قطعنامة جدید شورای امنیت در مورد لبنان نهایت امر به «تصویب» رسید. این قطعنامه، بر اساس اظهارات وزیر امور خارجة ایران، از قطعنامة پیشنهادی فرانسه و آمریکا که در آغاز حملات اسرائیل به لبنان مطرح شده بود، «منطقیتر» است؛ با این وجود، متن سخنان متکی به خوبی نشان میدهد که «نظرات» تهران کاملاً تأمین نشده. در واقع، از آغاز عملیات اسرائیل، رسانههای بینالمللی بر محور حملات اینکشور به لبنان زمینة مساعدی جهت ارائة «برنهادههای» استعماری خود یافته بودند. چرا که از یک سو حملات «حزبالله» به اسرائیل را نشانة حمایت نظامی ایران میدانند ـ مطلبی که با در نظر گرفتن محدودیتهای لوژیستیکی ایران اصولاً نمیتواند صحت داشته باشد؛ از طرف دیگر، برخورد نظامی اسرائیل با حزبالله را نشانهای جهت گسترش حملات نظامی آمریکا به کشورهای دیگر منطقه، خصوصاً ایران و سوریه معرفی میکنند! حتی رسانة اینترنتی «نووستی» نیز، که منعکس کنندة نظریات دولت روسیه است، تا چند روز پیش در مسیر همین ابهام آفرینیها گام برمیداشت، و در مقالهای که چند روز پیش به چاپ رسانده بود، عملاً سخن از «تمایل» ایالات متحد برای حمله نظامی به ایران و سوریه، به عنوان مسیر منطقی حملة اسرائیل به حزبالله به میان میآورد!
با این وجود، پس از تصویب قطعنامة جدید، شاهدیم که همین رسانة نووستی از زبان «کاساچف»، رئیس کمیتة مجلس دومای روسیه در امور بینالملل، عنوان میکند که این «قطعنامه» پیروزی راهبرد روسیه بر علیة تمایلات سیاسی و منطقهای ایالات متحد است، که سعی میکرد اسرائیل را طی بیانة نخست «قربانی» این جنگ معرفی کند! از این مختصر میتوان به صراحت «دریافت» که ایالات متحد به اهداف مورد نظر خود، در پس حملة نظامی اسرائیل به لبنان دست نیافته. قرار دادن اسرائیل به عنوان یک نیروی «دمکرات» در برابر حزبالله در مقام یک سازمان «افراطگرای» اسلامی، میتوانست برای واشنگتن در بحرانی که ارتش آمریکا را در عراق و افغانستان گرفتار آورده کمک مؤثری به شمار آید، ولی از قرائن چنین بر میآید که جرج بوش به هیچ عنوان نتوانسته به این «اهداف» جامة عمل بپوشاند. عقبنشینی استراتژیک آمریکا از مواضع قبلی اینکشور، اینک از طریق تصویب قطعنامة جدیدی که روسیه در آن «ادعای» پیروزی دارد، یادآور اصلی است غیرقابل تردید در علوم سیاسی: اگر در یک برخورد دیپلماتیک کشوری شکست خورد، این شکست امتداد خواهد یافت.
در همین راستا است که میباید امروز، علیرغم تصویب قطعنامة جدید در شورای امنیت، شاهد حملات شدید هوائی اسرائیل به شهرهای جنوب لبنان باشیم. در واقع ایالات متحد سعی تمام دارد که اینبار تحت عنوان «منافع غیرقابل تردید اسرائیل»، از عملیات نظامی اینکشور در جنوب لبنان، در خفا حمایت سیاسی صورت دهد! ولی این سیاست نیز محکوم به شکست است، چرا که حملات شدیدی که از جانب کشور لبنان علیة شهرها و نیروهای مسلح اسرائیل صورت میگیرد، اصولاً ارتباطی با ایران، حزبالله و ارتش لبنان ندارد؛ این حملات میتواند در ابعادی فاجعهآمیز بر علیه اسرائیل ادامه یابد، بدون آنکه حملات نظامی اسرائیل بتواند «منابع ناشناس» این آتشباری هولناک را «شناسائی» کند. فروپاشی اسطوره برتری نیروهای دریائی و هوائی اسرائیل ـ عامل اصلی سرکوب ملتهای منطقه ـ طی این نبردها نشان میدهد که اعادة حیثیت نظامی اسرائیل دیگر «غیرممکن» شده، اینکشور در چارچوب روابط نوین دیپلماتیک در منطقه باید «بیاموزد» که کشوری از جمله دیگر کشورهاست! و الطاف ویژة ایالات متحد و اروپای غربی، هر چند هنوز شامل حالش میشود، دیگر نمیتواند در معادلات سیاسی و نظامی منطقه سخن آخر را بگوید.
از طرف دیگر عقبنشینی نیروهای «حزبالله» از مرزهای کشور ـ مطلبی که در قطعنامه مطرح شده ـ و جایگزینی آنان با نیروهای نظامی ارتش لبنان نیز، بر خلاف ظاهرنمائیهای آمریکا، برای ایالات متحد به هیچ عنوان خوشآیند نخواهد بود! این مسئله کاملاً علنی است که در صورت عقبنشینی «افراطیون» اسلامی از مواضع خود در لبنان ـ و احیاناً دیگر مواضع خود در منطقه ـ «بهانههای راهبردی» بیشماری، در ارتباط با بحرانهای منطقه، از دست واشنگتن خارج خواهد شد. اگر صفآرائیهای نظامی غرب در برابر «افراطیونی» که غرب خود در به قدرت رسیدنشان نقشی اساسی بازی کرده، رو به فروپاشی گذارند، کشورهای غربی و در رأس آنان آمریکا، مجبور به تجدید نظر در بنیادهای ساختاری دولت «صهیونیستی» خواهند شد، و این عمل میتواند تجدیدنظر در بسیاری سیاستهای منطقهای را به دنبال آورد.
صفآرائیهای استراتژیک هیچگاه نباید در معنائی «یکسویه» مورد بررسی قرار گیرند؛ در این «صفآرائیها» همیشه عواملی «دوگانه» و «متقابل» حضور دارند. اگر امروز یک طرف معادله ـ کشور اسرائیل ـ مجبور به تجدید نظر در ساختارهای اساسی و بنیادین خود شود، دیگر کشورها ـ عموماً، تندورترینهایشان ـ نیز در «اسرع وقت» مجبور به همین بازنگریهای خواهند شد. عملی که فضای سیاسی و استراتژیک منطقه را از ریشه دیگرگون خواهد کرد. فقط در اینجا یک سئوال همچنان باقی است: آیا «مخالفان» برتریطلبیهای اسرائیل در منطقه، قادر خواهند بود به صورتی پایدار، ایالات متحد را مجبور به پیروی از نظریات استراتژیک خود کنند؟ مسیر تحولات آینده در منطقه به این سئوال در «اسرع وقت» جواب خواهد گفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر