۱/۳۰/۱۳۹۷

دولت دیزلی!



طی ماه‌های اخیر تحولات قابل توجهی صورت گرفت که مسلماً مهم‌ترین‌شان نمایشات نظامی ایالات‌متحد در سوریه بود.   با این وجود،   فضای ملتهب سیاست ایران،   که در ارتباطی غیرقابل انکار با «نمایشات نظامی» آمریکا است،   نمی‌تواند آنقدرها بی‌اهمیت تلقی شود؛  اوج‌گیری نرخ ارز،  متوقف شدن عملی سفر ایرانیان به خارج از کشور،   و خصوصاً تشدید اعتراضات عمومی که به صورت پراکنده در سطح کشور به راه می‌افتد،   مسائلی است که می‌باید در ارتباط با همان «نمایشات نظامی» مورد بررسی قرار گیرد.  پس نخست برویم به سراغ «نمایشات نظامی» دونالد ترامپ.

همانطور که شاهد بودیم،  اخیراً دونالد ترامپ،   با توسل به یک سری حملات موشکی که عموماً رسانه‌ای و فاقد اهمیت نظامی تلقی می‌شود،   بار دیگر در سوریه دست به ابراز وجود زده.   در اینکه این عملیات عموماً با تأئید ضمنی و عملی مسکو صورت گرفته،  جای تردید نیست.   با اینهمه تأئیدات ضمنی مسکو نمی‌تواند اهمیت استراتژیک موضع‌گیری‌های ایالات‌متحد را مخدوش کند.  دونالد ترامپ بخوبی می‌داند که در آینده‌ای نه چندان دور ارتش آمریکا و کارشناسان امنیتی و نظامی‌اش می‌باید سوریه،  عراق و کردستان را ترک کرده،  زمینة خروج از مصر و اردن را نیز مورد بررسی قرار دهند.    از هم‌اکنون،   تمامی تلاش‌های کاخ‌سفید بر این متمرکز شده تا از یک‌سو،‌  این عقب‌نشینی را،   هم بر شرکاء‌ استراتژیک‌اش یعنی فرانسه و انگلستان که بیش از واشنگتن به خاورمیانه وابسته‌اند تحمیل نماید،   و هم به مسکو تفهیم کند که این عقب‌نشینی شامل عربستان و شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس نخواهد شد!   البته در حال حاضر نمی‌توان در مورد چندوچون این عقب‌نشینی‌ و گستره‌اش گمانه‌ای ارائه داد.   با این وجود،  در مجموع ‌باید اذعان داشت که حداقل تا به امروز روسیه به الزامات واشنگتن،  به مراتب بیش از نیازهای اروپای غربی «احترام» ‌گذارده،   و دقیقاً به همین دلیل نیز اخیراً شاهد غوغا و هیاهوی لندن پیرامون حملة شیمیائی به سرگئی اسکریپال،  و دنباله‌روی تعجب‌آور پاریس از انگلستان پیرامون این هیاهوی سیاسی بودیم. 

از سوی دیگر،  رزمایش‌های ترامپ نیز در مورد آنچه «خروج از برجام» عنوان می‌شود دقیقاً در ارتباط با عقب‌نشینی‌های اجباری واشنگتن از منطقه می‌باید تحلیل گردد.  واشنگتن بخوبی می‌داند،   تا زمانیکه اقتصاد،  امور مالی،  و خصوصاً دستگاه نظامی و امنیتی حکومت در ایران تحت نظارت سازمان آتلانتیک شمالی اداره می‌شود،   مسکو در روابط جهانی به واشنگتن روی خوش نشان نخواهد داد.   بارها گفته‌ایم، ‌  کشورهای ایران و ترکیه،  پس از شکل‌گیری استراتژی‌های نوین پساشوروی عمق استراتژیک مسکو به شمار می‌روند و اگر آمریکا بخواهد با روسیه هماهنگی استراتژیک در سطح جهانی برقرار کند،   هرگز نخواهد توانست دنباله‌رو سیاست استعماری‌ای باشد که پس از جنگ اول جهانی توسط انگلستان و سپس آمریکا در ایران و ترکیه به راه افتاده.  در حال حاضر،   اینکه مسکو با توسل به چه ابزاری واشنگتن را از مهم‌ترین «لانه‌های» استراتژیک‌اش در جنوب آسیا محروم خواهد کرد موضوع این وبلاگ نیست،‌   ولی در مورد ایران و ترکیه به صراحت می‌بینیم که فشارهای مسکو «نتایجی» به همراه آورده.          

نخست بازتاب این «فشارها» را در ترکیه بشکافیم.   دیدیم که رجب اردوغان،  رئیس‌جمهور از آب‌گذشتة سازمان ناتو،  که قرار بود توسط ارتش کودتاچی در خیابان‌ها تکه‌تکه شود،  در مسند ریاست‌جمهوری باقی ماند!  در عمل،  مسکو رجب اردوغان،   مهرة سوختة انگلستان را  در قدرت نگاه داشت تا بتواند از طریق وی عملیات گستردة ضدانگلیسی در مناطق کردنشین را عملی کند.   امروز ارتش سازمان ناتو،   یا هر آنچه از این ارتش در ترکیه هنوز بجای مانده،  تحت عنوان مبارزه با تروریسم دست به خنثی کردن سیاست‌های انگلستان و شرکاء اروپائی‌اش در منطقة کردستان عراق و سوریه زده.   و مسلماً این عملیات تا پایان کار تجزیه‌طلبان کُرد ادامه خواهد یافت.    از سوی دیگر،   اعلام غیرمنتظرة‌ برگزاری انتخابات پیش‌رس توسط اردوغان می‌تواند به این معنا باشد که یا وی کارش را «تمام» کرده،  و  می‌باید سکان را به دست دولتی «لائیک» بسپارد،  یا اینکه آمریکا جهت تأمین سیاست‌های مورد نظرش در منطقه نیاز به «وقت‌اضافه» دارد.   در هر حال،   شکل‌و ترکیب مجلس آیندة ترکیه به صراحت نشان خواهد داد که کدامین گزینه قابل بررسی است.   حال در سایة تغییرات کلان استراتژیک منطقة خاورمیانه چه بهتر که نگاهی به جمکرانی‌ها نیز بیاندازیم.   

همانطور که شاهدیم،  دولت حسن روحانی،   ناکام از همراهی با همکاران داخلی و خارجی‌ ملایان،  به صورتی پایه‌ای با مسائل داخلی و منطقه‌ای به شدت درگیر شده.   خلاصه بگوئیم،   اگر ملاممد خاتمی با صحنه‌سازی ‌توانست اصلاح‌طلبی فرضی‌اش را به نفع اصولگرائی «مصادره» کند،   و اگر پس از وی احمدی‌نژاد طی 8 سالی که به عنوان رئیس‌جمهور «اصولگرا» ترک‌تازی می‌کرد،  ‌توانست به صورت زیرجلکی زمینه‌ساز توجیه گفتمان الکن گروه‌های «اصلاح‌طلب» بشود؛   حسن روحانی به هیچ عنوان از چنین امکاناتی برخوردار نیست.   او نه می‌تواند با پیش انداختن اصلاح‌طلبان،   اصولگرایان را مسئول شکست‌های‌اش جا زده،  برای مهره‌های مورد نظرش کسب «وجاهت» سیاسی کند،   و نه می‌تواند تحت عنوان «اعتراض مال‌باختگان»،  جماعت چادرسیای مشهدی را در مقام سیاهی‌لشکر آخوند و پاسدار به خیابان‌ها بکشاند.  دیدیم که این عملیات را صورت داد،  ولی در هر دو زمینه شکست خورد. 

بله،  در چارچوب همین غوغاسازی‌ها،  حسن روحانی پست شهرداری تهران را به یکی از فاسدترین مهره‌های اصلاح‌طلب خود داد،  تا از اینکار بهره‌برداری سیاسی به نفع اصولگرایان صورت دهد.   به این معنا که با مهندسی کارشکنی‌های ظاهری در امور محمدعلی نجفی،   هم وجاهت سیاسی برای اصلاح‌طلبی تأمین نماید و هم به عوام نشان دهد که «تصمیم‌گیرنده» اصلی و قدرتمند همان اصولگرایان‌اند!  خلاصه بگوئیم،   دقیقاً همان سناریوی کثیفی را به روی صحنه برد که ملاممد خاتمی پیش از وی به اجرا گذارده بود.  ولی همان نتیجه را نگرفت؛   وضعیت نجفی پا در هوا باقی مانده.   اینفرد که سال‌ها با حفظ سمت وزارت در کابینة میرحسین موسوی،  به هزینة‌ ملت ایران در سانفرانسیسکو لنگر انداخته و به تحصیلات عالیه مشغول بود،  ‌ اینک هم شهردار است،   و هم مستعفی!  

از سوی دیگر،  همین حسن روحانی را می‌بینیم که با باز گذاردن دست نیروهای انتظامی و امنیتی،   به شهروندان و خصوصاً زنان در سطح شهر حمله‌ور می‌شود،   باز هم به این امید واهی که ملت را بترساند.   ایرانیان را از اصولگرایان بترساند،   و به اصلاح‌طلبان امیدوار کند!  ولی اینجا را نیز کورخوانده؛   نه تنها پیامی که پس از طرح عملیات دی‌ماه به وی و دولت وی داده شد روشن بود،   که امروز نیز فضای اجتماعی نه بر علیه این و یا آن محفل که بر علیه تمامیت حکومت اسلامی ملتهب شده.   به همین دلیل در رابطه با تهاجم گشت ارشاد به یک زن جوان،  عوامل حکومت برای توجیه وحشی‌گری‌های‌شان دست به دامن «تحقیقات» شده‌اند:

«سخنگوی نیروی انتظامی: چنین رفتارهائی را تأیید نمی[کنیم] بازرسی پلیس تهران در حال بررسی موضوع است.»
منبع:  رادیوفردا،  31 فروردین‌ماه،  1397

در چنین مناسبت‌هائی قدما می‌گفتند،  فلانی «گنده‌تر از دهن‌اش حرف زده!»   باید از سخنگوی نیروی به اصطلاح انتظامی پرسید کدام «رفتار» را تأئید نمی‌کنید؟  آنچه را تأئید نمی‌کنید که خودتان تحت عنوان «قوانین» بر ملت ایران تحمیل کرده‌اید؟   این سخنگو مگر ندیده  یا نمی‌داند که همین بساط،   و چه بسا به مراتب خشونت‌بارتر از آن به دفعات در کشور تکرار شده؟  چرا آن‌ موارد را «بررسی» نکرده‌اند،   که به فکر تحقیق در مورد این یکی افتاده‌اند؟   اشتباه نکنیم از زبان این مفتخورها که با چماق یانکی گردن‌شان را برای ملت ایران کلفت کرده‌اند،  سخن باارزشی نخواهیم شنید.   ولی فراتر از همة این بحث‌ها می‌باید به موضع دولت «حسن مفلوک» نگاهی بیاندازیم که تماشائی شده.   به استنباط ما تمامی این سناریو‌ها  ـ کشف‌حجاب‌ نمایشی،   درگیری در پارک‌ها،   رقص در برابر شهردار «مؤمن» و سوءاستفاده‌چی تهران،  و ... ـ  که طی چند ماه گذشته به اجرا درآمده جملگی توسط دولت حسن روحانی به راه می‌افتد.  و این همان روندی است که چهار دهه برای ولی‌فقیه مفتخور،  در رأس حکومت ملایان «زمان» خریده.   روندی بر محور بحران‌سازی و سرگرم کردن ملت ایران به خزعبل و مزخرف.  ولی زمانیکه خزعبل از حد می‌گذرد حتی خنگ‌ترین موجودات را نیز دیگر نمی‌توان با آن فریب داد.  خلاصه بگوئیم دوران فریب گذشته،  ‌ و نه صرفاً حسن مفلوک که کل حکومت اسلامی می‌باید پاسخگوی تبهکاری‌های‌اش باشد.    

و دقیقاً به همین دلیل است که دولت روحانی،   همچون موتور دیزل‌های جنگ دوم جهانی به «فِس‌فِس» و «پت‌پت» افتاده.  مهره‌های دولتی یکی پس از دیگری می‌سوزد:   شبکة «محیط‌زیستی‌ها» که با دلالی امثال عیسی کلانتری،   مشخصاً از فراسوی مرزها حمایت می‌شد «لو» می‌رود؛   دولت مجبور می‌شود در برابر دلالان ارز که شبکة فعال‌مایشاء حکومت اسلامی است بایستد و اموال‌شان را مصادره نماید؛   شهردار «انتخابی» تهران که می‌بایست راه بر اصولگرائی در پایتخت باز کند،   هم خودش بی‌اعتبار می‌شود و هم اصولگرایان؛   نهایت امر سپاه پاسداران،  ‌ در سخنرانی روحانی به مناسبت روز ارتش «توهین به سپاه» رویت کرده،  یک بیانیه می‌صدورد و ملت ایران را حامی خود معرفی می‌کند:  

«[سپاه پاسداران در این بیانیه] با نکوهش اقدامات و اظهارات وحدت‌شکن و تفرقه‌انگیز و قدرناشناسی برخی عناصر داخلی،  پایدارسازی امنیت ملی و نهادینه‌سازی قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را از پیامدهای پاسداری غیرمحافظه‌کارانه سپاه [...] تحت منویات فرماندهی معظم کل قوا و به پشتوانه حمایت ملت ایران دانست[...]»
منبع:  دویچه وله،   مورخ 19 آوریل 2018

بله اوباش پاسدار،   وعظ و خطابة‌ دیزل جنگ جهانی دوم را «تفرقه‌انگیز و وحدت‌شکن» ارزیابی کرده،  و از آن ابزاری جهت تأمین «تقدس» برای خود می‌سازد.  خلاصه بگوئیم،  بار دیگر دست‌های نابکار بساط جنگ زرگری لات و آخوند به راه انداخته‌اند!   ولی این سناریوی فرسوده و تکراری کارساز دولت «دیزلی» و حکومت مفلوک‌تر جمکران نخواهد شد. 

اگر به تمامی بحران‌های دست‌ساز دولت،   مسائل کلی کشور ـ  نارضایتی عمیق عمومی،  درگیری‌های قومی و منطقه‌ای،   تنش‌ها در محیط‌های کارگری و دانشجوئی و  ...  ـ  را نیز اضافه کنیم،  می‌باید اذعان داشت که برای نخستین بار الگوی «رهبر مخالف» و «رئیس‌جمهور مخالف‌خوان» که بر اساس آن لشکرکشی‌های خیابانی و اختلاف‌سازی‌های صوری و لات‌بازی به راه می‌افتاد و برای حکومت ولی‌فقیه چهار دهه زمان تأمین کرده بود به بن‌بست رسیده.  و با در نظر گرفتن وضعیت کلی منطقه،   مسلم بدانیم که روحانی نخواهد توانست با تکیه بر این بساط،   زمینه‌ساز درگیری و بحران‌،   و نهایت امر «بنی‌صدری» کردن خود و به قدرت رساندن پاسدارها شود.  در شرایط فعلی برای روحانی و اوباش پاسدار، ‌ راهی جز قبول تغییرات کلی در مسیر سیاست‌های جاری کشور باقی نمانده،   و امید لندن به استقرار یک استبداد نوین و یا سازمان دادن به یک کودتای نظامی در ایران بیش از پیش واهی می‌نماید.    




  



      


هیچ نظری موجود نیست: