۱۱/۰۸/۱۳۹۴

فریدون و فرانسیس!




ورود حسن روحانی،  رئیس دولت منتصب بیت‌رهبری به فرانسه،  آنهم پس از افتضاحاتی که حضور وی در ایتالیا،  با‌ پوشاندن مجسمه‌های موزه به راه اوفتاده بود،   دررسانه‌های رسمی فرانسه ‌عکس‌العمل‌های مختلفی به همراه داشت.  کانال‌های تلویزیونی فرانسه،‌  جز کانال رسمی دولت که به صورتی موجز «فواید اقتصادی» انعقاد قرارداد با ایران را مطرح کرد،   روحانی را در پرانتز گذاردند.   روزنامه‌ها نیز آنقدرها هووچو به راه نیانداختند.   ولی برنامة دولت روحانی در این دیدارها روشن است.   می‌توان اهداف دیدارهای وی را به سه دسته تقسیم کرد.   نخست کسب مشروعیت بین‌المللی برای حکومت اسلامی از طریق عقد قراردادهای نان‌وآبدار با شرکت‌های غربی؛   سپس تلاش جهت ارائة چهرة «متمدن» از حکومت توحش و تحجر شیعی‌مسلکان در افکارعمومی،  و ... و در گام نهائی تلاش جهت  فراهم آوردن زمینة مناسب برای گسترش فعالیت‌ شبکة جاسوسی غرب در سواحل دریای خزر و مرزهای جنوبی روسیه.   

از چندوچون امضاء قراردادهای نجومی با غربی‌ها اطلاع موثقی در دست نداریم،   پس برویم به سراغ دو هدف بعدی دیدارهای روحانی،  یعنی «ارائه تصویر دلپذیر» از حکومت غارنشینان جمکران در افکارعمومی،‌  و زمینه‌سازی برای گسترش شبکة جاسوسی غربی‌ها در ایران.   زمینه‌سازی حکومت اسلامی جهت فعال‌تر شدن شبکه‌های جاسوسی غرب در مرزهای جنوبی روسیه،‌  از طریق حضور گستردة کارشناسان تجاری و صنعتی غرب در این مناطق امکان‌پذیر می‌شود.   کارشناسانی که به عنوان سرجهازی و «دنبالة» قراردادهای ظاهراً «غیرنظامی» پای به ایران می‌گذارند،   ‌و در واقع وظیفة‌ اصلی‌شان گسترش فعالیت شبکة اطلاعاتی و جاسوسی غرب در کشورمان است.   و اما ارائة «تصویر دلپذیر»‌ از حکومت ملا در غرب از طریق انتشار مقالات خررنگ‌کن عملی می‌شود.   البته مسلماً در راه دستیابی به این هدف «مقدس»،  سبیل برخی کارفرمایان «رسانه‌ها» را حسابی چرب می‌کنند،   تا روزنامه‌نگاران «حرف‌شنو و حرفه‌ای» به اسطوره‌سازی از روحانی برای خلق‌الله بپردازند.  و در میعاد فعلی گویا وظیفة الهی کذا را بوق صنایع اسلحه‌سازی «لاگاردر» یعنی روزنامة «لوموند» بر عهده گرفته.  با این وجود پیش از بررسی مطلب روزنامة لوموند نگاهی داشته باشیم به آنچه نهایت امر روحانی را به اروپا کشاند.     

پس از فروپاشی سیاست جنگ‌سازی یانکی‌ها در ایران،  و اجبار حکومت اسلامی به پای گذاشتن در روند حقوقی ـ   این روند حقوقی را علی خامنه‌ای نرمش قهرمانانه نامید ـ ‌ پر واضح بود که محافل آنگلوساکسون جز کسب مقبولیت و مشروعیت رسانه‌ای برای حکومت دست‌نشانده‌شان هیچ راه دیگری در برابر نداشته باشند.   و تلاش‌های اخیر جهت ارائة تصویر «دلپذیر» از حکومت توحش و تحجر،‌   که تحت عنوان «سفرهای مهم دیپلماتیک» حسن روحانی آغاز شده شاهدی است بر این مدعا.   به عبارت دیگر،‌  سیاست واشنگتن و لندن برای جنگ‌سازی در ایران شکست خورده و آتلانتیست‌های لندن و واشنگتن ناچارند آش‌تاپالة دستپخت‌شان به خورد اروپائی‌ها بدهند.

ولی برای این «سیاست» از مدت‌ها پیش برنامه‌ریزی شده بود.   از همان روزها که دکان ارسال توریست اروپائی ـ  ایتالیائی،‌  فرانسوی و هلندی ـ  به ایران افتتاح شد.  این توریست‌ها را شبکه‌های مشخصی در کشورهای اروپائی «جمع‌آوری» کرده،  در قرنطینه‌های امنیتی به ایران می‌آورند،  سپس عین گوسفند به «تورهای گردشگردی داخلی» می‌سپارند و حضرات را تحت نظارت شبکه‌های اطلاعاتی در «قرنطینه‌» نگاه می‌دارند.   این «گوسفندان گردشگر» حق ایجاد ارتباط با شهروندان عادی ایران را ندارند؛   در هتل‌های ویژه‌ای نگهداری می‌شوند که همچون دیگر هتل‌ها فقط به شبکة سانسور شدة اینترنت و روزنامه‌های دولتی متصل است.  و خلاصه در انزوای کامل آنان را از این شهر به آن شهر می‌کشانند،   تا با «واقعیت» ایران آشنا ‌شوند!    

دو هفته پیش فرصتی دست داد تا با چند تن از این به اصطلاح «جهانگردان» صحبت کنم.  سخنان اینان را فقط می‌توان از زبان گروگان‌هائی شنید که به «سندرم استکهلم» مبتلا شده‌اند.  این توریست‌ها پدیده‌هائی را که نه می‌شناختند و نه می‌توانستند تجزیه و تحلیل‌ کنند،  با شور و هیجان می‌ستودند و ... و نهایت امر تحت‌تأثیر آنچه «معنویات عمیق ایران» می‌خواندند،  ناخواسته تبدیل می‌شدند به مبلغان حکومت ضدبشری آخوند.   خلاصه این «تورها» نوعی شستشوی مغزی جمعی و سازمان یافته است و جالب اینکه ماشین شستشوی مغزی کذا را بیشتر دولت‌های فرانسه و ایتالیا به راه ‌انداخته‌اند.   و بی‌دلیل نیست که حسن روحانی نخست به ایندو کشور سفر می‌کند.    بله،   اگر «رنزی» چادر به سر مجسمه‌ها انداخته،  حتماً دلیلی داشته.  نخست‌وزیر ایتالیا «معنویات عمیق» حکومت اسلامی را،  اگر خودش ندیده و نمی‌داند چیست،  حداقل از زبان توریست‌هائی که پشت شیشه‌های اتوبوس و در هتل‌های ویژه این معنویت را شاهد بوده‌اند،  شنیده.   اینچنین بود که بعضی دست‌اندرکاران به خیال خود زمینة اجتماعی مساعد را حتی قبل از سفر حسن روحانی به ایتالیا و فرانسه برای حقنه کردن اخلاقیات و جفنگیات آخوند به ملت‌های اروپا فراهم آورده بودند!

با این وجود،  مشکل حکومت آخوند آن نیست که دست‌اندرکاران این نوع «تورها» تصور کرده‌اند.   مهم‌ترین ضربه به جماعت آخوند زمانی وارد می‌شود که در یک جامعة دمکراتیک و برخوردار از «آزادی بیان»،‌  و خصوصاً پایبند به مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر،   به این موجودات ماقبل‌تاریخ «تریبون» بدهند.   انتشار اظهارنظرها و علنی شدن شیوة برخورد و نگرش آخوند با مسائل اجتماعی،  اخلاقی،  سیاسی و اقتصادی در یک جامعة آزاد و دمکراتیک،   بزرگ‌ترین ضربه را به موجودیت اینان وارد می‌کند.  و دقیقاً در سفر اخیر روحانی به اروپا همین مسئله پیش آمده.   

روحانی در سفر به ایتالیا از حمایت ضددمکراتیک دولت رنزی برخوردار شد!   دولت منتصب «گلد‌من ساکس»‌ آنچنان به بادبان فاشیسم اسلامی باد انداخت که مسلماً قم و کاشان هم از اینهمه «تعهد» به ظواهر اسلامی مات و مبهوت شد و «جا» خورد.   ولی زمانیکه در نشست خبری میکروفون را در برابر روحانی گذاشتند و نظر وی را در باب «آزادی بیان» جویا شدند،  رئیس دولت منتخب بیت‌رهبری پای‌اش را صاف گذاشت در مرداب فاشیسم و سرکوب سازمانی: 

«امیدوارم همه بحث‌هائی که با پاپ داشتیم،   از جمله مساله تبیین آزادی بیان و توهین به ادیان آسمانی که هیچ ارتباطی با آزادی بیان ندارد و این یک مغلطه است که بعضی‌ها انجام می‌دهند، [...] بتوانیم در مقام عمل همه ما دنبال کنیم و شاهد دنیای بهتری باشیم.»
منبع:  ایرنا،  7 بهمن‌ماه 1394

بله حسن روحانی و پاپ در مورد آزادی بیان با هم تفاهم داشتند؛   و هر دو به شیوة بی‌بی‌سی فارسی‌،  طنز را با «توهین» مترادف می‌دیدند.   ولی روحانی فراموش کرده که در تمامی کشورهای دمکراتیک،   چه در اروپا و چه در دیگر مناطق جهان،   «ارباب» دین برای «آزادی بیان» تصمیم نمی‌گیرد.   نظرات آخوندها،  کشیش‌ها و خاخام‌ها پیرامون «آزادی بیان»،   فقط نزد گروه‌های محدودی از اهمیت برخوردار است.  و در گلة کاتولیک‌ها،   فقط ساکنان کشورهای جهان سوم هستند که به شخص پاپ و نظرات‌ ایشان «احترام»‌ می‌گذارند.  در اروپا نقش پاپ از پایه و اساس «نمایشی» است،   چه رسد به نظرات وی در باب هنر و قلم و طنز.   در ثانی،  گروه‌هائی که در اروپا به پاپ و نظریات کلیسای کاتولیک اهمیت می‌دهند،    عموماً متعلق به شاخة راست‌گرایان افراطی و نئوفاشیست‌ها هستند.   یعنی همان گروهائی که اگر حسن روحانی در خیابان به چنگ‌شان بیافتد تکه تکه‌‌اش می‌کنند.  حال باید پرسید «مذاکرات» حسن روحانی در باب هنر و طنز و ادبیات و خصوصاً «آزادی بیان» با رهبر واتیکان اصولاً چه ارزشی می‌تواند داشته باشد؟   روحانی در رأس یک دولت فاشیست و سانسورچی نشسته؛   نه آزادی بیان را قبول دارد و نه مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر را؛   طرف صحبت‌اش،   رهبر واتیکان نیز با وی چندان تفاوتی ندارد.  دلیل هم روشن است؛   ادیان ابراهیمی با «انسان» و «آزادی بیان» در هر حال سرستیز دارند.

 پس «مذاکراتی» که روحانی با اینهمه آب‌وتاب در نشست خبری از آن سخن گفته چه ارزشی دارد؟  به صراحت بگوئیم،  هیچ!   دو فاشیست،‌  یکی مسلمان و دیگری کاتولیک در منجلاب «احترام به ادیان» و نفی لائیسیته و تکفیر آزادی بیان با یکدیگر توافق کرده‌اند!   ولی اگر پاپ مسئولیت سیاسی ندارد،   روحانی در مقام رئیس قوة مجریة حکومت اسلامی،  مخالفت صریح خود را در مورد «آزادی بیان» بی‌پرده عنوان کرده:

«[...]‌ آزادی بیان [...]  به این معنا نیست که کسی به حریم اعتقادات دیگران و مقدسات ادیان مختلف تعرض کند.»
همان منبع

برای اثبات اینکه روحانی مفت‌گوئی می‌کند،  یک مثال ساده می‌زنیم.   فرض کنیم که فرد «الف» معتقد باشد گنجشگ مقدس است؛   فرد «ب» هم به تقدس کلاغ اعتقاد داشته باشد؛   و به این ترتیب افرادی بیابیم که برای تمامی پرندگان جهان تقدس قائل باشند.  در نتیجه،  بر مبنای اظهارات «وزین» روحانی ترسیم کاریکاتور پرندگان می‌باید ممنوع شود!  چرا که،  اعتقادات دیگران را مورد «تعرض» قرار می‌دهد!   از اینرو،‌  روحانی زمانیکه پدیدة «اعتقادات دیگران» را مطرح می‌کند،  سخن از انسان‌ها نمی‌گوید؛  «اعتقادات و مقدسات» ساختار مذهب،  یعنی باورهای افرادی مقصود اوست که بنیاد مذهب را «مقدس» تلقی کرده‌اند.   به عبارت دیگر،  روحانی می‌گوید،  کسی حق تهاجم هنری،  ادبی و کلامی و طنزگونه به نماد قدرت ـ  بنیاد دین ـ  را ندارد!   بله،‌  فلسفه و منطق و علم و ... و در واقع حسین‌حسین ادعائی آخوندجماعت پای از این مرحله فراتر نخواهد گذارد.   آخوند بین منافع قشری خود و اعتقادات توده‌ها «پلی» می‌سازد و در یک روند از پیش‌تعیین‌شده،   از طریق یک استدلال شکمی و فاقد پایه و اساس علمی،  «برنده» هم می‌شود. 

خلاصه،   پای در «بردی» می‌گذارد که می‌باید به طور ممتد از طریق سرکوب و کشتار و سانسور آن را برای خود و قشر مورد علاقه‌اش حفظ کند.   ولی به آنچه روحانی پیشنهاد می‌کند،‌  «آزادی بیان» نمی‌گویند.   این قماش آزادی نامی از آن خود دارد که در تاریخ معاصر اروپا آن را فاشیسم و نازیسم خوانده‌اند.    پدیده‌ای است که برای «باورهای جمع» تقدس قائل می‌شود.  و برخلاف جمکرانی‌ها که ذهن مفلو‌ک‌شان در صحرای کربلای حسینی گیر افتاده،   ملت‌ها در اروپا با این مفاهیم آشنائی تاریخی مبسوطی دارند،‌   و اینگونه سخن‌پراکنی‌ها در اروپا و به ویژه در کشور فرانسه برای احدی ارج و قرب به ارمغان نیاورده و نخواهد آورد.      

همانطور که دیدیم،   آنچه در قاموس آخوند «حریم اعتقاد دیگران» معرفی می‌شود،   محدودة مشخص حقوقی ندارد.   این حریم می‌باید توسط افرادی و در شرایط ویژه‌ای «مشخص» شود.  و حداقل در مورد حکومت اسلامی،‌  بخوبی می‌دانیم که حریم کذا چیزی نیست جز منافع آخوندها و امتیازات قشری‌شان.  

از اینرو پاپ و روحانی دقیقاً پای در یک لجنزار دارند.  پاپ که اروپا را با آمریکای لاتین و حکومت ژنرال‌‌های آرژانتینی گویا اشتباه گرفته،  حرف خنده‌داری تحویل اروپائی‌ها داده بود،   که نُقل‌‌محفل شد،   و پیرامون آن رندان کم خنده و مضحکه به راه نینداختند.  از قضای روزگار روحانی هم طوطی‌وار چرندیات پاپ را که پس از ترور شارلی بر زبان ایشان جاری شده بود،  در مصاحبة خبری خود بازگو می‌کند:  

«من به یکی گفتم آیا در حضور تو بیایند و به مادر تو فحاشی و اهانت کنند،   تو خوشت می‌آید و عکس‌العمل نشان نمی‌دهی؟  خب؛  پیامبران آسمانی دارای محبوبیت بیشتری در میان پیروان خودشان هستند.»
همان منبع

ولی پاپ گز نکرده جر داده،   چرا که طنز در مقام به سخره گرفتن «نماد‌های قدرت» معنای‌اش توهین به ننة پاپ نیست!  و  البته کاربرد «آزادی بیان» نیز گفتن اول‌وآخر «ننة» پاپ نبوده و نخواهد بود!   اشکال از پاپ است که همه چیز را به «ننه‌اش» مرتبط می‌داند چرا که،  در ذهنیت وی مسلماً ننه‌‌جان‌اش ملک بابا‌جان‌اش به شمار می‌رود،  بگذریم!   ولی آنچه اهمیت دارد این اصل کلی است که «آزادی بیان» در رابطه با عملکرد ساختارها و بنیادها در یک جامعة متمدن می‌باید به طور کلی تضمین شده و مورد حمایت قوای سه‌گانه باشد.   به عبارت دیگر،   «آزادی بیان» به معنای آزادی انسان در تعرض به ساختارهائی است که از طریق قدرت‌سازی تلاش دارند محدودیت «آزادی‌» انسان را به «قانون» تبدیل ‌کنند.  انسان‌ها می‌باید از حق اعتراض در چندوچون این محدودیت‌ها برخوردار باشند.    به عبارت دیگر،  «آزادی بیان» به معنای آزادی انسان‌هاست در تعیین خط‌سیر و روند زندگی‌شان.  پر واضح است،  زمانیکه بنیاد دین از طریق بلعیدن میلیاردها دلار سرمایه،  بر موجودیت انسان‌ها تأثیری صریح بر جای می‌گذارد،   «انسان» این حق حقوقی و انسانی را دارد تا عملکرد،  بنیان،  ریشه و مسیر این «تقدس» را نیز به زیر سئوال برد.   پاپ،   در این میانه با مطرح کردن «احترام مادرش»،   فقط نشان داده که جز مغلطه و مزخرف‌گوئی و پرستش آلت تناسلی پدر «کار» دیگری یاد نگرفته.   وی به صراحت نشان داده که تفکر جاری در کلیسای کاتولیک از واقعیات جامعة بشری هزاران سال نوری عقب است.  ولی همانطور که گفتیم پاپ هیچکاره‌ است؛  در صورتی که روحانی می‌خواهد نقش «رئیس‌جمهور» هم ایفا کند،   هر چند با این نوع جفنگ‌بافی‌ها فقط سر خودش را به زیر تیغ گیوتین خواهد انداخت.

اگر قرار باشد یک بنیاد دینی،   صدها میلیون دلار سرمایة ملت‌ها را در درون خود هضم کند،   و همزمان به دلیل پناه گرفتن در سنگر «تقدس» اجازه ندهد که بنیادهای فکری،  اعتقادی و عملی این تشکیلات مورد انتقاد قرار گیرد،   جامعة بشری به سوی فاضلاب سکون خواهد رفت.  و این واقعیت از درک و فهم روحانی و امثال وی به مراتب فراتر می‌رود.   به همین دلیل است که ما اصولاً آخوند را شایستة حکومت نمی‌دانیم،  هر چند شرایط ویژة تاریخی و خصوصاً منافع استعماری به آخوندجماعت این توهم را تزریق کرده که در کشور ایران از جایگاه برتر،   ویژه و مأموریت تاریخی برخوردار است!   آخوندی که لباس بالماسکه‌ بر تن کرده،   و برای روایات «پدر» ـ  کتاب‌دعا و پیش‌فرض‌های گنگ و قصه و حکایت و توهم ـ  و خصوصاً مدفن پرسوناژ‌های موهوم این روایات «تقدس» قائل می‌شود،  نمی‌تواند از جامعة بشری چشم‌انداز روشنی ارائه دهد.   خلاصه،  آخوند جماعت با واقعیت زمان و گذشته تاریخی بیگانه است و فقط روی به گذشته‌ای ‌موهوم دارد!

از اینرو زمانیکه در عرصة یک جامعة دمکراتیک،‌   میکروفون را به دست ملا می‌دهید کارش خراب می‌شود.   بله،   روحانی در منطقه‌ای از جهان میکروفون به دست گرفته که جوامع شهری و روستائی‌‌اش با تکیه بر انقلاب کبیر فرانسه،  خود را از اسارت حکومت مذهبی آزاد کرده و پای در «اومانیسم» گذاشته،‌   و اهرم ادارة امور کشور را از دست کلیسا و ارباب دین بیرون برده‌اند.   و خصوصاً کلیسای کاتولیک را از قدرت سازمانی و ساختاری ساقط کرده‌اند.    دفاع روحانی در نشست خبری از توافق‌اش با پاپ پیرامون «مقدسات» در واقع تف سربالاست!   بهتر است بگوئیم نشست حسن روحانی خبری نبود؛  «خرکی» بود!   

همانطور که دیدیم،  روحانی آنچنان از مرحله پرت است که،  صریحاً «آزادی بیان» را نه در آزادی نگرش انسان‌ها،  که در «آزادی بیان ادیان» می‌خواهد!   خلاصه،‌   اگر روحانی با پاپ فرانسیس توافق کرده،   تا آنجا که به واقعیت توافق اینان مربوط می‌شود،  نتیجه همان مغلطه‌ای خواهد بود که در ایران تحت عنوان «آزادی بیان اسلامی»،‌   مشتی لات‌واوباش را بر جامعه حاکم کرده‌.   مسلماً  اگر واتیکان نیز در این زمینه‌ها از قدرت عمل برخوردار می‌بود،   روند مورد نظر واتیکان با اندک تفاوتی صوری،  همان صورتبندی مورد نظر جمکرانی‌ها بود!   

نویسندة این وبلاگ از مواضع آخوندها،  چه مسیحی و چه مسلمان پیرامون «آزادی بیان» آگاه است،  ولی کم نیستند معتقدان کلیسای کاتولیک که با شنیدن اظهارات روحانی از گستاخی و توحش و خصوصاً خودمرکز‌بینی وی واقعاً متعجب شوند.   و این شوک پیش نمی‌آمد،  مگر اینکه در اروپا به حسن روحانی میکروفون می‌دادند.   اینجا یک سئوال مطرح می‌شود،‌  جماعتی که خمینی و جفنگیات «حل‌المسائل» وی را بجای مطرح شدن در رادیو و تلویزیون،   15 سال در آب‌نمک خوابانده بودند،   همان‌ها نیستند که حامیان «مقدسات» آخوندی بوده‌اند؟   چرا!   از قضای روزگار اینان حامیان «مقدسات»،‌  سانسورچیان اصول اخلاقی،   حامیان نجابت و کرامت و عفت و مدافعان جامعة «زنانه‌ ـ مردانه» بوده‌اند،  که در ایران نفرت‌انگیزترین تعرضات به انسان‌ها را به «قانون» تبدیل کردند. 

روحانی،  این ملای مکتب ندیده که بر اساس «شایعات» 17 یا 18 سال در شهر قم «طلبه» بوده،  و فقط پس از کودتای 22 بهمن 57 عمامه بر سرش گذاشته،   از جمله همان حامیان اخلاقیات و کرامت‌هاست.   از اینرو مورد پسند کارفرمایان روزنامة لوموند،   شیپور صنایع نظامی «لاگاردر» قرار گرفته.   و «سارا دانیل» را فرمان داده‌اند تا به مناسبت ورود روحانی به فرانسه به مدح و ثنای آخوند بنشیند: 

«[...]‌ حسن فریدون در قم به تحصیلات حوزوی می‌پردازد،   و سپس در دانشگاه‌های تهران و انگلستان حقوق خوانده،  در قانون‌اساسی تخصص می‌گیرد.  ولی فقط پس از انقلاب است که به لباس ملا ملبس می‌شود [...]»
منبع:  لوموند،  مقالة سارا دانیل، 27 ژانویه 2016
 
به صراحت بگوئیم،  روحانی نه آخوند است و نه متخصص قانون اساسی.  از قدیم گفته‌اند،‌ «مشک آن است که خود ببوید»،   ‌نه آنکه «لاگاردر» بگوید.  کاری نداریم که اینفرد چگونه و به چه ترتیباتی به قول مادام «سارا دانیل» دیپلم‌های حوزوی و دانشگاهی گرفته.  می‌دانیم که در این جهان دیپلم‌پرست،   دیپلم‌بازی و دیپلم‌سازی خود تبدیل به یکی از پرمنفعت‌ترین کسب‌وکارها شده.    ولی در جهانی که یک دیپلمه دبیرستان پس 7 سال تحصیل در رشته طب قلب و مغز و استخوان انسان‌ها را جراحی می‌کند،   مشکل می‌توان بازده «تحصیلات حوزوی 17 سالة» روحانی را در امور مذهبی «تشخیص» داد.   خلاصه بگوئیم،  در همان دنیای فکسنی و واماندة حوزوی هم از مقالات و رساله‌ها و تحقیقات ایشان سخنی به میان نیامده!   از سوی دیگر،  سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای سیاسی،  اجتماعی و خصوصاً فلسفی وی،   همچون افاضات امثال عبدالکریم سروش،  جهانبگلو و دیگر «سارا دانیل‌های» مونث و مذکر حکومت اسلامی آنچنان بی‌پایه و پوچ است که شناخت وی از اصول و پایه‌های حقوق «کنستیتوسیونل» و تحقیقات در این مبانی،  آنهم در حد دکتری دانشگاه‌های انگلستان غیرقابل قبول می‌نماید.   و شاید به همین دلائل،  بجای بررسی برنامه‌های سیاسی روحانی،   مقاله نویس لوموند،  برای خروج «پنهان» از عرصة مدح و ثنا،  با ظرافت دست روی نقطة حساس گذارده.
    
ولی آنچه مسلم است،   پس از آنکه روحانی در برابر خبرنگاران ایتالیائی حسابی «بند» را آب داد،  نظام رسانه‌ای و کانال‌های خبری تلویزیونی فرانسه،  تا حد زیادی سفر وی را به شیوة حکومت اسلامی «سانسور» کردند.   روحانی در فرانسه یک سایة گریزپا شد،  که فقط چند روزنامه در مقالاتی چندپهلو «چیزهائی» در مورد وی و سفرش نوشتند.   قدیمی‌ترها می‌گفتند تا «مرد سخن نگفته باشد،  عیب و هنرش نهفته باشد!»   این واقعیتی است که امروز در ابعادی دوگانه با آن روبرو شده‌ایم.   دولت فرانسه و بنیادهای فرانسه،  به دلیل آنچه در ایتالیا بر زبان روحانی جاری شده،  حتی اگر بخواهند نیز دیگر نمی‌توانند رابطه‌ای گرم با حکومت اسلامی برقرار کنند.   چرا که،   هنوز در اروپائی که حجاران حق دارند با الهام از پیکر برهنة انسان دست به آفرینش هنری بزنند،   همه چیز نابود نشده.   در این سرزمین‌ هنوز شرایطی برقرار است که انسان‌ها حرفی برای گفتن دارند.   و تا زمانیکه زبان قدرت جمع ـ  گفتمان واحد فاشیستی ـ   بر این جوامع حاکم نشده،    معاشرت و بده‌بستان با امثال حسن روحانی آنقدرها برای دولت‌ها اعتبار و شأن و مقام کسب نخواهد کرد.    


   
 
      

هیچ نظری موجود نیست: