۲/۰۷/۱۳۸۷

شترِ انتخابات!



با یکسره شدن تکلیف نمایشات انتخاباتی جمکران، آب پاکی بر روی دست و پای بسیاری از «مخالف‌نمایان»، «اصلاح‌طلبان» و دیگر جماعاتی ریخته شد، که به صورت آشکار و پنهان سالیان دراز است نانخور دستگاه حکومت اسلامی‌اند! بر اساس خبرهای منتشر شده از طرف سایت «تابناک»، نه تنها فقط 700 هزار تن در انتخابات تهران، شمیرانات، و دیگر مناطق این «مادرشهر» شرکت کرده‌اند، که رأی‌های به صندوق ریخته حکایت از برد بی‌کم و کاست «اصولگرایان» نیز دارد! البته این مسئله را پیشتر هم می‌دانستیم، و مطمئن بودیم که این رأی‌گیری‌ها به صورتی انجام خواهد شد که آرایش سیاسی مجلس در مقام «مهم‌ترین» حامی دولت احمدی‌نژاد را بتواند نهایت امر تبدیل به وسیله‌ای جهت کسب مشروعیت این دولت کند؛ تکیة بیش از حد دولت بر «تأئیدات» مقام معظم، هم برای روحانیت شیعی‌مسلک و رو به مرگ خطرناک شده بود، و هم اینکه می‌توانست این سئوال را در افکار عمومی مطرح کند که اصولاً مشروعیت خود حضرت «رهبری» از کجا آمده که اینهمه برای دیگران مشروعیت «تولید» می‌کنند؟ اینک با تکیه بر یک مجلس «دست‌ساز» دولت می‌تواند ادعای برخورداری از مشروعیتی «انتخاباتی» داشته باشد، و چنین مشروعیتی، هم خطرش برای این نظام کم‌تر است، و هم ‌ به مراتب از حمایت‌های جسته و گریختة «مقام‌معظم» کارسازتر خواهد بود. ولی از حق نمی‌باید گذشت، آنچه در ایران به وقوع پیوست «انتخابات» نیست؛ این نوع نمایشات در عمل اهانت به مردم، و نهایت امر پشت‌پا زدن به مسئولیت‌های سیاسی‌ای‌ است که مشتی نانخور محافل استعماری ادعای «جوابگوئی» به آن‌ها را هم دارند!

این نخستین بار نیست که «ابزارهای» متفاوت دمکراسی از قبیل «رفراندوم»، «انتخابات»، «رأی‌گیری»، و ... در کشور ایران تبدیل به شیوه‌هائی مردمفریبانه جهت کسب مشروعیت می‌شود. طی تاریخ معاصر، محافلی با این «مشروعیت‌های» کاذب برای خود «آبرو» فراهم آورده‌اند که اصولاً هیچگونه سنخیتی با دمکراسی و آراء عمومی ندارند. ولی بر اساس تجربة تاریخی این اصل را می‌باید قبول کرد: آن‌ها که آب به آسیاب حاکمیت استبدادی‌ می‌ریزند، خود نهایت امر دیر یا زود در زیر چرخ‌دنده‌های خون‌ریز آن خرد خواهند شد. اگر امروز مشتی آخوند و بچه‌آخوند از این انتخابات «سرخورده» و «شکست‌خورده» بیرون آمده‌اند، چه باک؟ آیا دیروز هم اینان نبودند که التقاط مضحک و فاشیستی «جمهوریت» و «اسلام»، آنهم اسلامی ویراست یک آخوند سیه‌فکر و قشری و خونخوار را با آغوش باز،‌ آنچنان که دیدیم، مورد استقبال قرار دادند؟ آیا سیدخندان که این روزها از هول شکست هم‌پالکی‌هایش دیگر آفتابی نمی‌شود، تا مبادا در ترهاتی که تحویل مردم می‌دهد «تپق» زده، تتمه آبروی‌اش هم بریزد، همان آخوند سیه‌کاری نیست که 10 سال وزارت ارشاد اسلامی، مدیریت روزی‌نامة کیهان و برنامة سرکوب و تبلیغات یک جنگ استعماری را راهبری می‌کرد؟ مگر بهزاد نبوی که امروز جرأت ندارد سخنرانی کند، چرا که ممکن است به اتهام ضدیت با ولایت فقیه، کارش به جوخة اعدام در اوین بکشد، همان کسی نیست که دست در دست دولت جنایتکار میرحسین موسوی، صدها تن از جوانان این کشور را در زندان‌ها به جوخه‌های اعدام سپرد؟ خوب، اگر دنیا دار مکافات است، این هم نوعی مکافات!‌ اگر دیروز با تقلب نامزدهای جبهة ملی، نهضت آزادی، مجاهدین خلق و حزب دمکرات کردستان را از شرکت در مجالس «قانونگزاری»‌ محروم کردید، امروز هم نوبت به خودتان رسیده. نوش جان و گوارای وجود!

در ثانی، دوستداران و عشاق «سیدخندان» می‌باید اسطورة بازگشت پیروزمندانة «اصلاح‌طلبان» در انتخابات آتی را برای همیشه به دست فراموشی بسپارند؛ این نوع حاکمیت، زمانیکه محفلی را به زیر پای گذاشت، دیگر به دامان‌اش باز نمی‌گردد. ایران در چنگال حکومت اسلامی، جمهوری فرانسه و سوئیس و یا حکومت مشروطة سلطنتی انگلستان نیست، که بتوان در بطن آن معنا و مفهومی جهت «جایگزینی سیاسی» قائل شد. ایران یک کشور استعمارزده است، و حاکمیت آن یادآور همان ملاکانی است که در دورة هلاکو با فرمان مغول بر مردمان حاکم می‌شدند: مشتی آدمکش که با توسل به حمایت‌ شمشیر خونریز مغول به جان مردم و روستائیان می‌افتادند. این حاکمان، هر گاه «سبعیت» خود را از دست می‌دهند، و سخن از حاکمیت «منطقی» به میان ‌می‌آورند، می‌باید بدانیم که پایگاه و جایگاه، ارج و قرب خود را نزد «استعمار» از دست داده‌اند!‌ این است روال جریانات سیاسی در کشور ایران.

با اینهمه، این ملک را سیاستی و تدبیری دیگر باید. چرا که، مشکلات ما ملت با «مکافات» کشیدن این جرثومه‌های ننگ و ادبار حل نخواهد شد. احمدی‌نژاد نیز تا چند صباح دیگر جای خود را به چاقوکشانی از قماش زیردستان امروزی خود خواهد سپرد؛ مطمئن باشیم شتر استعمار در چنین نظام‌هائی در خانة هر یک از اینان خواهد نشست. ولی آیا مکافات این اوباش، می‌تواند جایگزین برنامه‌های آیندة این مملکت شود؟ مسلماً خیر!



...

هیچ نظری موجود نیست: