۳/۲۰/۱۳۸۹

اقوام و اخیار!



روز گذشته، شورای امنیت سازمان ملل متحد با حمایت اعضاء دائم این شورا، و رأی مثبت برخی اعضاء غیردائم که از منظر «حقوقی» آنقدرها ارزش ندارد، بار دیگر کشور ایران را از نظر اقتصادی «تحریم» کرد! این موضع‌گیری علیرغم بیانیة اخیر تهران و راهکارهای ارائه شده توسط کشورهای برزیل و ترکیه صورت گرفت. برخلاف انتظار، بیانیة تهران از حمایت‌های برخی اعضاء دائم شورای امنیت ـ چین و روسیه ـ نتوانست برخوردار ‌شود و به همین دلیل نیز، با تکیه بر چرخش روسیه، چرخشی که در چارچوب روابط دیپلماتیک منطقه‌ای آنقدرها از نظر سیاسی قابل تحسین نیست، این بیانیه بر علیه ملت ایران بار دیگر در شرایطی حساس به تصویب رسید.

تصویب بیانیة جدید که تحت عنوان «محاصرة اقتصادی ایران» از آن نام خواهیم برد، چند مسئله را مشخصاً به معرض نمایش گذاشت. مسائلی که اگر فقط در حاشیة این تحریم‌ها مطرح می‌‌شود، در عمل از مفاد این «بیانیه» به مراتب بااهمیت‌تر است. نخست اینکه رژیم سیاسی حاکم بر مسکو، همچنانکه در موضع‌گیری‌های روسیه هنگام تهاجم غرب بر علیه یوگسلاوی و ملت عراق شاهد بودیم، از نظر روابط استراتژیک و بین‌المللی ساختاری قابل اتکاء و قابل اطمینان نیست. روسیه فاقد بنیة کافی در زمینه‌های سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی است، و پس از فروپاشی اتحاد شوروی، مسکو نتوانسته به یک موجودیت سیاسی مستمر و مداوم و مستحکم از منظر روابط ساختاری موجودیت بخشد. این مسئله مسلماً بیش از هر کشور دیگری به خود روسیه مربوط خواهد شد، ولی ادامة این شیوة برخورد با ملت‌ها، خصوصاً ملت‌های همسایه برای مسکو و فدراسیون روسیه تاوان سنگینی خواهد داشت. تصور اینکه حاکمان فعلی این کشور بتوانند فقط از طریق «کارگزاری» ایالات متحد و برخی کشورهای اروپای غربی در روابط جهانی برای خود مواضع مستحکمی پایه‌ریزی کنند از آن توهم‌هاست که مسلماً فقط راه به منجلاب تاریخ خواهد برد.

چرخش روسیه در قبال ملت ایران در سفر اخیر مدودف به کشور دانمارک علنی شد و ما آنرا به هیچ عنوان در ارتباط با رژیم ملایان در جمکران تحلیل نخواهیم کرد . در مطلبی که تحت عنوان «وداع با مسالمت» نوشتیم این موضع را تا حدی که آنروزها امکان داشت مورد بررسی قرار دادیم. در دنبالة همین بحث‌هاست که امروز نیز موضع روسیه را مورد بررسی قرار خواهیم داد. خلاصة کلام، روسیه در شرایطی که از تحکیم روابط ساختاری، روابطی که بتواند به صراحت منافع مسکو را در مرزهای‌اش تأمین کند، عاجز مانده، ترجیح می‌دهد که از طریق همراهی و همکاری با سیاست‌های آمریکا و انگلستان برای خود «خط سیاست بین‌المللی» ترسیم کند. باید گفت چنین عمل نابخردانه‌ای از یک ابرقدرت بعید است.

چندی پیش مشاور دیمیتری مدودف، احمدی‌نژاد را به مردمفریبی و اتخاذ روش‌های «غیرشفاف» متهم کرده بود. البته ما در این مقطع کاری به موضع‌گیری‌های دولتمردان جمکرانی نداریم؛ این مواضع را پیشتر در مطالب فراوان تحلیل کرده‌ایم. ولی اگر کسی را به درستی به مردمفریبی متهم می‌کنیم، دلیل بر این نیست که به خود اجازه دهیم به نوبة خود پای در مردمفریبی بگذاریم. دولت روسیه مسلماً به صراحت می‌داند که حکومت اسلامی دستگاهی است دست‌نشانده که در 22 بهمن 57،‌ طی یک کودتا توسط اوباش وابسته به سازمان سیا در تهران مستقر شده. سکوت تحلیل‌گران از درجة صحت این واقعیت ذره‌ای نخواهد کاست. در نتیجه، زمانیکه فردی در مقام مشاورت ریاست جمهوری روسیه، در چارچوب انتظارات استراتژیک و امنیتی کشور خود، بجای خطاب و عتاب به دولت‌های مسئول، سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب و حتی پنتاگون صدای‌اش را بر علیه عملة همین تشکیلات در تهران «بلند» می‌کند، آنکه در واقع پای در مردمفریبی و صحنه‌آرائی گذاشته به هیچ عنوان احمدی‌نژاد نیست، مشاور مدودف است که جهت توجیه مواضع مسکو اینچنین به صحنه‌گردانی متوسل می‌شود. البته ما تحلیل جفنگ‌گوئی‌های ایشان را به فرصت مناسب موکول می‌کنیم، ولی در همین حد نیز منتظر ماندیم تا ببینیم موضع‌گیری عملی‌ دولت روسیه در مورد تحریم‌ها در چه مقطع و به چه صورتی «نهائی» خواهد شد.

روسیه در بازی‌ای که به راه انداخته حکم پوکربازی را پیدا کرده که نه پول در جیب دارد و نه اعتباری نزد قمارخانه‌دار، از قضای روزگار کارت برنده‌ای نیز در دست ندارد. روسیه بازیکنی شده که علیرغم موضع متزلزل خود سعی دارد از طریق تکیه بر دیگر بازیکنان مرتباً به همه توپ بزند و با بلوف‌های چپ و راست، هم از رو شدن کارت‌های «ضعیف» و «بازنده‌اش» جلوگیری کند، و هم از درگیری مستقیم با بازیکنان دیگر اجتناب ورزد. پر واضح است این بازیکن نمی‌تواند مدت مدیدی به این روند ادامه دهد. و در کمال تأسف این است خلاصه‌ای از «مواضع» استراتژیک دولت روسیه در ابتدای هزارة سوم!

ولی بحث کلی در مورد تحریم‌های اقتصادی، از منظر تاریخی به صراحت نشان می‌دهد که تحریم‌ها چه بر علیه یک رژیم و چه بر علیه یک ملت و یا یک قوم، علیرغم تفاوت‌های کلی در «واژگان» به کار گرفته شده، در عمل هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. چرا که در هر حال، نخستین قربانیان تحریم‌های اقتصادی، در هر کشور جهان و در هر شرایطی، طبقات کم‌درآمد و توده‌های بی‌پناه و فرودست خواهند بود. برخلاف اظهارات آقای لاوروف، وزیر امور خارجة روسیه، فشار محاصرة اقتصادی نمی‌تواند صرفاً شامل کالاها و تجهیزات نظامی شود.

بحران‌آفرینی بر محور تجارت خارجی یک کشور بر تمامی مایحتاج عمومی از نان گرفته، تا پوشش و دارو و غیره سایه می‌افکند و به همین دلیل است که ضرر و زیان این نوع محاصره‌ها همیشه ملت‌ها را هدف قرار داده، و نه رژیم‌ها را. با در نظر گرفتن همین واقعیات تاریخی است که شاهدیم روسیه جهت توجیه حمایت‌های خود از محاصرة رژیم جمکران، عملی که نهایت امر به ملت ایران فشار وارد خواهد آورد، پای در یک رشته «سخنوری‌های» مردمفریبانه نیز می‌گذارد؛ و این سخنوری‌ها همان لجن‌زاری است که یک رژیم سیاسی، خصوصاً در مرزهایش می‌باید به هر قیمت از فروغلطیدن در آن اجتناب ورزد.

در ثانی، دولت‌های روسیه و چین که به این صراحت دل به «عملیات» نمایشی واشنگتن سپرده‌اند، نیک می‌دانند که «اعمال تحریم‌ها» در عمل، به دلائل فنی و تجاری از کنترل و نظارت مسکو و پکن کاملاً به دور خواهد ماند. ایران در تمامی زمینه‌هائی که اینان ادعای اعمال «تحریم» کرده‌اند از خریداران کالاهای ایالات متحد، انگلستان، فرانسه و دیگر محدوده‌های «نظامی ـ تسلیحاتی» دلار به شمار می‌رود. دولت ایران با ارز حاصله از چپاول نفت خام کشور که در بانک‌های غربی انبار می‌شود کالاهائی از غرب خریده، آن‌ها را توسط شبکه‌های صادراتی خود در این کشورها به ایران می‌فرستد. و روسیه و چین در این چرخة «تولید ـ خرید ـ صادرات» به هیچ عنوان قادر به اعمال نظارت نیستند، چرا که از هر گونه اهرمی جهت نظارت بر عملکرد این چرخه محروم‌اند! حال باید پرسید عشق وافر روسیه و چین در اعمال این «تحریم‌ها»، زمانیکه پکن و مسکو قادر به اعمال نظر بر روند آن نیستند، ریشه در کجا می‌تواند داشته باشد؟

به عبارت ساده‌تر، دولت‌های چین و روسیه به هیچ صورت ممکن نمی‌توانند بر تجارت تجهیزات نظامی غرب با ایران «محدودیت» اعمال کنند، این کشورها حتی از شبکة قابل‌اعتنائی در زمینة کشتیرانی جهانی نیز جهت کنترل محموله‌ها در آب‌های آزاد،‌ آنطور که در قطعنامه «پیش‌بینی» شده برخوردار نیستند. در نتیجه، در مرحلة اعمال تحریم‌ها نیز باز شاهد خواهیم بود که در عمل مسکو پای در مردمفریبی، و پکن پای در پیروی نوکرمنشانه گذاشته. موضع چین و روسیه فقط به یک صورت می‌تواند قابل قبول تلقی شود: اطمینان کامل مسکو و پکن از رعایت محاصره‌های «مطلوب» توسط ایالات متحد و انگلستان! درست مثل اینکه کسی شیشة عمرش را به دست دشمن بسپارد!

البته همانطور که شاهد بودیم تسلیم بی‌قیدوشرط مسکو و پکن به شرایط مطلوب غرب، در سخنوری‌های آقای مدودف، یک «پیروزی بزرگ» در راه حمایت از تمامی اقوام و ملیت‌های فدراسیون روسیه «معرفی» شده بود! بله، رئیس جمهور روسیه، پس از آنکه برنامة ساخت‌وپاخت و لفت‌ولیس با غرب را پایه‌ریزی کرد و قراردادهای مورد نظر را در قطب شمال با نروژ و دانمارک ـ اینکشورها در عمل حکومت‌های دست‌نشاندة پیمان آتلانتیک شمالی به شمار می‌روند ـ به امضاء رساند، طی یک ژست تلویزیونی چند فحش و ناسزا هم نثار احمدی‌نژاد نموده، به خیال خود از دولت روسیه تصویر یک تشکیلات قابل‌اعتماد و قانونمند به خورد تماشاچیان محترم داد. ولی فحش دادن به احمدی‌نژاد این روز و روزگار آنقدرها هنر به حساب نمی‌آید؛ مسئلة مهم در دورة معاصر «لو» دادن دیپلماسی سه گانة «اشغال ـ چپاول ـ جنگ‌افروزی» است. سیاستی که از طرف واشنگتن و لندن به بهانه‌های متفاوت بر منطقة آسیای مرکزی و خاورمیانه حاکم شده، و در این میان کشورهای افغانستان، پاکستان و عراق عملاً از بین رفته‌اند.

همانطور که می‌توان دید، انتظار چنین جسارت و شهامتی از دولت فعلی روسیه کاملاً بیهوده است. این دولت که با تکیه بر ساختار یک کودتای امنیتی به قدرت رسیده، با تکیه بر یک نظام رانت‌خواری و نفت‌خواری برنامه‌های خود را در چارچوب «بلوف‌های استراتژیک» و جلب حمایت‌های مقطعی از بازیگران فعال و مهم گام به گام به پیش برده؛ ولی به صراحت بگوئیم این نوع استراتژی‌ مشکل می‌تواند در برهه‌های سرنوشت‌ساز از آزمون‌ها سربلند بیرون آید.

تأئید قطعنامة شورای امنیت سازمان ملل از طرف روسیه و چین در عمل برای منطقه، کشورهای عمدة آسیا و اروپا و خصوصاً خاورمیانه در این خلاصه خواهد شد که واشنگتن با تکیه بر اهرم‌های سیاسی‌ای که لندن در اختیارش می‌گذارد دست‌هایش برای ماجراجوئی در منطقه کاملاً باز باشد. و به این ترتیب واشنگتن با یک تیر چندین نشان خواهد زد. ایالات متحد می‌تواند هم ارتباط گستردة «قاچاقچیان» با دولت دست‌نشانده‌اش را در تهران حفظ کند، هم با تکیه بر بازارهای موازی گروه‌های اوباش شهری را مورد عنایت قرار دهد و ارز حاصل از صادرات نفت را به غارت ببرد، هم ملت ایران را به عسرت و تنگدستی بیش از پیش محکوم کند، و هم به دولت دست‌نشانده اجازه دهد که تحت عنوان مبارزه با «محاصرة اقتصادی» سرکوب ایرانیان را افزایش دهد. این صورتبندی‌ای است که در کمال تأسف هیئت حاکمة مسکو، ظاهراً برای «حفظ منافع ملت‌ها و اقوام فدراسیون روسیه» ضروری تشخیص داده! باید گفت چنین موضع‌گیری‌ای بیش از آن مفتضحانه است که جای بحث و گفتگو داشته باشد.

البته مسکو به خیال خود اهرم‌هائی نیز در دست دارد؛ ولی به صراحت می‌بینیم که «امید» مسکو فقط به این طناب پوسیده بسته خواهد ماند که هر گاه در ارتباطات جهانی در برابر انگلستان و آمریکا در بن‌بست قرار گرفت بتواند «چماق» تجارت غیرقانونی تسلیحات با ایران را در مجامع بین‌المللی به هوا بلند کرده، با توسل به هیاهو در سطح جهانی به قول آقای مدودف «اقوام و ملل فدراسیون روسیه» را از بن‌بست بیرون بکشد. چنین مواضعی خنده‌دارتر از آن است که بتواند به عنوان یک استراتژی مطرح شود. روسیه با از دست دادن حمایت‌ ملت‌های همسایه نمی‌تواند از طریق تکیه بر همکاری‌ با میکروسافت و آی‌بی‌ام در درون مرزهای‌اش تفریح کند! این خواب خوش خیلی زودتر از آنچه آقای مدودف پنداشته‌اند به کابوسی هولناک تبدیل خواهد شد. برپائی «ضیافت» در کنار سطل زباله به هزار بیماری و کوفت و مرض منتهی خواهد شد.

