از ماهها پیش «اتحاد انگلیسـآمریکا» بر محور «مبارزه با تروریسم» دچار گسستهائی شده بود. فروپاشی این «اتحاد» تا آنجا پیش رفت که حتی، در برخی محافل انگلستان، سخن از عقبنشینی ارتش این کشور از بعضی مواضع در «جبهة» عراق به میان آمد! به هر تقدیر از آنهنگام تا به امروز، فشار شدید دولت آمریکا بر انگلستان ـ تنها متحد واقعی نظامی آمریکا در عراق ـ تا حدودی عقبنشینی این کشور را از مواضع پیشیناش به تعویق انداخت، ولی امروز شاهدیم که این عقبنشینیها عملاً غیرقابل اجتناب شده. همانطور که چندین هفته پیش در همین وبلاگ در مقالات متعددی عنوان شد، دولت انگلستان برخلاف تمایل مستقیم نومحافظهکاران انگلیسی(نئوکانها)، به دلیل وابستگیهای خود به جامعة اقتصادی اروپا، و در عین حال روابط بسیار ویژه و شکننده با کشور روسیه در بطن سیاستهای نظامی و امنیتی اروپا، نمیتواند پا به پای سیاست نومحافظهکاران آمریکائی پیش رود. دنبال کردن ماجراجوئیهای بوش، در عراق، در افغانستان و امروز در لبنان، برای تونی بلر، علیرغم تمایل دولت وی، و با وجود حمایت شدید محافل سرمایهداری انگلستان از این ماجواجوئیها، دیگر «غیرممکن» شده!
در چند روز گذشته شاهد تغییرات وسیعی در سیاست انگلستان در خاورمیانه و آسیای مرکزی هستیم، تغییراتی که بیشتر بازتاب «ضعف» لندن در جوابگوئی به نیازهای سیاست «داخلی» امپراتوری بریتانیا، و در استقرار سیاستی قابل اطمینان در خارج از مرزها و خصوصاً در رابطه با اتحادیة اروپا و روسیه است. از روزی که حملات اسرائیل به خاک لبنان آغاز شد، نظام «رسانههای بینالمللی»، در تقابل با سیاستهای نظامی اسرائیل، «صراحتی» غیر معمول از خود نشان میدهند. این صراحت فقط میتواند بازتاب این واقعیت باشد که در برخی محافل غربی، روسی و چینی، حمایت یکپارچة «معمول» از موضعگیریهای نظامی اسرائیل دچار خدشههائی شده. و در همین راستا شاهد «مقاومت» غیرقابل پیشبینی «حزبالله» در مقابل ارتش اسرائیل هستیم، ارتشی که در واقع شاخهای از ارتش آمریکا است، و از همکاری اطلاعاتی و مستشاری نظامی آمریکائی در منطقه، که به دلیل جنگ عراق از «کارآئیهائی» بسیار بالائی نیز برخوردار شده است، مستقیماً بهرهمند میشود. در همین وبلاگ عنوان شد که این «مقاومت» اگر به اسم حزبالله صورت میگیرد، در ورای آن نه میباید حزبالله را دید و نه ایران و سوریه را!
امروز جنگ لبنان، همچون حوادث 11 سپتامبر در نیویورک، تبدیل به جنگی میان برخی محافل سرمایهداری با برخی دیگر شده. و دلیل «اشکونالههای» انساندوستانه در رسانهها و مطبوعات جهانی برای ملت «مصیبتدیدة» لبنان نیز در همین صفآرائیهای سرمایهداران است؛ شاهد بودیم که این موضعگیریهای «انسانی» در سالهای 1980، زمانی که دولت جنایتکار اسرائیل در چارچوب منافع غرب عملاً کشور لبنان را از صفحة روزگار و جغرافیای سیاسی منطقه «حذف» کرده بود، اصولاً وجود خارجی نداشت! در این میان مصاحبههای جنجالی در سطوح مختلف، کسانی را در برابر «اعمال» جنایتکارانة دولت اسرائیل قرار میدهد که معمولاً از طیف حامیان بیقید و شرط این «مجموعة سیاسی» امپریالیستی بودهاند. به طور مثال میتوانیم به مصاحبة یک عضو پارلمان کشور انگلستان با رسانهها در این آدرس اینترنتی مراجعه کنیم. (مصاحبه در این آدرس است)
در روزهای اخیر، این نوع مصاحبهها را در سراسر شبکههای اروپائی و حتی انواع آمریکائی آن میتوان مشاهده کرد! این موضعگیریها که مسلماً برای «احقاق حقوق» ملت لبنان صورت نمیگیرد، نشاندهندة مواضع جدیدی در بطن سیاستهای جهانی است. مواضعی که میتوان از آنان به عنوان مواضعی در تضاد با «نئوکانگرائی» سخن به میان آورد. با بررسی چند خبر که ظاهراً از اهمیت زیادی برخوردار نیستند، میتوان به این نتیجهگیری صریح رسید که شکاف در میان «اردوگاه» سرمایهداری جهانی تا عمق استخوانشان به پیش رفته.
به طور مثال، دیروز روشن شد که معاون پیشنهادی نامزد گذشتة حزب دمکرات ایالات متحد در انتخابات ریاست جمهوری، فردی به نام جو لیبرمن، که خود یهودی و صهیونیست است، به دلیل «حمایت از جنگ عراق!» نتوانسته در انتخابات مجلس سنا از حمایت حزب دمکرات برخوردار شود. این مطلب که حزب دمکرات آمریکا، گویا به دلیل مخالفت «مردم!»، امروز مجبور شده از «موضعجنگ طلبی» پای پس بگذارد، نشان میدهد که دفاع از جنگ «نئوکانها» در عراق حتی در بطن حاکمیت آمریکا نیز تبدیل به کاری «خطیر» شده است.
از طرف دیگر، بنگاه بیبیسی، امروز خود اعلام میدارد که، ژنرال ريچاردز، فرماندة نیروهای ناتو، و در واقع فرماندة ارتش اعزامی انگلیس به جنوب افغانستان، منطقة هلمند را «تخلیه» خواهد کرد. بهانة این عقبنشینی، «کسب تجهیزات کافی جهت سرکوب طالبان» عنوان شده، و در ظاهر به بهانة «تلفات غیرقابل تحمل» در میان سربازان انگلیسی صورت میگیرد، ولی خود نشاندهندة «بنبستهای» نظامی و دیپلماتیک انگلستان در منطقه است؛ بنبستهائی که با محدودیتها و موضعگیریهای افرادی چون گالوی (نمایندة پارلمان انگلستان) در هماهنگی کامل قرار دارد. پر واضح بود که در صورت عدم همکاری ارتش پاکستان با طرحهای بوش، خلعسلاح نیروهائی که «طالبان» لقب گرفتهاند ـ امروز دیگر معلوم نیست از کدام کشور و کدام محفل سرمایهداری مورد حمایت قرار میگیرند ـ عملی غیرممکن خواهد بود. این «غیرممکن» امروز کاملاً علنی شده! و همانروزهای نخست نیز بسیاری از صاحبنظران معتقد بودند که حمایت بیقید و شرط مشارف از سیاست واشنگتن به معنای سرنگونی حکومت پاکستان خواهد بود، چرا که «طالبان» استخوانبندی حاکمیت نظامی و وابسته به پنتاگون را در اسلامآباد تشکیل میدهد!
و نهایت امر امروز، رعایای ملکة انگلستان، روز خود را با اعلام «جنگ تروریستی» در مرکز شهر لندن و فرودگاههای کشور آغاز کردهاند. و پلیس انگلستان «اعلام» داشته که یک حملة تروریستی را در «نطفه» خاموش کرده! از نظر دیپلماتیک، این نوع «حملات» که «لو» میروند در واقع «اعلام خطر» به شمار میآیند. دولت انگلستان به دلیل ماجراجوئیهای تونی بلر، و اعضای آشکار و پنهان کابینهاش، ملت انگلستان را درست همانجائی قرار داده که ملا عمر افغانها را گذاشته بود: دم لولة توپ سیاستهای جهانی!
در چند روز گذشته شاهد تغییرات وسیعی در سیاست انگلستان در خاورمیانه و آسیای مرکزی هستیم، تغییراتی که بیشتر بازتاب «ضعف» لندن در جوابگوئی به نیازهای سیاست «داخلی» امپراتوری بریتانیا، و در استقرار سیاستی قابل اطمینان در خارج از مرزها و خصوصاً در رابطه با اتحادیة اروپا و روسیه است. از روزی که حملات اسرائیل به خاک لبنان آغاز شد، نظام «رسانههای بینالمللی»، در تقابل با سیاستهای نظامی اسرائیل، «صراحتی» غیر معمول از خود نشان میدهند. این صراحت فقط میتواند بازتاب این واقعیت باشد که در برخی محافل غربی، روسی و چینی، حمایت یکپارچة «معمول» از موضعگیریهای نظامی اسرائیل دچار خدشههائی شده. و در همین راستا شاهد «مقاومت» غیرقابل پیشبینی «حزبالله» در مقابل ارتش اسرائیل هستیم، ارتشی که در واقع شاخهای از ارتش آمریکا است، و از همکاری اطلاعاتی و مستشاری نظامی آمریکائی در منطقه، که به دلیل جنگ عراق از «کارآئیهائی» بسیار بالائی نیز برخوردار شده است، مستقیماً بهرهمند میشود. در همین وبلاگ عنوان شد که این «مقاومت» اگر به اسم حزبالله صورت میگیرد، در ورای آن نه میباید حزبالله را دید و نه ایران و سوریه را!
امروز جنگ لبنان، همچون حوادث 11 سپتامبر در نیویورک، تبدیل به جنگی میان برخی محافل سرمایهداری با برخی دیگر شده. و دلیل «اشکونالههای» انساندوستانه در رسانهها و مطبوعات جهانی برای ملت «مصیبتدیدة» لبنان نیز در همین صفآرائیهای سرمایهداران است؛ شاهد بودیم که این موضعگیریهای «انسانی» در سالهای 1980، زمانی که دولت جنایتکار اسرائیل در چارچوب منافع غرب عملاً کشور لبنان را از صفحة روزگار و جغرافیای سیاسی منطقه «حذف» کرده بود، اصولاً وجود خارجی نداشت! در این میان مصاحبههای جنجالی در سطوح مختلف، کسانی را در برابر «اعمال» جنایتکارانة دولت اسرائیل قرار میدهد که معمولاً از طیف حامیان بیقید و شرط این «مجموعة سیاسی» امپریالیستی بودهاند. به طور مثال میتوانیم به مصاحبة یک عضو پارلمان کشور انگلستان با رسانهها در این آدرس اینترنتی مراجعه کنیم. (مصاحبه در این آدرس است)
در روزهای اخیر، این نوع مصاحبهها را در سراسر شبکههای اروپائی و حتی انواع آمریکائی آن میتوان مشاهده کرد! این موضعگیریها که مسلماً برای «احقاق حقوق» ملت لبنان صورت نمیگیرد، نشاندهندة مواضع جدیدی در بطن سیاستهای جهانی است. مواضعی که میتوان از آنان به عنوان مواضعی در تضاد با «نئوکانگرائی» سخن به میان آورد. با بررسی چند خبر که ظاهراً از اهمیت زیادی برخوردار نیستند، میتوان به این نتیجهگیری صریح رسید که شکاف در میان «اردوگاه» سرمایهداری جهانی تا عمق استخوانشان به پیش رفته.
به طور مثال، دیروز روشن شد که معاون پیشنهادی نامزد گذشتة حزب دمکرات ایالات متحد در انتخابات ریاست جمهوری، فردی به نام جو لیبرمن، که خود یهودی و صهیونیست است، به دلیل «حمایت از جنگ عراق!» نتوانسته در انتخابات مجلس سنا از حمایت حزب دمکرات برخوردار شود. این مطلب که حزب دمکرات آمریکا، گویا به دلیل مخالفت «مردم!»، امروز مجبور شده از «موضعجنگ طلبی» پای پس بگذارد، نشان میدهد که دفاع از جنگ «نئوکانها» در عراق حتی در بطن حاکمیت آمریکا نیز تبدیل به کاری «خطیر» شده است.
از طرف دیگر، بنگاه بیبیسی، امروز خود اعلام میدارد که، ژنرال ريچاردز، فرماندة نیروهای ناتو، و در واقع فرماندة ارتش اعزامی انگلیس به جنوب افغانستان، منطقة هلمند را «تخلیه» خواهد کرد. بهانة این عقبنشینی، «کسب تجهیزات کافی جهت سرکوب طالبان» عنوان شده، و در ظاهر به بهانة «تلفات غیرقابل تحمل» در میان سربازان انگلیسی صورت میگیرد، ولی خود نشاندهندة «بنبستهای» نظامی و دیپلماتیک انگلستان در منطقه است؛ بنبستهائی که با محدودیتها و موضعگیریهای افرادی چون گالوی (نمایندة پارلمان انگلستان) در هماهنگی کامل قرار دارد. پر واضح بود که در صورت عدم همکاری ارتش پاکستان با طرحهای بوش، خلعسلاح نیروهائی که «طالبان» لقب گرفتهاند ـ امروز دیگر معلوم نیست از کدام کشور و کدام محفل سرمایهداری مورد حمایت قرار میگیرند ـ عملی غیرممکن خواهد بود. این «غیرممکن» امروز کاملاً علنی شده! و همانروزهای نخست نیز بسیاری از صاحبنظران معتقد بودند که حمایت بیقید و شرط مشارف از سیاست واشنگتن به معنای سرنگونی حکومت پاکستان خواهد بود، چرا که «طالبان» استخوانبندی حاکمیت نظامی و وابسته به پنتاگون را در اسلامآباد تشکیل میدهد!
و نهایت امر امروز، رعایای ملکة انگلستان، روز خود را با اعلام «جنگ تروریستی» در مرکز شهر لندن و فرودگاههای کشور آغاز کردهاند. و پلیس انگلستان «اعلام» داشته که یک حملة تروریستی را در «نطفه» خاموش کرده! از نظر دیپلماتیک، این نوع «حملات» که «لو» میروند در واقع «اعلام خطر» به شمار میآیند. دولت انگلستان به دلیل ماجراجوئیهای تونی بلر، و اعضای آشکار و پنهان کابینهاش، ملت انگلستان را درست همانجائی قرار داده که ملا عمر افغانها را گذاشته بود: دم لولة توپ سیاستهای جهانی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر