۶/۲۶/۱۳۸۵

در خدمت و خیانت وبلاگ‌ها



چند سالی است که روند «وبلاگ‌نویسی» در جامعة فارسی زبان سیری صعودی پیدا کرده. با این وجود نباید از یاد برد که در اوایل، خارج از چند نمونة کاملاً منحصر به فرد، وبلاگ‌ نویسی، به عنوان یک ارتباط نوین اجتماعی، صرفاً به گروه‌هائی اختصاص داشت که بر فنون کاربری با رایانه‌ تسلط داشتند. در این میان بیشتر مهندسین مخابرات، برنامه‌ریزان کامپیوتر، فارق‌التحصیلان رشته‌های برق را می‌دیدیم که به شیوه‌هائی غالباً بسیار «ابتدائی»، دست اندرکار «ارتباطات اجتماعی»‌ نوین شده بودند. طی گذشت چند سال، و پس از آنکه به «همت» شرکت‌هائی از قبیل «مایکروسافت»، فارسی‌نویسی تا حدی در فضای مجازی امکانپذیر شد، و از صدقة سر این شرکت‌ها «وحشت» از پدیدة رایانه به آرامی از جامعة فارسی زبان رخت بر بست، شاهدیم که پایه‌های ارتباطات دیجیتالی، به عنوان یک شیوة ارتباط منسجم در بطن جامعة فارسی زبان در حال تحکیم است. شمار وبلاگ‌های فارسی طی سال‌ها سیر صعودی داشت، تا اینکه با تغییر دولت در ایران، عامل «سانسور»، «فیلترینگ»، «سرکوب سازمان یافته»، و ... نیز پای به فرهنگ دیجیتالی «وبلاگ‌نویسی» ایرانیان گذاشت، و امروز شاهد فروپاشی شمار وبلاگ‌های فارسی هستیم.

البته لازم به تذکر نیست که مطلب امروز به بررسی پدیدة اینترنت فارسی زبان در مقام عام آن نخواهد پرداخت، چرا که اینترنت فارسی‌زبان مطلب گسترده‌تری است که می‌باید در مقام خود مورد تحلیل قرار گیرد؛ امروز صرفاً به بررسی پدیدة «وبلاگ» خواهیم نشست. بر اساس تعریف، «وبلاگ» فضائی است که به «وبلاگ نویس»، در مقام فردی «حقیقی» و یا حتی «مجازی» امکان می‌دهد که از آن به عنوان ابزاری «شخصی» و «خصوصی» بهره‌ گرفته، و از طریق آن عقاید، اعتقادات، برخوردها و استنتاجات مختلف خود را با افراد دیگر در فضای مجازی در میان گذارد. البته این فضا، در مقام خود از نوعی تعریف «حقوقی» نیز می‌تواند برخوردار شود، چرا که همچون «نوشتار» و «گفتار»، می‌تواند برای عامل خود مسئولیت‌هائی حقوقی نیز به همراه آورد. ولی چارچوب «حقوقی» در مورد «وبلاگ‌ها»‌ هنوز در بسیاری از کشورهای جهان مشخص نشده، ‌ و مسلماً تعیین چارچوب‌های حقوقی برای «وبلاگ»، از آن جهت که در زمینة ارتباطات پدیده‌ای است کاملاً نوین و استثنائی، سال‌ها به طول خواهد انجامید.

ولی از آنجا که «فضای» حقوقی در نظام‌های استبدادی، که نمونة مشخص آن حکومت اسلامی ایران است، خود قسمتی از قوة مجریه به شمار می‌آید، جهت تنظیم چند و چون این «فضای» حقوقی، همانطور که شاهد بودیم حکومت ایران، آنچنان نیازمند بحث و گفتگو نشد. و «وبلاگ‌ها» همچون دیگر ابزار ایجاد ارتباطات اجتماعی ـ روزنامه، مجله، و ... ـ بدون برخورداری از هر گونه «قانون‌»‌ و چارچوب «قانونی»، به صورت فله‌ای تحت «نظارت» ارگان‌هائی قرار ‌گرفتند که نه چارچوب مسئولیت‌ها و اختیارات آنان مشخص شده، و نه اصولاً ارگان‌هائی «منتخب» به شمار می‌آیند. وظیفة اصلی این ارگان‌ها چون دیگر ارگان‌های حاکمیت اسلامی ـ سپاه‌پاسداران، بسیج مستضعفین، لباس‌شخصی‌ها، نهادهای انتظامی، و ـ صرفاً سرکوب در معنای «عریان» کلمه است.

این یک واقعیت اجتماعی است که در تفکر دست‌اندرکاران یک نظام استبدادی، «اصلی» کلی به تدریج درونی می‌شود، اصلی که بر اساس آن، گویا اعمال بی‌قید و شرط عامل «زور»، «سرکوب»، «بی‌توجهی به مبانی حقوقی و قانونی»، و ... فی‌نفسه قرار است به نتیجه‌ای بسیار «ارزشمند» منتهی شود. تحصیل این «نتیجة» ارزشمند آنقدر بر دقایق روزانة «عملة» فاشیسم سایه می‌اندازد که قدرت درک مسائل جاری اجتماعی به تدریج از آنان سلب می‌شود؛ و عامل فاشیسم تبدیل به مهره‌ای در ماشین سرکوب اجتماعی خواهد شد. این اصل را در نظام‌های فاشیستی اروپائی در دهة 1930 به صراحت شاهد بودیم و روزی که حکومت کودتائی محمدرضاپهلوی در ایران از هم فروپاشید، باز هم شاهد بودیم که «مهره‌‌های فاشیسم»، فی‌نفسه از تحلیل نتایج عملکردهای خود «عاجز‌اند». این صورت‌بندی، امروز در تمامی ابعاد خود بر جامعه‌ای که استبداد ولایت فقیه بر آن سایه انداخته، قابل رؤیت شده.

از هنگامی که «فیلترینگ» وبلاگ‌ها آغاز شد، گروهی شروع به اعتراض به این شیوة برخورد کردند، ولی نمی‌توان مواضع آنان را «قابل توجیه» دانست. چرا که برخورد این نوع حکومت با عامل «نوشتار» از روز نخست کاملاً علنی بوده. در واقع آنان که از این برخوردها ابراز «تعجب» می‌کنند، خود از شناخت واقعیات اجتماعی «عاجز» شده‌اند؛ این افراد بدون آنکه خود بدانند، مهره‌هائی از نظام استبداد‌اند! چرا که مبارز با هر عاملی، چون هر نوع مبارزه‌ای در تاریخ بشر، می‌باید نخست از ارائة یک شناخت منسجم از همان عامل آغاز شود؛ فردی که یک پدیده‌ را یا نمی‌شناسد، و یا سعی در «وارونه جلوه دادن آن» به هموطن خود دارد، به هیچ عنوان نمی‌تواند مدعی مبارزه با همان پدیده شود. نمونه‌های این افراد متاسفانه در تاریخ معاصر کشور فراوان‌اند، و اگر هموطنانی فرهیخته از آنان به عنوان «عوامل» پنهان استبداد یاد می‌کنند، یکی از پایه‌های تحلیلی این برخورد، همان است که در بالا آمد. چرا که این افراد مجموعة «استبداد سیاسی» حاکم بر کشور را نادیده گرفته و به این ترتیب در واقع سعی در ارائة توجیهی سیاسی بر این موجودیت می‌کنند.

ولی از آنجا که «گذار پوست همیشه به دبّاغخانه است»، این حکومت نیز که در راستای الزامات اقتصادی استعماری در ایران به قدرت رسیده، می‌باید در برآوردن این خواست‌ها «جانفشانی‌ها» کند. درآمد نفت، که اسماً در اختیار این حکومت قرار می‌گیرد می‌باید به پای هزینه‌هائی منظور شود، و در شرایط فعلی «نیازهائی» که اقتصاد غرب بر محور اینترنت ساخته، یکی از بهترین «فاضلاب‌های اقتصادی» است که می‌توان از طریق آن ارز خارجی را به جیب اجنبی بازگرداند. از اینرو دولت ایران موظف شده که وسیله‌ای بیابد تا هم «چارچوب‌های سیاسی استعماری» را قوام بخشد، و هم با ظاهرنمائی، نوعی «مدرنیسم» نیز به رخ کشورهای دیگر بکشد؛ اینترنت و فصل «وبلاگ‌نویسی» در اینترنت، در واقع‌ یکی از همین «مدرن‌نمائی‌ها» شده. و در این راستا شاهدیم که فرد کم‌‌فرهنگی چون احمدی‌نژاد، که مسلماً طی عمر خود ارتباط زیادی با نوشتار نداشته، در مقام ریاست جمهور این حکومت، اقدام به گشایش یک «وبلاگ» شخصی هم می‌کند!

علیرغم ادعاهای «دهان‌پرکن» این حکومت مبنی بر ارائه یک فرهنگ «اسلامی» که چنین و چنان باشد، و برنامه‌هائی که گویا قرار است «فرهنگ عزیز» اسلامی را بر قله‌های رفیع جهانی بنشاند، نتیجة 27 سال حکومت اسلامی در مقابل چشمان ماست. در این راستا، ‌بر محور «وبلاگ‌نویسی» نیز نوعی فرهنگ دولتی در حال شکل‌گیری است. این حکومت که اصولاً هر گونه موجودیت اجتماعی افراد را منکر می‌شود، و بر اساس اصل «وحی»، این حاکمیت را برخاسته از خواست «الهی» جلوه می‌دهد، تا به امروز، جهت پیشبرد منافع استعماری در ایران، از تمامی امکانات فنی «غیرالهی» در جهان بشری استفاده کرده: رادیو، تلویزیون، نمایشگاه، صنایع چاپ کتاب، روزنامه‌ها و مجلات، و امروز اینترنت، همه تبدیل به اهرم‌های «تبلیغات» ضد انسانی این حکومت شده‌اند. از یکسو با تکیه بر الگوبرداری از «تولیدات» زباله‌دانی‌های فرهنگی غرب ـ همان زباله‌دانی‌های که گویا تمامی سعی وزارت ارشاد «نفی» آنان در سطح جامعه است ـ شاهدیم که طبقات شهرنشین در این حاکمیت هر چه بیشتر در این «زباله‌دانی‌ها»‌ حل می‌شوند، و از طرف دیگر، همین حاکمیت شکل‌گیری هر نوع فرهنگ «والای» سیاسی، تحلیلی و اجتماعی را در جامعه با مشکل روبرو می‌کند.

اگر امروز «وبلاگ‌نویسی» در چند زاویه قابل بررسی شده، هولناک‌ترین زاویه‌ای که دولت سعی در تقویت آن دارد همان «وبلاگ‌نویسی» از نوع حکومتی است. این نوع «وبلاگ نویسی‌ها» را نمی‌باید صرفاً در میان عوامل شناخته شدة حکومت جستجو کرد. در کمال تعجب، این گروه افراد اکثراً خارج از طیف حکومتی نیز قرار دارند، ولی عملکرد اینان «وبلاگ» را نهایت امر تبدیل به منبر و محرابی جهت توجیه سیاست‌های دولتی کرده‌. به طور مثال، سخن گفتن از «ملاقات‌های روزانه با دوستان در این رستوران یا آن کافه»، و یا گسترش فرهنگ «اخلاق بازاری» تحت عنوان «آزادنویسی»، مسلماً مطالبی خصوصی‌اند، ولی در حکومتی که وبلاگ‌ها از طرف حاکمیت بدون هیچ قانون و مقرراتی تحت سانسور قرار دارند، و همزمان وبلاگ‌نویسی‌های «بی‌ضرر» از این نوع، به شدت از طرف عوامل استبداد در جامعه مورد «تشویق» قرار می‌گیرند، باید نوعی برخورد درست صورت پذیرد. در وبلاگ‌های قبلی نوشته‌ام، ملت ایران در شرایط فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها زندگی نمی‌کنند، تا بتوانند وبلاگ‌ «تفننی» نیز داشته باشند. در کشوری که حکومت هر گونه نوشتار را فی‌نفسه قابل «سانسور» می‌داند، «وبلاگ تفننی» وجود ندارد. «وبلاگ تفننی» در ایران امروز، در مملکتی که هیچ نوع نوشتاری خارج از نظارت کامل و سانسور دولتی نمی‌تواند وجود داشته باشد،‌ همان وبلاگ «حکومتی» است! در واقع حکومت با این نوع برخورد، ابزار «وبلاگ» را به صورتی کاملاً‌ سیاسی در چارچوب منافع خود تعریف می‌کند؛ پیام مشخص است: «اگر بچة خوبی باشید، می‌توانید وبلاگ بنویسید!»

این دسته از افراد، دانسته یا ندانسته، مجموعه‌ای را که دولت قصد ارائة آن به عنوان «فرهنگ حکومتی» را دارد، در وبلاگ‌های خود مرتباً «انعکاس» می‌دهند. این طرز برخورد اگر آگاهانه صورت می‌گیرد یک «خیانت»‌ بی‌قید و شرط به مبارزات یک ملت با استبداد است، و اگر از روی بی‌خردی و نادانی انجام می‌شود می‌باید از طریق ارائه تحلیل‌های اجتماعی و سیاسی، عاملان را از بعد انتقالی‌ای که این نوع برخورد سطحی می‌تواند در جامعه ایجاد کند، آگاه کرد، و در حد امکان بر آن نقطة پایان گذاشت. ایرانی باید بداند که «الگوهای» نوشتاری و گفتاری‌ای که «استبداد» سعی در جامعیت دادن به آنان دارد، نمی‌باید از طرف کسانی که معتقد به آزادی انسان‌ها هستند، کورکورانه مورد «تقلید» قرار گیرد. جبهة «وبلاگ‌نویسی» امروز می‌باید صریحاً مشخص شود، چرا که حکومت استبدادی، دست در دست اربابان غربی خود، سعی در تحکیم نمونه‌هائی «دولتی» در فضای مجازی دارد.

اگر در ارائة این نمونه‌ها به این حکومت یاری رسانیم، نهایت امر عوامل استبداد را تقویت کرده‌ایم. ایرانیان باید فراگیرند که عمل و عکس‌العمل فرد فرد آنان در شکل دادن به شرایط اجتماعی و سیاسی کشور از اهمیت برخوردار است. حال یک سئوال در پی خواهد آمد، اگر استبداد از اهمیت این گونه مسائل آگاه است، آیا کسانی که قصد مبارزه با استبداد را دارند، و یا حداقل چنین ادعاهائی را یدک می‌کشند، خود از اهمیت دقایق این مسائل آگاهی دارند؟

هیچ نظری موجود نیست: