در 19 سپتامبر 2006، شاهد فروپاشی حکومت مشروطة متزلزل تایلند، به دست ارتش این کشور هستیم. این نخستین بار نیست که در کشورهائی که به صورت غیرمستقیم تحت فرماندهی مرکزی پیمان آتلانتیک شمال (ناتو) قرار دارند، مشتی نظامی به خود اجازه میدهند نقش «عامل دمکراسی» بر عهده گیرند. همسایگان ایران، کشورهای ترکیه و پاکستان در این مورد شاید بهترین نمونههای جهان باشند، ولی کودتای نظامیان در تایلند پیام بسیار «شفاف» و «قاطعی» به همراه دارد: آمریکا صرفاً از شکلگیری دمکراسیهائی حمایت میکند که تماماً تحت انقیاد و نظارت سازمان سیا باشند. این دمکراسیها زمانی که نیازهای مالی و اقتصادی سرمایهداری غرب را عیناً بازتاب ندهند، مورد حمایت قرار نخواهند گرفت!
کشور تایلند با استفاده از سنت سلطنت، سنتی که برخلاف دیگر انواع خود در جهان سوم، هنوز خصلتهای میهنی را کاملاً از دست نداده بود، و با بهرهبرداری از بالا رفتن سطح درآمدها به دلیل نزدیکی به صنایع چین و همگامی با مراکز صنعتی هند، در واقع در مسیر خروج از چنگال سرمایهداری غرب گام برمیداشت. کودتای نظامیان در کشور تایلند، زنگ خطری است برای تمامی کسانی که نهادینه شدن «دمکراسی» در جامعة ایران را امروز در همگامی کامل با سیاستهای جهانی ایالات متحد جستجو میکنند. امروز، در کنار اندونزی که پیشتر به دست سیاستهای غرب به خاک و خون کشیده شد، کشور دیگر که میرفت به جرگة «غولهای صنعتی آسیای جنوب شرقی» بپیوندد، قربانی سیاستهای جهانی سرمایهداری غرب میشود؛ محدودة «دمکراسیدوستی» آمریکائیان را ملت ایران میباید به درستی دریابند. چرا که تجربة کودتای نظامی، آنزمان که بنیادهای دمکراتیک و مردمی از ریشهها و توان کافی برخوردار نباشند، میتواند در تمامی کشورهای جهان قابل اجرا باشد.
تجربة حکومت «مهرورزی» و گروه همسرایان رهبری، بسیج، لباسشخصیها و ... را که پس از دوران فترتی به نام حاکمیت «اصلاحطلبان» در ایران شاهد بودیم، نباید بکلی از تجربة امروز کشور تایلند جدا بدانیم. اگر در ایران، پس از دورة «اصلاحات» آمریکائی، نظامیان رسماً کودتا نکردند، به این دلیل بود که سیاستهای جهانی در صحنة بینالملل قادر به اعلام حمایت رسمی از مواضع نظامیان در ایران نیستند؛ سیاستهای جهانیای که بر محور غائلة 22 بهمن شکل گرفت، قدرتهای تعیین کنندة جهانی را «ظاهراً» در حاشیة مسائل ایران قرار داده. ارائة این تصویر سراپا کذب، در واقع یکی از «اهداف» اصلی سرمایهداری غرب در ایران است. چرا که با تکیه بر اسلام «فرضاً» ضدآمریکائی پیشبرد مواضع آمریکا در خاورمیانه بسیار ساده و سهلشده؛ بهترین نمونة این اسلام آمریکاستیز را در شکلگیری طالبان و القاعده مشاهده میکنیم. ولی آنان که امروز بر طبل شخصیت «فرهیخته» و اصلاحطلبی چون محمدخاتمی میکوبند، شاید خود نیز ندانند که این ساختار سیاسی تا چه عمقی به «مصلحت جوئیهای» مالی و راهبردی سرمایهداری غربی وابسته است.
به طور مثال، چند روز است که به دلیل توقیف روزنامة شرق، یکی از ارگانهای اجنبی در کشور ایران، گروهی «آزادیخواه» سروصدا به راه انداختهاند؛ بهانة این هیاهوها همان «دفاع» از آزادی مطبوعات است. بخوبی میدانیم که مطبوعات در ایران، نه تنها در تاریخ روزنامهنگاری جهان، که حتی در بطن جهان سوم، یکی از سرکوبشدهترین مجموعههاست. این سرکوب، که در هر دوره از تاریخ کشور به بهانههای مختلف شدت گرفته، امروز کشور ایران را به نقطهای رسانده که شاید به جرأت بتوان گفت فاقد هر گونه پدیدهای است که بتوان بر آن نام «مطبوعات» اطلاق کرد. و اینهمه، حداقل پس از سقوط سلطنت، تا قسمتی نیز مسلماً مدیون فعالیتهای همان سردار فرهیختگی، جناب حجتالاسلام خاتمی است، که در آغاز غائلة 22 بهمن، مدتها نه تنها «اولین» سرپرست روزنامة کیهان بودند و «پاکسازیهای» ایشان زبانزد خاص و عام شد، که مدتها نیز وزیر ارشاد حاجروحالله شدند! جدا کردن این گروه «مزدوران» اجنبی تحت عنوان «آزادیخواه» و «اصلاحطلب» از دیگر همتایانشان، و قدر و قیمت گذاشتن بر «ترهات» و «اراجیف» اینان، تحت عنوان «فرهیختگی»، در مقام خود یکی از منفورترین اعمالی است که در تاریخ اینکشور به وقوع پیوسته؛ مخدوش کردن مرزها میان «آزادیخواهان» و «عاملان سرکوب»، طی تاریخ معاصر ایران، هیچگاه با چنین وقاحت صورت نگرفته بود.
همانطور که شاهدیم، حکومت نظامیان در تایلند «قول» داده که قانون اساسی نوینی به تصویب برساند! این سئوال را مسلماً میباید مردم تایلند به تاریخ و آیندگان خود پاسخ گویند، ولی از آنجا که مشکلات و مصائب ملتهای ستمدیدة جهان از تشابههائی بسیار خیره کننده برخوردار شده، شاید ما نیز بتوانیم در مقام یکی از سرکوبشدهترین ملتهای جهان این سئوال را مطرح کنیم: «از کی تا به حال نیروی نظامی در کشور تایلند، نیروئی که همیشه در سرکوب ملت تحت عنوان مبارزه با کمونیسم در درون مرزها همکار نزدیک سرمایهداری آمریکا بوده، نیروئی که در هنگام جنگ ویتنام دوش به دوش ارتش آمریکا بر علیة مردم ویتنام میجنگیده، نیروئی که در نسلکشیهای «تیمورشرقی» سالها یکی از همکاران اصلی ناتو بوده و صدها هزار زن و کودک را قربانی کرده، نیروئی که در کودتای اندونزی و کشتار یک میلیون تن از اعضاء و هواداران حزب کمونیست این کشور و سقوط دولت ملی سوکارنو، در کنار کودتاچیان قرار داشته، اینک به خود اجازه میدهد برای ملت تایلند "قانون نویسی" هم بکند؟»
اگر امروز «اصلاحطلبی» ایادی استعمار را در ایران محکوم میکنیم، و همزمان حکومت «مهرورزی» و ژستهای «خلقی» این مردک بیسروپا را مضحک میدانیم، با همان موضعگیری، «قانونگذاری» ارتش آمریکائی برای ملت تایلند را نیز باید محکوم کنیم. آزادی ملتها نتیجة مصلحتگرائیهای مشتی عوامل استعمار نیست؛ آزادی ملتها بازتاب نیازهای «آمرانة» مشتی نظامی فاسد و وابسته نیز نخواهد بود؛ ملتها آزادی خود را از چنگال استبداد، خود به دست خواهند آورد، و در این راه مبارزة تمامی ملتها جهان یک مبارزة واحد است. چرا که هر روز بیش از روز پیش عواملی که «استبداد» بر ملتها حاکم میکنند، سر از یک بستر واحد برمیآورند: چرخهای اقتصادی و مالی که ایالات متحد آمریکا در رأس آن قرار گرفته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر