رویاهای شیرین غرب در خاورمیانه چون
آوار بر سر استراتژها و «تینکتنکها» فروریخت. تشکل
تروریستی حماس، به شیوهای که هنوز از
هالۀ ابهام خارج نشده، به شهرهای بزرگ اسرائیل و خصوصاً شهرکهای مهاجرنشین
در منطقۀ جنوب حملهور شد. گروه کثیری از
نظامیان، مأموران انتظامی و حتی شهروندان
عادی در این عملیات به قتل رسیدهاند، و
گروهی دیگر نیز به اسارت درآمدهاند! ولی
هنوز مشخص نشده چگونه تشکلی تا به این حد منزوی و منفور در سطح جهانی، توانسته در چنین وسعتی دست به عملیات نظامی
بزند؟ آنهم در منطقهای که به عنوان حساسترین
مناطق اسرائیل عملاً تحت نظارت مستقیم ارتش و نیروهای اطلاعاتی اداره میشود؟ به
استنباط ما چنین عملیاتی بدون حمایت یک یا چند قدرت بزرگ جهانی، و اهرمهائی در درون ساختار قدرت در اسرائیل، عملاً غیرممکن بوده.
با اینهمه، اگر حمایت قدرت و یا قدرتهای جهانی در این
میانه مسلم باشد، به دلیل اطلاعات بسیار
محدود، مشکل بتوان در شرایط فعلی انگشت اتهام را به سوی «قدرت» ویژهای گرفت. فقط در
ادامۀ تحولات نظامی در مناطق اشغالی ـ اگر
در عمل ادامهای نیز در میان باشد ـ میتوان
با تحلیل ماوقع، قدرت کذا ـ آمریکا،
انگلستان، روسیه، چین،
اتحادیه اروپا و ... ـ و اهدافاش
را مشخصاً عنوان نمود. در حال حاضر
جهانیان در طوفانی از پروپاگاند جنگ مغروق شدهاند! شبکههای
تلویزیونی و رادیوئی غرب خبرها و آماری ارائه میدهند که خود نیز مسلماً قبول
ندارند؛ «تبلیغات جنگ» غوغا میکند! در هر دو جبهه،
خبرهای مربوط به تعداد قربانیان، گروگانها،
شمار نیروهای نظامی درگیر عملیات، حمایتهای
بینالمللی و منطقهای و ... بیش از آنچه
واقعیت را به نمایش بگذارد، نمایهای است
از سیاستهای تبلیغاتی و پروپاگاند رسانهای.
با اینهمه در مرحلۀ فعلی میتوان چند
نتیجهگیری ابتدائی از حملات حماس به شهروندان و نظامیان اسرائیل ارائه داد. همانطور که میدانیم ماههاست که اسرائیل در
عمل فاقد دولت است. نتانیاهو، نخست وزیر فعلی پس از هفتهها تلاش دیپلماتیک
فقط توانست با جلب حمایت گروهی از تندروها یا به قولی «حزباللهیهای» یهودی یک
«دولت» سر کار بیاورد! ولی این دولت
آنقدر در میان اسرائیلیها منفور و ناخواسته است که از همان روز نخست «خیابان» بر
علیهاش بسیج شد! طی ماههای گذشته، صدها هزار اسرائیلی روزهای متوالی در خیابانها
بر علیه این دولت و سیاستهای تندروهای مذهبی آن دست به تظاهرات، اعتصابات،
سخنرانی و نشستهای اعتراضی زدهاند.
و در عمل، اگر نتانیاهو بتواند
دولت فعلی را در قدرت نگاه دارد، میباید
فاتحۀ «دمکراسی» را نیز در اسرائیل خواند!
از سوی دیگر میدانیم که پولتوجیبی
اسرائیل را واشنگتن میپردازد. در
نتیجه، شاید این دولت «ویژه» خواست برخی محافل آمریکائی
باشد؛ شاید هم تنها گزینهای است که
یانکیها در خاورمیانه در برابر خود دیدهاند. به
عبارت سادهتر، شاید برخی محافل آمریکائی به این نتیجه رسیدهاند
که گذاردن نقطۀ پایان بر دمکراسی اسرائیل تنها راه ممکن جهت حفظ سیطرۀ واشنگتن بر
منطقه خواهد بود. در هر حال، تا آنجا که به حفظ سیطرۀ دولت «ویژه» و حزباللهی
یهودی مربوط میشود، حملۀ حماس به مناطق
مختلف اسرائیل، به قول روحالله خمینی
نوعی «نعمت الهی» به شمار میرود. همانطور که دیدیم، پس از آغاز این حملات، نتانیاهو که ماهها بود از کمربهپائین نفس میکشید، سریعاً عربدهاش به آسمان برخاست؛ کشور را در شرایط ویژه قرار داد؛ از تمامی تشکلهای سیاسی، برای «حفظ وحدت» جهت مقابله با تروریسم دعوت به
عمل آورد؛ و ... خلاصه حالا دیگر «مرد» میخواهیم در خیابانها
با حکومت خاخامهای وحشی که نمونۀ یهودیمسلک آیات عظام شیعی هستند، مخالفت شبانه روزی، اعتراض و تظاهرات و ... به راه بیاندازد! خوناش
مباح خواهد بود، چرا که به خون «شهدا» بیاحترامی کرده!
بله،
حداقل برای ما ایرانیان این نوع شرایط پوپولیستی مأنوس و آشناست. فراموش
نکردهایم که چگونه با لجن دینفروشی، زاهدنمائی
و مذهبیبازی کشورمان را به گندابه تبدیل کردند، و فاجعهای به بار آوردند که در واقع یکی از
سیاهترین ادوار تاریخمان به شمار میرود.
ولی این نوع «لجن» را استعمار غرب فقط در ایران به بازار نیاورده، همانطور که میبینیم در فلسطین و اسرائیل نیز از
همین نوع لجن دینی استفادههای بهینه صورت میگیرد. به طور مثال،
تشکلی که امروز حماس خوانده میشود،
شاخکی است از شبکۀ اخوانالمسلمین مصری،
و رهبر «معنوی» آن، شیخ یاسین از نورچشمان
آریل شارون، نخستوزیر تُپلمُپل سابق اسرائیل به شمار میرفته
است. همین شارون بود که زیر دست «شیخ» را
گرفت؛ او را از مصر به نوار غزه
آورد؛ اولین مسجد را نیز با هزینۀ دولت
اسرائیل برایاش ساخت؛ و ... اینهمه به دلیل آنکه تسط یانکیها بر شبکۀ
الفتح تضعیف شده بود، و احتمال چرخشآن به
سوی مسکو که آن روزها بلشویک بود، میتوانست
منافع بانکهای غرب را در خاورمیانۀ «نفتخیز» تهدید کند! اینچنین بود که حماس با حمایت اسرائیل و آمریکا
تبدیل شد به «قهرمان» مبارزه با آمریکا!
البته آمریکا در این جبهه تنها
نبود؛ طی سالهای دراز، حماس
این «مبارزه» میمون را با پول،
آذوقه، تسلیحات، کارشناسی، و ... که تحت عنوان حمایتهای انساندوستانه از دست قدرتهای
غربی دریافت میکرد ادامه داد. این بساط مهوع
دههها ادامه یافت، و حماس ضمن سرکوب
مخالفان استبداد، با دستودلبازی در میان
طرفداراناش پول پخش کرد؛ وانمود میکرد که مشکلات و مسائل اجتماعی را رتقوفتق
میکند؛ آذوقههائی که توسط قدرتهای
غربی به نوار غزه ارسال شد، تحویل گرفت؛ و ... خوب!
در شرایطی که نوار غزه از سال 2007 میلادی در محاصرۀ کامل قرار دارد، حماس
که سهل است، چنگیزخان هم با اینهمه
امکانات میتوانست وجیهالمله شود؛ حماس
هم محبوب شد!
اگر امروز شاهد عملیات محیرالعقول فرزند
اسلامگرای آمریکا در منطقه هستیم، نمیباید مسائل دیگر را نیز از نظر دور
داشت. به طور مثال، سرنوشت خط تجاریای که حداقل روی کاغذپارهها
قرار است هند را از طریق دریای عمان به عربستان،
اسرائیل، قبرس و یونان متصل کرده، جادۀ
ابریشم چین را به چالش کشاند، طی عملیات اخیر در اسرائیل در هالهای از ابهام
فروافتاده. میباید یادآور شویم، در دنیای سیاست استعماری، چاقو هرگز دستهاش را نخواهد برید! به عبارت سادهتر، جریانی همچون حماس که توسط یک قدرت استعماری
شکل گرفته، تا ابد نوکر همان قدرت
استعماری باقی میماند؛ تا حد مرگ نیز خدمتکار همان جریان است. حداقل
ما ایرانیان شاهد بودیم که با چه سهولتی آمریکائیها محمدرضا شاه را به تخت
نشاندند و از تخت سلطنت پائین کشیده،
آوارۀ کوچهوخیابان کردند. اگر کارگر
کارخانه را میخواستید اخراج کنید، به این
سادگی امکانپذیر نمیشد، که این حضرات شاه
را اخراج کردند! و شاید امروز فلسطینیها میباید هزینۀ خرجومخارجی
را با خون خود پرداخت کنند که غرب پیشتر به پای حماس ریخته، و اینک برخی قدرتهای جهانی میخواهند منافع
این «هزینههای کلان» را خودشان به جیب بزنند.
پس کمی از ماجراجوئیهای آمریکائیها بگوئیم.
طی سه دهۀ گذشته، تمامی ماجراجوئیهای آمریکا و متحداناش در سطح
جهان با شکست روبرو شده. تجربیات هولناک و
ناموفق افغانستان، عراق و سوریه در برابر
چشمانمان نشسته. و طی این مدت شاهد
بودیم که هر گاه کاخسفید با بحران روبرو شد،
جهت خروج از آن بلافاصله بحران جدیدی آفرید. به طور مثال،
عدم موفقیت در کنترل سازمان القائده و شعباتاش در افغانستان و
خاورمیانه، کار را به خیمهشببازی 11
سپتامبر در نیویورک کشاند؛ فروپاشی پروژههای
سازمان سیا در عراق، داعش را آفرید؛ ناکامی در کنترل دولت سوریه به جنگی خونین
منجر شد؛ و ... و چرا راه دور
برویم، در این راستا، جنگ «حماس ـ اسرائیل» هم میتواند ابزاری باشد
جهت بیرون کشیدن آمریکا از منجلابی که در اوکراین به آن گرفتار شده! چرا که
امروز مسلم شده که امکان «آبرومندانهای» جهت خروج از بحران نظامی اوکراین برای
آمریکا وجود نخواهد داشت.
درگیری نظامیای که سیاستهای ضدروسی
آمریکائیها در اوکراین به راه انداخت،
دقیقاً پس از فرار ارتش آمریکا از افغانستان به جنگ انجامید. در واقع،
جنگ اوکراین تابلوئی شد جهت به فراموشی
سپردن شکست 20 سال تلاش نظامی در افغانستان. فراموش
نکردهایم که در آغاز جنگ اوکراین، ایالاتمتحد
مدعی بود که با سیاستهای اقتصادی غرب،
روسیه به دوران عصرحجر باز خواهد گشت!
این رویا در عرصۀ واقعیت تحقق نیافت؛ برخلاف رجزهای رسانهای، امروز
آمریکا و اروپای غربی هستند که پای در بحران اقتصادی گذاردهاند. و اگر به این بحرانها مشکلات مالیای را که
نزدیکتر شدن عربستان به اسرائیل در پی خواهد آورد اضافه کنیم، به صراحت میبینیم که هر گونه آرامش نظامی در
خاورمیانه میتواند همه ساله صدها میلیارد دلار به صنایع نظامی آمریکا لطمه وارد
آورد.
نمایندگان کنگره و سنای آمریکا با
سیاستهای بایدن درگیر شدهاند، و دیگر
بودجۀ نظامی اوکراین را تائید نمیکنند؛
افکار عمومی در غرب از ریخت و قیافۀ آشفته، ته ریش کثیف و زیرپیراهن چرکتاب زلنسکی و ژستهای
سینمائیاش در برابر دوربینها بیزار شدهاند. کوس
رسوائی هیئت دولتی که آمریکا در اوکراین به قدرت رسانده و متشکل از مشتی
فاشیست، دلال اسلحه و موادمخدر و
قاچاقچیان انسان است، بر سر هر کوی و برزن به صدا درآمده. اروپای
شرقی در هر گام از سیاستهای بایدن و کلاً آمریکا فاصلۀ بیشتری گرفته، برای حفظ روابط نزدیکتر با مسکو تلاش میکند، و ...
و این رشته سر دراز دارد. در نتیجه مشکل بتوان قاطعانه این گزینه را که
جنگ «حماس ـ اسرائیل» خیمهشببازی جدید آمریکا جهت خروج از بحران اوکراین است به
زیر سئوال برد.
در پایان شاید بهتر باشد کمی هم از
سرنوشت تلخ انسانهائی بگوئیم که سیاستبازیهای جهانی جان، مال، سلامت و عزیزانشان را اینچنین به خطر انداخته. از هزاران تن اسرائیلی و فلسطینیای که به قتل
رسیدهاند، و از میلیونها تن دیگر که در اضطراب، یأس و ناامیدی زندگی میکنند. از دولتهای فاسد و دستنشانده در منطقۀ مسلماننشین
خاورمیانه بگوئیم، که هر یک جهت انحراف
افکارعمومی از مشکلات داخلی، ناکارآئیها، فساد دستگاه اداری و قضائی و ... پرچم حمایت از «ملت فلسطین» هوا کردهاند؛ و از
اوباشی که دستهدسته برای تظاهرات به خیابانها میآورند! از همان دولتها بگوئیم که جهت گذاردن نقطۀ
پایان بر این تراژدی کوچکترین حرکتی نخواهند کرد. و فراموش نکنیم که در این نوع حکومتها، پروپاگاند سیاسی، ادعاهای دهانپرکن، ادعای مبارزات «خونین» با آمریکا و ... خود
جملگی ابزاری است جهت به ارزش گذاردن سیاستهای کاخسفید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر