۶/۰۹/۱۳۹۲

نمایشات و فرمایشات!


 

 عقب‌نشینی جنجالی انگلستان در برابر بحران سوریه،   به رابطة جنگ‌افروزانه‌ای که حزب‌کارگر اینکشور از دوران تونی بلر با محافل محافظه‌کار آمریکا برقرار کرده بود،  و دیویدکامرون نیز بالاجبار میراث‌خوار آن شد،‌  پایان داد.   در این عملیات «پارلمانی» که همچون دیگر نمایشات معاصر انگلستان بیشتر «مردمفریبی» و هیاهو مد نظر بود تا واقعیات،  نخست‌وزیر بریتانیا در تقابل آشکار با روند حاکم بر دمکراسی‌های غرب،  مجوز «جنگ و صلح» را از رئیس دولت و فرماندة کل قوا گرفته،   به مجلس واگذار کرد! ‌ ولی این بدعت نه تنها در مقام یک پادزهر بر جنگ‌افروزی‌ها نمی‌تواند به موجودیت خود تداوم بخشد،‌   که در هیچ مقطع تاریخی نتوانسته به عنوان یک گزینة قابل اعتنا مطرح شود.  خلاصه بگوئیم،  جنگ و صلح در ید اختیار قوة مقننه نیست؛‌   به پیشنهاد قوة مجریه و به مسئولیت فرماندهی کل قوا به مورد اجرا گذارده می‌شود،  و مسلماً دولت محافظه‌کار انگلستان از این روند حقوقی بیش از ما مطلع است. 

 

در کمال تأسف در دورانی که عربدة بوق‌های «ارتباطات اینترنتی» و اطلاع‌رسانی همگانی با استفاده از آخرین پیشرفت‌های فناورانه،‌   گوش همه را کر کرده،  علیرغم تمامی امکانات،   مشکل می‌توان به اطلاعات درست و صحیح دست یافت.   کار تحلیلی،   نهایت امر به گمانه‌زنی می‌رسد،   و گمانه‌زنی پیرامون این عملیات نظامی‌ که همچون دیگر نمونه‌های‌اش تماماً «فوق‌محرمانه» باقی خواهد ماند،  بیهوده است.    

 

ولی به یاد داریم که در روزهای گذشته،   همان روزها که هنوز کفگیر وست‌مینستر به ته دیگ نخورده بود،   تونی بلر،  ژیگولوی سبک‌مغز و بذله‌گوی هیئت حاکمة انگلستان،  جایگاه ویژة خود در پیشگاه علیاحضرت را رها کرده و نخست‌وزیر بریتانیای «کبیر» شده بودند.   در آن روزها،  ایشان  برای جنگ و خونریزی در عراق،  از مجلس «حلالی» نمی‌طلبیدند.   در آن دوران شیرین مخالف‌ مجلس‌نشین تونی بلر ـ‌  رابین کوک ـ  به صورت «اتفاقی» از کوه به پائین می‌افتاد و‌ کارشناس رسمی سلاح‌های کشتار جمعی بریتانیا ـ دیوید کریستوفر کلی ـ   نیز دچار افسردگی می‌شد و در پارک دست به خودکشی می‌زد!   ولی امروز سناریوی دیگری به میدان آمده،  و «بعضی‌ها» مجلس نواز شده‌اند و گویا به افکارعمومی هم «احترام» می‌گذارند:

 

«پارلمان بریتانیا در اقدامی بی‌سابقه در دو قرن اخیر،  طرح پیشنهادی نخست وزیر برای اقدام احتمالی نظامی علیه کشوری دیگر را رد کرد.»

منبع:‌  بی‌بی‌سی،  جمعه 30 اوت 2013

 

بله،  از حق نگذریم خیلی «بی‌سابقه» بود!  و آقای کامرون هم پس از عملیات موفقیت‌آمیز  «رأی‌سازی» فرمودند،‌  ملت و دولت آمریکا مواضع ما را «درک» خواهند کرد.   پس از فرمایشات دیوید کامرون،   سیل دیگر فرمایشات سرازیر شد.  جان‌کری،  رئیس جنگ‌طلب دیپلماسی ایالات‌متحد فرمایش فرمود که،‌   «ما مسئول سیاست خارجی دولت‌های دیگر نیستیم!»  سپس ولادیمیر پوتین،  یک کاسه روغن‌داغ به آش‌کشک مجلس عوام اضافه کرده و گفت،   «انگلستان دریافت که حمله به سوریه عواقب نظامی بدی می‌تواند داشته باشد!»   ولی،  هیچیک از این «فرمایشات» به ما نخواهد گفت که پشت این نمایشات چه خوابیده؟     

   

در اینکه انگلستان با این صحنه‌سازی از میدان «جنگ‌بازی‌های» رایج واشنگتن بیرون پریده هیچ تردیدی نیست،   ولی به چه قیمتی و جهت انجام چه «خدماتی؟!»  چرا که با این مانورهای خنده‌دار نمی‌توان به وابستگی بنیادین سرمایه‌داری انگلستان و آمریکا پایان داد.   در ثانی،‌   همانطور که بارها در همین وبلاگ گفته بودیم،  تصمیمات روسیه پیرامون عملیات نظامی غرب،   نه تنها در منطقة خاورمیانه که عملاً در کل جهان بر تصمیمات دیگر تأثیری غیرقابل تردید ایفا می‌کند.‌   به همین دلیل «عواقب نظامی بد» که رئیس فدراسیون روسیه به آن اشاره دارد،‌   در آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک دو واکنش متضاد ایجاد کرده؛‌  نخست‌وزیر بریتانیا را به عقب‌نشینی واداشته،   در صورتی‌که «جان کری»‌ را در جایگاه‌ نفس‌کش‌طلب و عربده‌جو «تثبیت» کرده!  ‌ به استنباط ما،   چه جنگی در پیش آید و چه نیاید،  بهتر است «صحنه» را دقیق‌تر از این‌ها نگاه کنیم. 

 

چرا که،‌  به گواهی تاریخ منطقه و روابط بین‌المللی،   انگلستان پس از پایان جنگ دوم در بسیاری از کشورها به همین مانور نخ‌نما متوسل شده.   بریتانیا نخست در یونان و ترکیه جای خود را به شریک آنسوی آتلانتیک سپرد،   سپس نوبت به عراق هاشمی‌ها رسید. و  جالب‌ترین نمونة این سناریوی مهوع با بحران‌سازی محمد مصدق در ایران به روی صحنه آمد.   سپس در سال‌های 1980 نوبت به لبنان رسید.  و پس از فروپاشی اتحاد شوروی،‌   لندنی‌ها دیگر رودربایستی را کنار گذاشته و رسماً «بهار عرب» به راه انداختند.   روند روشن است،   نوکران محلی انگلستان به جان یکدیگر می‌افتند؛   مطبوعات و شبکه‌های اطلاع‌رسانی دست به شایعه‌پراکنی و «خبرسازی» می‌زنند؛  آنگاه انگلستان عقب‌ می‌نشیند،   و صحنه را به شریک‌اش در واشنگتن می‌سپارد.    البته فرانسه نیز به عنوان عضوعلی‌البدل و معترض دائمی،   در آن گوشه‌کنارها «می‌لولد!»   

 

نیاکان والاتبار ما هنگام سفر به «خانه‌بپاها» می‌گفتند:  «جون تو جون خونه،   علی‌الخصوص صندوقخونه!»  آن روزها اتحاد شوروی در جایگاه رفیع «دشمن» امپریالیسم نشسته بود،  ولی امروز مسکو خودش یک‌پا «شریک» شده.   باید دید آن کاسة روغن‌داغی که ولادیمیر پوتین توی آش‌کشک دیوید کامرون سرازیر کرد،   برای واشنگتن چقدر «آب» ‌خواهد خورد.   فعلاً هنوز اول کار است،   ولی بر اساس گزارشات مالی و اقتصادی،   شهر لندن از هم اکنون تبدیل شده به مهم‌ترین مرکز سرمایه‌گزاری آمریکائی‌ها!   

 

بله،‌  سناریوی جنگ‌های نوین منطقه‌ای در حال شکل‌گیری است.  و در این سناریو،  نقش پرسوناژ «محبوب» و ضدجنگ را انگلستان ایفا می‌کند،‌   به فرانسه نیز که در لیبی و مصر متحد بریتانیا بود،    نقش پرسوناژ جنگ‌طلب و متحد آمریکا داده شده.   جالب اینکه،   دولت روسیه ـ  این دولت در تنظیم روابط نظامی منطقه‌ای مهم‌ترین نقش را دارد ـ  پرسوناژ «خردمند» و «هیچکارة» این سناریو شده!   این‌هاست آنچه در پایان این سناریوی خونین برای ملت‌های منطقه باقی خواهد ماند.  و جهت رهائی از این نمایش مهوع است که،  خاورمیانه به جنبش‌های سیاسی و اجتماعی نوینی نیاز دارد.     

 

 

 

 

     

هیچ نظری موجود نیست: