههایاش نگران است و نه از عملکرد داعش، نگرانی آمریکا از فروپاشی استیلایاش بر بینالنهرین
است. و جهت ممانعت از این فروپاشی، همچون میعادهای دیگر که تحت عنوان مبارزه با
کمونیسم و دفاع از حقوقبشر دست به کودتا و جنگسازی میزد، اینبار نیز آمریکا به بهانة مبارزه با تروریسم
منطقه را به آشوب کشیده.
«خروجی» بحران عراق چه میتواند باشد؟
به استنباط ما با در نظر گرفتن نتایج هولناک دیگر ماجراجوئیهای اخیر آمریکا
در کشورهای مختلف، امکان فرار از عراق و
به طور کلی خروج از خاورمیانه برای آمریکا دیگر آنقدرها دور از انتظار نیست. آمریکا در عراق آنچه را که میتوانست به دست
آورد، به دست آورده. فروپاشانی حزب لائیک بعث و کشاندن ساختار دولت
به سوی دینخوئی، بهرهبرداری چپاولگرانه
از منابع نفتی اینکشور طی بیش از یک دهه، ایجاد منطقة امن جهت پناه دادن به شبکههای
جاسوسی سازمان سیا و حمایت از حکومت جمکران در همسایگی روسیه از آنجمله است. اینک این سئوال مطرح میشود که آیا اهداف
«باارزش» دیگری میتواند به ماندن ایالاتمتحد در عراق بیانجامد؟
مسلماً مسئلة بهرهگیری از احساسات قومی نزد کردها هنوز آب به دهان پنتاگون میاندازد، خصوصاً که دولت فروپاشیدة ترکیه طی سالهای
گذشته گام به گام به روسیه نزدیک شده، و این امکان از سوی پولیتولوگهای روس مطرح میشود
که ترکیه به طور کلی تنگة داردانل را میباید به روی ناوگان نظامی آمریکا ببندد! بله،
مجموعهای از نیازهای استراتژیک هنوز میتواند حضور آمریکا را در منطقه
«توجیه» کند، ولی یک مسئله باقی میماند. در شرایط فعلی آیا این «منافع» در دسترس کاخسفید
قرار دارد؟ به استنباط ما پاسخ به این
سئوال منفی است. آمریکا کارت زیادی در
دستهایاش باقی نمانده، و فاجعة فرار از
ویتنام به صراحت نشان داد که بهتر است «پروژة فرار» پیش از آغاز فروپاشی طرح ریزی
شود، نه پس از آغاز آن.
به همین دلیل نیز از هماینک محافلی در آمریکا سازهایشان را برای نواختن
«آهنگ فرار» از خاورمیانه کوک کردهاند. مجلة فارینپالیسی که از جمله نزدیکترین نشریات
وابسته به محافل تصمیمگیرنده در آمریکا به شمار میرود، در مطلبی به قلم «استفن والت»، خروج از عراق را اینگونه توجیه کرده:
«دیگر دردسر درست نکنید؛ هر گاه
آمریکا خاورمیانه را لمس کرده، مسائل بدتر
شده، زمان آن نرسیده که برویم، و دیگر به پشت سر نگاه نکنیم؟»
منبع: فارینپالیسی، مورخ 21 ژوئیه
2014
آنها که با مسائل آمریکا آشنائی دارند به صراحت میدانند که اینگونه
«ادبیات»، خصوصاً نزد صاحبان زور و
زر، که موضعگیریهایشان معمولاً
جنگاورانه و تحت تأثیر پنتاگون قرار گرفته محلی از اعراب ندارد. اگر یک
نشریة «معتبر» چنین فراری را القاء میکند،
میباید دلائلی خارج از «انسانیت و نوعدوستی» برای آن یافت. و به استنباط ما حداقل اینبار، دلیل روشن است:
آمریکا دیگر محلی برای ماندن ندارد؛
نه اینکه نمیخواهد، دیگر نمیتواند! به همین دلیل نیز تمامی تلاش خود را به خرج
داده تا به حکومت اسلامی نزدیک شود و همچون نمونة ویتنام که با چین از در دوستی
درآمده بود، راه را برای دوستی با
جمکرانیها بگشاید! تلاشی که به دلیل
تغییرات استراتژیک جهانی امکانپذیر نیست.
و آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی در سیاستگزاریهای خاورمیانه زمینة ترکتازیها
را برای همیشه از دست داده. این واقعیت
مسلماً دیریازود خود را به منصة ظهور خواهد رساند.
در این مرحله نگاهی بسیار شتابزده به تبعات فروپاشی سیاست آمریکا در غزه
خواهیم داشت. همانطور که پیشتر نیز گفتیم
آتشبس در منطقة غزه در عمل بدون حضور آمریکا و اتحادیة اروپا عملی شده. و لاشخورهای منطقهای از قبیل اردن، عربستان و حکومت جمکران نیز اصولاً به این نشستها
راه داده نشدند. جمکرانیها نیز دست در
دست آمریکا خود را برای تشدید درگیری نظامی آماده میکردند، و به همین دلیل محسن رضائی بر خلاف اظهارات
پیشین مقامات حکومت اسلامی اعلام کرده بود که، «ما به حماس نیروی موشکی دادهایم!» ولی این الدرومبلدرومها راه بجائی نبرد و السیسی،
رئیس دولت مصر امروز راهی روسیه ـ سوچی ـ شد تا در دیداری دو روزه مسائل این آتشبس را با
مسکو «نهائی» کند! به همین دلیل نیز
اظهارات جنگاورانة مقامات و سرداران حکومت اسلامی «فروکش» کرد و دیگر احدی حمایت
از برادران فلسطینی را فرضیة «واجب دینی» معرفی ننمود.
ولی این آتشبس و آبخنکی که به سرتاپای پنتاگون و جمکران ریختند، قربانیهائی نیز به همراه آورد که مهمترینشان
محفلی است که امیرعبداللهیان، مشاور وزارت
امور خارجه جمکران آن را نمایندگی میکند. امیرعبداللهیان که عملکردش طی ماههای اخیر برای
گروهی از تحلیلگران در وبلاگهای زیرزمینی «مسئلهساز» شده بود، طی این
قایمباشکبازی ماسک از چهرهاش فروافتاد،
و به دلیل آنکه همزمان با اظهار ناامیدی آمریکا از صلح در خاورمیانه، دست به حمایت از موشکپرانی حماس زده بود، «اعتباری» را که برای محفلاش تأمین نموده
بود از دست داد. خلاصه، معلوم
شد که ایشان نیز عضوی از شبکة تروریستپروری پتناگون هستند، و به دلائلی گویا قرار بوده «نقش» غلطاندازی
بر عهده گیرند که «خروجی» بحران غزه بر آن نقطة پایان گذارد. جالب
اینکه، برخی سایتهای به ظاهر «چپ» به
دلیل موضعگیریهای اخیر امیرعبداللهیان، وی را به شیوة امام خمینی «نصیحت» نیز میکردند!
بگذریم و بازگردیم به فروپاشی سنگر
آمریکا در عراق.
زمانیکه سخن از فروپاشی یک استراتژی جهانی به میان میآوریم، همچون نمونة سیاستگزاریهای ایالات متحد که میباید
در خاورمیانه دیگرگون شود، بازنگری عمیق
و همهجانبهای در تمامی مسائل منطقهای پیش روی خواهد بود. سرنوشت
امثال امیرعبداللهیان مشتی است نمونه خروار. مهم سرنوشت محافلی است که در مراکز تصمیمگیری
ایالاتمتحد اینگونه تشکیلات را سازماندهی کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر