۳/۲۴/۱۳۹۰

دائی‌جان ایر!




بحث امروز را به بررسی مصاحبة سخنگوی «فارسی‌زبان» وزارت امورخارجة ایالات متحد با رادیوفردا اختصاص می‌دهیم.   البته در ارتباط با همین مصاحبه و مطالبی که ایشان پیرامون مسائل منطقه عنوان کرده‌اند،  می‌بایست نگاهی نیز به تحولات خاورمیانه،   خصوصاً جنگ ‌داخلی و «اعلام نشده» در سوریه،   و بن‌بست سیاسی اسلامگرایان در ترکیه می‌داشتیم؛  مباحثی که به روزهای آینده موکول خواهد شد.   پس برویم به سراغ آقای «الن ایر!»

در گام نخست،   از آنجا که سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحد به زبان فارسی تسلط دارند،‌   امیدواریم تمامی دوستداران انگلیسی‌زبان وبلاگ سعید سامان که از ما تقاضای ارائة‌  «خلاصة مطالب» به زبان انگلیسی دارند،   تا از شر  گوگل و دیگر نرم‌افزارها که قادر به ترجمة درست متن نیستند خلاص شوند،   از ایشان تبعیت کرده،   زحمت و مرارت فراگرفتن زبان فارسی را بر خود هموار نمایند؛  فارسی شکر است!   با این وجود،‌  علیرغم احترامی که به دلیل فراگرفتن زبان فارسی برای سخنگوی وزارت امور خارجة آمریکا قائل‌ایم،   از نقد و بررسی اظهارات ایشان غافل نخواهیم شد؛   چه این اقدام خوشایند باشد،  ‌ چه بعضی‌ها را دل‌چرکین کند. 

بخشی از مصاحبة مذکور که روز جمعه صورت گرفته در رادیوفردا،  مورخ 23 خردادماه 1390 منعکس شده،   و گزیدة مطالب این مصاحبه در وبلاگ امروز را از سایت رادیوفردا برگرفته‌ایم.   در برابر این پرسش که اکثر ایرانیان مطرح می‌کنند،   و بر اساس آن «تحریم‌های‌» اعمال شده بر کشور ایران بیشتر شامل حال توده‌ها و خصوصاً طبقات آسیب‌‌پذیر می‌شود،  سخنگوی محترم می‌فرمایند: 

«هدف ما به طور قطع اين نيست که مردم ايران آسيب ببينند.»

البته ما مطمئن هستیم که هدف آمریکا آسیب رساندن به مردم ایران نیست،  چرا که این عمل فی‌نفسه منفعتی برای آمریکا ندارد.   همانطور که «ب ـ 52ها» هنگام بمباران هانوی و دهات اطراف سایگون فقط ویت‌کنگ‌ها را هدف قرار می‌دادند!   تصاویر پیکر صدها کودک که بر اثر انفجار بمب‌های فسفری بدن‌شان سوخته بود،‌ کار این کمونیست‌های «چش چپ» بوده!‌    امروز نیز در افغانستان هر بار جنگنده‌های «محترم» و «بشر دوست» آمریکائی بر سر کودکان و زنان در مجالس عروسی و عزا بمب می‌اندازند و جماعتی را لت و پار می‌کنند،  وزارت امور خارجه و یا سخنگویان محترم‌اش آناً از مردم «عذرخواهی» می‌فرمایند تا یادآور ‌شوند اشتباهی در کار آمده؛    «جت‌های جنگی ما برای کشتار مردم به  آسمان افغانستان نیامده‌اند.»   جالب اینجاست که خارج از ادعاهای «رسانه‌ای» و عوامفریبانه،‌   دلیل واقعی حضور آمریکا در افغانستان هنوز به صورت رسمی اعلام نشده!  بگذریم.     

ولی مورخان،‌   رد این نوع «سخنوری» بیشرمانه را حتی در واپسین روزهای جنگ دوم جهانی و بمباران‌های بی‌دلیل ملت آلمان،   و یا انفجارهای اتمی در کشور ژاپن نیز مشاهده می‌کنند.   یعنی در یک بررسی تاریخی که از روابط دولت ایالات متحد با ملت‌های جهان صورت می‌دهیم،   در برهه‌های مشخصی شاهد بازتولید این «سخنوری» هستیم.   به طور مثال،  هنگام پایان جنگ در ژاپن و در مقطعی که مرگ هیتلریسم دیگر قطعی شده بود،  این سخنوری سر از کاسه به در می‌آورد.   در این دوره بود که «دعوای واقعی» بین آمریکا،  شوروی و انگلستان بالا گرفت.   در این برهه ارتش ایالات متحد می‌بایست نشان دهد تا کجا می‌تواند از طریق قتل‌عام غیرنظامیان و ایجاد وحشت در مناطق جنگ‌زده،‌   نیروهای متفاوت «ملی‌گرا»،  آزادیخواه و حتی نطفه‌های مارکسیست‌ را که طی مبارزات ملت‌ها بر علیه اشغال نازی‌ها و یا ژاپنی‌ها به وجود آمده بودند نابود کرده،   دولت‌های دست‌نشاندة واشنگتن را در سراسر اروپای غربی و جنوبی،  و آسیای شرقی و جنوبی سر کار بیاورد.   بله،   در این مقطع تاریخی نیز همین «سخنوری» را شاهد هستیم.      

البته در این «سخنوری‌های» عالمانه،   عوامل ارتش «پیروزمند» ایالات متحد از مبارزه با «بلشویسم» و حفظ آزادی‌ انسان‌ها همانطور که بارها گفته‌ایم استفادة بهینه می‌کردند.   اینان از وحشت توده‌ها از «بلشویسم» همان استفاده‌ای را می‌کردند که پیشتر در آغاز جنگ دوم،   از نژادپرستی آلمانی‌ها صورت می‌دادند!   جالب اینکه،   ارتش ایالات متحد در شرایطی سوار بر کشتی‌های جنگی به مصاف «نژادپرستان نازی» می‌شتافت که سربازان رنگین پوست آمریکائی حق نداشتند در نهارخوری سربازان سپیدپوست غذا بخورند!   ارتباط جنسی سربازان سیاه‌پوست با زنان سپیدپوست در کشورهای «اشغال‌شده» نیز جرم به شمار می‌رفت و به محاکمة «مجرم» در دادگاه صحرائی و صدور حکم اعدام منجر می‌شد!   شاید این «برگ افتخارآفرین» هنوز در ارتش ینگه‌دنیا به ثبت نرسیده باشد،   ولی تاریخ معاصر شهادت می‌دهد که ده‌ها سرباز رنگین پوست به «جرم» همین ارتباط به جوخه‌های آتش در اروپا سپرده شدند.  ‍ این بود «آزادیخواهی‌ای» که آمریکا طی جنگ بر علیه نازی‌ها مبلغ‌اش به شمار می‌رفت.   خلاصه،   کشوری که خود قادر نبود،   و هنوز هم قادر نیست تجربة شوم نژادپرستی و برده داری را پشت سر بگذارد،   برای جهانیان نسخة «آزادیخواهی» می‌پیچید.  و امروز هم در بر همین پاشنه می‌چرخد.  آقای «ایر» می‌گویند:‌    

«26 سال دود چراغ خوردم تا فارسی ياد بگيرم،   اما هنوز ايران نرفته‌ام.»

ما هم به ایشان می‌گوئیم،  اگر به ایران تشریف نبرده‌اید،   به محله‌های فقیرنشین واشنگتن و شیکاگو و نیویورک‌ هم نرفته‌اید؟ آنجا که پلیس محترم شبکه‌های «مردم» را به جان رنگین‌پوست‌هائی می‌اندازد که روی سر هم انباشته‌اید؟    ایران همان است که شما در همسایگی‌تان دارید،  حکومت زور،  سرکوب خیابانی،  خودفروشی، ‌ اعتیاد و همانکه در همسایگی‌تان هرگز به آن  نگاه نکرده‌اید.   بهتر است نگاه کنید،  درست نگاه کنید.   شما ایران را ندیده‌اید،  ولی نویسندة این وبلاگ سنگ سنگ ایالات متحد را از زیر پای به در برده.    از «ال‌پاسو» در جنوب تا آبشار نیاگارا در شمال!‌   اگر خوانندگان فارسی‌زبان ما «وودی گوتری» را نمی‌شناسند،   شما حتماً در حزب دمکرات به آثار این هنرمند مفتخر هستید!   «گوتری» می‌گوید:

از کالیفرنیا تا جزیرة نیویورک
از جنگل «رد  وود» تا آب‌های گلف‌ستریم

ما همة این آمریکا را دیده‌ایم؛   از تونل‌های کالیفرنیا  که روزها کارگران فراری مکزیکی را در آن‌ها پنهان می‌کنید تا شب‌هنگام  به انگورچینی «مفت و مجانی» برای مزرعه‌داران محترم مشغول شوند،    تا «کانتری‌کلاب‌هائی» که توحش،   توجیه‌شدگی،   کله‌پوکی و تازه به دوران رسیدگی اعضای آن هر انسان آزاده‌ای را به حال تهوع می‌اندازد؛   ما این‌همه را دیده‌ایم!   و خدمت‌تان بگوئیم،  این آمریکا اصلاً جای آدم نیست؛    شما هم اگر در این مملکت زندگی می‌کنید به این دلیل است که عادت کرده‌اید؛   دور از جان شما می‌گویند  آدمیزاد به ک...ن دادن هم عادت می‌کند،‌   زندگی در ایالات متحد که جای خود دارد.   در مطلبی تحت عنوان «چرخه و چارپایه» گفته بودیم،   آخوندها جامعة ایران را به قرون وسطی برگردانده‌اند تا بتوانند موجودیت و حضور خودشان را در جامعه توجیه کنند؛   شما هم با بمب‌افکن‌،   ناوشکن‌ و موشک و لات‌ولوت‌های مسلح‌تان به جان جهانیان افتاده‌اید تا دنیا را به جهنم تبدیل کنید و ملت‌ها بالاجبار در جبین آمریکای شما «سایة بهشت» ببینند.   عزیز جان!   چقدر شما و آخوندها به هم نزدیک‌ هستید و نمی‌دانید: 

«ما [با] تشديد فشار برحکومت ايران [...] [می‌خواهیم این حکومت] [...] در ارتباط با منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و در ارتباط با حقوق مدنی و سياسی،  به تعهدات بين‌المللی خود پای‌بند [باشد] و مطالبات مردم ايران را برآورده [کند].

عرض نکردم به آخوندها خیلی شبیه هستید؟   از قضای روزگار آخوندها هم دقیقاً همین حرف‌ها را می‌زنند.   فقط مسئله این است که این «سلاح‌های» به اصطلاح هسته‌ای معلوم نیست از کدام سوراخ سر درآورده؟    حتماً این حکومت مفلوک اسلامی که تخصص‌اش  «شک بین دو و سه» است،   رأساً به ساخت و پرداخت «بمب اتمی» مشغول شده.   ولی موضوع دیگری هم مطرح می‌شود،   این «مطالبات مردم ایران» که شما از آن دفاع می‌فرمائید دیگر چه صیغه‌ای است؟   بازگشت یک جنایتکار شناخته شده به نام میرحسین موسوی به ریاست قوة مجریه چه ارتباطی با «مطالبات ملت‌» دارد؟   بعید می‌دانیم که خواست ملت ایران همان باشد که شما می‌گوئید؛  مگر اینکه شما بیش از ما ایرانی باشید،  و خواست ما را بهتر از خودمان بشناسید. 

در مورد «بمب»،   حکومت اسلامی بارها و بارها در سطح بین‌المللی رسماً عنوان کرده که قصد ساختن بمب اتمی ندارد؛   نمی‌دانیم درست می‌گوید یا خیر!‌   ولی شما عکس حرف این‌ها را می‌زنید،   بعد هم با وقاحت تمام از ملت ایران می‌خواهید حرف شما را قبول کند،  و حرف حکومت اسلامی را رد کند؛   هیچ سند و مدرکی هم در کار نیست!  چند عکس هوائی می‌اندازید و در رسانه‌ها هیاهو و غائله به پا می‌کنید.   ولی آنچه غیرقابل تردید است،  بهرة اقتصادی و مالی‌ای است که شما از اعمال تحریم‌ها به جیب مبارک‌تان می‌زنید.   تمامی مایحتاج خلق‌الله را چندلاپهنا می‌فروشید؛    نه گارانتی‌ در کار است و نه تعهدی!   وجود «فرضی» این عملیات «بمب سازی» بهترین بهانه برای شما شده؛   ملت ایران را می‌چاپید.   

نفت ایران بشکه‌ای یکصد دلار در بازارهای جهانی به «فروش» می‌رسد،  هر روز ملت ایران فقیرتر،  گرسنه‌تر و درمانده‌تر می‌شود.   هر وقت هم آب‌ها از آسیاب می‌افتد نوکران‌تان در داخل هیاهو به راه می‌اندازند،   یا به قول رادیوها،  «غنی‌سازی» می‌کنند.  بلندگوها هم هیاهوی نوکران‌تان را بازتاب می‌دهند،  تا باج‌تان را از طرف‌های مربوطه،  چه ایرانی و چه غیرایرانی بگیرید.   بعد سروصدا فروکش  می‌کند؛   تا دوباره سر بزنگاه جیغ‌وویغ‌تان در بیاید و در ایران «غنی‌سازی»‌کشف کنید!    «دی‌یر» آلن جان!   با این روئی که شما دارید اگر ایران رفتید حتماً سری به حوزه‌ها بزنید که جای‌تان همانجاست:      

«[...] اصل مطلب نفت و منابع طبيعی ايران نيست.   اصل مطلب اين است که مردم ايران درست مثل مردم سراسر دنيا حق دارند يک حکومت پاسخگو و شفاف داشته باشند.   اگر چنين حکومتی داشته باشند هم به نفع مردم ايران است و هم به نفع دولت آمريکا.»

باید قبول کنیم که مستر «ایر» از مطالبات «مردم» خیلی خوب دفاع می‌کنند!  دست‌تان درد نکند!   چرا از مطالبات ملت‌های دیگر که مستقیماً تحت نظارت ارتش آمریکا زندگی می‌کنند حمایت نمی‌کنید؟   مثلاً ساکنان عربستان و عراق،  و یا مردم افغانستان و پاکستان و امارات و ... راستی چرا چسبیده‌اید به «حق» ملت ایران و از دیگران دفاع نمی‌کنید؟  مگر دیگران نمی‌خواهند «آزاد» باشند؟  چرا حقوق‌شان مورد حمایت کاخ‌سفید قرار نمی‌گیرد؟   اصلا «منطقه» به کنار،   چرا همین چند سال پیش در تایلند کودتا کرده بودید؟   حتماً برای حمایت از «مطالبات مردم» بوده.  

قبلاً هم برای حمایت از «مطالبات مردم»‌،‌   امام خمینی را از نجف به تهران  آورده بودید؛  یادتان که نرفته؟   ما هنوز یادمان است؛  چه «مطالباتی» بود،  آدم کیف می‌کرد:   «مرگ بر شاه»،   «چپ و راست نابود است، اسلام پیروز است»،  مرگ بر منافق،  مرگ بر اسرائیل!   باز هم برای‌تان بگوئیم؛  «مرگ بر بی‌حجاب»،   «مرگ بر ...»  به این می‌گویند «مطالبات مردم!»  آهای مردم!   یاد بگیرید.   

روزی بود روزگاری بود،   پشت حموم گودالی بود!   یک بلشویسم احمق و کوردل در مسکو حکومت می‌کرد که خودش نتیجة کودتای ارتش تزارها بود!    در این روزگار پرگودال،   یانکی‌ها از «مردم» خیلی می‌ترسیدند؛  حزب توده هم در ایران اسم روزی‌نامه‌اش را گذاشته بود «مردم!»   برای ترساندن یانکی‌ها.    چرا؟  چون «مردم» با بلشویسم ارتباطی خطرناک برقرار کرده بودند،   به همین دلیل لات‌ولوت‌های نانخور یانکی‌ها مرتباً برای حفظ «حقوق ‌بشر» کودتا می‌کردند.   در ایران،  در یونان،   در ترکیه، ‌ در عراق،  در پاکستان،  در ...  آقا!  روزی نبود که برای حمایت از «حقوق‌بشر» کودتا نشود.   آن روز و روزگار خیلی از «حقوق‌بشر» حمایت می‌شد،   آره جونم!  یادش بخیر!    چند سالی گذشت.   این بلشویک‌های احمق آنقدر کثافتکاری کردند که عین تاپاله «هبوط» فرمودند و افتادند توی مبال.   اینگونه  بود که خطر «مردم» از میان رفت و حالا کودتاچی‌ها بجای دفاع از «حقوق‌بشر»،‌   از «مردم» حمایت می‌کنند:‌ 

«پول‌های گزافی در اين راه صرف شده تا مردم اين منطقه بتوانند به اينترنت دسترسی پيدا کنند.»

آخر کار ما ملت‌ مدیون یانکی‌ها خواهیم شد؛    کلی برای اینترنت ما «سرمایه‌گزاری» کرده‌اند و نمی‌دانیم.   در کویت،  عراق،   امارات،  عربستان سعودی،   بحرین،  پاکستان،  افغانستان،  کشورهائی که تحت اشغال ارتش‌ آمریکا و متحدان‌اش است نیز برای اینترنت و آزادی دسترسی به «اطلاعات» خیلی زحمت کشیده شده.   به طور مثال،   کشور عراق،  در مقام یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان،   پس از سال‌ها اشغال نظامی توسط همین ارتش آمریکا عملاً شبکة اینترنت ندارد!   آقا!   القاعده نمی‌گذارد؛   همان القاعده‌ای که بالاخره جسد «رهبرش» را مجبور شدند بعد از ده سال از آب نمک دربیاورند و بیاندازند توی آب دریا!   

آن‌ها که حرف ما را قبول ندارند به آمار جهانی اینترنت که خود آمریکائی‌ها منتشر می‌کنند مراجعه فرمایند!   به آمار اینترنت جهانی مراجعه کنید تا به میزان «صحت» اظهارات و حسن‌نیت آقای «سخنگو» پی ببرید.   خلاصه ایشان پنداشته‌اند با «بچه»‌ حرف می‌زنند!   حالا که برای اینهمه «ملل» اینترنت خوب و آزاد آورده‌اند،‌   قرار شده تحت نظارت حکومت آخوندی،  البته به ریاست میرحسین موسوی جنایتکار و همسر متقلب و چادرسیاه‌‌اش برای ما ایرانیان هم دست‌ها را بالا زده،   به قول خودشان «انشاالله» اینترنت خوب بیاورند؛   مثل اسلام خوب.   اینقدر آمریکا برای شما زحمت کشیده،   «کفر نعمت» می‌کنید؟   تف به روی‌تان!   معلوم نیست این آمریکا که اینهمه کشته مردة‌ «اینترنت آزاد» است،  چرا روسیه را به دلیل سانسور اینترنت «محکوم» نمی‌کند؟!   قرار نشد ها:    

«آدم ياد دائی جان ناپلئون می‌افتد و اينکه کار کار انگليسی‌ها است و مش قاسم تفنگم را بياور.»

نه!   جان من تفنگ نیارید!   ما از تفنگ آمریکائی‌ها خیلی می‌ترسیم.   از روزی که در تهران با شعبان بی‌مخ کودتا کردید،   و بعد هم ماشاالله قصاب با تفنگ‌چی‌های ارتش شاهنشاهی کودتای 22 بهمن را به «حساب‌ ملت» نوشت،   از تفنگ آمریکائی هراس عظیمی به دل‌مان افتاده.   ولی با شنیدن اظهارات شما دلگرم می‌شویم؛   موش بخوره شما رو!  به قول خودتان «انشاالله»،  موش شما را بخورد!    

ما که می‌دانیم یانکی‌جماعت فقط به نوکرهای‌‌اش «دستور» می‌دهد،   شما چرا پنهان می‌کنید جناب سخنگو؟   شما که طوطی «شکرشکن» هستید و قند پارسی به «واشینگتن» می‌برید.   چینی‌ها برای‌تان تنبان و پستان‌بند و «فتخ‌بند» مجانی می‌دوزند،   مرتباً به آن‌ها ایراد می‌گیرید که چرا اینترنت را سانسور می‌کنند!‌  برای ملاها که هروئین خالص و تریاک دبش تقدیم‌تان می‌کنند،   فیلترشکن درست کرده‌اید!   ولی روسیه و هند که توی سرتان می‌زنند و مرتباً با موشک‌های مجهز به کلاهک‌های هسته‌ای مانور می‌دهند و زیر گوش‌تان می‌نوازند،   اینترنت‌شان «نقص» ندارد؟    

ای داد و بیداد!  آقای سخنگو را خیلی ناراحت کردیم.   بالاخره مجبور می‌شوند از «مردم» و «مطالبات مردم» جهت سرکوب ما و امثال ما کمک بگیرند؛  حق دارند.  آقا!   این موسوی کدام جهنم‌دره پنهان شده؟   بیاید صدای این سعید سامان را هم مثل صدای همان‌ها  که اول «کودتای 22 بهمن» فضولی می‌کردند در زندان خفه بکند.  نمی‌گذارد آقای «ایر» حرف‌شان را بزنند!   مستر «ایر» همانطور که از اسم‌شان برمی‌آید می‌باید سراپا «گوش» باشند ولی به مصداق «به عکس نهند نام زنگی، کافور»،  ‌ ایشان گوش‌شان به حرف کسی بدهکار نیست، سراپا «حرف» هستند:  

«من معتاد به کتاب ايرانی شده‌ام و می‌خواهم بروم آنجا و قفسه به قفسه کتاب بخرم يک روز انشاءالله.»

دیدید؟  این آقای «ایر» مرد با خدائی است؛  آخر سر گفت «انشاالله!»   فقط ایشان نمی‌دانند که در ایران نام‌ مبارک‌شان،   خصوصاً اگر به تور رندان و لوطی‌ها بخورند خطرآفرین می‌شود.    بر ما واضح و مبرهن است که «ایر» بر وزن «قیر» بوده و واژگان هموزن «قیر» در فارسی فراوان داریم،   همچون «شیر» و ... و خصوصاً و غیره.   حال که ایشان فارسی خوب بلد هستند،   و آمریکا هم برای ما «خیلی دمکراسی هست»،    نظرمان را خدمت‌شان در همینجا به زبان فارسی می‌نویسم. 

ما نه تظاهرات می‌خواهیم،   نه فروپاشی،   نه «اصلاحات» و نه «انقلابات رنگی!»   ما در درجة نخست آزادی بیان می‌خواهیم،   تا به سازماندهی زندگی اجتماعی،‌   شکل‌گیری اتحادیه‌های کارگری و تشکل‌های اصناف و مشاغل و حرفه‌ها بپردازیم؛   آنچه سیاست‌های استعماری طی سدة‌ گذشته از ایرانی دریغ کرده‌اند.   جایگزینی حسن با حسین پیشکش خودتان؛   ما نه حسن را می‌خواهیم و نه حسین را.  فارسی که خوب بلدید؛  «نه قم خوبه نه کاشون،  لعنت به هر دوتاشون!»  باری،   در این مسیر نیز،‌  یعنی تأمین آزادی بیان در کمال تأسف دولت‌های خارج کمکی به ما ملت نخواهند کرد،   چرا که دستیابی ایرانی به مطالباتی که در بالا آمد به هیچ عنوان به معنای بهبود شرایط کشورهای استعمارگر از قبیل آمریکا نیست.   اگر آنچه بالاتر گفتیم تحصیل شود،   نقطة آغازین مرگ محافل و تشکیلات «نظامی ـ امنیتی‌ای» خواهد بود که انگلستان و سپس آمریکا پس از کودتای میرپنج در ایران پایه‌ریزی کرده‌اند.   تشکیلات و محافلی که تا به همین امروز بجای ایرانی نشسته‌،   و برای ایرانی در مسیر منافع غرب «تصمیم» می‌گیرند.   دمکراسی‌ ساخت آمریکا،‌   میرحسین موسوی جنایتکار و نوکر نشاندارتان علی خامنه‌ای پیشکش خودتان.  حتی در کشور غارت‌ شده‌ای همچون ایران، سیاست‌های شناخته شدة دوران جنگ سرد دیگر رمقی ندارد.   «بازگشت به گذشته» توهمی بیش نیست؛   حال بگوئید «دائی‌جان ناپلئون» کیست؟!       














...
  

Share




هیچ نظری موجود نیست: