۳/۲۷/۱۳۸۵

جنگ‌هاي عقيدتي نوين



خبرگزاری‌ها امروز از آزمایشات موشکی جدید در خاک کشور کرة شمالی خبر می‌دهند. این اخبار درست زمانی منعکس می‌شود که،‌ در صحنة سیاست بین‌الملل، «بحران هسته‌ای» ایران و احتمال «حملة نظامی» آمریکا در حال دور شدن است، و شرکت دولت ایران در مذاکرات گروه شانگهای، در کنار چین و روسیه، این امکان را فراهم آورده که مسائل متعددی که کشور ایران در سطح بین‌المللی با آن‌ها روبروست، بتواند از طریق مذاکرات مورد حل و فصل قرار گیرد. حال این سئوال مطرح می‌شود که چرا و چگونه، زمانی که تشنج در مراودات بین‌المللی بر محور ایران رو به آرامش دارد، رئیس جمهور چچنی «مستقل» به قتل می‌رسد، و به دنبال آن کرة شمالی موشک‌هائی را مورد آزمایش قرار می‌دهد، که به راحتی می‌توانند کلاهک‌های هسته‌ای «فرضی»‌ را، که بر اساس تبلیغات خبرپراکنی‌های بین‌الملل در اختیار دولت کرة شمالی قرار دارند، تا سواحل ایالات متحد حمل کنند!

اگر دیپلماسی جنگ سرد، پدیده‌ای است که به تاریخ پیوسته، تردیدی در کار نیست که دیپلماسی دیگری جایگزین آن شده است. این «دیپلماسی نوین»، همانطور که شاهدیم، در رابطه میان قدرت‌های بزرگ، دیگر در مظروف «درگیری‌های عقیدتی» به ملت‌های جهان تحمیل نمی‌شود. به عبارت دیگر، قدرت‌های تعیین کننده در سطح جهان، که طی جنگ سرد، خود، ملت‌ خود و ملت‌ها و دولت‌های دیگر را در چارچوب این «درگیری‌های عقیدتی» قرار داده بودند، امروز بحران را به درون کشورهای کوچک‌تر انتقال داده، آن‌ها را در راستای «درگیری‌های عقیدتی»، «وجه‌المصالحة» منافع خود کرده‌اند. در این راستا،‌ «درگیری‌های عقیدتی»، نه در درون مرزهای‌ کشورهای تعیین کننده، که در بطن کشورهای وابسته جریان‌ یافته. بهترین نمونه‌ از این «درگیری‌های عقیدتی» را، که قدرت‌های تعیین کننده بر ملت‌های دیگری تحمیل کرده‌اند، می‌توان امروز در ایران، کرة شمالی‌ و عراق به روشنی مشاهده کرد.

در همین راستاست که به یک‌باره دولتی چون حکومت اسلامی ایران، که طی موجودیت‌اش از هر اقدامی جهت به ارزش گذاشتن «دیپلماسی»‌ غرب رویگردان نبوده، مرکز تبلیغات وسیع خبرگزاری‌های غربی بر محور سلاح‌های هسته‌ای می‌شود، سلاح‌هائی که حتی برخی محافل غربی معتقدند که ایران در حال حاضر آن‌ها را اختیار دارد! و از طرف دیگر، این تبلیغات درست زمانی اوج می‌گیرد، که فرضاً، حکومتی «اصول‌گرا» قدرت را در ایران به دست گرفته‌ است. بحث «اصول‌گرا»‌ بودن و یا «متجدد» بودن دولت ایران را به بعد موکول می‌کنیم، ولی، همزمانی این «اصول‌گرائی» فرضی با «بهره‌گیری‌ای» به همان اندازه فرضی از قدرت نظامی هسته‌ای، مسئله‌ای است که نیازمند تحلیل می‌شود. در واقع، اگر فعالیتی هسته‌ای در ایران وجود داشته، این فعالیت در دورة آقایان هاشمی و خاتمی نیز در جریان بوده و مشکل می‌توان دلیل موجهی بر هیاهوئی یافت که خبرپراکنی‌های غربی بر سر «بمب اتم ایرانی»، درست زمانی به راه می‌اندازند که نام آقای احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور اعلام شده است. این هیاهو در واقع، نشاندهندة این امر است که بحران، نه بر «رویگردانی ایران از تعهدات بین‌المللی خود»، که بر مسائلی دیگر تکیه دارد.

همین تجربه نیز در مورد آزمایش‌های فرضی موشکی در کرة شمالی تکرار می‌شود. و همانطور که عنوان شد، درست پس از آرامش نسبی در جبهة «بمب هسته‌ای ایران!»، شاهدیم که موشک‌های هسته‌ای کره، اینبار قادر به حمله به بنادر ایالات متحد می‌شوند! این سئوال پیش می‌آید که کشور کره، با خروارها مشکلات داخلی، و در شرایطی که از نظر اقتصادی نیز تحت محاصره قرار دارد، چه منافعی می‌تواند در این «آزمایشات نظامی» داشته باشد؟ مسلماً کره منفعتی در این آزمایشات ـ اگر که این آزمایشات واقعیت داشته باشند ـ ندارد، و این هیاهوی سیاسی در اطراف موشک‌های مفروض در واقع بازتاب پایان گرفتن «بحران هسته‌ای» ایران، و نتیجة سیاسی و علنی ملاقات گروه شانگهای در چند روز گذشته است.

امروز که «درگیری‌های عقیدتی» در بطن برخوردهای جهانی، در ظاهر از معادلات سیاسی کنار گذاشته شده‌اند، به صراحت می‌بینیم که بهره‌برداری از این «درگیری‌ها» در پایتخت‌های کشورهای بزرگ حتی تشدید شده. امروز سخن گفتن از ایران «اسلامی» به همان اندازه مضحک است که مطرح کردن کرة شمالی «کمونیست». ولی این «جنگ‌ عقیدتی» که بازندگان واقعی آن فقط توده‌های مردم در کشور‌های کوچک هستند، نه فقط بر این ملت‌ها که بر جهانیان تحمیل شده است، و در شرایطی که قدرت‌های بزرگ و تعیین کننده،‌ همگی در روابط بین‌الملل بر حاکمیت «بازار» ـ در مفهومی که مورد نظر آدام اسمیت بوده ـ تأکید دارند،‌ «اصول‌گرائی‌های» برخی وابستگان به این قدرت‌ها، که کاسه‌هائی داغ‌تر از آش‌اند، واقعاً مضحک شده است. با این وجود، این امید را باید در دل زنده نگاه داشت که رشد وسائل ارتباطات جمعی، در کنار هشیاری ملت‌ها این امکان را روزی فراهم خواهد آورد که «جنگ دروغین عقیدتی» جای خود را به «صلحی واقعی» دهد. ولی تا رسیدن به این سر منزل، یعنی آنجا که ملت‌های کوچک‌تر به بلوغی سیاسی دست یافته، بتوانند تأثیری شایسته بر روابط بین‌الملل داشته باشند، مسلماً، جهانیان باید‌ در سایة شوم بوم‌های مرگ‌آفرینی چون «بمب‌های هسته‌ای» حکومت اسلامی، و «موشک‌های قاره پیمای» کرة شمالی، زندگی کنند.
 Posted by Picasa

هیچ نظری موجود نیست: