۹/۱۵/۱۳۸۷

شکار دیو!



با پوزش از خوانندگان گرامی، به دلیل زایمان تکنیسین مسئول، امکان به روز کردن تمامی وبلاگ‌های سعید سامان وجود ندارد. از اینرو تا اطلاع ثانوی فقط «بلاگ‌اسپات»، «وردپرس» و «اپرا» به روز خواهد شد.

مراسم «پرشکوهی» که تحت عنوان «همایش سی سال قانونگذاری» در کشور به راه افتاد، و رادیو و تلویزیون دولتی نیز ظاهراً به آن پوشش تبلیغاتی وسیعی اختصاص داد، نشان می‌دهد که مواضع دولت احمدی‌نژاد در مسیری متحول می‌شود که جناح‌های صاحب‌نفوذ در بطن حکومت اسلامی را به وحشت انداخته. به دنبال این «همایش»، که در آن از هر قماش حکومت‌چی ـ راست افراطی تا چپ‌نماهای دینی ـ دیده می‌شد، در گردهمائی دو روزة «کارگزاران» نیز از آنچه «دولت وحدت ملی» خوانده شد به شدت حمایت به عمل آمد! برپائی چنین مراسمی به این گمانه دامن زد که جناح‌های صاحب‌نفوذ قصد دارند به هر قیمت از سد احمدی‌نژاد و دولت فعلی عبور کنند. با این وجود چند مطلب در این روند قابل بررسی است، مطالبی که معمولاً روزنامه‌های دولتی و حکومتی از انعکاس آن‌ها اکراه دارند.

نخست اینکه «ویژگی» این دولت اصولاً چیست که تمامی جناح‌های شناخته شدة حکومتی، حتی جناح‌های «مخالف‌نمایانی» که در «سنگر» خارج از کشور نشسته‌اند، در برابر آن جبهه گرفته‌اند؟ آیا احمدی‌نژاد یک شبه از آسمان بر زمین افتاده، یا اینکه می‌باید وی را پدیده‌ای تلقی کرد که هیچگونه ارتباطی با صاحبان نفوذ در بطن حکومت اسلامی ندارد! مسلماً تصور اینکه در شرایط امنیتی اواخر دورة سیدمحمد خاتمی، گروه‌هائی خارج از حاکمیت دست به کار شده تا فردی گمنام به نام احمدی‌نژاد را از شهرداری تهران راهی کاخ ریاست جمهوری کنند، تصور باطلی است. احمدی‌نژاد به احتمال صددرصد مهره‌ای است از همین حاکمیت، و شخص وی و سیاست‌های اعمال شده از جانب وی مورد تأئید همان سیاست‌های بین‌المللی است که پس از کودتای 22 بهمن، «کل» این حاکمیت را در صحنة جهانی مورد تأئید و حمایت خود قرار داده. پس به این سئوال می‌باید پاسخ گفت که هیاهوی مضحک و قشقرقی که پیرامون احمدی‌نژاد و عملکردهای «هولناک» دولت وی به راه افتاده، ناشی از چه مسائلی می‌تواند باشد؟

در همینجا سعی خواهیم کرد شاخه‌ای از تحلیل سیاسی در مورد مسائل جاری ایران را به خوانندگان ارائه دهیم. این «شاخه» همانطور که در بالا گفتیم در فضای تبلیغاتی حاکم بر کشور ایران، که توسط سایت‌های دولتی، خارجی و حتی مخالف‌نمایان و نعل‌وارونه‌زن‌ها به راه افتاده، «شاخه‌‌ای» است فراموش شده.

می‌دانیم که پس از پایان کار دولت هاشمی رفسنجانی، دولتی که ادعای «سازندگی‌» داشت، و در عمل یکی از مصببین وضعیت فجیع اقتصاد فعلی کشور است، فردی این‌بار هم نه چندان شناخته شده، به نام سید محمد خاتمی سر از سوراخ سیاست‌های استعماری بیرون آورد. این سید که به دلیل بی‌عرضگی، پرگوئی و علاقة وافر به خوش‌مشرب جلوه کردن پس از چند هفته لقب «سیدخندان» گرفت، طی دو دوره دولت «اصلاح‌طلب»، عملاً هیچ اقدامی در جهت شعارهای انتخاباتی خود صورت نداد. اگر کارنامة دولت «سازندگی»، همانطور که در بالا گفتیم سراسر سیاه است، کارنامة «اصلاح‌طلبان» به دلیل دروغگوئی و شیادی از سرداران سازندگی به مراتب مفتضح‌تر شد؛ سرداران سازندگی در سکوت و صندوق‌های مخفی به قدرت رسیدند، قول و قراری هم با کسی نگذاشته بودند! ولی اصلاح‌طلبان با آنهمه «قول‌وقرارها»، پس از دو دورة افتضاحات سیاسی، قتل‌های زنجیره‌ای، بحران‌سازی‌های روزمرة اجتماعی، دیگر نه قادر به جلب حمایت مردمی بودند و نه علاقمند به حفظ قدرت. اینان با تعدد نامزدهای انتخاباتی، عملاً دولت را دو دستی تقدیم احمدی‌نژاد کردند، تا به سایه خزیده از فرصت استفاده کنند و بار دیگر به حساب خود به صحنه بازگردند.

ولی از زمانیکه احمدی‌نژاد پای به دایرة قدرت اجرائی گذاشت فریاد «یا دیکتاتوری نظامی!» از همه طرف برخاست. مخالف‌نماهای خارج نشین که نان حکومت اسلامی را در پایتخت‌های غربی میل می‌فرمایند مسلسل‌های تبلیغاتی خود را متوجه احمدی‌نژاد کردند. و به همراه سایت‌های وابسته به دولت‌های غربی، و برخی روزی‌نامه‌ها و خبرگزاری‌های داخلی، پس از نزدیک به چهار سال که از آغاز دورة حکومت احمدی‌نژاد می‌گذرد کاری کرده‌اند که با انتقاد همه‌جانبه از عملکردهای وی و دستگاه دولتی‌ای که به وی منسوب شده، احمدی‌نژاد مسبب تمامی جنایات، فقر، نابسامانی و چپاولی باشد که طی سه دهه ملت ایران قربانی آن بوده! حتی حزب به اصطلاح «توده»، یا حداقل دفترودستکی که در خارج از کشور به نام این «حزب» الهی قلم می‌زند، این اواخر رسماً دست به حمایت علنی از سیدمحمد خاتمی و حتی هاشمی رفسنجانی زده!‌

ولی این مطلب قابل ذکر است که با این خیمه‌شب‌بازی‌ها، سیاست‌های حاکم بین‌المللی قصد دارند شبکه‌ای وابسته به سرمایه‌داری جهانی را در داخل مرزهای ایران، در موضع یک حاکمیت قابل «معاشرت» قرار داده، تبدیل به یک شبکة دولتی رسمی کنند!‌ و تمامی جنجالی که در اطراف احمدی‌نژاد و سیاست‌های «خانمان ‌برانداز» این فرد بخصوص به راه افتاده در عمل مجموعه‌ای است جهت توجیه کل حکومت اسلامی به عنوان حکومت «ضداحمدی‌نژاد»! و لازم به تذکر است که امروز بازیگران این صحنه، همگی مدعی آزادیخواهی و طرفداری از یک جامعة آزاد‌اند، از همه مهم‌تر مسلمانانی نمونه به شمار می‌روند! ‌

امروز پس از گذشت بیش از سه سال از آغاز کار دولت احمدی‌نژاد شاهدیم که دیگر در سایت‌های نانخور سفارتخانه‌های حکومت اسلامی در خارج از کشور احدی سخن از جنایات و دزدی‌های هاشمی رفسنجانی، ناطق‌نوری، «ملی‌ ـ مذهبی‌ها»، بهزاد نبوی، و حرمسراداری عطاالله مهاجرانی به میان نمی‌آورد؛ اینان «آزادیخواهانی» شده‌اند که قرار است دیو دو سری به نام «احمدی‌نژاد» را از سر راه آزادی و آبادی کشور ایران برداشته و در قفسی محبوس کنند!‌ در نتیجه، برای به قفس انداختن این موجود عجیب و غریب که فقط خدای اینان می‌داند یک شبه از کجا پیدایش شده، می‌باید تمامی جناح‌های سیاسی استعمار ساخته در کشور، از راست‌افراطی و حاجی‌های بازار تهران، تا چپ‌نمایان توده‌ای همگی دست بالا زده برای مبارزه با این عنصر نامطلوب، از قهرمانانی به نام هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، مهاجرانی، و خصوصاً رهبر تبلیغات جنگ هشت ‌ساله، سیدخندان، حمایت تمام و کمال صورت دهند!

و طبیعی است که این صحنه‌سازی‌ها با نزدیک شدن به موعد «انتصابات» در حکومت اسلامی شدت گیرد. علیرغم صراحت کامل رضا پهلوی در مجلس عوام انگلستان مبنی بر حمایت از استقرار یک حکومت دمکراتیک و تدوین قانون اساسی ملهم از اعلامیة جهانی حقوق بشر، ظاهراً این اصل هنوز در سیاست جهانی تقبل فراگیر خود را حفظ کرده که، کشور ایران می‌باید توسط یک حکومت آخوندی اداره شود. این «اجماع» جهانی بر محور استقرار یک حکومت مذهبی در ایران، مسلماً دیری نخواهد پائید، و حضور رضا پهلوی در مجلس عوام انگلیس اگر آغازگر فروپاشی این اجماع نباشد، حداقل نشان می‌دهد که پایه‌های آن که ریشه در بطن «آموزة» جیمی‌کارتر و باند جنایتکار «برژینسکی ـ تاچر» دارد، به شدت متزلزل شده.

ولی این نیز طبیعی است که گروه وسیعی از ایرانیان در برابر هجوم سرسام‌آور تبلیغاتی که شبکه‌های مختلف خودفروختگان، تحت عنوان نویسنده، تحلیل‌گر، مفسر، خبرنگار و ... در سراسر جهان در مورد راه نجات از دست احمدی‌نژاد به راه انداخته‌اند، دچار تردید و دودلی شوند. از توده‌های مردم، بر خلاف تمامی ادعاهای فاشیست‌ها، توده‌ای‌ها، و خلقیون چپ‌وراست نمی‌توان انتظار برخورد استراتژیک با مسائل داشت. به تجربه شاهد بودیم، آنان که هندوانه زیر بغل توده‌ها می‌گذارند، معمولاً در موقع قاچ کردن همین هندوانه، و تقسیم آن از دایرة خود و رفقای‌شان فراتر نمی‌روند. اگر حکومت اسلامی هر نکبتی بر این مملکت اعمال کرد، در عمل ابعاد واقعی سیاست مزورانة هندوانه زیر بغل توده‌ها گذاشتن را به همة مردم نشان داد!‌ توده‌های مردم از یک سو گرفتار مسائل مادی روزانه‌اند، و از طرف دیگر قربانی حملات وحشیانة تبلیغات جهانی!‌ از کسانیکه اینچنین اسیر پنجة روز‌مره‌گی‌ها و شیادان تبلیغات‌چی شده‌اند چه انتظاری می‌توان داشت؟

مردم ایران در شرایط فعلی می‌باید به این صرافت افتاده باشند که انتخاب مجدد احمدی‌نژاد، و یا جایگزینی وی با موجود دیگری از باند رفسنجانی، خاتمی و یا ناطق نوری، گره‌ای از مسائل جامعه نخواهد گشود. در همین وبلاگ‌ها به اندازة کافی در مورد ویژگی‌ها و پیچش‌های بدیع سیاست جهانی نوشته‌ایم؛ خواننده به صراحت خواهد دید که خروج از یک دور باطل سیاسی نیز، خصوصاً زمانیکه کشور متعلق به فضای جهان سوم و غارت شده‌ باشد، کار یک نفر و یک شب نیست. در این میان فقط می‌توان به عامل آگاهی‌های عمومی تکیه کرد. عاملی که به دست همین حکومت، چه دولت احمدی‌نژاد و چه مخالف‌نماهای وی، به شدت مورد سانسور و تخریب قرار می‌گیرد.

می‌باید از «آزادیخواهانی» که اینهمه برای ضدیت فرضی احمدی‌نژاد با آزادی‌ها اشک‌ تمساح می‌ریزند پرسید، شما برای آزادی‌های اجتماعی در کشور چه قدمی برداشته‌اید، و یا اینکه در شرایط فعلی چه برنامه‌ای برای تأمین آزادی‌های مذکور دارید و چه قدم‌هائی حاضرید بردارید؟ به طور مثال می‌باید از هاشمی رفسنجانی پرسید، جنابعالی که سال‌های دراز توپچی تبلیغاتی حضرت امام‌تان بودید، و هزار بار رنگ عوض کردید آیا حاضرید با سانسور اینترنت، سانسور مطبوعات، سانسور کتب، و ... رسماً مخالفت کنید؟ مسلم بدانیم که این «آزادیخواهان» تقلبی تفاوت زیادی با احمدی‌نژاد ندارند، اصولاً احمدی‌نژاد فرزند خلف هم اینان است. دعوا همانطور که در داستان ملانصرالدین صدها بار گفته‌اند و شنیده‌ایم، بر سر لحاف ملاست!‌







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

هیچ نظری موجود نیست: