۱۰/۰۲/۱۳۸۵

تحریم و تعظیم!


مذاکرات در شورای امنیت سازمان ملل جهت تعیین آنچه رسانه‌های بین‌المللی «تحریم‌ها علیة ایران» لقب داده‌اند، آغاز شده. و معلوم نیست این صحنه‌سازی‌ها تا کی بر پردة نمایش «دیپلماسی» جهانی می‌باید باقی بماند؛ معلوم نیست که تا چند سال، شاید تا چند دهة دیگر، قدرت‌های حاکم جهانی سعی داشته باشند که «در را بر همین پاشنه بچرخانند»؛ با این وجود یک امر روشن و واضح است: حاکمیت امروز ایران، در روابط بین‌الملل، خود را گرفتار شرایطی کرده، که اینگونه «تحریم‌ها» شاید در چارچوب منافع همین هیئت حاکمه، بهترین وسیله جهت توجیه اعمال سیاسی، مالی و اقتصادی‌اش در داخل مرزها شده است. اینکه ملت ایران، پس از غائلة 22 بهمن، اینک به راستی 28 سال است که در بطن یک «تحریم‌» همه‌جانبة اقتصادی، مالی، فرهنگی و ... زندگی می‌کند، دیگر نیازمند بهره‌وری از سجایای فرضی «غیب‌گویان» چاه جمکران نخواهد بود. چرا ایرانیان می‌باید در چنین شرایطی، طی نزدیک به 3 دهه زندگی کنند؟ این سئوالی است که جواب آن، از طرف حاکمیت نالایق و به اصطلاح «مستقل» جمکران، کاملاً روشن است: «غربی‌ها با اسلام مخالف‌اند، و می‌خواهند در برابر خواست ملت‌ مسلمان ایران کارشکنی کرده، منافع "اسلام ما" را به تاراج برند، ‌و ... » مسلماً همة ایرانیان، امروز با این «گفتمان» خنده‌دار و مضحک آشنائی کامل دارند. ولی این سئوال را می‌باید از همین حاکمیت «مبارز»، «آگاه»، و خصوصاً مسلمان پرسید که نتیجة این «جهاد اکبری» که اینک سه دهه است تحت فرماندهی مرکزی «چاه جمکران» بر این ملت حاکم کرده‌اید، آیا در عمل همان نیست که ادعا می‌کنید از بروزش جلوگیری به عمل آورده‌اید؟ نه تنها ملت را به نابودی و بیچارگی کشاندید، حتی همین «اسلام عزیزتان» هم، تحت نظارت این سیاست استعماری نابود شد و رفت پی کارش!

امروز شاهدیم که پس از نزدیک به سه دهه «عربده‌جوئی»، و ادعاهای «استقلال»، در مملکت ایران، فقر، نابسامانی، فرارمغزها، فرارسرمایه‌ها، خرید و فروش زنان و کودکان، خرید و فروش امعاء و احشاء انسان، در شهرهای این «مدینه‌النبی‌های» فرضی، قصه‌ای تکراری شده، خجالت و شرم هم شاید خوب چیزی باشد! ایرانی از چه روی می‌باید 28 سال با «تحریم‌» اقتصادی زندگی کند، و امروز، به امضاء مشتی استعمارگر حرفه‌ای، به قول «سرداران مسکویت» تحریم «هسته‌ای» نیز شامل حالش شود؟ این اسلام چیست که نتیجه‌اش برای ما ایرانیان می‌باید رانده شدن از این جامعة جهانی باشد؟ مگر مردم در کشورهائی همچون ایران، چگونه زندگی می‌کنند، و ایرانی بر چه اساسی می‌باید «بزگر» این گلة انسانی شود؟

به صراحت بگوئیم، این «شعبدة» تحریم‌های اقتصادی، و این بازی مسخرة «هسته‌ای»، دیگر حنای‌اش برای ما ایرانیان رنگی ندارد. ما که می‌دانیم «تحریم» شدن و «تحریم» نشدن، در فضائی که این حاکمیت بر جامعه تحمیل کرده، معنای‌اش یکسان است. ما که می‌دانیم این حکومت ترجیح می‌دهد ایرانی از بقیة جهان بریده باشد، ما که می‌دانیم موافقان و مخالفان‌ این دولت ترجیح می‌دهند که ارتباط ایرانی با خارج از کشور، با غریبه و هم‌وطن خود، حتی با هم مسلکانش نیز قطع شود، تا خیال این بچه آخوندهائی که «قرآن» خواندن یاد گرفته‌اند راحت شود که کسی مزاحم حاکمیت «فرعونی‌شان»‌ نخواهد شد. ما که می‌دانیم، در مملکتی که مردم به معنای واقعی کلمه از گرسنگی می‌میرند، این دولت «اسلام و مسلمین» میلیون‌ها دلار در سال، حق حساب به شرکت‌های خارجی جهت «فیلترینگ» سایت‌های اینترنتی می‌دهد! چرا این دولت به مردم نمی‌گوید که «تحریم» ایران برای پیشبرد مقاصد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌ این هیئت حاکمه از «نان شب» هم واجب‌تر شده؟ ملت ایران بر اساس «پیش‌فرض‌های» این حاکمیت می‌باید «تحریم» شود، و در تحریم هم «باقی» بماند، ارتباطات‌اش با دیگران قطع شود، تا شرکت‌های نفتی برایش «قرارداد» بنویسند و به دست عمله و اکرة جمکران به امضاء برسانند. اگر همین سیاست‌های «بشر دوست»، کشور عراق را بیشرمانه، چون دزدان دریائی اشغال کرده‌اند و همه روزه چپاول می‌کنند، ایران را در مرز روسیه نمی‌توان با ترفند «جنگ برای دمکراسی»‌ چپاول کرد، کشور ما را با «دسیسة تحریم هسته‌ای»‌ می‌چاپند! و این دولت «بی‌قابلیت»، این حاکمیت مفلوک، دست در دست همین سیاست‌ها، برای پیشبرد آرمان‌های استعمار،‌ برایمان مرتباً از صندوق‌های مارگیری انواع مختلف «احمدی‌نژاد» بیرون می‌کشد.

ولی در میان سایت‌های «خبررسانی»، آن‌ها که نان غربی می‌خورند، از جزئیات این «تحریم» چیزی نمی‌گویند. مسئله ساده است، «تحریم» اینبار در چارچوب منافع روسیه بر ملت ایران تحمیل می‌شود! به قول معروف «همیشه شعبان، یک‌بار هم رمضان!» چرا که نه نیروگاه بوشهر، و نه شرکتی که قرارداد فروش موشک‌های فوق‌پیشرفتة روسی ـ جهت "حفاظت" از این نیروگاه را ـ با ایران به امضاء رساند، «شامل» این تحریم نخواهند شد. در عالم سیاستگذاری، به این می‌گویند، «بده و بستان» دوستانه! ولی چه فرقی می‌کند، «تحریم» همان است که هست، و ملت ایران در همان نقطه باقی خواهد ماند. نقطه‌ای که بی‌بی‌سی از طرف جناب آقای وزیر نفت اعلام می‌کنند:

«[...] برای تأمین منابع مالی برای اجرای پروژه‌های نفتی خود با مشکل مواجه شده و سرمایه گذاران خارجی به دلیل مشکلات سیاسی با این کشور همکاری نمی‌کنند.»

معلوم نیست جناب وزیر سخن از تأمین چه منابع مالی به میان می‌آورند؟ کشور ایران طی چند ماه که از آغاز «حکمرانی» سیدمحمد خاتمی می‌گذشت، تحت فرمان شرکت‌های نفتی آمریکائی «درآمد» نفتی‌اش از بشکه‌ای 12 دلار به بیش از 70 دلار رسید. این ثروت خداداد کجا رفت، که اینک برای پروژه‌های نفتی به گدائی دم در دکان شرکت‌های نفت خارجی افتاده‌ایم؟ چرا آقای وزیر نمی‌فرمایند که سرمایه‌گذاری‌های عظیم جهت دستیابی به «چرخة کامل هسته‌ای» با مشکلات سرمایه‌گذاری روبرو نمی‌شود، و فقط جهت تأمین سوخت مردم است که کشور ایران در مقام یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت جهان قادر نیست «چرخة کامل سوخت مورد نیاز» کشور را تأمین کند؟ آقای وزیر در ادامه می‌فرمایند:

«[...] دولت [...] در هشت ماه گذشته بیشتر از 12 میلیارد دلار برای هزینه های جاری، پروژه های عمرانی و واردات بنزین از حساب ذخیره ارزی برداشت کرده [...] این رقم در پایان سال خورشیدی به بیشتر از 22 میلیارد دلار خواهد رسید.»

چشم ما ملت ایران روشن! کشوری که بر صدها میلیارد بشکه نفت و گاز طبیعی نشسته، جهت دستیابی به «چرخة کامل سوخت کشور»، نیازمند سرمایه‌های خارجی است! و بنزین ـ محصولی که تولیدش متعلق به چرخه‌های تولیدی دهة 1920 است ـ می‌باید از خارج وارد کند! ولی همین حکومت در چارچوب بحران آفرینی‌های صرف، و همگامی با سیاست‌های استعماری، تحت عنوان فعالیت‌های «صلح‌آمیز هسته‌ای» جهت سرمایه‌گذاری‌های کلان، که به دلیل تحریم‌ها، «چندلا پهنا» نیز به پای ملت حساب می‌شود، دچار هیچگونه کمبود سرمایه‌گذاری نمی‌شود! خوب، اینجا یک سئوال پیش می‌آید: چرا کشور ایران جهت خودکفائی «چرخة کامل سوخت کشور»، طی این سه دهه کاری صورت نداده؟ جواب به این سئوال هم بازمی‌گردد به همان جواب‌های همیشگی: «غرب با اسلام مخالف است!» و وزیر محترم حکومت اسلامی هم اضافه کرده‌اند:

«این وضعیت مختص صنعت نفت نیست و صنایع دیگر نیز با مشکلاتی برای تأمین سرمایه خارجی مواجه شده‌اند.»

بهتر است آقای وزیر حق مطلب را به درستی ادا کنند، و بفرمایند که اصولاً ایران دچار کمبود سرمایه نیست. چرا که سرمایه هم در دسترس است‌، و هم امکان تأمین آن موجود! مشکل این است که کشور ایران، به عنوان یک منطقة استعمار زده، و دولت ایران به عنوان یک دولت دست‌نشانده، نمی‌تواند از سرمایه‌های خود استفاده کند. و بازار مواد نفتی، از نفت خام گرفته تا بنزین هواپیما، در دست شرکت‌های خارجی است، و دولت ایران فقط یک وظیفه دارد: «فراهم آوردن امکان استخراج نفت خام به وسیلة شرکت‌های خارجی»! و از آنجا که توده‌های مردم حاضر نیستند، این «فقر» تحمیلی را که سوغات سرمایه‌داری غربی است تحمل کنند، و عکس‌العمل نشان ندهند، بهترین راه برای ساکت کردن این ملت، برقراری یک حکومت «فاشیستی اسلامی» است: «خفه کردن صدای مردم، سرکوب با بهره‌گیری از اراذل و اوباش خیابانی، نیروهای امنیتی، بسیج و سپاه!» اینرا می‌گویند یک برنامة کامل و بی‌عیب و نقص که متأسفانه قریب به سه دهه است از جانب غربی‌های «حقوق‌بشری»، و اینک در همکاری کامل با کرملین، در مملکت ما به اجراء گذاشته شده. این حرف بی‌منطق و این عمل مضحک را چگونه باید توضیح داد که، کشوری که نفت خام صادر می‌کند تا «بنزین» اتوموبیل وارد کند، معلوم نیست به چه دلیل، اینهمه «بلندپروازی‌های»‌ استراتژیک پیدا کرده، که می‌خواهد به قول خودش «چرخة کامل سوخت هسته‌ای» را نیز در «همین چند هفته» به دست آورد!

هیچ نظری موجود نیست: