۱/۱۹/۱۳۸۶

حراج جنگ!



چند لحظه پیش، خبرگزاری آسوشیتدپرس از قول سناتور «کارل لوین»، یکی از رهبران دمکرات‌ها در سنای آمریکا گزارش داد که گروه «دمکرات» بودجة درخواستی جرج بوش جهت عملیات نظامی در عراق را «تصویب» خواهد کرد. ایشان در ادامة بیانات‌شان چنین ادامه داده‌اند:

« [...] می‌باید از ریاست جمهور درخواست کرد که بر رهبران عراق جهت دستیابی به یک آرامش سیاسی، فشارهای لازم اعمال شود.»

به عبارت ساده‌تر، جناب سناتور، «توپ» بحران فزایندة جنگ عراق، و اشغال غیرقانونی یک کشور از طرف ارتش متجاوز ایالات متحد را، درست «شوت» می‌فرمایند در زمین امثال جلال طالبانی‌ها! البته، در اینکه از نظر تاریخی، بنیادهای دمکراتیک در کشور عراق عملاً وجود خارجی نداشته‌اند، به هیچ عنوان مورد شک و شبهه و تردید نیست؛ کشور عراق همچون اکثر کشورهای جهان سوم، از نبود ساختارهای دمکراتیک در رنج است، ساختارهائی که بتواند عراقی معاصر را گام به گام به جامعة جهانی نزدیک کند. همانطور که شاهدیم در کشور خودمان، ایران نیز از چنین ساختارهائی برخوردار نیستیم. ولی منوط کردن پایان دادن به یک اشغال غیرقانونی و خونریز، از جانب یک ارتش اشغالگر، به ایجاد چنین ساختارهائی، در واقع فرستادن ملت عراق و جامعة جهانی، به دنبال «نخود سیاه» است!

جناب سناتور فراموش می‌کنند که بحران‌های سیاسی در عراق، صرفاً نتیجة فروپاشی یک حاکمیت دیکتاتوری و مستبد نیست؛ بسیاری از این بحران‌ها به دلیل حضور غیرقانونی یک ارتش اجنبی در سطح جامعه به راه افتاده. حال با حفظ حضور چنین ارتشی چگونه می‌توان از «سیاستمداران» عراقی درخواست کرد که بر بحران نقطة پایان گذارند؟ در ثانی، مسئلة عراق، خارج از ابعاد داخلی، و به دلیل معضل حساس انرژی و مسائل مرتبط با استراتژی منطقه‌ای، همانطور که در بسیاری مطالب در همین وبلاگ‌، طی یک سال گذشته همواره مطرح شده، مسئله‌ای است که می‌باید در ارتباط مستقیم با سیاست‌های کلان منطقه‌ای و گاه جهانی مورد بحث قرار گیرد. نقش امثال جلال‌طالبانی و زیباری، در چنین چشم‌انداز وسیع استراتژیک، از طرف آقای «لوین» چگونه می‌تواند به «بررسی» و «بحث» گذاشته شود؟

در واقع، شیرة اساسی بیانات ایشان بازگوئی همان واقعیت دردناک سیاسی می‌شود که، سنا و مجلس نمایندگان ایالات متحد، بر خلاف آنچه می‌نمایانند، از سیاست‌های کلیدی قوة مجریه نه تنها جدا نیستند، که در واقع مکملی شده‌اند بر همین سیاست‌ها؛ این اختلاط غیرقانونی و غیردمکراتیک، میان دو قوه‌ای که بر اساس قانون اساسی می‌باید «مستقل» از یکدیگر عمل کنند، فقط نشانه‌ای است از یک واقعیت تکاندهندة دیگر: دمکراسی یانکی‌ها، و به طبع‌اولی، نوع انگلیسی آن، با همة درس و کتابی که جهت «آموزش» دمکراسی به دیگر ملت‌ها همه روزه فراهم می‌آورند، خود صرفاً نوعی حاکمیت‌ محفلی‌اند و بس! چرا که، از ماه‌ها پیش، نظر توده‌های آمریکائی و «همتایان» انگلیسی‌ آنان، علیرغم بی‌اطلاعی و حماقتی که نظام‌های رسانه‌ای حاکم بر این کشورها، بر افراد عادی همه روزه «تحمیل» می‌کنند، در مورد جنگ عراق و حضور نظامی ایالات متحد و انگلستان در اینکشور کاملاً روشن بوده: «خروج هر چه سریع‌تر از این بحران نظامی!» حال اگر آقای «لوین» که بر اساس «مخالفت» با جنگ عراق از مردم «خوش‌خیال» میشیگان رأی می‌گیرند، و در سنگر سنا دفتر و دستک به پا می‌کنند، به این نتیجه می‌رسند که خروج ارتش ایالات متحد از عراق منوط به «شق‌القمر» امثال جلال طالبانی باید باشد، مسلماً جای بحث سازنده‌ای میان افکار عمومی ـ اگر چنین پدیده‌ای اصولاً وجود خارجی داشته باشد ـ و حاکمیت «شتر، گاو، پلنگ» چندملیتی‌ها باقی نخواهد ماند.

بر اساس اظهارات آقای لوین، دولت جرج بوش، برای سال جاری میلادی تقاضای یکصد میلیارد دلار بودجه، جهت مخارج لشکرکشی در عراق و افغانستان کرده. به صراحت بگوئیم،‌ این مبلغ حتی نمی‌تواند «نمودار» نیمی از مبالغی شود که از بطن اقتصاد آمریکا و شاخه‌های اروپائی و آسیائی وابسته به آن، صرفاً‌ به دلیل آتش‌افروزی مشتی فعلة سرمایه‌داری بین‌الملل، همه روزه خارج شده، و در کورة جنگ عراق و افغانستان به شعله‌های آتش سپرده می‌شود. در واقع، عنوان کردن مبلغ یکصد میلیارد دلار مخارج برای این جنگ، خود نوعی مردمفریبی است؛ «قایق نجاتی» است سیاسی، که آقای «لوین»، جهت سلب مسئولیت واقعی از خود و دوستانشان در مجلسین، در طوفان چنین جنگ خانمان‌سوزی به «آب» انداخته‌اند؛ این جنگ خیلی بیشتر از این‌ها برای ملت‌های جهان و آمریکائیان هزینه خواهد داشت! مخارجی که هم بر جهانیان تحمیل می‌شود، و هم بر یانکی‌‌جماعت! زمانی‌که از شکل‌گیری شیوة تولید، بر محور پدیده‌ای به نام «اقتصاد» جنگ سخن به میان می‌آوریم، این «مبالغ» فقط شوخی و مزاح می‌تواند تلقی شود!

همه ساله صدها میلیارد دلار از بودجة خانواده‌های آمریکائی، به دلیل از دست دادن امکانات بیمه‌های درمانی، از دست رفتن خدمات رایگان تحصیلی، بالا رفتن هزینة زندگی، و هزاران پدیدة دیگری که مستقیماً با سیاست جنگ‌افروزی این حاکمیت در ارتباط قرار می‌گیرد، خارج شده، و در صندوقچة جنگاوران سنای آمریکا واریز می‌شود؛ مبالغی که روی چرتکة مبارک آقای «لوین» منظور نشده! شاید یک ماشین حساب کامل‌تر می‌باید خدمت‌شان تقدیم کنیم، ماشین‌حسابی که بتواند مخارج تحمیل شده بر چندین کشور جهان، در منطقه‌ای بسیار حساس و استراتژیک چون خلیج‌فارس را نیز «محاسبه‌» کند. فروپاشی‌ ارزش برابری ارزها، بالارفتن بی‌سابقة قیمت طلا در بازار جهانی، چندین برابر شدن قیمت نفت ـ بدون آنکه دیناری از این افزایش به بودجة کشورهای تولید کننده تزریق شود ـ و هزاران پدیدة اقتصادی و مالی دیگر، که تنها قسمت کوچکی از همین «مخارج» جنگ به شمار می‌رود؛ جنگی که حساب هزینة کامل آن مسلماً کار را به درازا خواهد کشاند. در نتیجه به خود اجازه داده، اظهارات آقای «لوین» را تا حدی تصحیح می‌کنیم، و به صراحت می‌گوئیم که آنچه ایشان در اظهارات‌شان «بودجة جنگ عراق و افغانستان» می‌نامند، در واقع بودجه‌ای است که جرج بوش و دارودسته‌اش جهت تمدید روند همین غارت‌های جهانی و داخلی، به آن نیازمند‌اند!

اینکه سرنوشت جهان می‌باید امروز، به دست مشتی آدمکش‌حرفه‌ای رقم بخورد، مسئله‌ای است در فراخنای تاریخ بشریت! ولی در این میان، اگر ملت‌ آمریکا از حداقل فهم و شعور انسانی برخوردار می‌بود، شاید دلقلک‌هائی از قبیل «لوین» به خود اجازه نمی‌دادند تحت عنوان «بررسی» یک بحران جهانی، پای میکروفون‌ رفته، چنین ترهات و مزخرفاتی، آن‌هم در این گستره به خورد رأی‌دهندگان‌شان دهند. و اگر چنین فهم و درایتی در این «ملت» می‌دیدیم، شاید برای زیستن در جهانی بهتر، سقوط و فروپاشی این حاکمیت بی‌سروته نیز از الزامات نظری‌مان می‌توانست خارج ‌شود!



هیچ نظری موجود نیست: