۳/۱۳/۱۳۸۸

محسن و صادق!


بحران‌سازی محمود احمدی‌نژاد بر محور «افشاگری‌»‌ مفسدان اقتصادی، همانطور که می‌دانیم از نخستین روزهای دولت نهم در جمکران آغاز شده بود. این دولت مرتباً از «افشاگری‌های» کذا شعارها می‌ساخت و بر محور آن‌ها‌ هیاهو بر پا می‌کرد، تا به این وسیله عملکرد سرکوبگرانه و غیرانسانی خود را در پوشش «افشاگری» مخفی نگاه دارد. این یکی از سیاست‌هائی است که در تاریخچة «پوپولیسم» سیاسی در صدها کتاب و مجلد متخصصین به بررسی آن پرداخته‌اند، و بر خلاف ادعاهای اوباش جمکران «افشاگری» به هیچ عنوان اختراع دولت نهم نیست. بسیاری از دولت‌ها برای اعمال یک سیاست مشخص و معمولاً «غیرقابل توجیه» و «ضدمردمی» سعی می‌کنند توجه عموم را به هر وسیله از مسیر اصلی حکومت منحرف کنند. و در ملغمه‌ای که جمکرانیان طی سه دهه در آتش و خون به راه انداخته‌اند، بهترین وسیله جهت انحراف افکار، «برخورد» فرضی دولت با افراد و بنیادهائی است که «بیت‌المال» را طی سه دهه بالا کشیده‌اند. البته پرواضح است که این «برخورد» در حد گفتار و هیاهو متوقف می‌ماند، می‌دانیم که چاقو از قدیم‌الایام دستة خود را نبریده، و این اصل در جمکران نیز کاملاً صحت دارد.

ولی کیست که نداند در این حکومت، مفسدان بر صدر مجلس، مجمع تشخیص مصلحت، قوة قضائیه و نهادهای دیگر حکومتی نشسته‌اند؛ کیست که نداند سپاه پاسداران پس از به اصطلاح «دفاع مقدس» عملاً تبدیل به یک مافیای «مالی ـ اقتصادی» شده و اعضاء بلندپایة آن در ساختارهای «نظامی ـ مالی» به جان ملت افتاده و فعالان مایشاع‌اند؟ خلاصه می‌گوئیم، عنوان اینکه این تشکیلات از پایه و اساس در فساد مالی دست و پا می‌زند، هیچگاه مسئلة جدیدی نبوده؛ آنچه جدید بود، و با هیاهوی احمدی‌نژاد آغاز شد، افشاگری از زبان رئیس جمهور همین تشکیلات بوده است. و دیدیم که چگونه این «کمدی» مضحک و ابله‌فریب طی چهارسال برخی را حسابی فریفت و برای برخی دیگر نیز زمینة مناسب جهت فریفتن دیگران فراهم آورد.

ولی روشن بود که این «افشاگری‌ها» در مرحلة هیاهو و پوچ‌بافی باقی خواهد ماند. و اظهارات برخی افراد که در رأس آنان می‌باید «عباس پالیزدار» را قرار داد، بیشتر جنبة نمایشی داشت. از سرنوشت فعلی «حاج عباس» اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی مسلم است که ایشان در ردة تصمیم‌گیری در بطن قوة قضائیة حکومت اسلامی مسند و دفترودستکی ندارند! خلاصة مطلب دادوفریادی به راه انداخته بودند که به قول ملانصرالدین هدف اصلی‌اش همان «لحاف ملا» بود.

امروز همین قوة قضائیه که طی «افشاگری‌های» پالیزدار و دیگران خفقان مرگ گرفته بود، خناق از حلقومش به در رفته، و از زبان علیرضا جمشیدی، سخنگوی خود در برابر تمایلات حضرت «مهرورزی» جهت افشای نام سوءاستفاده‌کنندگان از بیت‌المال می‌گوید:

« اعلام اسامى این افراد تنها وظيفة دستگاه قضائى است.»

منبع: رادیوفردا، 12 خردادماه سالجاری.

خلاصة کلام قوة قضائیه که پیشتر پای پیش نمی‌گذاشت تا بگوید، در یک حاکمیت کسی حق ندارد چنین کلی‌گوئی‌هائی، آنهم از زبان رئیس جمهور در سطح کشور پخش کند، امروز نقش «قانونی» بر عهده گرفته! این تشکیلات «قانون» می‌شناسد، و خیلی هم طرفدار قوانین شده. ولی فراموش نکنیم که این قوة قضائیة مفسد‌پرور و اوباش‌پرست چند روز پیش سه نفر زندانی را به جرم فرضی اینکه همفکران‌شان «بمب‌گذاری» کرده بودند، در شهر زاهدان به دار آویخت! این نوع «قانون‌شناسی» و قانون‌گستری را مسلماً فقط می‌توان در بطن حکومت‌ صدر اسلامی پیدا کرد! و ایزد متعال را سپاسگزاریم که چنین حکومت «شترگاوپلنگی» هم نصیب ملت ایران کرده!

بله، زمانیکه احمدی‌نژاد سوار بر اسب پوپولیسم و جاکشی به تاخت و تاز مشغول بود و برای همین قوة قضائیه، و دوستان و آشنایان‌اش توشة راه می‌ساخت تا بتواند نفت بشکه‌ای 150 دلار را در پس این هیاهو به باد دهد، قوة قضائیه در مصاف با مزخرف‌گوئی امثال پالیزدار و شهبازی زبان‌اش را به «آقاموشه» قرض داده بود، حال که احمدی‌نژاد ممکن است واقعاً برای «انتخاب» مجدد در مقام ریاست جمهور نام مشتی کله‌خر و آدمکش را در عمل طی مصاحبه‌هایش بیرون بکشد، قوة قضائیه لقمة چرب «افشاگری‌های» نان و آب‌دار را از دهان برداشته، نان خشک و درویشی «قانون‌گرائی» به زیر دندان انداخته. انصافا به این می‌گویند «قوة خوب»!

خلاصه قوة قضائیه به حضرت «ریاست جمهور» پیام مشخصی می‌دهد: «اگر افسارت را رها کرده بودیم تا جفتک بیاندازی برای این بود که نان برای‌مان در تنور مردم‌فریبی می‌چسباندی. حال که ممکن است گورت را گم کنی مواظب حرف دهانت باش!» و چنین پیامی در حکومت «عزت و اقتدار» بسیار شیرین و گوارا است. خصوصاً که مشتی اوباش احمق فکر می‌کردند احمدی‌نژاد آمده تا شبکه‌های مافیائی را که کاخ سفید در رأس آن نشسته از میان بردارد، و با کمک «مال‌خرها» و دلال‌های بازار تهران، کشور ایران را در هزارة سوم «گلستان» کند. آنهم چه گلستانی، اسلامی، انقلابی و خصوصاً مردمی!

حال که سری به «گلستان اوباش» حزب‌الله زدیم بهتر است نگاهی هم به «آذربایجان جمکران» بیاندازیم. «اکبر اعلمی» 8 سال نمایندة مردم تبریز در مسجد‌شوربای جمکران بوده. ولی ایشان امروز یک نامة گلایه‌آمیز به علی خامنه‌ای نوشته‌اند!‌ ایشان می‌گویند، «بالام جان» چرا نامهربانی؟ بله، انتخابات به کنار، مسئلة گلایه و گله‌گزاری آذری‌‌ها با یکدیگر جداست. اعلمی می‌گوید خلاصه «جنابعالی» که خودتان از خودمان هستید، «چرا کوپه‌یقلی صلاحیت منیم تأئید نچردی؟» و در آخر نیز اعلمی رسماً می‌گوید مسئولیت تصمیمات شورای نگهبان با شخص علی خامنه‌ای است.

از قدیم گفته‌اند، زمانیکه طاعون به کشتی می‌افتد، موش‌ها که خود ناقل این بیماری‌اند اول از همه به آب می‌پرند! امروز هم امثال اعلمی که سال‌ها نانخور مقام‌معظم و ولایت و کثافت بوده‌اند، وقتی که می‌بینند کشتی مقام معظم دکل‌اش به زیر آب می‌رود چماق برداشته توی سر خامنه‌ای می‌زنند! یکی نیست به این اعلمی بگوید تو که 8 سال در مجلس جا خوش کرده بودی برای این ملت چه کردی، که امروز می‌خواهی رئیس‌جمهور شوی؟ چطور آن روزها که ساواک و سپاه پاسداران برای تو و امثال تو رأی می‌ساخت تا روی صندلی‌های مجلس چاق و چله بشوی «جمهوریت» نظام به خطر نیافتاده بود، حالا که دیگر کارشان با تو تمام شده، «جمهوریت» به خطر افتاده؟ این چه نوع جمهوریت است که با شخص اعلمی پیوند ناگسستنی پیدا کرده؟ خلاصه اگر شخص امام زنده بودند، روی بالکن می‌رفتند و این اعلمی را حسابی «ارشاد» می‌کردند.

«اینطور نباشد که توی سر آقای خامنه‌ای بزنند. این آقای خامنه‌ای را اگر ما بزرگ نکرده‌ایم بقیه کرده‌اند. حجج کرده است، بازاریان کرده است، اصناف و بقیه و همه و همه کرده‌اند. اصلاً این انقلاب مال همه بوده. من به آقای اعلامی (چیه؟ بچه! دست نکن! اعلمی کدوم خریه؟ اعلامی اینه؟!‌ نه اونه!» تکبیر!

ما هم از پشت همین تخته‌کلید مایکروسافت به آقای اعلمی «نصیحت هستیم»! کاری نکنید که این خامنه‌ای عصبانی بشود. خامنه‌ای چند بار عصبانی شد، هر دفعه دهنه پاره کرد و شروع کرد به جفتک‌ انداختن! زبان‌مان لال ممکن است یک جفتک بزند گوشة چشمان شهلای شما بادمجانی شود. دیگر «بی.‌بی.‌سی» از شما عکس «سکسی» در کنار نامه‌های‌تان چاپ نخواهد کرد. اصلاً این آقای اعلمی چرا می‌خواهند رئیس جمهور بشوند؟ مگر کار شرافتمندانه قحط است؟ نجاری، کفاشی، بنائی و خیلی کارهای دیگر می‌توان کرد. مثلاً وبلاگ بنویسید! بنویسید تا فیلتر شوید و باز هم به مقام معظم نامه بنویسید که:

«این فیلترها را ما از چشم شخص شما می‌بینیم. با این فیلترها جمهوریت نظام را به خطر انداخته‌اید. چه شده که از صدها وبلاگ نویس فقط شما 4 نفر را فیلتر نکرده‌اید ...»

ولی ما فکر می‌کنیم اصلاً جمهوریت این نظام خدشه‌بردار نیست. اعلمی حرف بی‌خود می‌زند. امروز کاشف به عمل آمد که زهره رهنورد، همسر میرحسین موسوی، از غیرت «آقاشان» در سال 1360 در مجلة «زن‌روز» خیلی داد سخن داده بودند. خلاصه امروز که ایرنا بند «زهره خانم» را آب داد، شنیدیم که خیلی‌ها در شمال شهر تهران گفتند: «پدرسوخته! این موسوی هم حزب‌اللهی بوده!» بله، ولی ما می‌دانستیم که میرحسین موسوی یکی از مشکلات‌اش در دانشکدة معماری، زمان شاه این بود که به زن‌ها نگاه نمی‌کرد و از چپ‌ها متنفر بود. موسوی عین پاسدارها وقتی دختران از او سئوالی داشتند، سرش را می‌انداخت پائین و به غیراسلامی‌ها هم با نفرت عجیبی می‌نگریست چون نمی‌توانست اعدام‌شان کند! بعداً همه را اعدام کرد! این مردک حزب‌اللهی، متحجر و احمق حالا شده سمبل «اصلاحات» و «دمکراسی» در کشور ایران. خلاصه «زهره‌خانم» هم در مصاحبه‌شان فرموده بودند:

«مهندس موسوي کلاً از مقام و حرمت زن به دور مي‌داند که زن در آن دسته از خريدهائي که با کاسب و مردان محل سروکار دارد وارد شود و از غيرت مرد مسلمان جايز نمي‌داند که تن بدهد به اين موضوع که زنان بي‌جهت در کوي و برزن ظاهر شوند و با اين و آن هم سخن شوند.»

به این می‌گویند رئیس جمهور! هم آخوند و متحجر و احمق است، و هم «مهندس»! حالا هم مشتی احمق‌تر از خودش دوره راه افتاده‌اند که این تحفة متعفن حوزه و دانشگاه را به مقام ریاست جمهوری برسانند! بله، در روز انتصابات، «رنگ سبز» یادتان نرود. ولی ما پیشنهاد می‌کنیم که پس از «افشاگری» ایرنا، طرفداران میرحسین موسوی بجای «رنگ سبز» بهتر است «رنگ گه» را انتخاب کنند. چرا که هم به یاد تصاویر نامزد محبوب‌شان می‌افتند، و هم در روز انتخابات عطر نظریات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایشان مرتب مشام‌شان را نوازش خواهد داد.
ولی حالا که حرف از «گه» زدیم، از کنار صادق طباطبائی هم بهتر است بی‌توجه نگذریم. صادق طباطبائی در روزهای نخست کودتای 22 بهمن به دلیل ور رفتن و غش‌غش‌ خندیدن‌ با یاسر عرفات در برابر دوربین‌های تلویزیونی، ملت برای‌اش حرف در آورده بود و سریعاً به لقب «صادق خوشگله» معروف شد. امروز همین صادق خوشگله در کنار سردار بزرگ ملت ایران، «محسن رضائی» نشسته!‌ «محسن کله» معروف به «محسن بمب»، از نظر صادق‌خوشگله بهترین گزینه برای ریاست جمهوری جمکران است. البته به دلائل ایشان کاری نداریم! ما که قرار نیست به این‌ها رأی بدهیم، آن‌ها که احساس «مسئولیت» می‌کنند، می‌توانند اظهارات سراسر «مسئولانة» صادق‌خوشگله را بخوانند و خود تصمیم بگیرند. ولی زوج «صادق خوشگله ـ محسن خوش‌تیپه»، حتی به عقیدة ما هم که در این انتخابات شرکت نمی‌کنیم، بهترین گزینه برای ملت ایران خواهد بود.



می‌دانیم که اصولاً زن جماعت به فرمودة «مهندس» نمی‌باید زیاد این ور و آن ور برود!‌ «غیرت» و این جور چیزها به جوش می‌آید. در نتیجه محسن «خوش‌تیپه» در مقام ریاست جمهور می‌تواند به همراه «صادق‌خوشگله» در صحنة بین‌المللی ظاهر شده، هم توی دهن مخالفان حکومت اسلامی بزند، و هم رعایت اصول مذهب و دین و خدا و آخرت و عاقبت را بکند. پیشنهاد می‌کنیم که از هم اکنون چند نفر متخصص از امارات بیاورند تا شیوه‌های مناسب راه رفتن و قر و قمیش را به صادق خوشگله یاد بدهند تا در صورت لزوم بتواند از راه و رسم دلربائی در صحنة سازمان ملل و دیگر اماکن مهم به نفع اسلام و مسلمین استفادة حلال بکند. اگر از امارات کسی حاضر نشد به جمکران بیاید، هیچ ناراحت نشوید! مایکل جکسون در کاخ امیر بحرین برای هرگونه فداکاری و شهادت در راه اسلام آماده است. خلاصه «صادق خوشگله» باید سنگ تمام بگذارد! می‌دانیم که مسئله آبروی ما ملت است در برابر جهانیان. اصلاً در بالکن آورده‌اند که:

«اینطور نباشد که بعضی برای ملت مسلمان صادق خوشگله باشند. من نصیحت هستم به این آقای رضائی! توی دهنش هم می‌زنم. اصلاً بهتر است همان گه بیاید! ‌ قر و غمزه نباشد بر ملت؛ اسلام هم «خدشه» و چه و چه‌ نکند. چیه بچه؟! دست نکن! (اعلمی؟ا نه اون یکی گه را می‌گم!) احمدی را می‌گم!‌

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌باکس

...

هیچ نظری موجود نیست: