از هم اکنون شکست غرب در نبرد اوکراین
علنی است. و علیرغم اظهارات وزارت دفاع
آمریکا مبنی بر ارسال سریع تانکهای آبرامز به جبهۀ اوکراین، فرار دیپلماتهای اوکراینی به کشورهای
«دوست»، گلایۀ ممتد وزارت دفاع اوکراین
از نبود تجهیزات کافی نظامی، و خصوصاً
درجا زدن «ضدحملۀ» ارتشهای 50 کشور پشت خط دفاعی ارتش روسیه به صراحت نشان میدهد
که سرنوشت جنگ مشخص شده است. تصور اینکه
چند فروند هواپیما و چند تانک آبرامز این سرنوشت را تغییر خواهد داد، کودکانه است.
لازم به یادآوری است که تانکهای کذا که سروصدای زیادی هم در اطرافشان به
راه انداختهاند، در جنگ با صدام حسین نیز
حضور داشتند و در آن زمان واشنگتن از روسیه قول گرفته بود تا تجهیزات ضدتانک به
عراق ندهد؛ به قولی، «جان Boys را به خطر نیندازد!»
حال باید پرسید، پس از گذشت بیش دو دهه، بویزهای اوکراینی با این آبرامزها میخواهند چه
شاهکاری بزنند؟ بله،
قضیه تمام شده، فقط میماند اینکه کدام کشور دست بالا را دارد؛ کدامین کشور بالاجبار دست به عقبنشینی میزند، و اینکه تا کجا عقب خواهد رفت.
ولی برخلاف بساط اوکراین، تکلیف دیگر
مسائل جهانی هنوز مشخص نشده. ایالاتمتحد،
به دنبال سفر بلینکن به نیجر در ماه مارس
سالجاری، تلاش داشت تا فرانسه را به دلیل ناکامیاش
در عقبراندن شبکۀ روسیه از معادن اورانیوم نیجر از اینکشور بیرون انداخته، خود سر «دخل» بنشیند و به قولی به دکان
اورانیوم مغرب زمین سروسامانی بدهد. از سوی
دیگر، همزمانی کودتای اخیر نیجر با فرمان
بایدن مبنی بر ممنوعیت بهرهبرداری از معادن اورانیوم ایالت آریزونا به گمانۀ
دخالت ایالاتمتحد در نیجر هر چه بیشتر دامن زد. ولی جابجائی قدرت به صورتی که یانکیها پیشبینی
کرده بودند صورت نگرفت، و آمریکا جهت بازیافت
نفوذی که به سرعت به نفع روسیه از دست میداد به شگردهای همیشگیاش متوسل شد. با نمونهبرداری از لاتبازیای که با اوباش و
آخوند و ساواک در سال 1357 در ایران به راه انداخته بود، از یکسو
لاتها را به خیابان ریخت و سفارت فرانسه را مورد تهاجم قرار داد، و از سوی
دیگر رعایای اروپائیاش مرتباً تهدید میکردند که اگر بساط به همین منوال پیش برود
اسلامگرایان تمامی شمال غرب آفریقا را اشغال خواهند کرد!
در ادامۀ این «کمدی» نخنما که مسلماً
سناریوی آن در یکی از استودیوهای هولیوود نوشته شده بود، همچون بساط ملابازی در ایران، واشنگتن سریعاً دولتی را که خود با کودتا سر کار
آورده بود، مورد تهاجم تبلیغاتی قرار داد. هر روز بیش از پیش امکان کنترل شرایط از دست میرفت، به همین دلیل واشنگتن روابطاش را با دولت
کودتا «شکرآب» جلوه میداد! ظاهراً با
استفاده از این «شکرآبنمائی» واشنگتن قصد دارد به افکارعمومی اطمینان دهد که آمریکا
هیچ ارتباطی با اوباش کودتاچی نداشته و ندارد!
ولی اینجا نیز همچون جبهۀ سوریه، اسرائیل، افغانستان و ... و خصوصاً اوکراین کار بیخ پیدا
کرد و حسابی خراب شد. واشنگتن که «قلقل» گوز در خزینه را با قلیانکشیدن
بغلدستی اشتباه گرفته بود، بجای تنباکوی
مرغوب گوز بوگندوئی نصیباش شد. اسلامگرایان، که قرار بود چون همیشه عصای دست عموسام
شوند، به دلیل فشارهای نظامی و سیاسی
روسیه در لانهها کُپ کرده، جرأت نکردند
سر بیرون بیاورند. و به این ترتیب، واشنگتن نه فقط شبکۀ کودتا، که کنترل سیاهی لشکری را که به کوچه و خیابان
هدایت کرده بود، به سرعت و به نفع روسیه از دست داد؛ دولت کودتا به ناچار به سوی مسکو منحرف شد!
آمریکائیها که با هارتوپورت فراوان
از به رسمیت شناختن دولت کودتا نیز سر باز زده بودند، با مشاهدۀ این صحنه حسابی دستپاچه شدند! و به همین دلیل، کارچاقکن
شناخته شدۀ کاخسفید، ویکتوریا نولاند جهت مذاکره با دولتی روانۀ نیجر
شد که آن را به رسمیت نمیشناخت، و همین
دولت آسمان کشور را نیز رسماً بر روی هر گونه پرواز بسته بود! این شرایط هم دولت کودتا را به سخره گرفت، هم ادعاهای وزارت امور خارجۀ یانکی را. خلاصه عمود
خیمهای که میبایست برای آمریکا علم شود بر سر واشنگتن فروریخت! نولاند
دست از پا درازتر به آمریکا بازگشت، و اینبار نوبت حضرت وزیر امور خارجۀ یانکی بود تا
در روزنامهها «قد» علم کند.
بلینکن، وزیر امور خارجۀ آمریکا رسماً اعلام داشت که
اگر نفوذ روسیه در نیجر گسترش یابد، مسکو
از عهدۀ سرکوب اسلامگرایان بر نخواهد آمد، و خصوصاً «حقوقبشر» در اینکشور به خطر خواهد
اوفتاد! البته این نوع سخنوریها از منظر دیپلماتیک نیازمند
«ترجمه» است. در شرایطی که همه میدانند و
به صراحت میبینند که افسار اسلامگرایان در سراسر جهان در ید کنترل حزب دمکرات
آمریکا قرار گرفته، بیانات بلینکن را میباید
در عمل نوعی تهدید مستقیم مسکو به شمار آورد: به این مضمون که، «اگر عقبنشینی نکنی لاتولوتها و آخوندها را
عین تهران، بغداد، کابل و اسلامآباد به جانت میاندازیم.» طبیعی است که در این شرایط «حقوق بشر» به حاشیه
رانده شود، و شبکۀ تبلیغاتی آمریکا خواهد
توانست شرایط نامساعد را نتیجۀ حضور سیاسی و نظامی روسیه در نیجر اعلام کند! خلاصه، برخورد آمریکا با مسئلۀ نیجر آنقدر خندهدار شد که
به قول معروف «خان هم فهمید»؛ پریگوژین،
آشپز سرشناس پوتین به سخره گفت: «چه
خوب! برای مذاکره با دولتی که به رسمیت
نمیشناسند به نیجر آمدهاند!»
البته شبکههای اطلاعرسانی در اروپا
از مدتها پیش به صور متفاوت مرتباً تکرار میکردند، «دلائلی در دست نیست که روسیه کودتا کرده
باشد، هر چند بهرۀ اصلی از این کودتا نصیب
مسکو خواهد شد!» ولی اینبار نوبت به شخص
بلینکن رسید تا دقیقاً همین بیانات را در شبکههای خبری تکرار نماید! حال جهانیان هاجوواج ماندهاند که اگر نه
روسیه کودتا کرده، نه آمریکا، پس کدام جادوگری در نیجر کودتا کرده؟! شاید هم عین 22 بهمن 57 در تهران، دستی الهی از آستین بیرون آمده، و چند لاتولوت و نظامی پارهپوره و پاپتی شبی
از شبها تصمیم گرفتند بجای رفتن سر قدم، کودتا و انقلاب به راه بیاندازند! البته میدانیم که دولتها و روزنامهها نوکرند؛ ولی ملتها همه خر نیستند؛ باید
اذعان داشت که حداقل گند کار آمریکا در نیجر حسابی درآمده!
لازم به یادآوری است که نزدیک به 18
درصد اورانیوم مورد نیاز کشور فرانسه از معادن نیجر تأمین میشود، و با در نظر گرفتن اینکه تتمۀ اورانیوم مورد
نیاز فرانسه نیز از کشورهای آسیای مرکزی و تحت نظارت روسیه به دست شرکت فرانسوی اورودیف
میرسد، متوجه خواهیم شد که رابطۀ
«سازندۀ» پاریس با نیجر تا چه حد حیاتی بوده است! خلاصه در
عمل، کنترل اورانیوم اروپا تماماً به دست روسیه
اوفتاده؛ عموسام هم دست به هر کاری زد فایده نکرد و صحنه
را باخت! با آنچه امروز در نیجر میگذرد، و
خصوصا به دلیل شرایط پیچیدۀ قارۀ آفریقا،
چشمانداز درگیریهای نظامی در آیندۀ نزدیک در غرب، شرق و حتی شمال این قاره آنقدرها به دور از
انتظار نخواهد بود. آمریکا و متحداناش قادر نیستند از چپاول منابع
طبیعی این قاره دست بشویند، و از سوی دیگر هژمونی «چین ـ روسیه» در دیگر
مناطق جهان ایجاب میکند تا فعالیت محافل اقتصادی غرب در این قاره به صورت چشمگیری
کاهش یابد. حال از آفریقا خارج شده پای به
کشور گلوبلبل خودمان میگذاریم.
همانطور که خوانندگان استحضار
دارند، در درون مرزهای حاکمیت شیعۀ اثنیعشری
جدیداً به قول مشقاسم خبرها جملگی «ناموسی» شده! بساط بُکنبُکن به راه اوفتاده! از
مُدرس قرآن تا مُحقق دانشگاه، از کودک خردسال
تا پیر خردمند همگی به یکدیگر بندند؛ به
قولی «کام میستانند!» در این هیهات، بعضیها حتی باجناقشان را هم به کار گرفتهاند!
خلاصه شیعیان به تقلید از پیشوایانشان
لاپوشانی و پنهانکاری و ... را دیگر کنار گذاشتهاند. دیری نخواهد گذشت که رهبر انقلاب اسلامی به پیروی
از بیبی گوزک قدیرخم، حاج سعید طوسی را سر دست بلند کرده، رسماً
اعلام دارد، «هر که را باشم مناش مولا و
دوست، سعید جون هم مولای اوست!» مسلماً در پی این عملیات حسینوار، در وقوقیههای جمعه نیز اعلام خواهند
کرد، «زن بر مسلمان حرام است!»
پس از چنین «فتوائی» مرد میخواهیم که
پای به کشور گلوبلبل بگذارد. اگر کسی
چنین جسارتی کرد ...ونش پای خودش است! سپاه اسلام به خشتک و شلوار وی حملهور خواهد شد؛
اگر هم موفق نشد، شلوار
خودش را پائین میکشد. که در آیات مطهره
آمده، «اگر او مقاومت کرد، شما پائین بکشید!»
بله، در شرایطی که ملت خداجو لحظهای از «معضل» حجاب
و عفاف و خصوصاً «زیست عفیفانه» و بقیۀ قضایا غافل نمانده، روابط «اجتماعی»
رایج و واقعی در کشورمان تا مغز استخوان به کثافت، فساداداری و هزار جنایت آلوده شده است. البته
از منظر تاریخی، بساط بُکنبُکن، و حتی «به زوربُکن» بر این سرزمین «رسم حاکم» بوده.
مثلاً زمانیکه عرب و مغول و ترک و تاتار و
غیره به شهرهایمان حملهور میشدند، برای
صغراخانم و سکینهسلطان عطر نیناریچی کادو نمیآوردند! و ما ایرانیان از آنجا که به سنتهای تاریخی و
بومی خود همیشه وفادار باقی ماندهایم، تمامی
تلاش خود را مبذول داشتیم تا کشورمان همچنان تحت اشغال قومی وحشی و درنده قرار
داشته باشد؛ قومی به نام «شیعیان!» که فرقهای است از هزاران فِرق اسلام با چند
زیارتنامه، تعدادی فرهنگنامه پیرامون
نجاست، کونشوئی، جماع، لواط و ... و خصوصاً دفتری مملو از اوراد! این گنجینه
متعفن را «مقدسات» تشیع میخوانند!
این جماعت با سرکوب و تزویر، و از طریق تحقیر ملت و علم کردن ادعاهای پوچو
توخالی بیش از چهار دهه است که از گردۀ صغیر و کبیر در این سرزمین تسمه کشیدهاند.
و امروز به دلیل هراس از خیزش ملت و وحشت
از عقوبتی که در صورت قیام ملی به آن دچار خواهند شد، هر از گاه چند سر پرستوی نخنمارا «نیمه حجاب»
به خیابانها میفرستند؛ چند مغازه هم
درها را به روی «مهرویان» ولیفقیه میگشایند و ... و خلاصه بر سر این بساط هیاهو
به راه میاندازند. چنان کتککاری،
دعوا، بگیروببند، محاکمه،
و ... به راه میافتد که گویا در سرزمینی که صدها هزار انسان شبانگاه گرسنه
سر بر بالین میگذارند، ایران و ایرانی مسئلهای
جز همین «حجاب و عفاف و کرامت» و مزخرفاتی از این دست ندارد!
از شما چه پنهان بسیاری هم به تدریج
بساط کذا باورشان شده؛ بکلی فراموش کردهاند
که بیش از چهار دهه است با این مسخرگیها سرشان را شیره مالیدهاند. ولی این
روزها دیگر با علنی شدن «برخی زوایا» از زندگی واقعی مقامات و شخصیتهای شیعۀ اثنیعشری، دم خروس یواش یواش از زیر بعضی عباها بیرون زده؛
صحنهسازی، عفافبازی،
مقاومتهای «مردمی» و مخالفتهای «مردمی» و ... به تدریج ابعاد واقعی و
سیاسیاش نمایان شده. دیگر همه فهمیدهاند چرا بعضیها بدون حجاب
بیرون میآیند، دادوفریاد به راه میاندازند و روزنامه و مجلات
برایشان مقاله چاپ میکنند، و چرا همین
حکومت دیگران را به بهانۀ «بدحجابی» دستگیر کرده و به قتل میرساند!
خلاصه نه فقط کار ملک و ملت که کار
دنیای غرب به اینجائی کشیده که میبینیم، و بیدلیل نیست که محفل بیلدربرگ هلندی یک مرد
زننما را به عنوان ملکۀ زیبائی معرفی کرده! دیری نخواهد گذشت که حاج ثقتی، جوان
نمونۀ گیلان را هم حکومت ملایان به عنوان ملکۀ زیبائی شیعیان به مسابقات بینالمللی
اعزام کند. و فقط خدا میداند که ایشان به
حول و قوۀ الهی در صحنه رقابتها چه آتشی خواهند سوزاند. بله، در
اسلام همه چیز هست، ولی «زن بر مسلمان
حرام است»، بعدها خواهند گفت «مرد هم بر زن
حرام است!» ای شیعیان! آسوده بخوابید که مأبونان در رأس امورند؛ اگر بیخانمان
و گرسنهاید، بیلدربرگ فتوی خواهد داد، «گرسنگی، همجنسنوازی،
زندگی ضداجتماعی و ... و خصوصاً تفکیک جنسیتی طریقت تشیع حسینی است!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر