۱۰/۱۸/۱۳۹۲

اردوغان بر علیه اردوغان!




شبکة 35 سالة اوباش‌پروری حکومت اسلامی با مشکلات فراوانی روبرو شده.   بن‌بست‌های سیاسی اسلامگرائی در سوریه،  ترکیه،  و اینک در عراق،‌  برخلاف ادعای بوق‌های تبلیغاتی جمکران «بُرد» سیاسی برای حکومت اسلامی به شمار نمی‌آید.   این حکومت پای در سیر قهقرائی گذاشته.   

آن روزها که شبکة خبری غرب از بحران‌های مالی در یونان داستان‌های هیجان‌انگیز می‌ساخت،  در مطلبی پیرامون شرایط استراتژیک اروپای شرقی نوشتیم که خط نفوذ سیاسی،  منطقه‌ای و مالی روسیه در اروپا اگر از یونان به قبرس کشیده شده،   امتدادش به لبنان،  سوریه و نهایت امر به عراق نیز خواهد رسید.   وجود این «خط استراتژیک» را در سیاست‌های کرملین همان روزها عنوان کردیم،  و در همین چارچوب گفتیم که عراق نیز می‌تواند از دست آمریکا خارج ‌شود. 

تهاجم وحشیانة جورج والکر بوش به عراق و نتایج فاجعه‌آمیز این ماجراجوئی که امروز در برابرمان قرار گرفته،  این روند را تسریع کرده.  به عبارت دیگر،  از آنجا که اشغال کشور عراق،  خارج از توافقات استراتژیک منطقه‌ای بین روسیه و آمریکا صورت گرفت،‌  تا زمانیکه آمریکا مواضع‌اش را در عراق رها نکند،   آرامش و امنیت  در اینکشور برقرار نخواهد شد.   طی دهة اخیر،   آمریکا در عراق از یک طرح شکست خورده به طرح دیگر پریده،   بدون آنکه کوچک‌ترین پیروزی‌ای در سیاست‌های منطقه‌ای خود کسب کند.   امروز مشکل می‌توان طرح جاه‌طلبانة «مرکز جاسوسی عمدة ایالات متحد» در عراق را که در دوران جورج بوش تنظیم شده بود،   به منصة ظهور رساند.   بیش از یک دهه است که آرامش،  صلح،   ثبات و زمینة برقراری یک حکومت انسانی و قابل‌قبول از ملت عراق دریغ شده،  و آمریکا از جنایات هولناک خود در اینکشور جز «شهرت» به چپاولگری نصیبی نداشته.   بدنامی آمریکا و متحدان‌اش در این جنگ ضدانسانی آنچنان اوج گرفته که واشنگتن از منظر منطقه‌ای تضعیف شده و دیگر قادر نیست سیاست‌اش را ادامه دهد. 

این است دلیل اوج‌گیری بحران نظامی در عراق.  ساده‌تر بگوئیم،  آنچه امروز در عراق تحت عنوان «جنگ با القاعده» به راه افتاده،   تداوم منطقی شکست طرح‌های بازدارندة آمریکائی‌ها در سوریه است.   ولی واشنگتن به این سادگی‌ها حاضر به ترک مواضع خود نیست.  دلیل نیز روشن‌ است.  اگر عقب‌نشینی غرب در عراق به صورتی استراتژیک،  اطلاعاتی،  نظامی و خصوصاً امنیتی صورت پذیرد،  مسئلة نفت و شاهرگ‌های ارتباطی ئیدروکربورها برای مصرف‌کنندگان غربی تبدیل به معضلی بسیار خطرناک خواهد شد.   خصوصاً که پس از خروج آمریکا،   ادارة این شاهرگ‌ها به دست کسانی می‌افتد که برخلاف شیخک‌‌های عرب و ملایان جمکران نوکر آمریکا نیستند!

خلاصه،  آن روز که آریامهر در یکی از آخرین مصاحبه‌های‌‌اش ‌گفت،   «اگر من بروم، اروپا خواهد مرد»،  گروهی پنداشتندکه اغراق می‌کند.  ولی اغراق در کار نبود؛  شاه نمی‌دانست که غرب برای تأمین نفت رایگان چه طرح‌های جنایتکارانه‌ای در ایران،  عراق،  افغانستان و خلیج‌فارس در دست تهیه دارد.   به صراحت بگوئیم،   شاه فکر می‌کرد که غربی‌ها هم مثل خودش پایبند یک مجموعه اصول و قواعدند!   او نمی‌توانست تصور کند که این جانوران وحشی با خاورمیانه و افغانستان و پاکستان همان خواهند کرد که سیصد ‌سال پیش با سرخپوستان قارة آمریکا کرده بودند.   

ولی غارت منطقه به کنار،  با نیم‌نگاهی به بحران عراق به صراحت می‌توان دریافت که عقب‌نشینی غرب از منطقه آغاز شده.  بارها گفتیم و باز هم می‌گوئیم،  جنگ عراق «پشت جبهه» ندارد.  به طور مثال،   آمریکا نمی‌تواند با خروج از عراق،  در کویت،  عربستان و یا قطر سنگر بگیرد.   این عقب‌نشینی ابعادی به مراتب گسترده‌‌تر خواهد داشت و عقب‌نشینی در زمینه‌های مالی،  اقتصادی،  اطلاعاتی،  امنیتی و ... در آن می‌باید پیش‌بینی گردد.  همزمانی بحران‌های ترکیه،  جمکران و لبنان نشان از این گستردگی دارد.  پس ابتدا نگاهی داشته باشیم به ترکیه.

روش کار آمریکائی‌ها در ترکیه از دیرباز روشن بوده؛   نشاندن اوباش در رأس هرم اجرائی؛   حمایت ارتش و نیروهای پلیس از این اوباش در مسیر سیاست‌های دیکته‌شده توسط ارتش ناتو،  و در صورت اوج‌گیری بحران سیاسی،   زمینه‌سازی از سوی همان ارتش ناتو برای یک کودتا جهت خروج از بحران و به قول زنده‌یاد فروغ،   «آغازی دیگر!»  ولی همانطور که پیشتر نیز گفته بودیم این «برنامه» دیگر عملی نیست.   ترکیه در بحران فروافتاده و ارتش وابسته به ناتو،  نه می‌تواند کودتا کند،  و نه می‌تواند سکون و آرامش مرگ‌بار حکومت نظامی را تأمین نماید.   به همین دلیل است که به یک‌باره جنجال پدیده‌ای به نام «گولن» به راه افتاد.

شبکة «گولن» که امروز نُقل‌محافل شده،  چیزی نیست جز شبکة اقتصادی‌ای که پس از کودتای 22 بهمن 57 توسط آمریکا،  و شبکه‌های سازمان سیا در ترکیه،  سوئد،  انگلستان و آلمان در ارتباط با باندهای لات‌ولوت‌ حکومت اسلامی به راه افتاد.   نقش این شبکه مستحکم کردن پشت‌جبهة جنگ القاعده با ارتش سرخ در افغانستان و «دور زدن» حصر اقتصادی‌ای بود که سیاست‌ بلشویک‌ها به دلیل جنگ با عراق در ایران به راه انداخته بود.  اگر فراموش نکرده باشیم،  بنادر کشورمان به دلائل «متفاوت» غیرقابل استفاده شده بود.  در نتیجه جادة‌ «ایران ـ ترکیه» تبدیل شد به شاهرگ ارتباط تجاری حکومت اسلامی با اروپا.  خلاصه پس از چند سال،  طرحی که آمریکائی‌ها به راه انداختند خیلی بامزه از کار درآمد؛   حکومت اسلامی با فریاد «مرگ بر آمریکا» تجهیزات نظامی،  خوراک، پوشاک،  و دیگر کالاهای مورد نیاز خود را از دست‌های پرمحبت ارتش ناتو در مرز بازرگان تحویل می‌گرفت،   و این روند «جادوئی» دولت ترکیه را به عنوان تنها دولت منطقه که با اسرائیل روابط گرم و صمیمانه داشت به مهم‌ترین منتفع مالی این جنگ استعماری تبدیل کرده بود!  کار این بده‌بستان آنقدر بالا گرفت که سلاح و تجهیزات را دیگر نه آمریکا،  که تل‌آویو مستقیماً تحویل دولت «امام‌زمان» می‌داد و انکار هم نمی‌کرد!   روز 21 اکتبر 1982،  سفیرکبیر اسرائیل در واشنگتن رسماً اعلام داشت که،  «سلاح‌های اسرائیلی با صلاحدید واشنگتن به حکومت اسلامی تحویل داده می‌شود.»

آناً ملایان قصة خرید اسلحه توسط پیامبر اسلام از کفار جهت جنگ با کفار را در رادیو تلویزیون هزار بار تکرار کردند؛   و خلاصه به در گفتند تا دیوار بشنود!   ولی قضیة جنگ پیامبرشان هر چه بوده بماند،  مسئلة ملایان ارتباطی با جنگ‌های 1400 سال پیش نداشت.  جنگ سرمایه‌داری آمریکا با بلشویسم استالینیست بود،  و در این میان متحد آمریکائی‌ها هم کسی نبود جز همین حکومت اسلامی!

باری شبکة «گولن» از این جنگ آنقدر «منفعت» به هم زد که،  پس از پایان جنگ نیز آمریکا‌ئی‌ها ترجیح دادند این شبکه فعالیت‌اش را گسترش دهد.   خلاصه شبکة گولن تحت نظارت مستقیم انگلستان،   شعبه‌ای نیز در دوبی افتتاح کرد و در ترکیه کارش مستقیماً به پولشوئی،‌  برده‌فروشی،  تجارت مواد مخدر در سطح دولت‌های «ترکیه ـ ایران» رسید.   اگر نام بابک‌ زنجانی‌هائی را که از دست رفسنجانی در این شبکه «کاپ» سرداری سازندگی دریافت کرده‌اند ردیف کنیم،  «بعضی‌ها» از نام‌های اعلام شده در این فهرست خیلی تعجب خواهند کرد.   ولی سرمایه‌داری است و «منفعت!»  خلاصه اگر کاری «منفعت» دارد،‌   «درست» هم هست!

در سال 2003 که جورج والکر بوش به جنگ با صدام حسین آمد،  مرکزیت شبکة «گولن» از ترکیه به آمریکا منتقل شد.   هر چند آن روزها دلائل این تغییر مرکز روشن نبود،   استنباط ما این است که آمریکا قصد داشت از شبکة گولن،‌   یک اپوزیسیون اسلامی «اقتدارگرا»،  در برابر دولت اسلامی «لیبرال» اردوغان بسازد.   به همین دلیل نیز ترجیح دادند که فتح‌الله گولن  را با یک گله زن محجبه به کاخی در پنسیلوانیا ببرند و جانمازش را هر چه بیشتر برای مسلمانان ترکیه «مرصع» کنند! 

هر چند خبرهای بعدی در مورد فعالیت باند گولن سانسور شد،   ولی امروز رسیده‌ایم به افشای شبکه آنحضرت!  و همینجا بگوئیم که گذشته از هاشمی رفسنجانی،  روحانی و  خامنه‌ای،  می‌باید میرحسین موسوی و شیخ کروبی و خط‌امامی‌ها را نیز در ردة اعضای برجستة محفل گولن منظور کنیم.   چرا که در عمل،   این مجموعة وابسته به تجارت خارجی در دوران نخست‌وزیری همین آقای میرحسین موسوی رونق گرفت.     

در هر حال افشای فعالیت‌های تبه‌کارانة شبکة گولن،   دست آمریکا را از دولت جایگزین اسلامی در کشور ترکیه کوتاه کرده.   و این است دلیل برخورد «قاطعانة» اردوغان با حامیان  شبکة کذا در تشکیلات پلیس،   قوة قضائیه و به احتمال زیاد در قلب نیروهای نظامی و امنیتی.   به عبارت دیگر،  حال که به میدان آوردن فتح‌الله گولن دیگر برای آمریکائی‌ها امکانپذیر نیست،  چه بهتر که «باد در بادبان» رجب اردوغان  بیاندازند،   همان اسلامگرای مُزقلی که هنوز سرپا مانده!   هر چند «عملیات» بادکردن در بادکنک اردوغان نهایت امر شبکة حامی خود وی را نیز متزلزل کند!   خلاصه،  اردوغان که خودش نوچة گولن بود و هنوز هم هست،   امروز قهرمان مبارزه با گولن شده!  یاد فیلم «کرامر بر علیه کرامر» افتادیم؛  خانم کرامر و آقای کرامر می‌خواستند از یکدیگر طلاق بگیرند.  امروز هم اردوغان می‌خواهد از اردوغان جدا شود.  

ولی افشای شبکة گولن،   حکومت «امام‌زمان» را هم در تهران گرفتار خواهد کرد.  نخست اینکه این شبکه همزمان در ایران و ترکیه فعال بوده،   و به این ترتیب حکومت اسلامی نیز مستقیماً در ارتباط با شرکت‌ها و دولت‌های غرب قرار خواهد گرفت.   در ثانی،  اگر حذف آلترناتیو سیاسی اردوغان در دستورکار دولت آمریکا قرار گرفته،   جای تعجب نخواهد داشت که آلترناتیو دولت اسلامی نیز که همه می‌دانیم در پنجة آمریکاست،  روانة زباله‌دان شود.  به این ترتیب،  امید ملایان جهت امتداد موجودیت محفل «شیخ‌وشاه» بکلی از میان خواهد رفت،  و آلترناتیو نوین به احتمال زیاد خارج از شبکة «شیخ‌وشاه» شکل خواهد گرفت.   این است دلیل وحشت فزایندة ملایان،  پاسداران و هذیان‌گوئی‌های روحانی،  قبیلة لاریجانی و احمد خاتمی!   

واکنش ملایان پس از آگاهی از رسوائی شبکة گولن بسیار جالب بود.  نخست روحانی سعی کرد با عقب‌نشینی و بدگوئی از «جنبش‌سبز» خود را به سپاه پاسداران نزدیک کند.   چرا که،  استنباط دولت این بود که اگر آلترناتیو در ترکیه از میان رفته و آمریکا باد در بادبان اردوغان می‌اندازد، پس حتماً دیریازود بادی هم در آستین علی خامنه‌ای و سپاه پاسداران خواهد انداخت!   پس چه بهتر که دولت «تزویر و افتخار» از این فرصت طلائی استفاده کند!   در گام بعد،  حکومت اسلامی برای همکاری با ارتش آمریکا در عراق آنهم جهت «جنگ» با القاعده اعلام آمادگی کرد!   خلاصه جمکرانیان به همان صورت‌بندی‌ای که در سوریه طراحی شده بود روی آوردند؛  به این امید که اینبار گند کارشان همچون مورد سوریه در نیاید. 

به یاد داریم که حکومت جمکران با اعزام لات‌ولوت‌های سپاه،  ‌ تحت عنوان «زائر» به سوریه،  از دیرباز شبکه‌های اسلامگرائی مسلح و ضددولتی در این کشور تشکیل داده بود.   و فقط پس از علنی شدن بحران بود که این شبکه‌ها تحت نظارت کارشناسان اروپائی که از حومه‌های پاریس،  لندن و برلین به منطقه می‌آمدند،  به صور مختلف عملیاتی شده‌ کار را به جنگ و درگیری کشاندند.  امید حکومت اسلامی برپائی نوعی «بهارعرب» در سوریه و گسترش جنگ و درگیری در منطقه بود.  به این ترتیب،‌  سیاست‌های جنگ‌افروزانة اسرائیل می‌توانست‌ ادامه یابد و فلسفة وجودی اسلام سیاسی را تقویت کند.  ولی خوشبختانه حکومت اسلامی شکست سختی خورد.  

اسلام سیاسی،  یا همان «بهارعرب» توخالی از کار درآمد؛   مرسی،  رئیس برنامة منطقه‌ای آمریکا را ارتش مصر به ناچار برکنار کرد؛  و بشار اسد هم نتوانست فرار کند،‌  و برای ارتش اسلامی ملایان و لات‌و اوباش اعزامی به موقع «جاخالی» بدهد!   ‌بشار اسد سر کار ماند و روز بعد هم گفت:  «دولت سوریه دست‌نشانده نیست که به دستور آمریکا اینور و آنور برود!»  اینچنین بود که فریادهای «اسد باید برود!» که همه روزه از واشنگتن،  لندن و پاریس به گوش می‌رسید در حلقوم «بعضی‌ها» استخوان شد و گیر کرد. 

در عراق نیز برنامه جز این نخواهد بود.  جان کری، ‌ وزیر امور خارجه آمریکا،  تأکید کرده که اعزام نیرو به عراق برای مبارزه با القاعده منتفی است.   در نتیجه،  پاسخ منطقی به موضع‌گیری حکومت اسلامی جمکران ابهامی ندارد؛   آمریکا،  حداقل به صورت رسمی،‌  برای جنگ با القاعده ـ  و در واقع جهت حمایت از القاعده ـ  به عراق نخواهد رفت!   در نتیجه حکومت اسلامی اگر خواهان حمایت از این شبکه است،  می‌باید به تنهائی وارد عملیات شده مسئولیت‌اش را تقبل کند.   ولی ما مشکل می‌بینیم که حکومت «امام‌زمان» بتواند در چنین شرایطی اقدامات نظامی در عراق سازمان دهد.  پس،  ارتش عراق منطقاً تحت حمایت نیروهائی که واقعاً خواستار حذف القاعده از معادلات منطقه‌ای هستند کار این شبکه را نه تنها در عراق،   که در سوریه،  لبنان،  کویت و ... به آخر خواهد رساند.     

اینجاست مشکل حکومت اسلامی.   اینان در صورت پاگرفتن یک شرایط انسانی در منطقه،   فلسفة وجودی سیاست‌شان را از دست خواهند داد.  دیگر کسی برای جفنگیات علی خامنه‌ای پیرامون «جنگ مقدس» آخوند با جهانیان تره خرد نخواهد کرد.   این است دلیل پرش حسن فلاکت به آغوش سپاه پاسداران و به دست گرفتن چماق «اسلام جهانی» توسط محمدجواد ظریف آنهم در آستانه سفر به ترکیه.   در واقع،   دولت جمکران در داخل به تندروها پناه برده و در خارج مرزها هم به بازندگان!

دولت «تدبیر و اعتدال»،   در شرایطی که ترکیه دیر یا زود باید حضور و قدرت‌یابی یک دولت لائیک را در آنکارا شاهد باشد به ترکیه نزدیک شده.   و در وضعیتی که خاندان اسد دیگر «آن شریف‌امامی سابق نیست»،  به بشار اسد ابراز ارادت می‌کند؛  و ... و می‌خواهد با القاعده در عراق هم بجنگد!  اینهمه در شرایطی که حضور و وجود القاعده در عراق خود بازتابی است از فلسفة وجودی حکومت اسلامی جمکران.

به استنباط ما به مرحله‌ای نزدیک می‌شویم که دیر یا زود افشاگری‌ها پیرامون بنیادهای پوشالی انقلاب اسلامی،  اوباش‌گری،  و لات‌بازی‌ در ایران آغاز خواهد شد.  دیر یا زود دست خیلی‌ها در این میانه رو می‌شود،  و شاید سفر اخیر جک استرا به تهران برای خداحافظی امپراتوری انگلستان با حکومت «امام‌زمان» باشد.   


۲ نظر:

ناشناس گفت...

تا آنجا که من میدانم و شنیده ام جمهوری اسلامی از نظر تبلیغاتی و عملیلتی همیشه حامی دولت بشار اسد بوده یا حداقل نشان داده شده و باور عمومی بر این است که دولت سوریه واسطه بده بستان های جمهوری اسلامی با حماس و حزب الله بوده است. با این که در مورد پیشینه این روابط قبلا خیلی صحبت کرده اید ولی هنوز خیلی روشن نیست در سیستم فکری شما روابط ایران با دولت های منطقه چطور است. اگر ممکن است در این مورد هم بیشتر بنویسید و در ضمن مانند این پست اخیر بیشتر رفرنس به منابع پیشین بدهید. دنبال کردن خط فکریتان و این که از کجا به نتیجه گیری میرسید قضاوت در مورد پست هایتان را سخت میکند. خیلی ممنون. همیشه پیگیر وبلاگ خوبتان هستم.

Saeed Saman سعید سامان گفت...

خواننده گرامی، باسلام!
مسئلة روابط حکومت اسلامی در چارچوب روابط منطقه‌ای از همان منطقی پیروی می‌کند که روابط این دولت با قدرت‌های بین المللی! به عبار دیگر، منطق گنگ‌گویی، ابهام و شبهه‌آفرینی! ایستادن حکومت اسلامی در کنار دولت سوریه در نظام رسانه‌ای به همان اندازه «صحت» دارد که «دشمنی» ملایان با سیاست‌های مالی، تجاری و صنعتی ایالات متحد. با قبول این اصل که درک روابط پیچیده‌ای که پس از کودتای 22 بهمن بر سیاست کشورمان حاکم شده از شما دعوت می‌کنم که تا حد امکان از تبلیغات رسانه‌ای فاصله گرفته، بیش از پیش منافع مالی، منطقه‌ای و اقتصادی را مد نظر قرار دهید. برقراری یک حکومت اسلامی در سوریه به مراتب از بازگشت پیروزمندانه حزب بعث به قدرت در اینکشور برای حکومت اسلامی مقرون به صرفه خواهد بود. از سوی دیگر، روابط گروه‌های اسلامگرا در لبنان بسیار پیچیده و مقطعی است. این گروه‌ها هیچ وابستگی ایدئولوژیک به منابع تغذیه‌شان ندارند، و فقط به عنوان واحدهای «فشار» عمل می‌کنند. ولی در موررد حماس باید گفت که اگر شاخک‌هائی از حزب‌الله هنوز می‌تواند در چارچوب سیاست‌های نوین فعال باقی بماند، مسئلة حماس تمام شده است. این گروه به پایان کارش رسیده. امیدوارم که این توضیحات شتابزده کارساز مطالعات شما بشود. سعید سامان