ولی از آنجا که هر پیشخدمتی منتظر «انعام» است، غربی‌ها نیز جهت خوشخدمتی اخیر مسکو انعام کرملین را فراموش نکردند. این انعام به صورت سه آب‌نبات شیرین و خوش‌خوراک گوشة لپ آقای مدودف افتاد، تا بمکند و فعلاً خوش باشند. پس بپردازیم به آب‌نبات اول. دیروز خبرگزاری «رویترز» دستگیری «غیرمترقبة» یکی از رهبران اسلام‌گرایان اینگوشی را اعلام می‌کند، و به دنبال آن خبرگزاری فرانسه نیز چنین می‌افزاید:

«علی تازیف، یکی از رهبران اسلامگرایان شورشی تلقی می‌شود که قصد داشتند در منطقة اینگوشی فدراسیون روسیه، یک خلیفه‌گری بر اساس قانون شریعت بر پا کنند.»


البته علی‌جان را، مسلماً به دلیل امضاء قطعنامة تحریم اقتصادی ملت ایران، بر خلاف دیگر «رهبران» اسلامگرا به صورت «زنده» و «سالم» و «درسته» دستگیر کرده‌اند! مطمئن هستیم که تحت مراقبت‌های ویژه که از دورة «رفیق» استالین در روسیه باب دندان حاکمیت افتاده، ایشان به سرعت تمامی ارتباطات خود را «لو» خواهند داد، و خطر تهدیدات اسلامگرایان بر علیه مسکو اینگونه با کمک لندن و واشنگتن «کاهش» می‌یابد! البته لازم به یادآوری است که تمامی سایت‌های فارسی زبان از «نووستی» گرفته تا رادیوفردا از کنار این خبر «داغ، داغ» با سکوت کامل گذشتند؛ پنداری کور بودند. اگر در روسیه شخص مدودف در یک برنامة تلویزیونی از این «دستگیری» تقدیر به عمل می‌آورد، و رئیس ساواک روسیه را در برابر میلیون‌ها تماشاگر «می‌نوازد»، در هیچیک از خبرگزاری‌های فارسی‌زبان اثری از آثار این دستگیری «شگفت‌انگیز» نمی‌بینیم. این سکوت جمعی حتماً حکمتی دارد که ما از آن بی‌خبریم. در هر حال تقارن زمانی امضاء قطعنامة کذا بر علیه ملت ایران، با این دستگیری آنقدر واضح است که جائی برای چک‌وچانه باقی نمی‌گذارد.

ولی آب‌نبات دوم از اولی هم شیرین‌تر است. چرا که از دستان «مقدس» آنجلا مرکل به دهان مدودف وارد شده، مسلماً همراه با نازوکرشمه‌ به زبان روسی! می‌دانیم که خانم مرکل از اعضاء محترم پلیس سیاسی آلمان شرقی تشریف داشتند و در آنزمان وابستگی به مسکو افتخار و عظمت به همراه می‌آورد. خلاصه، امروز رئیس دولت آلمان فدرال به صورتی ناگهانی به این صرافت افتادند که دولت ایشان، جهت خروج از بحران به صنایع اتوموبیل‌سازی «اپل» پولی نخواهد پرداخت! ای دل غافل!‌ دیدید چه شد:

«شکاف در دولت ائتلافی آلمان در مورد حمایت مالی از اپل عمیق‌تر شده، هر گونه همکاری با دولت‌های ایالات که صنایع اپل در آن‌ها فعال است غیرممکن می‌شود.»

رویترز، 10 ژوئن 2010

می‌دانیم که سرمایه‌داری روسیه از دیرباز جهت «بلعیدن» اپل حساب ویژه‌ای باز کرده بود، و تنها مانع در برابر عمل مقدس «بلع»، ‌ قول و قرارهای توخالی حمایت‌های مالی دولت از این صنایع بوده. حال که این راه‌بند از میان رفته مسلماً مسکو خیلی با دمش گردو خواهد شکست، هر چند از این مرحله تا موفقیت کامل یعنی عمل «بلع» راه درازی در پیش خواهد بود، خلاصه اینبار کار به سادگی مقر آمدن «علی‌جان» به پیش نمی‌رود، که از قدیم گفته‌اند:

مقر ببود که دین حقیقت اسلام است
محمد است بهین ز انبیا و از اخیار
(اسدی)

البته اخیار از نظر ما بیشتر جمع «خیار» باید باشد، که شخص مدودف جهت «بهبود» شرایط زندان یک کارتون بزرگ از آن برای علی‌جان به سازمان سیا سفارش داده. ولی کرملین به این زودی‌ها دستش به کارتون خیار نخواهد رسید؛ اگر سال آینده هم یک قطعنامة دیگر برای تحریم ملت ایران به امضاء برساند، شاید سازمان سیا خبر ارسال کارتون خیار را برای‌شان بفرستد ولی این امکان وجود دارد که محمولة خیار هرگز به مقصد نرسد! خلاصه هر چیزی در این دنیا «حساب» دارد. پس برویم به سراغ آب‌نبات سوم!

این‌ آب‌نبات که در لپ ریاست جمهور محترم روسیه چپاندند «بازگشائی» مرزهای ترکیه، سوریه، لبنان و اردن هاشمی است! بر اساس گزارش خبرگزاری‌ها منبعد اتباع این کشورها می‌توانند بدون ویزا در 4 کشور مذکور رفت و آمد کنند، البته اگر شکنجه و سرکوب پای حرکت و جان مسافرت برای‌شان باقی گذاشته باشد. شیرین‌کامی اخیر روسیه برای دولت ترکیه جز تلخ‌کامی هیچ ببار نخواهد آورد، چرا که با قانونی کردن «ارتباطات گستردة منطقه‌ای» که در کنار افتضاحات «ناوآزادی» به راه افتاد، عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا بکلی منتفی شد! خلاصه ترک‌ها می‌مانند و چماقی به درازنای تاریخ که مسکو هر طور صلاح می‌داند آنرا برای ادب کردن ترکیه به کار بگیرد. نمی‌دانیم برای پرزیدنت لولا چه نوع خیاری ارسال کرده‌اند، خیارهای جالیزی خودمان یا خیارچنبر! بالاخره برزیل هم در ارتباط با «ملت‌ها و اقوام فدراسیون روسیه» حق و حقوقی دارد!

با این وجود یک مسئله هنوز مبهم باقی مانده. در نبود یک استراتژی منطقه‌ای مستقل از جانب مسکو، روسیه تا کی خواهد توانست با این نوع بندبازی‌ها که نهایت امر کنترل کامل آن به دست غرب است، هم مواضع خود را مورد حمایت قرار دهد و هم از فروافتادن در مواضع «ضدروسی» غرب اجتناب کند؟ اینجاست در واقع همان بن‌بست و نقطة کوری که روسیه به سرعت پای در آن می‌گذارد و در کمال تأسف دولت‌های منطقه نیز به دلیل ارتباطات اجباری با این قدرت منطقه‌ای به درون همین منجلاب کشیده می‌شوند.

ولی یک اصل کلی را فراموش نکنیم و آن اینکه عدم حمایت گستردة توده‌ها و افکارعمومی منطقه از روسیه مهم‌ترین چالشی است که چنین سیاستی برای کرملین به ارمغان خواهد آورد. و این گره را نمی‌توان با حمایت‌های مقطعی واشنگتن و لندن گشود. کشوری که برخلاف کشورهای اروپای غربی از استقلال اقتصادی گسترده برخوردار نبوده، و با اتخاذ چنین سیاست‌هائی از حمایت توده‌های منطقه نیز خود را محروم می‌کند، هنگامیکه امنیت داخلی‌اش را در گرو همکاری با سازمان «سیا» می‌گذارد، به تدریج از جایگاه شریک ایالات متحد به مرتبة دولت دست‌نشانده سقوط خواهد کرد.






هیچ نظری موجود نیست: