پس از روزها کشمکش و هیاهو پیرامون «تفکیک جنسیتی» ـ پیشنهاد شهردار تهران ـ و به ویژه پس از موضعگیری رسمی وزارت کار در
برابر پیشنهاد مذکور، شهرداری در یک پرش تماشائی به عقب، اطلاعیهای صادر کرد و به انکار روی آورد:
«شهرداری تهران هیچگونه دستورالعمل و یا بخشنامهای مبنی بر تفکیک جنسیتی و
امثال آن در خصوص نیروی انسانی نداشته و ندارد.»
منبع: تابناک، اول
ماه اوت 2014
جالب اینکه، اطلاعیة اخیر شهرداری در شرایطی در رسانههای حکومت
اسلامی منتشر میشود، که گذشته از تأکید
شخص قالیباف بر این امر در تاریخ 27 تیرماه سالجاری ـ بیبیسی، مورخ
29 ژوئیه 2014 ـ بسیاری سایتها متن کامل بخشنامة تفکیکجنسیتی
را به صورت «نمابر» در دسترس عموم گذاشته بودند!
به عبارت دیگر، شهرداری برای نجات خود از بحران به دروغ متوسل
شده. ولی اشتباه نکنیم، کشاکش بین دولت و شهرداری پیرامون تفکیک جنسیتی،
ابعاد
گستردهتری از بحران سیاسی کشور را پنهان داشته. بحرانی که ناشی از به بنبست رسیدن پوپولیسم
اسلامی است. اگر شهرداری تهران با اطلاعیة اخیر تلاش دارد خود
را مخالف تفکیک جنسیتی بنمایاند، به چه
دلیل پس از روزها و روزها «خبرسازی» پیرامون همین بخشنامة به اصطلاح «دروغین» سکوت
کرده بود؟! به استنباط ما،
شهردار و دستگاه شهرداری میخواستند ببینند تا کجا میتوان دامنة لاتبازی
را گسترش داد. اینان زمانیکه دریافتند دوران بهرهبرداری از «حجاب» و تفکیک جنسیتی
و این اوباشگریها به سر رسیده، و دیگر
نمیتوان با نوازش «زیر دمب آخوند» نان خورد، اطلاعیة
«تکذیب» را هم به دست رسانهها دادهاند! جالب اینکه، در جنگ زرگری پیرامون تفکیک جنسیتی، روند مذکور توسط قوة قضائیه، بسیاری از نمایندگان مجلس جمکران و شخص شهردار
تأئید شده بود، و نهایت امر وزارت کار نیز «مخالفت» خود با روند
تفکیک جنسیتی را مورد تکذیب قرار داد:
«[...] وزارت کار درخواست لغو بخشنامه تفکیک
جنسیتی را تکذیب کرد[...] روابط عمومی وزارت کار درباره نامه معاون این وزارتخانه
که درباره تفکیک جنسیتی به شهرداری تهران نوشته شده بود، توضیح داد: 'نامه مذکور
نفیا و اثباتا اشارهای به تفکیک جنسیتی نداشته است[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 30 ژوئیه 2014
این «جنگ زرگری» نیز همچون دیگر نمونههایاش در ایران اسلامزده، در ظاهر مثلاً دو جبهه دارد! اوباش بیترهبری اراجیفی از قماش «کرامت
بانوان» را برای توجیه تفکیکجنسیتی، تحمیل
حجاب و دخالت در زندگی انسانها علم کردهاند. هر چند
در کنار عربدههایشان پیرامون «کرامت» فراموش میکنند که این واژة مبهم در ادبیات
سیاسی معنا و مفهومی ندارد؛ چرا که، حقوقی نیست! این واژه نمیتواند در یک بیان «سیاسی ـ ساختاری» مورد استفاده و اعتنا قرار گیرد، چرا که «گنگ» است. ادبیات سیاسی
با موعظه و وراجی و مجیزخوانی تفاوت دارد، و واژگان این ادبیات خارج از مفاهیم و محدودههای
حقوقی هیچ کاربردی دیگری نباید داشته باشد.
این سوءاستفاده از واژهها نیز میباید
به حساب بلشویکها نوشته شود. اینان بودند
که برای نخستین بار در دنیای سیاسی علیرغم تحمیل ستم بر کل جامعه و سرکوب فراگیر
انسانها، پیوسته «ستم سرمایهداران» را محکوم میکردند! آخوندها نیز که پس از کودتای 22 بهمن 57 با دستهای
پُر مهر ارتش شاهنشاهی و ساواک ماتحتشان را روی صندلی محمدرضا شاه گذاشتند، هنوز
در همان دوران «نورانی امام خمینی» دست و پا میزنند. اینان هنوز درنیافتهاند که برخورد سیاسی با
مسائل یک جامعه با قصهبافی و خطبه خواندن در نمازهای جمعه تفاوت دارد.
و اما این به اصطلاح «کرامت بانوان» در عمل،
معنا و مفهوماش چیزی نیست جز سرکوب زن.
زنی که نصف مرد ارث میبرد؛ زنی که حق
گشودن حساب بانکی برای فرزندش ندارد؛ زنی
که بدون اجازة «مرد» حق خروج از خانه ندارد؛
و در اینجا به همین مختصر اکتفا کنیم،
چرا که «فهرست» به اصطلاح «کرامت بانوان» از این حرفها به مراتب گستردهتر
است. بله، این است «کرامتی» که جانوران وحشی قرونوسطائی
در حکومت اسلامی برای «زن» قائل شدهاند. باید گفت،
این «کرامت» توی سرتان بخورد، و
ارزانی ننهجانتان باد. و هر چند مفهوم حقوقی کرامت وجود ندارد، با تکیه بر معنای مترادف و ادیبانة آن بگوئیم، در این حکومت دستنشانده، نه تنها زن که مرد هم «کرامت» ندارد. و چرا
راه دور برویم، شهردار تهران خودش هم فاقد کرامت، اعتبار و شخصیت است، در
غیراینصورت پای به این بازیهای مبتذل نمیگذاشت.
همانطور که گفتیم این جنگ زرگری دو طرف دارد؛ اگر طرف
اول را معتقدان به «کرامت بانوان» تشکیل دادهاند، جبهة دوم عرصة تاختوتاز حسن فوتبال است! ایشان در
همین حکومت بیکرامت، به نوبة خود تلاش دارند
تا از طریق جوسازیها و با تکیه زدن بر مسند «ارجحیت» ارتباطات بینالمللی، برای همقطاران «نان» به تنور بچسبانند. از شما چه پنهان ایشان هم عین شهردار عمل میکنند،
پای در تأئیدی تکذیبگونه میگذارند! «کی
بود، کی بود، دستم بود، تقصیر آستینام بود!» وزیر
کار حکومت اسلامی در ابتدای کار ایدة «تفکیکجنسیتی» را مناسب تشخیص میدهد، و آن را میستاید؛ روز بعد معاوناش چماق برداشته و از شهردار میخواهد
بخشنامه را «پس» بگیرد! هر چند همین وزارتخانه در اطلاعیة بعدیاش
فراموش میکند که خواستار نفی تفکیکجنسیتی شده،
و نهایت امر آن را در چارچوب شرع مبین میستاید! باید پرسید اینهمه تناقضگوئی برای چیست، برای هیچ! میخواهند
خر پیر و چلاق ولایتفقیه را از پل ورشکسته و فروریختة فاشیسم اسلامی به سلامت عبور
دهند. و در همینجا بگوئیم، زهی خیال باطل! که
از قدیم گفتهاند:
الاغ من پیره، پیره، پیره!
ترمز نمیگیره، گیره، گیره!
باری، پس از روزها و هیاهو بر سر
«هیچ» و به خاطر این الاغ پیر، در فضائی که با مسئولیت سیاسی دیگر میلیاردها
سال نوری فاصله گرفته، هم دولت حرف خودش را زمین میاندازد، و هم شهرداری. دولت «مخالفت» خود را با تفکیکجنسیتی به زیر
سئوال میبرد؛ شهرداری هم که اصولاً «منکر»
ارسال بخشنامة تفکیک جنسیتی شده! خلاصه
بگوئیم، همه همزمان، هم طرفدار تفکیکجنسیتی میشوند و هم مخالف
آن! ما هم یادمان رفت بگوئیم، اطلاعیههای تأئید و یا تکذیب بستگی به جهت «باد»
دارد!
در راستای همین «من نبودم، من نبودمهای»
دولت و شهرداری، شاهدیم که گروه دیگری از
دولتیها مشابه همین بساط را با مجلس دستبهدهن و هیچکاره و همهکارة ولیفقیه به
راه انداختهاند! در این جبهه شاهد جنگ «توپخانهای
زرگری» جهت «فتح» دانشگاه هستیم! دولت
تلاش دارد تصفیههای دانشگاهی دوران احمدینژاد را «پاک» کند، مجلس هم تلاش دارد این تصفیهها را پابرجا نگاه
دارد! احدی هم از نقش دانشگاه در مسائل
علمی، اجتماعی و برآوردن نیازهای واقعی
کشور سخن نمیگوید. دلیل هم روشنتر از
روز روشن است؛ این حکومت اصولاً وجود این
مسائل را مردود میداند. آنها که میخواهند
علوم اجتماعی و روانشناسی و تحلیلهای اقتصادی را در معیارهای «بیترهبری» انجام
دهند دانشگاهی نیستند؛ پاسداران «مبال» علی
خامنهایاند. حال اگر چندتایشان را
احمدینژاد بیکار کرده چه باک؛ از این
جماعت ملانقطی و مدرکپرست زیاد داریم؛
مگر خود احمدینژاد «دکتر» نیست؟
یک آمپول خوب بزند به کپل مقام معظم شاید حالشان جا بیاید! بله، دانشگاه
هم برای اینان یک نوع «شهرداری تهران» شده! تشویق سگهای ولگرد به تولید مثل، افزایش موش
و سوسک و زباله، هیاهو برای سوزاندن
زباله، و اینها برای کشور شده «دانشگاه!»
ولی دنیا به مسیر خود ادامه میدهد. با نیمنگاهی به مسائل جهانی و به ویژه منطقهای
درمییابیم که وضع برای فاشیستها ـ علیالخصوص
انواع اسلامی آن ـ اصلاً خوب نیست. در نوار غزه،
سازمان حماس که سالهاست تحت نظارت انگلستان به راه افتاده، در حال
فروپاشی است. عملاً آیندهای برای
حماس، هنیه و مشعل نمیتوان قائل شد. از نظر ما این سازمان از بحران فعلی زنده پای
بیرون نخواهد گذارد؛ و تروریستهای حماس
دست در دست حامیان اجنبیشان میباید فلسطین را برای همیشه ترک کنند. میدانیم که فرستادة پکن نیز در مذاکرات صلح
چه در دوحه، و چه در قاهره در کنار یانکیها
و دیگر آتشبیاران فاجعة فلسطین حضور یافته بود، و حتی
محمود عباس که به عادت همیشگی روی به جانب انگلستان «نماز» میگذارد؛ ادعای «صلحدوستی» داشت. ولی اسرائیل میداند که یک سانتیمتر برای عقبنشینی
در اختیار نخواهد داشت. و به همین دلیل
نیز در مذاکراتی که امثال جان کری و السیسی به راه میانداختند شرکت نکرد. به عبارت دیگر، آنها که تلاش دارند از طریق «مذاکرات» به تشکل
تروریستی و اسلامگرای حماس موجودیت حقوقی بخشند،
اینبار باید بدون اسرائیل پای به میدان بگذارند، و اینگونه میدانها در خاورمیانه بدون اسرائیل
اصلاً «مزه» ندارد!
البته مائوئیستهای چینی برای موشدوانیهائی که در خاورمیانه در کنار یانکیها
به راه انداختهاند چند تا توسری خوب نوش جان کردند. در اینجا از بازگوئی جزئیات این توسریها
صرفنظر میکنیم، فقط از گزارش «صدای روسیه» پیرامون موشکهای
اتمی نسل جدید پکن بگوئیم که گویا آمریکا را هم میتواند هدف بگیرد! بله،
وقتی پکن دست اندرکار ارسال موشک برای حماس میشود؛ و در مذاکراتی که جهت رسمیت بخشیدن به این
سازمان ضدبشری توسط یانکیها به راه میافتد شرکت فعال دارد؛ موشکهای
ارسالی پکن برای دولت کودتا در اوکراین را مرزبانی فنلاند «توقیف» میکند؛ و ... و کارش ممکن است بجائی برسد که خودش هم
«آمریکا را بزند!» صدآفرین بر این چین
مائوئیست!
شاید به دلیل همین «بنبستهای» چینی باشد که جان کری پس از ناکامی در مذاکرات
صلح مصر، دوان دوان و دستپاچه راهی دهلینو
شد! میدانیم که بحران مالی و نقدینگی در
آرژانتین «تمام» شده، و حتی اگر احدی نگوید که چنین بحرانی چگونه
فیصله یافته، نقش بانک جدیدالتأسیس
«بریکس» را در این میانه نمیتوان از معادلات حذف نمود. نقشی که نهایت امر تمامی حسابهای «کوره با خُم
شیرهاش» را بر هم میزند. آمریکائیها که
در رأس بساط چپاول بینالملل نشستهاند،
بر اساس «تدابیر» انگلیس پایة چپاول را «بهرة پول» برگزیدهاند! به طور
مثال، در مورد آرژانتین یک «خرده بانکدار»
غربی به نام «سینگر»، چند سال پیش 50
میلیون دلار به ایندولت وام داده بود، و
اینک آمده تا نزدیک به 850 میلیون دلار «اصل و فرع» وام کذا را دریافت کند! بله، به
این میگویند خرید قرض دولتهای «مستقل»،
توسط سرمایهسالاری آتلانتیست! و
این است دلیل واقعی گسترش فقر در جهان، و
بحرانهائی که امروز شاهداش هستیم. خلاصه، حاکمیت
آتلانتیست کارش این است: چپاول در حد اعلای کلمه، سرکوب نیروی کار در کشورهای مستعمره، اینهمه
اگر نخواهیم از نقش دولتهای دستنشانده چیزی بر این مجموعه چپاول بیافزائیم. ولی اینبار که «حضرات» برای تاراج ملت
آرژانتین به سراغ دولت اینکشور رفتند، رئیس جمهورشان گفت «باج نمیدهیم»، و آنچه را لایقاش بودند برایشان در پشقاب گذارد،
و گفت، «میل بفرمائید!»
تازه اینجا بود که علی فهمید توی چه حوضی افتاده! جان کری راهی هند شد؛ نخستوزیر
ژاپن هم خود را به برزیل رساند! اینهمه
به این امید که زیر پای «بریکس» را در اینکشورها بکشند! باشد
که عواملشان در هند و برزیل برای ارباب کبابی روی منقل بگذارند! ولی
هنوز هواپیمای کری روی آسمان دهلینو چرخ میزد که روزنامههای هند به نقل از
سخنگوی وزارت امور خارجة اینکشور به آمریکا تفهیم کردند که آش خوبی برایاش سر
بار گذاردهاند! کری هم پس از صرف چند پرس آش هندی با چاشنی فلفل
کونسوز، سوار هواپیما شد و برگشت پهلوی
فامیل کنار گاووگوسالهها در مزرعة خانوادگی!
اگر به این تصاویر فرحانگیز اوضاع کشورهای سابقاً شورائی را نیز اضافه کنیم
قضیه از اینها هم شیرینتر میشود. کودتای
اوکراین در حال فروپاشی است، و هر روز
تعداد کثیرتری از نظامیان به نیروهای مخالف دولت میپیوندند. چرا که،
روسیه حاضر نیست حضور سازمان ناتو را در مرزهایاش بپذیرد، و به این ترتیب بحران نظامی در اوکراین ادامه خواهد
یافت، و این تداوم در هر گام فروپاشانی بیشتری برای
نیروهای نظامی به ارمغان میآورد. جالب
اینکه، غرب علیرغم ادعاهای پرطمطراق نه از
منظر مالی و اقتصادی، و نه از منظر نظامی
قادر نیست این بحران را بدون روسیه حلوفصل کند،
در نتیجه راه خروج از تلة اوکراین فقط عقبنشینی آتلانتیسم از کییف خواهد
بود. حال باید دید در این شرایط، چگونه میتوان برای آتلانتیسم در اینکشور شانس
بُرد پیشبینی کرد؟ به استنباط ما شانس برد اصلاً وجود ندارد.
چرا که اگر شانس بُرد وجود میداشت،
روسیه پای به بحران دیگری در ارمنستان و آذربایجان نمیگذاشت. میدانیم که پدر علیاف، حاکم فعلی آذربایجان ـ به ایشان میگویند رئیسجمهور ـ نخستین مسلمانزادهای بود که به عضویت پولیتبوروی
اتحاد شوروی «نائل» آمد. ولی شاهپسر
ایشان یعنی رئیس دولت فعلی آذربایجان، از
جمله صدها مسلمانزادهای هستند که رسماً به نوکری انگلستان «اشتغال» دارند. ایشان نه تنها بساط نفتخوری خوبی برای شرکتهای
انگلیسی در کشورشان به راه انداختهاند،
که پشت سر هم کنفرانس «امنیتی» با شرکت سازمان سیا و «ام. آی. 6» در باکو
برگزار میکنند، و در عمل برای ورود به
سازمان ناتو عشوههای شتری میآیند! در
این راستا، آذربایجان بحران اوکراین را
غنیمت شمرده بود تا سیاستهای غرب را در قفقاز پیاده کند. ولی حال که مسکو از حل نهائی معضل اوکراین مطمئن
شده، به موشدوانیهای غرب در آذربایجان
نیز پایان خواهد داد. در واقع درگیری
مرزی آذربایجان و ارمنستان این فرصت طلائی را برای کرملین فراهم آورد.
در این میانه موضع جمکرانیها روشن است:
مخالفت با حضور نیروهای نظامی خارجی در این درگیری! و
مقصود جمکران از نیروهای خارجی، ناظران صلح
روسیه است! در عمل،
مخالفت جمکران با حضور نیروهای خارجی به این معنا خواهد بود که عوامل
انگلستان همانجا که هستند جایشان خوب است و باید بمانند! ما که به دلیل وابستگیهای آخوند به انگلیس از
این نوع موضعگیری تعجب نمیکنیم. ولی
باید دید حال که قرار شده شهردار تهران «کرامت بانوان» را حفظ کنند، برای مصون داشتن کرامت ماتحت مقام معظم چه
تمهیداتی اندیشیدهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر