۵/۲۴/۱۳۸۸

بنیاد شکنجه!



آنروز که در مجلس شورای اسلامی، مجلسی‌ که نمایندگانش بر اساس «انتخاباتی» از قماش همان «انتخابات» حکومت اسلامی برگزیده شده‌ بودند، علی لاریجانی با رأی موافق «تمامی» اوباش حاضر خود را در مقام ریاست قوة مقننة جمکران بر ملت ایران تحمیل کرد، در مطلبی نوشتیم که پیش کشیدن لاریجانی‌ها یک مانور محکوم به شکست خواهد بود. دلیل را نیز همان روزها ارائه داده گفتیم، آنان که این حضرات را پیش می‌کشند، قصد بازگرداندن شرایط سیاسی کشور به دوران پیش از احمدی‌نژاد را دارند، و این عمل غیرممکن است. امروز پس از گذشت چندین ماه از نمایش «دمکراسی جمکرانی» شاهدیم که پتک سیاست داخلی برادران لاریجانی را یک به یک می‌نوازد، و اینان که همچون بسیاری اوباش «حکومتگر» از جمله ایرانی‌نمایان بزرگ شدة نجف و کربلا هستند، مواضع‌شان به شدت متزلزل شده، ‌به سرعت نفوذ و اقتداری که توسط سیاست‌های استعماری برای‌شان فراهم آمده بود از دست می‌دهند.

شاخة شیعی‌مسلکان «عراقی» که شخص شیخ‌ شاهرودی نیز یکی از میوه‌های «مأکول» آن به شمار می‌رود، یکی از شاخک‌های بسیار شناخته شده در بطن حکومت اسلامی است که وابستگی عناصر آن به سیاست‌های استعماری، خصوصاً به انگلستان بی‌قید و شرط است. اینان در عمل تفاله‌های همان محافلی‌اند که بساط «آیت‌الله ‌بازی» را با «فتوی» آیت‌الله شیرازی از دورة «جنبش تنباکو» تحت نظارت انگلستان در ایران به راه انداختند. دیدیم که تحت تأثیر نارضایتی‌های شدید و تحولات انقلاب مشروطه، دامنة تهاجمات محفل «آیت‌‌الله‌های» مقیم عراق، پس از «جنبش تنباکو» مرتباً در ایران گسترش یافته. اینان نخست همراه و همگام با بحران‌های دوران مشروطیت شدند، و نهایت امر با حمایت از میرپنج ـ این حمایت به صورت سکوت در برابر کودتا خود را نشان داد ـ در رکاب سلطنت کودتائی و انگلیسی قرار گرفتند. تلاش‌های میرپنج برای خلاصی از چنگ محفل کذا، نخست از طریق خرید «خدمات دینی» آیت‌الله‌ها در داخل آغاز شد، و اینان را در عمل به استخدام دولت درآورد، بعد هم میرپنج تلاش کرد تا با بنیانگزاری حوزة علمیة قم ـ این حوزه با سرمایة مستقیم دربار پهلوی پایه‌گزاری شد ـ نجف و کربلا را از سکه بیاندازد. رویائی که عملی نشد، و نهایت امر سلسلة پهلوی با همیاری همین حضرات از قدرت به زیر کشیده شد.

و آقای علی لاریجانی دست در دست برادران خود، همزمان با کودتای 22 بهمن 57، پای به میدان «نبرد با امپریالیسم» گذاشتند! و با آن سابقة «درخشان» که خانوادة ایشان، خصوصاً شخص آیت‌الله لاریجانی را در عراق عملاً نانخور دولت فخیمة انگلستان معرفی می‌کند، شروع به هارت‌وپورت‌های انقلابی و ضدامپریالیستی در ایران فرمودند. ایشان در کنار اوباشی از قماش سازگارا، محسن‌ رضائی، ابوشریف و دیگر فالانژهای وابسته به آمریکا و انگلستان یکی از بنیانگزاران «سپاه ‌پاسداران» نیز به شمار می‌روند، و در همینجا بگوئیم، در عمل علی لاریجانی، در مقام اصولگرا یکی از مهم‌ترین مهره‌های ضدایرانی در بطن حکومت جمکران است.

علیرغم این پیشینة «مشعشع»، امروز شاهدیم که لات‌ولوط‌های احمدی‌نژاد بساط گیس‌کشی از علی لاریجانی به راه انداخته‌اند! ‌ در واقع، علی لاریجانی طی دوران حکومت خاتمی از خود تصویر یک‌ «اصولگرا» در نظام روزی‌نامه‌های جمکرانی درست کرده بود، و پس از شکست طرح حملة ایالات متحد به ایران، طرحی که احمدی‌نژاد را برای فراهم آوردن زمینه‌اش از صندوق بیرون کشیده بودند، به سرعت در بوق و کرنای غرب افتاد. هدف این بود که «دشمن» سابق خاتمی، اینک در مقام ریاست قوة مقننه، تبدیل به آلترناتیو دولت احمدی‌نژاد شود. چرا که انگلستان و آمریکا، حداقل در چارچوب منافع منطقه‌ای خود، دورة احمدی‌نژاد را تمام شده می‌دیدند!

ولی در مرحلة نخست می‌باید گفت که لاریجانی سوخته‌تر از آن بود که بتواند پای به طرح «مرد قدرتمند» جدید بگذارد. و دیدیم که به سرعت طرح کذا نیز با شکست روبرو شد. با اینهمه انگلستان لاریجانی را در رأس قوة مقننه مورد حمایت قرار می‌داد، و لندن امیدوار بود که با بیرون کشیدن میرحسین موسوی از صندوق‌شکسته‌های رأی‌گیری جمکران ـ انتخاباتی که نتیجه‌اش به دلیل جفتک‌اندازی‌های عمدی مهرورزی از روز هم روشن‌تر شده بود ـ می‌تواند جناح سوختة احمدی‌نژاد را اینبار با لاریجانی در مقام «دشمن خونی» اصلاحات از نو سازمان دهد!

بی‌دلیل نیست که امروز جناح احمدی‌نژاد که از «قضای روزگار» و بدون آنکه اصلاً بخواهد، قرعة «دولت» به نامش اصابت کرده، به لاریجانی بیشتر دندان قروچه می‌کند تا به خاتمی! ولی زمانیکه در دنیای سیاست مچ «دزد» باز می‌شود، دیگر راه ‌چاره‌ای برایش باقی نمی‌ماند. آقای لاریجانی قرار بود تحت عنوان مرد قدرتمند «اصولگرا»، پس از پیروزی میرحسین موسوی یک «مینی کودتا» بر علیه احمدی‌نژاد صورت دهند و همزمان با ممانعت از فروپاشی دکان انگلستان در ایران، از اصولگرائی نیز «رفع شبهات» بفرمایند تا شرایط سیاسی را به دوران مقدس «امام خمینی» بازگردانند. اما امروز نه تنها خود لاریجانی تبدیل به نخستین هدف لات‌ولوط‌های اصولگرای مهرورزی شده، که نقش وی در پشت پردة حمایت از اصلاح‌طلبان میرحسین موسوی نیز کاملاً علنی است. خلاصه می‌گوئیم، حتی ریاست پاسدار لاریجانی بر مجلس ملایان نیز به دلیل شکست میرحسین موسوی در «انتخابات» اخیر موضوعیت سیاسی خود را بکلی از دست داده. ایشان در صورتی می‌توانستند در رکاب اربابان لندنی به خدمات خود ادامه دهند که جناح اصلاح‌طلب تحت «فرماندهی» میرحسین موسوی به قدرت می‌رسید، و فضای سیاست داخلی پس از حذف احمدی‌نژاد نیازمند بازسازی «اصولگرائی» می‌شد!‌ به این ترتیب این اصولگرائی «فروهشته» می‌توانست توسط آقای لاریجانی، در جایگاه «ریاست قوة مقننه» بازسازی ‌شود!‌ ولی اصولگرائی «پیروزمند» نیازمند بازسازی نیست، در نتیجه ایشان اصولاً وجودشان هم زائد شده!

دیدیم که این نقش ظاهراً «فراجناحی» و مصلحت‌‌اندیشانه، که انگلستان برای خانوادة لاریجانی در حکومت اسلامی پیش‌بینی کرده بود، چگونه بر باد رفت. امروز که میرحسین موسوی، یعنی مهم‌ترین مهرة متحد لاریجانی‌ها خود بر سکوی «متهم» نشسته، دیگر جائی برای ژست‌های خیرخواهانة «پاسدار‌علی» باقی نمی‌ماند. به همین دلیل برادر کوچک‌تر ایشان که آخوند هم تشریف دارند، و قرار شده بود در چارچوب همان طرح کذا و برای بازسازی فضای دوقطبی «اصلاح‌طلب ـ اصولگرا» به ریاست قوة قضائیة جمکران «نائل» آیند، کارشان بیخ پیدا کرده. اگر «داداش‌بزرگه» زیر پایش شل می‌شود، داداش کوچیکه با سر به اعماق چاه سرنگون خواهد شد.

البته این امکان وجود دارد که در چارچوب یک سیاست شتابزده و سرپائی، برادر کوچک‌تر ایشان به همان پست منصوب شوند؛ ولی از این «گزینه» بیشتر بوی فنا به مشام می‌رسد تا سیاستگزاری! در این شرایط می‌باید دید که اصولاً آیندة دولت احمدی‌نژاد چیست؟ مشکل می‌توان خط سیاست آینده را در درون حکومت اسلامی به چشم دید. اصلاح‌طلبان طی پروژه‌ای که بر دولت نهم «تحمیل» شد، بکلی از صحنه حذف شده‌اند! اینان امروز به عنوان دشمنان «انقلاب» مورد خطاب قرار می‌گیرند! اصولگرایان هم دیگر رهبری احمدی‌نژاد را که از حمایت «سیاست جنگ» انگلستان برخوردار نیست قبول نمی‌کنند و مرتباً برای او شاخ‌وشانه می‌کشند و مطالبات خود را در هیئت دولت «گوشزد» می‌کنند.

از طرف دیگر جناح‌سازی‌های حکومت اسلامی تحت عناوین مختلف در خارج از کشور همچون حباب‌هائی میرا یک به یک «لو» می‌رود. حکومت اسلامی برای ایجاد و توسعة این شبکه‌ میلیون‌ها دلار ارز حاصل از حراج نفت خام کشور را هزینه کرد، و امروز مشکل می‌توان برای آن یک بازده چشم‌گیر و قابل‌اطمینان قائل شد. مهم‌تر از همه همانطور که در بالا گفتیم، «اصولگرائی» نیز خود دو شقه شده؛ یک قسمت آن ـ به طور مثال مورد علی لاریجانی ـ عملاً همکار اصلاح‌طلبان از آب در آمده! از طرف دیگر، دولت جهت حفظ موجودیت خود، جناح‌های موجود در شقة دیگر را از قماش هیئت مؤتلفه و انجمن‌های اسلامی و ... اصلاً «لازم» ندارد! در چنین شرایطی مشکل می‌توان طی چهار سال آینده، از جریانات بی‌آینده و بی‌ریشه‌ای همچون «اصلاح‌طلبی» و «اصولگرائی»، خصوصاً در روزگاری که دیگر غرب هم ‌امید خود را به اینان از دست داده، آلترناتیوی برای دولت احمدی‌نژاد از صفر «خلق» کرد.

با اینهمه نمی‌گوئیم فروپاشی قریب‌الوقوع است، چرا که فروپاشی در ایران به دلیل مسائل گستردة ژئوپولیتیک به عواملی وابسته می‌شود که می‌باید فراتر از مرزهای جغرافیائی کشور مورد بررسی قرار گیرد. ولی خلاء قدرت در بطن حکومت اسلامی کاملاً ملموس شده، و این خلاء مسلماً به حل مسائل دولت و حکومت کمکی نخواهد کرد.

امروز کاشف به عمل آمد که کروبی در مورد آنچه «شایعة تجاوز جنسی به جوانان در بازداشتگاه‌ها» عنوان می‌شود، به بیانیة لاریجانی جوابی بسیار «تند» داده! البته در چارچوب آنچه در بالا آوردیم این «بده‌بستان» قابل درک است. در عمل، لاریجانی برای کشیدن زیر پای دولت، زمینه‌ای جهت اعتراضات و پرخاش‌های اصلاح‌طلبان باز ‌کرده، ولی در اینکه تعداد کثیری از جوانان ایران به دلیل درگیری‌های درون‌گروهی، پای به میدان آشوب‌های ساختگی حکومت گذاشتند و در سیاه‌چال‌های این رژیم قرون‌وسطائی مورد همه نوع تهاجم وحشیانه قرار گرفتند هیچ تردیدی نیست. آنان که این شیوة نظامی و امنیتی حاکم بر مردم ایران را به هر دلیل به زیر سئوال می‌برند همکاران جنایتکار این حکومت‌اند. کیست که نداند در بازداشتگاه‌های این رژیم دست‌نشانده ملت ایران به صورت متدیک مورد شکنجه و آزار قرار می‌گیرد؟

ما در اینجا از آقای کروبی می‌‌پرسیم، 30 سال پیش، زمانیکه هزاران جوان این کشور به بهانه‌های احمقانه‌ ـ فروش روزنامه، هواداری از یک جریان سیاسی، شرکت در تظاهرات خیابانی، به همراه داشتن نمکدان و فلفل‌دان، و ... ـ به زندان‌های طویل‌المدت محکوم می‌شدند، و نهایت امر بسیاری از آنان در اوین توسط جلادان «امام‌زمان» حلق‌آویز شدند، حضرتعالی کدام جهنم دره تشریف داشتید؟ حتماً شیرینی آلوی خوشمزة «بنیاد شهید» حکومت اسلامی لب‌های‌‌تان را به هم قفل کرده بود! ما که صدای سرکار را آنروزها اصلاً نشنیدیم! نکند در حکومت اسلامی مورد نظر جنابعالی، تجاوز به زندانیان و بدرفتاری با محبوسین و شکنجة مردم، زمانیکه انگلستان و آمریکا صلاح می‌دانند، رواست و حلال! وقتی هم که پشت دولت احمق اسلامی را قدرت‌های غربی خالی می‌کنند، جنابعالی به ناگاه از تجاوز به مردم و سرکوب جوانان در زندان‌ها منقلب می‌شوید و برای همکار مزور و شیادتان علی لاریجانی نامه می‌نویسید!؟

اگر حکومت اسلامی فکر کرده، در جوی که «انتخابات» احمقانه‌اش در جامعه به وجود آورده می‌تواند نفوذ کند، و با استفاده از اوباشی از قبیل شیخ‌کروبی پیرامون ستم‌های روا شده بر مردم این مملکت هیاهو به راه بیاندازد، و به بهانة «انساندوستی» پروندة گروهی از جنایتکاران این دستگاه وابسته و خودفروخته را از میان ببرد، سخت در اشتباه است. کودتائی که تحت عنوان «انقلاب اسلامی»، به دست قدرت‌های غرب بر ملت ایران تحمیل شد، در فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشور از خود رد پائی برجای گذاشته که تبعات هولناک آن را نمی‌توان با وق‌وق‌های «مسلمان‌نمائی» و «اصلاح‌طلبی» و غیره و ذلک از ذهن و روح و روان ملت ایران، و صفحات تاریخ این کشور زدود. علیرغم ضجه و زوزة مسلمان‌نمائی شیخ‌ها که اینروزها گوش مردم این مملکت را کر کرده، هنوز گروه، گروه ایرانیان به بهانه‌های واهی، که فروش مواد مخدر در رأس آن قرار گرفته، بدون ذکر نام و نشان‌، و بدون حق استفاده از وکیل و دفاع عادلانه همه روزه در کشور به فرمان یک عراقی زبان‌نفهم به نام «شاهرودی» حلق‌آویز می‌شوند.

برای لاشخورهائی از قماش کروبی که دو دستی به مال و منال این دنیا چسبیده‌اند، گذر عمر دشمن غدار است. کروبی خودفروخته، این شیخک بی‌حیثیت، می‌پندارد تا ابد می‌تواند کشور را تحت انقیاد اربابان آمریکائی و انگلیسی‌اش نگاه دارد و با کمک اوباش و اراذل خیابانی، اشغالگران اجنبی از قبیل خانوادة لاریجانی و شاهرودی و مطهری و غیره را به جان ایرانی بیاندازد؟ همینجا به کروبی می‌گوئیم، و مطمئن باشد که بی‌جا نگفته‌ایم: روزی خواهد رسید که این ملت گریبان‌ات را بگیرد، و آنروز زیاد هم دور نیست.







نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌باکس

...

هیچ نظری موجود نیست: