
روزی که جرج بوش و دیکچنی، در رأس محافل «نومحافظهکار» ایالات متحد به افغانستان لشکر کشیدند، تحلیلگران بینالمللی بر دو اصل کلی تکیه داشتند. نخست اینکه «مبارزات» ارتش آمریکا با آنچه «بنیادگرائی» اسلامی عنوان میشد، ابعادی نامشخص و نامحدود پیدا خواهد کرد، و به احتمال زیاد به «تف سربالا» در اردوگاه غرب تبدیل خواهد شد. دیگر اینکه، به موازات «مبارزة» ظاهری با بنیادگرائی، مواضع غرب، خصوصا آمریکا در مورد کشور چین و دیگر مناطق آسیای جنوب شرقی تیغة ثانویة همین دیپلماسی خواهد شد. البته فاز دوم این دیپلماسی ـ آسیای شرقی ـ به دلیل گرفتار آمدن ارتش یانکیها در باتلاق افغانستان و سپس عراق، هر چند گام به گام به پیش برده شد، فاقد ابعاد وسیع تبلیغات رسانهای بود. با این وجود در شرایطی که آمریکا به تدریج از مواضع «تسخیر» شدة خود در خاورمیانه و آسیای مرکزی عقب مینشیند، شاهد افشاگریهای «عجیب» در مورد مواضع این کشور در آسیای شرقی نیز هستیم.
نخست میباید در مورد عقبنشینیهای آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی سخنی داشته باشیم، البته پیشتر در اینمورد توضیحات فراوان دادهایم، و این مواضع روز به روز واضحتر و علنیتر شده. دولت آمریکا در نخستین گامهای خود پس از فروپاشی اتحاد شوروی، سعی داشت در مناطق مسلماننشین خاورمیانه و آسیای مرکزی با تکیه بر پدیدهای به نام همگامی «اسلام و دمکراسی»، بر تاریخچة سوءاستفادههای پیشین غرب از مذهبگرائی در این منطقه نقطة پایان گذارده، برخوردی «انسانیتر» را در رأس دیپلماسیهای غرب قرار دهد! البته این «ظاهر» امر بود، چرا که در بطن این «برخورد» ظاهراً انسانیتر، دقایقی کاملاً غیرانسانی و سودجویانه مخفی شده بود. در رأس آن میتوان به حضور گستردة نظامی و امنیتی غرب در ساختارهائی مسلماننما، ضدروسی و ضدبودائی اشاره کرد که در درازمدت تبدیل به اهرمهای فشار بر علیه قدرتهای بزرگ منطقهای میشد. با این وجود اگر ملتهای این منطقه قادر نیستند در جهت حفظ منافع ملی خود بر بلندگوها و شیپورچیهای تبلیغاتی استعمار غرب فائق آیند، و نهایت امر مرعوب همین تبلیغات و راهکارهای محافل غربی میشوند، قدرتهای بزرگ منطقهای که اینک در ورای دیوارههای امنیتی «جنگسرد» فعال شدهاند، آنقدرها دستوپا چلفتی و بیاختیار نخواهند بود!
همانطور که شاهد بودیم، راهکارهای تبلیغاتی آمریکا در این منطقه به بنبست برخورد کرد؛ و علیرغم همکاری محافل مذهبی، خصوصاً جماعت شیعیمسلک با سیاستهای این کشور، امروز ایالات متحد عملاً از تبلیغات «اسلام دمکراتیک» ناامید شده، و با قبول ریاست جمهوری احمدینژاد در ایران، به دست خود نقطة پایان را بر این سیاست ظاهراً دمکراتیک گذاشته است.
به همین دلیل، برنامهای استراتژیک که در فردای فروپاشی اتحادشوروی در راستای پیشرفت گام به گام محافل وابسته به سرمایهداری غرب در مناطق تحت نفوذ روسیه، چین و هند سازماندهی شده بود، امروز به طور کلی تغییر ماهیت داده. آمریکا رسماً اعلام میدارد که در برابر «بنیادگرائی» اسلامی خواهد ایستاد! هر چند به صراحت میدانیم که اسلام از دیرباز یکی از تکیهگاههای مطمئن سرمایهداری غرب بوده. موضعگیریهای مزورانة غرب و ارتشهای غربی در افغانستان که در عمل به قصد باجگیری از مردم، طالبان را به جان کشورهای منطقه میانداختند، با همکاریهای منطقهای روسیه، چین و هند به شکستی مفتضحانه تبدیل شده، و انگلستان در همین اواخر، علیرغم وابستگی کامل سیاست منطقهای خود به اسلامگرایان مجبور شد هم حمایت خود را از اسلامگرائی علنی کند، و هم چوب این رکگوئیهای سیاسی را حسابی نوش جان نماید!
چندی پیش عکسی از همسر محجبة ریاست جمهور «اسلامگرای» ترکیه به همراه علیاحضرت ملکة انگلستان در رسانهها انتشار یافت. هر دو در این عکس، به سلامتی روابط دو جانبه گیلاسی شامپانی میل میفرمودند. این عکس به تنهائی سمبلی است از تمامی ابعاد استیصال سیاست منطقهای کاخ باکینگهام! این کشور نه میتواند دست از دامان اسلامگرائی بشوید، چرا که بیش از 150 سال نان «اسلام» را خورده، و نه در شرایط استراتژیک فعلی، به دلیل فعال شدن روسیة صنعتی و قدرتمند در کنار چین و هند قادر است روابط پنهانی و سازشکارانة حاکمیت انگلستان با آخوند جماعت و آخوندیسم خونریز را همچنان در پس پرده پنهان نگاه دارد. این «تضاد» علنی که امروز در قالب یک تصویر خود را به جهانیان مینمایاند، در واقع نمایانگر ابعاد گستردهتری از مشکلات و مسائل استراتژیک خواهد بود. مشکلاتی که اگر برای انگلستان راهی جز «مفتضح» شدن در صحنة سیاست جهانی باقی نگذاشته، آمریکا را نیز درگیر یک نبرد خونین و بیآینده در منطقه کرده است.
در روزهائی که دولت اسلامگرای رجباردوغان پروژة قانونی آزادسازی حجاب اسلامی در دانشگاههای ترکیه را به مجلس ارائه داد، در وبلاگهای مختلف عنوان کردیم که، اگر این روند ادامه یابد، ارتش وابسته به ناتو در کشور ترکیه، نهایت امر میباید علناً در کنار آخوندها و در تقابل با لائیسیته موضعگیری کند؛ و این یک بنبست سیاسی گسترده در پروژة غرب در منطقه ایجاد میکند. همانطور که میبینیم غرب برخلاف انتظاراتاش، حداقل در شرایط فعلی قادر نیست از پروژة «اسلامی» کردن ترکیه حمایت کند، و نمیتواند ارتش ناتو را در مرزهای روسیه در کنار آخوندها بگذارد! اگر ارتش آمریکا اوباشی از قبیل اردوغان را از صندوقهای ماریگیری «لائیسیتة» ترکیه بیرون کشیده، به دلائلی که بحث در مورد آن کار را به درازا خواهد کشاند، آنروز که الزامات تحمیل کند، همین اوباش را سر جای خود خواهد نشاند. این عملی است که به دست دادستانی کل کشور ترکیه در شرف انجام است، تا هم «دکان» حجاببازی را در ادارات دولتی و دانشگاهها تعطیل کند، و هم در صورت جفتکاندازی اسلامگرایان، اردوغان، عبدالله گل و دیگر همراهان را روانة سلول زندان! ولی در پشت صحنه اگر علیاحضرت «جامزهر» را به دست خیرالنسا دادند، پیام دیگری نیز به جامعة ترکیه ارائه کردند؛ پیامی به این مضمون: «این اسلامگرایان درد شما را درمان نخواهند کرد، رادیکالتر از اینها پیدا کنید!» در جامعهای استبدادزده، و تحت یک حاکمیت فاسد و اجنبیپرست کم نخواهند بود «سادهلوحانی» که فکر کنند با به قدرت رساندن «رادیکالهای» اسلامی، ترکیه را به دوران «عثمانابنعثمان» باز خواهند گرداند: دوران شکوهمند «امپراتوری اسلام»! و دلیل شرابخواری علیاحضرت و خیرالنسا در ملاءعام حمایت تلویحی از گفتمان سیاسی همین «سادهلوحان» بوده.
با این وجود در حال حاضر عقبنشینی آخوندبازی در ترکیه را غنیمت شمرده، امیدواریم ملت ترکیه در دامی که کاخ باکنیگهام بر سر راهش گسترده فرو نیافتد! ولی همانطور که در بالا گفتیم، همزمان با این عقبنشینیها و موضعگیریهای «نوین»، شاهد «افشاگری» در برنامههای آمریکا در ارتباط با کشور چین نیز هستیم. بر اساس گزارشات خبرگزاریها، وزیر دفاع ایالات متحد دو ژنرال نیروی هوائی را به دلیل «تحویل اشتباهی» قطعات جنگافزار هستهای به کشور تایوان، عملی که گویا دو سال پیش صورت گرفته، از کار بر کنار میکند! البته جای بحث و گفتگو نیست که قطعات جنگافزار هستهای نمیتواند «اشتباهاً» به کشوری ارسال شود. در واقع «اشتباه» اصلی، ارسال این قطعات نبوده، برداشت ایالات متحد از روابط میان چین، روسیه و هند بوده است. برداشتی «غلط» که به این توهم دامن زده که آمریکا میتواند با استفاده از شرایط فعلی، در برابر چین، به عنوان یک قدرت هستهای متوسل به تهدید مستقیم شود! تحویل «اشتباهی» قطعات جنگافزار هستهای، درست حکایت «بمب اسلام» در پاکستان، و بساط حق و حقوق هستهای «امامزمان» در جمکران است. همانطور که در مورد پاکستان و جمکران دیدیم، این نوع موضعگیریها که پس از فروپاشی اتحاد شوروی در رأس سیاستهای غرب قرار گرفته، امروز دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. «افشاگری» وزارت دفاع ایالات متحد نیز در واقع گوشزدی است به حاکمان چین که، «مست بودیم اگر ...»!
نهایت امر با بررسی موضعگیریهای اخیر باراک اوباما به مطلب امروز پایان میدهیم. همانطور که میدانیم «حسینجان» در سخنرانیهای خود در محافل یهودی آمریکا عنوان کردهاند که اورشلیم پایتخت کشور اسرائیل است! البته این نوع سخنرانیها در فضای سیاسی جامعة آمریکا نایاب نیست. هم مسئلة جلب سرمایهها در مسیر یک سیاست مشخص مورد نظر است، و هم میباید قبول کرد که یک نامزد ریاست جمهور از برابر موضعگیریهای محافل مختلف سیاسی و مالی در یک کشور نمیتواند فرار کند! این موضعگیریها میباید صورت گیرد و مواضع روشن شود. ولی بر خلاف هیاهوی محافل حکومت اسلامی که آناً پای «یهودیان قدرتمند» در جامعة آمریکا را به میان کشیدند و میخواهند با ریختن روغن «اسلامپرستی» بر شعلة آتش «یهودستیزی» آدولف هیتلر را در گور شادمان کنند، عنوان کنیم که اوباما برای خود شانس زیادی جهت پیروزی قائل نیست. وی در هنگام ایراد چنین سخنرانیهائی در عمل به قدرتهای منطقهای پیام مشخصی را منتقل میکند، پیامی که در واقع مکمل عقبنشینیهای هیئت حاکمة فعلی آمریکا از مواضع منطقهای است. در شرایطی که جمهوریخواهان عملاً سخن از ادامة جنگ در عراق به میان میآورند، و مککین اسب خود را جهت مبارزه با روسیه «زین» کرده، موضعگیریهای ظاهراً «افراطی» اوباما، مستمع را به چارچوبهای سیاسی گذشتة آمریکا در مورد کشور اسرائیل باز میگرداند، و این ایده را القاء میکند که در صورت پیروزی در انتخابات، دمکراتها قصد دارند حداقل 30 سال در استراتژی منطقه به عقب بازگردند! و این شاید تنها راهی باشد که دمکراتها جهت بازگشت به قدرت در برابر خود میبینند؛ بازگشت به دوران حمایتهای منطقهای آمریکا از اسرائیل، پناه گرفتن در سایة «بیتالمقدس»، و خصوصاً رها کردن سرنوشت بینالنهرین در ید اختیار دیگران ـ روسیه و دیگر قدرتهای تعیین کننده! شاید «روسیه ستیزیای» که مککین به آن دامن میزند، و به این ترتیب دشمنی با روسیه را تبدیل به موتور انتخاباتی خود کرده، به همین دلیل به حزب جمهوریخواه «وحی» شده. به دلیل وحشت از اینکه عقبنشینی سیاسی، نظامی و استراتژیک آمریکا از منطقه پیامدهائی آنچنان گسترده داشته باشد که ابعاد آن امروز قابل رؤیت نیست.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر