۴/۲۳/۱۳۸۷

عطر اورانیوم!




شاهدیم که گروه‌های به اصطلاح «مخالف» اصول‌گرائی، روزی‌نامه‌ها و سایت‌های «اصولگرا» را متهم می‌کنند که از اظهارات اخیر سخنگوی وزارت امورخارجة ایالات متحد، شون مک کورمک، برداشت‌های «نادرستی» صورت داده‌اند. بر اساس اظهارات مخالفان «اصولگرائی»، سر و صدا و هیاهوی فراوانی که بر سر اعلام آمادگی آمریکا برای مذاکره با حکومت اسلامی بر محور «موضوع» هسته‌ای، آنهم بدون پیش‌شرط «تعلیق غنی‌سازی» به راه افتاده فقط یک تبلیغات سیاسی، پوچ و بی‌معناست. در این میان سایت «تابناک» که مستقیماً نقطه‌نظرهای حامیان رفسنجانی را بازتاب می‌دهد، حتی به بحث و گفتگو در مورد بی‌دلیل بودن این هیاهو پرداخته و در تاریخ 22 تیرماه سالجاری، عنوان می‌کند:

«اظهارات شون مک‌کورمک، سخنگوي وزارت خارجه آمريکا مبني بر احتمال حضور کاندوليزا رايس بر سر ميز مذاکره با ايران، با ذوق‌زدگي برخي رسانه‌هاي مدعي اصولگرائي همراه شده است.»

و صد البته، در ادامة این مطلب، «ذوق‌زدگی» محافل اصولگرا را سایت تابناک کاملاً تبلیغاتی و کودکانه معرفی کرده. در همین مقطع می‌باید عنوان کرد که بحث در مورد «موضوع» هسته‌ای در کشور ایران، در واقع آن نیست که در رسانه‌ها، چه موافق و چه مخالف در بوق و کرنا گذاشته شده. حکومت اسلامی قدرت و اقتدار لازم را ندارد تا بتواند یک کشور جهان سوم را از منطقة نفوذ چند شرکت‌نفتی غرب، یک‌شبه به آنچه «باشگاه اتمی» قدرت‌های بزرگ عنوان شده، رهنمون شود. خلاصه می‌گوئیم، دیپلماسی هسته‌ای بر اساس وجود یک یا چند «بمب» پایه‌ریزی نمی‌شود؛ دیدیم که در مورد پاکستان چنین نشد، و امروز که این کشور در آستانة فروپاشی ساختاری قرار گرفته، حضور این دولت در «باشگاه اتمی»، آنهم از نوع «نظامی»، به هیچ عنوان در روند مسائل نقش سرنوشت‌سازی ایفا نمی‌کند.

در این راستا شاید بررسی کوتاهی از تاریخچة گسترش فناوری نظامی هسته‌ای لازم باشد. می‌باید عنوان کنیم که پس از پایان جنگ دوم جهانی، حضور برخی کشورها به عنوان «اعضاء باشگاه» اتمی به دلیل اقتدار سیاسی‌شان صورت گرفت، در این میان می‌باید از روسیه و چین نام برد؛ دیگر کشورها از قبیل فرانسه و انگلستان فقط به دلیل آنکه آمریکائی‌ها بتوانند متحدان خود را به عنوان اعضاء دائم شورای امنیت بر مجموعة سازمان ملل تحمیل کنند، «هسته‌ای» شدند!‌ البته این موضع از طرف برخی مورخان مورد تردید قرار گرفته، ولی اگر حضور فرانسه در شورای امنیت پیش از اتمی شدن ارتش این کشور صورت گرفت، باقی ماندن فرانسه در بطن این شورا در مقام عضو دائم، فقط به دلیل اعطای «بمب اتم» به این کشور بود. بعدها شاهد اتمی شدن نظامی دیگر کشورها از قبیل هند، اسرائیل و نهایتاً پاکستان هستیم! ولی می‌باید توضیح داد که این نوع «هسته‌ای» شدن، با آنچه در بالا عنوان کردیم کاملاً متفاوت است. کشورهای فوق نه در چارچوبی مستقل و تصمیم‌گیرنده که در ساختاری کاملاً «بازتاب دهنده»‌،‌ به بمب اتم دست یافته‌اند. به عبارت دیگر، منافع سیاسی این کشورها وجود «بمب» را الزامی نمی‌کند، بلکه منافع دیگر ساختارهاست که این «بمب» را در اختیار اینان قرار داده، و در تقابل با نمونه‌های انگلستان و فرانسه می‌باید این امر را مورد نظر قرار داد که پدیده‌ای به نام صنایع «نظامی ـ هسته‌ای» و یا حتی «صنایع هسته‌ای» غیرنظامی طی سالیان درازی که از «اتمی» شدن هند، پاکستان و اسرائیل می‌گذرد از این کشورها سر بر نیاورده.

خلاصه اینکه ورود یا عدم ورود به «باشگاه» اتمی پدیده‌ای نیست که در حد تصمیمات یک دولت جهان سومی باشد. کشوری که پای به باشگاه اتمی می‌گذارد، فقط در صورت برخورداری از اقتدار در سطوح اقتصادی، مالی، نظامی و خصوصاً سیاست داخلی قادر خواهد بود موجودیت و منافع خود را در سطح جهانی به دیگر کشورها «تفهیم»‌ کند! خلاصه می‌گوئیم، حکومت فعلی ایران که به سختی قادر به حفظ موجودیت خود در تخالف با افکار عمومی توده‌های مردم قرار گرفته، نمی‌تواند در باشگاه اتمی جائی برای خود باز کند.

این مطالب را مسلماً در ابعاد بسیار گسترده‌تر قدرت‌های بزرگ بهتر می‌دانند. حال می‌باید پرسید سئوالاتی که در سطح جهانی در برابر ملت ایران قرار گرفته و نظام تبلیغاتی بر آن برچسب «حق مسلم اتمی» ایران زده‌، از چه نوع استفهامات می‌تواند باشد؟ این استفهامات نخست از ابعادی داخلی برخوردار شده. برخورد محافل داخلی بر سر تصاحب هر چه بیشتر قدرت و کنار زدن «رقبا»! برخورد رقبائی که تا دیروز حداقل به صورتی کاملاً ظاهری، همگی زیر خیمة «مقام معظم» جمع شده بودند، امروز از واضحات سیاست روز در کشور است. اظهارات دیروز وزیر نفت حکومت اسلامی مبنی بر «خروج شرکت توتال» از طرح گاز پارس جنوبی، و به صورتی تقریباً همزمان «رد این مطلب» از سوی الهام، سخنگوی دولت، نشان می‌دهد که «استفهامات نفتی» و نقشی که قدرت‌های جهانی هر یک در امر «مقدس» چپاول منابع گازطبیعی و نفت کشور ایفا خواهند کرد به صورتی غیرقابل تردید به پروندة به اصطلاح هسته‌ای «سنجاق» شده! از طرف دیگر همانطور که امروز شاهد بودیم، در کنفرانس مطبوعاتی احمدی‌نژاد رسماً اعلام داشت که دولت وی نظرات علی‌اکبر ولایتی، مشاور عالی «مقام معظم» در امور سیاست خارجی را اصولاً فاقد وجهة قانونی و سیاسی می‌داند!

می‌دانیم که مشاور «کذا» که پس از 16 سال خیمه‌زدن بر سیاست خارجی حکومت اسلامی در دورة «جنگ‌سرد»، بالاخره رضایت داد تا این صندلی را به دیگری واگذار کند، اگر به صورت همزمان «نامه‌ای» به چندین روزی‌نامة جهانی می‌فرستد تا در آن «مواضع» مقام معظم را به صورت «روشن» بیان کند، پیشتر اجازة چنین «شکرخوری‌ها» را گرفته! به عبارت دیگر این امر غیرقابل تصور است که مشاور علی‌ خامنه‌ای بدون صلاحدید بدنة حکومت اسلامی شخصاً و به صورت فردی دست به چنین عملی زده باشد. با این وجود خبرگزاری فارس از قول «پرزیدنت» محبوب مقام معظم در کنفرانس مطبوعاتی می‌نویسد:

«آقاي ولايتي آدم محترمي هستند و نظراتي دارند و همه آزاد هستند كه نظرات شخصي خود را بيان كنند.»

البته در اینکه آقای ولایتی «آدم‌ محترمی» هستند کسی شک ندارد؛ حداقل آن‌ها که حضور ایشان را 16 سال در صحنة دیپلماسی کشور، بر مردم ستمدیدة این مملکت تحمیل کردند، حتماً با «برادر» احمدی‌نژاد هم عقیده‌اند. ولی یادمان نرفته که در آغاز دوران شکوهمند «مهرورزی»، وبلاگ همین «آدم محترم» به دلیل آنچه دولت «دخالت در امور سیاسی کشور» عنوان کرده بود، از طرف ادارة مخابرات همین «دولت» فیلتر شد! می‌باید از حضرت احمدی‌نژاد پرسید، چه شده که این «آدم محترم» فقط بعضی‌ اوقات اجازه دارد «نظرات شخصی» خود را بیان کند؟ در ثانی، رئیس دولتی که ده‌ها کتاب، فیلم، نشریه، مجله، روزنامه، وبلاگ و مقاله را همه روزه به زیر تیغ سانسور می‌برد، و در برابر خبرنگاران، «محترم» بودن یک وزیر اسبق این حکومت را دلیلی برای اجازة اظهار نظر شخصی ایشان می‌خواند، حتماً هزاران نفری را که همه روزه سانسور می‌کند، «غیرمحترم» به شمار آورده! چرا که حق «اظهار نظر شخصی‌» برای اینان قائل نیست. در هر حال آقای احمدی‌نژاد حرف آخر را هم در همان فارس نیوز بر زبان می‌راند:

«[...] ولايتي در تصميم‌گيري هسته‌اي دخالتي ندارد، [...] مديريت هسته‌اي روشن است و دولت در بخش‌هاي مختلف آن پاسخ‌گو است.»


بله، «آدم محترم» که عملاً به نام علی‌خامنه‌ای دست به نامه‌نگاری با مطبوعات جهانی زده بود، گویا «گز نکرده جر داده!» و در همین «خلاصه» می‌توان تضاد منافع میان محافل وابسته به حاکمیت‌های جهانی را در بطن درگیری‌های داخلی کشور به صراحت مشاهده کرد. اینکه «بستة هسته‌ای» ایران، بجای آلوده بودن به عطر «اورانیوم»، بوی گند نفت و گاز گرفته دیگر از «اسرار مگو» نیست. ولی همانطور که می‌توان حدس زد، و با در نظر گرفتن حساسیت‌ توده‌های ایرانی به چپاول منابع نفت و گاز کشور، قدرت‌های جهانی تمایلی به علنی شدن درگیری‌های خود با یکدیگر بر محور «نفت» ندارند. اینان ترجیح می‌دهند که توده‌ها را در چارچوب تبلیغات جهانی به دنبال نخود سیاه بفرستند، نخودسیاهی که امروز نام پر طمطراق و غلط‌انداز «استقلال هسته‌ای ملت ایران» به خود گرفته!

بررسی مطلب هسته‌ای و نفتی را در همینجا به پایان می‌بریم، و وبلاگ را با اشاره‌ای هر چند گذرا به «فرار» یکی از مبارزان «وحدت حوزه و دانشگاه»، به کشور دمکراسی‌پرور آمریکا ادامه می‌دهیم. همانطور که می‌دانیم احمد باطبی، یکی از همرزمان «فخرآور» معروف ـ عکسی هم به یادگار در «پیژامای» اوین با هم گرفته‌اند ـ چند روزی است نزد رفیق هم‌زنجیر خود به سرزمین دمکراسی فرار کرده!‌ البته تبلیغات در اطراف ایشان کم نیست؛ دلیل هم روشن! آمریکائی‌ها حق منحصربه‌فرد خود در استفاده از زباله‌های حکومت اسلامی در خارج از کشور را گویا به ثبت رسانده‌اند؛ یک «ویترین» چند دهنه درست شده، و اینهمه به این خیال که اگر روز و روزگاری فروپاشی اتفاق افتاد، آنچه در ینگه دنیا و دیگر نقاط تحت کنترل «عموسام» در آب‌نمک خوابیده، به کارشان آید. یادمان نرفته که در آغاز بلواهای اسلامی که نهایت امر کار را به کودتای آمریکائی 22 بهمن کشاند همین زباله‌ها از قماش بنی‌صدر، یزدی، قطب‌زاده، و چرا راه دور برویم حضرت «دکتر» علی‌اکبر ولایتی که در بالا «آدم محترم» معرفی شدند، در همین دکان «سرمایه‌سالاری» آمریکائی در آب‌نمک غوطه‌ می‌خوردند!‌

به هر تقدیر می‌باید به باطبی «مبارز» تبریک گفت! چرا که توانسته از چنگال نظام ولایت فقیه، که طی سال‌های دراز خود از حامیان واقعی آن بوده، و در امتحانات ورودی «سیاسی ـ عقیدتی» دانشگاه نیز با موفقیت تمام از مرز «قبولی» اصول آن گذشته، «فرار» کند! ولی در همینجا به آمریکائی‌ها و دوستان‌شان می‌گوئیم که، نظام ولایت فقیه یک «دمکراسی» نیست که برخی افراد بنا به مصالحی در بطن آن از این جناح به آن جناح بپرند! همکاران این حکومت استعماری و ضدبشری آینده‌ای در بطن روابط سیاسی کشور نخواهند داشت، و آمریکا بهتر است بی‌جهت آب در هاون روابط استعماری گذشته نکوبد. این «اشتباه» سیاسی را با امثال اکبر گنجی، مسعود بهنود، عطاالله مهاجرانی، و ... پیشتر تکرار کرده‌اید! غافل از اینکه، مردم ایران کور نیستند و بخوبی همکاران و نانخورهای واقعی ولایت فقیه را می‌شناسند. امروز حتی اگر علی خامنه‌ای را هم با پیژامای خاکستری به آمریکا «فرار» بدهید، کسی برای حرف‌تان تره خرد نخواهد کرد! یا آمریکا دست از توطئه بر علیه منافع ملت ایران و صحنه‌سازی‌های معمول بر می‌دارد، و یا اینکه با در نظر گرفتن آرایش نیروهای داخلی و خارجی کشور، نخستین قربانی پروژة دمکراسی ملت ایران، منافع همین دولت جنایتکار در کل منطقه خواهد بود.



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

هیچ نظری موجود نیست: