۹/۱۳/۱۴۰۱

گشتی که از «همانجا» آمد!

 

 

آخرالامر،  پس از هفته‌ها درگیری خیابانی که منجر به قتل و ضرب‌وشتم گروه کثیری از هموطنان‌مان توسط اوباش مسلح دولتی شد،   ملایان از خواب خوش «امت‌پروری» و اُم‌القراءشان بیدار شده،  با یک تصمیم نمایشی دکان مهوعی را که تحت عنوان «گشت ارشاد» افتتاح کرده بودند تعطیل نمودند!  دادستان کل حکومت ملایان در ارتباط با تعطیلی دکان کذا،  اظهار داشته که گشت ارشاد ارتباطی با قوۀ قضائیه نداشته است:  

 

«دادستان کل کشور روز شنبه در خصوص توقف فعالیت گشت ارشاد گفت،  فعالیت این گشت ربطی به قوۀ قضائیه نداشت و از همان‌جائی که در گذشته تاسیس شده بود، از همان‌جا نیز تعطیل شد.»

منبع رادیوفردا،  4 دسامبر 2022

 

ولی این «اظهارات» فقط عمق جفنگ‌بافی،  بی‌مسئولیتی،  باباشمل‌بازی و دریدگی اوباش حکومت ملائی را بر ملا کرده است.  چرا که قانوناً این گشت نمی‌تواند با قوۀ قضائیه بی‌ارتباط باشد؛   مأموران گشت ارشاد تحت عنوان «ضابطین» قوۀ قضائیه «خدمت» کرده‌اند!   در نتیجه،   قوۀ قضائیه بر عملکردشان مهر تأئید می‌گذارده است!   نهایت امر به جناب دادستان کل ملایان یادآوری کنیم،   افرادی که با سلاح دولتی،  یونیفورم رسمی،  خودروی سازمانی و ... اقدام به دستگیری افراد در سطح شهر می‌کنند،  نه فقط مسئولیت اعمال‌شان بر عهدۀ قوۀ قضائیه است،  که با صلاحدید همین قوه دست به چنین اعمالی زده‌اند.  در غیراینصورت قوۀ قضائیه وظیفه داشته عاملان گشت کذا را به جرم اقدام علیه آرامش و امنیت اجتماعی به محکمه آورده و مجازات کند!  در صورتیکه قوۀ قضائیه طی دوران موجودیت گشت ارشاد هیچگاه به عملیات اینان اعتراضی نکرده است!    

 

ولی پرت‌وپلاگوئی این ملای زیردم‌دریده نمی‌باید ما را آنقدرها متعجب کند.  چرا که جملۀ «از همان‌جائی که در گذشته تأسیس شده بود» به صراحت نشان می‌دهد که دیگر در باغ‌وحش «ناجمهور» اسلامی احدی نمی‌خواهد اصل‌ونسب «گشت» کذا را مطرح کرده،  مسئولیت عملیات‌ این نهاد سرکوب و جنایت را به دوش حکومت بنشاند.   بله،  در رژیم‌هائی از قبیل حکومت ملایان زمانی که گند کار در می‌آید،   تمامی اوباشی که با هزاران دوزوکلک به پاچۀ قدرت چسبیده‌اند تلاش دارند به هر ترتیب از منبع «افتضاح» دور شوند.  خلاصه،  اگر دست این اراذل باز باشد،   فردا خواهند گفت،  «تشکیل گشت ارشاد توطئۀ آمریکا بوده است!»  یا اینکه،   «گشت ارشاد به توصیۀ پوتین ایجاد شد!»   ولی در اینجا یک سئوال مطرح می‌شود و آن اینکه فلسفۀ وجودی این «گشت» چه بوده،  و آیا تعطیلی‌اش جهت پاسخگوئی به بحرانی که دهه‌هاست کشور را درنوردیده کفایت می‌کند؟   پاسخ نیز روشن است،  فلسفۀ وجودی این «گشت» را می‌باید در تبلیغات زهرآگینی جستجو کرد که ملایان بر علیه مخالفان داخلی‌شان به راه انداختند،   و مسلماً صرف تعطیلی گشت ارشاد پاسخ مساعدی به خیزش اخیر ایرانیان نمی‌تواند تلقی شود.

 

ولی اگر این تشکل مفتضح،   امروز «از همان‌جائی که تأسیس شده بود» تعطیل شده،  این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که مسئولیت سرکوب اجتماعی و فرهنگی،  زن‌ستیزی و خصوصاً اشغال فضای اجتماعی که از سوی این تشکیلات اعمال شده بر گردن وزرای کشور،  دادگستری،  و خصوصاً قضات «محترم» دادگاه‌ها و دادستانی سنگینی می‌کند.  ملاجماعت نمی‌تواند با جفنگ‌بافی و لات‌بازی مسئولیت‌اش را در این میانه لوث کند.  و خلاصه بگوئیم،   ملایان اینبار نیز همچون میعادهای دیگر،  «گز نکرده جر داده‌اند!»  اینان ملت را کودن انگاشته،  می‌خواهند بنیانگزاران،  حامیان،  مشوقان و خصوصاً تأمین‌کنندگان بودجۀ این دفتر و دستک ضدانسانی را از زیر ضربه ملت ایران خارج کنند.   ولی فراموش نکنند که زمان پاسخگوئی فرارسیده،   دیگر نمی‌توان با ماست‌مالی افتضاحات از مسئولیت‌ها گریخت.   

 

اگر تأسیس «گشت ارشاد» به دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد باز می‌گردد،  فلسفۀ وجودی سرکوب خیابانی زنان و جوانان به هیچ عنوان از دورۀ احمدی‌نژاد آغاز نشده بود. امروز جهت توجیه «اهداف والای» انقلاب تلاش‌های زیادی صورت می‌گیرد؛   از توده‌ای گرفته تا اصلاح‌طلب،  و از مجاهد تا فدائی و ملی‌مذهبی،  حتی نزد سلطنت‌طلبان نیز کسانی را می‌توان یافت که برای‌مان از این «اهداف والا» قصه بگویند.  ولی از روزی که ارتش شاهنشاهی به فرمان آمریکا «انقلاب» را عملی کرد؛‌  سرنیزه‌اش را در خدمت ملا گذارد،  و سینۀ ملت ایران را هدف گرفت،  تا هم امروز سرکوب زن در دستور کار این به اصطلاح «انقلاب» بوده است.  

 

و دقیقاً در همین راستاست که برخی محافل و مقامات،  دریدگی را به آنجا رسانده‌اند که تأسیس «گشت ارشاد» را تلاشی «مثبت» و انسانی جهت جلوگیری از درگیری‌های اجتماعی قلمداد ‌می‌کنند؛  حق هم دارند!   زمانی که ملایان از خروس‌خوانان تا بوق‌سگ مشتی اوباش را در مساجد شستشوی مغزی داده،  به آنان «می‌آموزند» که بی‌حجابی و حتی بدحجابی ابزار دست آمریکاست که می‌خواهد از طریق گسترش فحشاء و همجنس‌گرائی و لااُبالی‌گری و ... فداکاری‌های امام حسین و خون شهدا را بین ببرد،   می‌توان انتظار داشت که چند فعلۀ کله‌پوک به این صرافت بیافتند که جهت حفظ امام حسین‌شان می‌باید به محض مشاهدۀ یک زن با چاقو و قمه به وی حمله‌ور شوند.   باشد تا هم از امام حسین دفاع ‌کرده باشند،  هم با آمریکا بجنگند،  و هم به این وسیله امیال و شهوات واپس‌زده‌شان را که نمی‌توانند از طریق رابطۀ انسانی ارضاء نمایند با خشونت در قبال زن،   در ذهنیت بیمارشان ارضاء کرده باشند.  خلاصه،  ترفند «حجاب‌بازی» برای حکومت ملائی حکم سنگی را داشت که به قولی با آن چند گنجشک شکار می‌کنند!

 

قدما می‌گفتند،  «گاه یک دیوانه سنگی به چاه می‌اندازد که هزار عاقل از بیرون آوردنش عاجزند!»   و قضیۀ «حجاب» دقیقاً مصداق همین مثل شده است.  آن روز که خمینی احمق رسماً اعلام کرد که «بانوان با حجاب اسلامی به ادارات بروند!»  شاید خودش هم نفهمید که چه شکری خورده؛   نفهمید که چگونه از این طریق جامعه را به تنش و درگیری کشانده؛   موجودیت رژیم «ایده‌آل‌اش» را به مخاطره انداخته؛  دست چندین دولت خارجی را جهت زمینه‌سازی برای درگیری‌های اجتماعی باز کرده،   و عملاً نظارت و کنترل دولت بر جامعه را از میان برداشته و ...  و خلاصه وقتی یک روان‌پریش از طریق برنامه‌های بی‌بی‌سی تبدیل به رهبر انقلاب می‌شود،   دیگر مملکت در اختیار ملت نیست؛  در اختیار بی‌بی‌سی است!         

 

باری به محض عرعر امام امت،   پاچه‌خوارها و دست‌بوس‌ها آناً به صف شدند!  جملۀ کذا از زبان خمینی کافی بود تا هر اوباش،  پاسدار،  بسیجی‌ و آشغال‌کله‌ای به خود اجازه دهد در سطح شهر و روستا،  حتی در کوه و کمر و پیست‌اسکی،  «بانوان» را ارشاد کند!  نتیجتاً ایجاد مزاحمت دائم برای زنان در جامعه زمینه‌ساز درگیری شد،‌   و در این راستا امنیت اجتماعی نیز به خطر اوفتاد!  بله،  حضرت امام،   نهایت امر با این اسلام‌پناهی‌ دسته‌‌گل خوبی به دست دولت منصوب خودشان داده بودند!    در دنبالۀ همین لات‌بازی‌ها بود که نوچۀ سابق ساواک در دانشگاه ملی،  مهندس میرحسین موسوی و کشتزار نامحترم‌اش رسماً قانون حجاب اجباری را در مجلس به تصویب رساندند تا به خیال خودشان کار را یک‌سره کرده،   بر تنش‌های اجتماعی نقطۀ پایان گذارده باشند!   ولی این حماقت کار را خراب‌تر کرد.  مسئلۀ زن‌ستیزی و سرکوب جوانان دیگر ارشاد نبود؛  «اعمال قانون» بود!   قانونی که به هیچ عنوان زمینۀ اجرائی نداشت؛   مورد تأئید ملت نبود،   و فقط نیروهای انتظامی،  پاسدارها و دفاتر حفاظت وزارت‌خانه‌ها و ... را به صورت روزمره با ملت درگیر می‌کرد!  این چنین بود که زیر پای حکومت ملایان هم جارو می‌‌شد!

 

در همین راستا،  در دوران احمدی‌نژاد،   فکربکری به ذهن منجمد حضرت ریاست‌جمهوری خطور کرد:  تشکیل «گشت ارشاد!»  پایه‌ریزی یک گشت «تخصصی» که کارش منحصر باشد به بررسی چادر چاقچور و تنبان و شلیتۀ اُناث!   ولی آن‌ها که می‌خواستند با اینکار جامعه را از بحران بیرون ‌بکشند،   مسلماً امروز را به خواب هم نمی‌دیدند.  خلاصه بگوئیم،  این حضرات فراموش کرده‌اند که جامعه در تحول و تحرک است،  و با قانون‌نویسی و پاسدارکشی و لات‌بازی نمی‌توان یک رژیم بدبخت و منجمد را از بحران محتوم‌اش بیرون کشید!   صورت‌بندی روشن‌تر از آن است که نیازمند توضیح باشد،   رژیم از تحولات جا ‌مانده؛  جامعه از رژیم عبور کرده،   و این است وضعیت امروز کشور.    

 

حال حکومت ملایان با اعلام انحلال تشکیلات «گشت ارشاد» دنده‌عقب زده،   به امید این که بحران اجتماعی را از این طریق تحت کنترل در آورد؛   زهی خیال باطل!  خیزش ملت ایران در هیچ مقطعی خواستار انحلال «گشت ارشاد» نبود.   ملت خواهان نابودی رژیم اسلامی،‌  الغاء قانون اساسی ولایت‌فقیه،  و خروج ملاجماعت از مقامات سیاسی،  اجتماعی،‌  هنری،  و ... و برقراری حکومتی برخاسته از مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر است.  این رژیم مفلوک و کودن ملائی است که در ذهن علیل‌اش می‌پندارد ملت خواهان انحلال گشت ارشاد شده!   ولی اگر گذر پوست به دباغ‌خانه است،  گذر استبداد سیاسی نیز همیشه به ندانم‌کاری‌هائی است که فقط سرنگونی‌اش را تسریع می‌کند.   

 

اگر فراموش نکرده باشیم،   روزی که ملایان چراغ سبز واشنگتن را برای فروپاشاندن رژیم شاهنشاهی دریافت کردند،   شریف امامی،‌  نخست‌وزیر «بحران» آناً اعلام کرد که کلیۀ قمارخانه‌ها تعطیل خواهد شد!   ولی در آن روزها،   احدی به یاد ندارد که درگیری‌های خیابانی جهت تعطیلی قمارخانه‌ها به راه افتاده باشد.  این حکومت واماندۀ آریامهری بود که به خیال خود می‌خواست «قشو را در خواب پشم عوام بکشد!»   امروز نیز دقیقاً مسئله همان شده؛  حکومت درمانده می‌خواهد با اعزام پیک به بلوچستان،  فرستادن رئیس‌جمهورش به کردستان،  دست‌بوسی و خوشرقصی برای روسیه و چین،  و ... و خصوصاً انحلال «گشت ارشاد» جان سالم از مهلکه به در برد،  ولی چنین حکومت‌هائی متزلزل‌تر از آنند که با رفرم‌های مقطعی جان سالم به در ببرند. 

 

بررسی مسائل کردستان و بلوچستان و ژئوپولیتیک منطقه‌ در ارتباط با روسیه و چین را هر چند حائز اهمیت،   به فرصت دیگری موکول می‌کنیم،   چرا که بررسی چند و چون مسائل مبتلا به انحلال «گشت‌ ارشاد» جهت دریافت پیچیدگی قضیه کفایت خواهد کرد.  حکومت ملائی اگر می‌خواست از بحران‌های اجتماعی جان سالم به در برد،  می‌بایست از آغاز کار این اصل را می‌پذیرفت که جامعه موجودیتی متحول است و نمی‌توان با مشتی پاسدار سدی در راه تحولات اجتماعی به وجود آورد.   ملایان از ‌آنجا که خود چشم بسته اصول و فروع دین را قبول کرده‌اند،  بر این باورند که با وعظ و خطابه‌ و امر و نهی و ارشاد و خصوصاً ترساندن عوام‌الناس از آتش جهنم و جفنگیاتی از این قبیل،  تحولات اجتماعی را نیز در آیندۀ کشور در مسیر آراء و اوهام خود تنظیم خواهند کرد!   در شرایطی که بزرگ‌ترین تینک‌تنک‌های جهان،   متشکل از ده‌ها جامعه‌شناس،  فیلسوف،  ریاضیدان و ... در بررسی تحولات اجتماعی و ترسیم خط‌سیر تحولات فکری جوامع بشری درمی‌مانند،   چگونه مشتی روانپریش در حوزه‌های علمیه به این توهم دچار شده‌اند که می‌توانند با روضه و زوزه و ارشاد و اعدام مخالفان یک کشور راتحت کنترل درآورده،  به تحرکات اجتماعی مسیر مطلوب بدهند؟  

 

پاسخ روشن است؛  ‌ حمایت بی‌قید و شرط غرب از حکومت آخوند در ایجاد این «توهم» نقش سازنده‌ای ایفا کرده است.   حتی پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز،  غرب همیشه بر این باور بود که با انداختن اسلام به جان روسیه،  و شعله‌ور کردن جنگ اسلام با ارتدوکسی ابزاری جهت گسترش نفوذ خود در منطقه در دست خواهد داشت!  ولی شاهد بودیم که جو بایدن عین حجت‌الاسلام‌های جمکران «دنده عقب» زد!   و سیاست عقب‌نشینی آمریکا از افغانستان به صراحت نشان داد که واشنگتن دیگر امیدی جهت به ثمر رساندن این سیاست که از دوران جیمی‌ کارتر اصل کلی در سیاست منطقه‌ای آمریکا بود،  ندارد.   به همین دلیل نیز درگیری‌های واشنگتن با روسیه امروز متوجه اروپای شرقی و خصوصاً کشور اوکراین شده. 

 

با عقب‌نشینی واشنگتن از افغانستان ملاها هم در ایران بی‌پدر شده‌اند!   دیگر سیاست‌های «محبت‌آمیز» یانکی برای‌شان معجزات به همراه نخواهد آورد.   کاخ پوشالی‌ای که طی نیم قرن با حمایت آمریکا از ترهات‌شان ساخته‌اند،   یک‌شبه بر سر خودشان فرو ریخته.  تلاش دارند با دنده‌عقب رفتن به خیال خود «کاری کنند کارستان!»  ولی مسلم است که بحران اجتماعی در ایران علیرغم ژست‌های «خیرخواهانۀ» ملایان ادامه خواهد داشت،  چرا که عقب‌نشینی چنین رژیم‌هائی از مواضع استعماری‌شان به هیچ عنوان مخالف را به موافق تبدیل نمی‌‌کند،   زمینه‌ساز درگیری‌هائی از نوع جدید می‌شود؛  پایگاه‌ «خودی‌ها» را متزلزل می‌نماید؛  سیاست‌های مختلف جهانی را در کشور فعال‌تر می‌کند و ...  این اصل کلی در تمامی رژیم‌هائی از این دست صادق است.  این نوع رژیم‌ها زمانی موجودیت‌شان تضمین  می‌شود که قادر به «پیشروی» باشند،  ولی آن زمان که سوءسیاست،  خودفروختگی و بی‌لیاقتی چنان کرده که تمامی مسیرهای پیش‌روی مسدود شده،   عقب‌نشینی حکم میخی را دارد که رژیم بر تابوت خود می‌کوبد. 

 

 

 

 

       

 

 

 

   

 


هیچ نظری موجود نیست: