۷/۲۷/۱۳۸۶

دلارهای «مقدس»!



امروز شاید بهتر باشد بار دیگر به بررسی پدیده‌ای بپردازیم که پیشتر نیز در همین وبلاگ از آن سخن به میان آوردیم: «فضای مجازی و نقش کاربران در سازماندهی و حیات اینترنت!» این بررسی از این جهت مهم و حیاتی است که شاهدیم دولت‌هائی از قبیل حکومت اسلامی، در برابر اینترنت شمشیر خود را عملاً از رو بسته‌اند، و در شرایط فعلی، برخورد این حکومت با مسئلة «نت»، نهایت امر با چند و چون زندگی ما ایرانیان، و شیوه‌های مختلف رشد فرهنگی، ادبی، گویشی و حتی نوشتاری فارسی زبانان ارتباطی تنگاتنگ برقرار خواهد کرد. کیست که اهمیت ارتباطات از طریق اینترنت را در این روزگار به زیر سئوال برد؟ ولی از آنجا که تاریخچة فضای اطلاع‌رسانی و نگارش و چاپ در کشور ما بر مرده‌ریگ عملکردهای فاشیستی و سرکوبگرانة «میرپنج‌ها»، «آریامهرها» و «حاج‌روح‌الله‌ها» تکیه دارد، از روز نخست، حکومت اسلامی هیچگونه سعی و تلاشی جهت همکاری در گسترش ارتباطات در بطن اینترنت صورت نداد، اصل را بر «مقابله» با اینترنت گذاشت، و این امر نزد دولت کاملاً «روشن و مبرهن» بود که، اینترنت را سانسور اسلامی می‌کنیم، و به قول رهبرشان، «قلم‌ها را هم می‌شکنیم!»

البته چنین «صورتبندی» جادوئی‌ای را اینان پیشتر در مورد مطبوعات عملی کرده بودند، و در چارچوب انتظارات‌شان از ابزار «پروپاگاند» استعماری، نتایج قابل قبولی هم به دست آوردند. به طور مثال، پس از غائلة استعماری 22 بهمن، حکومت «امام‌زمان» عملاً طی چند هفته صدای ملت را در مطبوعات کشور، با استفاده از گروه‌های سرکوب اراذل و اوباش که آنان را «حزب‌الله» می‌خواند، به تعطیل کشاند. و هر آنچه از پدیده‌ای به نام آزادی بیان و قلم متصور می‌بود در همان روزهای نخست از میان رفت! در راستای چنین عملکردی، روزی‌نامه‌هائی چون اطلاعات و کیهان، که طی روزهای حکومت شادروان بختیار تیراژی در حد یک میلیون نسخه در روز داشتند، امروز با حمایت محافل مختلف حکومتی و پیش‌فروش «اجباری» صدها نسخه به وزارتخانه‌ها، دانشگاه‌ها، سفارتخانه‌ها و ادارات، به زحمت از تیراژی در حد 40 یا 50 هزار نسخه در روز برخوردارند! این سرکوب مطبوعاتی که شاید طی تاریخ معاصر در جهان «بی‌سابقه» باشد، در عمل نوعی قتل‌عام فرهنگی ایرانیان بود. نوعی وحشیگری که همچون انواع دیگر آن در جهان سوم، اینبار نیز به فرمان سرمایه‌داری بین‌الملل بر ما ملت ایران تحمیل شد.

ملت ایران طی کودتائی که به «انقلاب اسلامی» معروف شده، از دوران «میرپنجی‌ها» پای به جهان «آخوندک‌ها» گذاشت! از دنیای قزاق‌های بیسواد و چماق‌کش انگلیسی، که اصولاً کتابخوانی را پدیدة «سوسول‌های» شهری می‌خواندند، و معتقد بودند «مرد کتاب نمی‌خواند!» پای به دنیائی گذاشت که در آن «کتاب»، نه وسیله‌ای جهت انتقال افکار و عقاید و بحث و گفتگو در مورد مسائل و «واقعیات» زندگانی انسان‌ها، که صرفاً ابزاری جهت تقویت عامل «تقدس» و «تعبد» تعریف می‌شد. در چنین «جهان‌بینی» پوسیده و فروشکسته‌ای، آنچه نمی‌تواند به این «تعبد و تقدس» فرضی دامن زند، اصلاً «کتاب» نیست، ‌ پیام شیطان است و می‌باید در برابرش قد علم کرد! در نتیجه، اگر طی دوران «میرپنجی‌ها» سانسور جهت جلوگیری از نفوذ «اشتراکی‌مسلکان» در کشور «آریامهر» صورت می‌گرفت، سانسور نوشتار ایرانی در دورة حکومت «امام‌زمان»، به دلیل جلوگیری از ارتباط مسلمانان با «شیطان» اعمال می‌شد، شیطانی که در گفتمان «روح‌الله» همان ایالات متحد «تعریف» شده بود!

ولی اگر محدودیت‌های چاپ و توزیع در مقام یک عملکرد «سخت‌افزاری» می‌تواند یکی از مهم‌ترین ابزار ممکن جهت اعمال نظارت بر فعالیت‌های فرهنگی جامعه به شمار آید، زمانی که در بطن جهان مجازی «سخت‌افزار» جای خود را به «نرم‌افزار» می‌سپارد، سیاست‌های استعماری‌ای که طی دهه‌های گذشته در ایران از هر گونه فعالیت و آفرینش هنری، ادبی و نوشتاری جلوگیری به عمل می‌آوردند، دیگر از کارآئی برخوردار نخواهند شد. ایرانی در این راستا، به نوشتن، خلاقیت و حضور زبان فارسی ادامه می‌دهد، هر چند که عمال استعمار، تعداد خوانندگانش را از طریق «فیلترینگ» و صور دیگر اعمال قدرت، کاهش دهند. ولی نمی‌باید در ارزیابی نتایج غائی چنین عملکردی نیز شتاب به خرج داد؛ طی تاریخ بشر، تجربیات نوین پیوسته نتایج نوینی به ارمغان آورده‌، و دقیقاً در همین راستاست که سعی خواهیم کرد تلاش‌های مختلف حکومت اسلامی و هم‌پیمانان این حاکمیت در محافل سرمایه‌سالاری بین‌الملل را در سرکوب فارسی‌نگاری در فضای اینترنت مورد بررسی قرار دهیم. از نظر حاکمیت استعماری اسلامی، هر آنچه در راستای منافع هیئت حاکمة امروز ایران نوشته نشود، «غیرقانونی» است! به صراحت بگوئیم، این نوع «تعبیر» از فعالیت‌های نوشتاری و فرهنگی فقط می‌تواند متعلق به عهد چنگیزخان مغول باشد؛ در جهان آینده مسلماً‌ جائی برای اینگونه «مزخرفات» نخواهیم داشت، خصوصاً که با گسترش هر چه بیشتر ارتباطات انزوای این نوع «تفکر» مضحک و احمقانه هر روز بیش از پیش چشم‌گیرتر می‌شود. مرتبط کردن یک فرهنگ در تمامیت آن، فرهنگی که بیش از 3 هزار سال تاریخ مکتوب دارد، به موجودیت یک حاکمیت مفلوک و خودفروخته، از آن حساب‌سازی‌هاست که فقط در دکان آخوندک‌ها می‌توان یافت. ولی می‌باید این سئوال را مطرح کرد که، آخوندجماعت و هم‌پالکی‌های غربی اینان، این «حساب‌سازی» مضحک را تا کجا می‌توانند به پیش ببرند؟

همانطور که گفتیم، این نوع «حساب‌سازی» از روز نخست بر اساس «تقابل» شکل گرفت. و در چارچوب «فلسفة» این حکومت استعماری، هر آنچه «غیر» است، شیطانی است! ولی اعمال این «نظریة» قرون‌وسطائی در بطن ارتباطات نوین کار ساده‌ای نیست. این «ارتباطات» عملاً در چارچوب دیگری شکل گرفته، و اگر غربی‌ها جهت فراهم آوردن زمینة چپاول ارز تحصیلی از فروش نفت، اینترنت را نیز چون دیگر «کالاهای» مصرفی به ملت ایران «حقنه» کرده‌اند، حال دیگر نمی‌توانند همچون پدیدة رادیو و تلویزیون، اینترنت را نیز ایرانی و دولتی کنند! مسلم بدانیم، اگر چنین عملی امکانپذیر می‌بود از سال‌ها پیش همکاران و همسفره‌های حکومت «امام‌زمان» در واشنگتن، لندن و پاریس این «پدیده‌» را همچون تلویزیون و رادیوی دولتی، برای ایرانیان به ارمغان می‌آوردند. از این رو شاید برای نخستین بار در تاریخ استعماری ایران، حکومت مجبور به چند لحظه تأمل و تفکر شد، عملی که معمولاً این نوع حکومت از آن تبری می‌جوید!

استراتژی نخست بر اساس گسترش سایت‌های دولتی و وابسته به دولت بر شبکة اینترنت بود. در همین چارچوب شاهدیم که عملاً تمامی روزی‌نامه‌ها،‌ مجلات، انتشارات و نشریات حکومتی حضوری علنی بر شبکة اینترنت پیدا می‌کنند! در کشوری که سودجوئی صرف ـ بگوئیم کلاه‌برداری و سوءاستفاده ـ قسمت عمده‌ای از فعالیت‌های «تولیدی» و «تجاری» به شمار می‌رود، قرار دادن «رایگان» نشریات دولتی بر خطوط اینترنت به صراحت نشان می‌دهد که نگرانی حاکمیت از این نوع ارتباط نوین، بسیار «عمیق» و ریشه‌دار باید باشد. اینان در عمل به این صرافت افتاده بودند، با تکرار همان «تئاتر» میرپنجی که طی چندین سال پس از کودتای 22 بهمن در زمینة مطبوعات و انتشارات در داخل مرزها بر صحنه برده بودند، اینترنت را نیز «مغلوب» و «سرکوب» خواهند کرد. ولی دیری نگذشت که عدم کارآئی این نگرش «بچگانه» به نمایش در آمد؛ مخالفان واقعی حکومت، اینبار با تکیة روزانه و مستند بر محتوای مضحک روزی‌نامه‌های حکومتی، در بررسی‌های سیاسی خود از تکیه‌گاه‌هائی مستحکم‌تر و مطمئن‌تر هم برخوردار شدند، و چماقی که حکومت اسلامی به حساب خود برای کوبیدن بر سر «شیاطین» تراشیده بود، محکم توی سر خودش خورد! چرا که، در چنین حکومتی آنچه در روزی‌نامه‌های داخلی به خورد خلق‌الله می‌دهند، قابلیت چاپ و گسترش در سطح جهانی را به هیچ عنوان ندارد!

در این مقطع است که نظریة «سایت‌داری» در غرب، با کمک عوامل نفوذی حکومت اسلامی، در سطوح مختلف حاکمیت و طرفداران غربی آن، به صورتی جدی مطرح می‌شود. سایت‌هائی که می‌بایست در ظاهر «مخالف‌خوانی» کنند، ولی در عمل با زدن نعل‌وارونه به سیاست‌های تبلیغاتی رژیم «خون‌وآتش» امکان موجودیت بدهند. امروز، هنوز شمار وسیعی از این سایت‌ها بر خطوط اینترنت باقی مانده‌، ولی در روزهائی که این نوع «فعالیت» تبلیغاتی «مد روز» شده بود، سایت‌داری روی اینترنت عملاً تنها فعالیت «فرهنگی» به شمار می‌رفت، و از این طریق، اینترنت تماماً در خدمت حکومت اسلامی قرار گرفته بود.

ولی از آنجا که تحولات بر شبکة اینترنت از نظر تاریخی، در عرض «چند ثانیه» به وقوع می‌پیوندد، با گسترش پدیدة وبلاگ‌نویسی، یا همان ارتباط مستقیم «نویسنده ـ خواننده» که در وبلاگ‌های پیشین از آن به عنوان ناب‌ترین رابطة ممکن در عمل نگارش و قرائت نام بردیم، دکان «سایت‌داران» مخالف‌خوان و نوکران واقعی حکومت اسلامی نیز به شدت کساد شد! در عمل، موجودیت اینان دیگر کاملاً «بی‌دلیل» شده، و اگر شماری هنوز در «قیدحیات‌اند»، از اینروست که ارتباطات اینان با حاکمیت اسلامی در پیچ‌وخم‌های «منافع» محفلی به هم گره خورده! در عمل، «سایت‌داران» که نقش دلال «فرهنگی» را نزد حکومت اسلامی‌ بازی می‌کنند، مسلماً در داخل مرزها نیز از اهرم‌های فشار جهت فراهم آوردن امکانات چپاول از اموال عمومی برخوردارند!

عکس‌المعل حاکمیت اسلامی در برابر پدیدة «وبلاگ‌نویسی» سریعاً خود را نشان داد: افتتاح شرکت‌های خدمات وبلاگ در داخل کشور! شرکت‌هائی که با سرمایة «نورچشمی‌ها» و «آقازاده‌های» حکومتی آناً «افتتاح» شد، و در دم، عدم‌کارائی‌شان در مقایسه با خدمات شرکت‌های خارجی، که هم از امکانات فنی بیشتری برخوردارند و هم ممنوعیت‌های سیاسی «اسلام» و «مسلمین» شامل حال‌شان نمی‌شود، به نمایش در آمد! شرکت‌هائی که به اصطلاح می‌بایست وبلاگ‌های جهان اسلام را تغذیه کنند، عملاً کارشان به همانجا کشید که کار وبلاگ «احمدی‌نژاد»! با آغاز افتضاح دولت اسلامی در برابر هجوم وبلاگ‌نویسان فارسی زبان، اینبار حاکمیت آمریکا جهت حمایت از دست‌نشاندگانش در ایران مستقیماً پای به میدان اینترنت گذاشت! با اعلام تخصیص مبالغی جهت مبارزه برای «آزادی» ملت ایران، کاخ سفید وانمود کرد که، مشتی «سایت‌دار» مقیم خارج از کشور برای مبارزه با حکومت اسلامی‌، نه از تهران، که از حمایت مالی آمریکا ـ بر اساس تبلیغات رسانه‌ای گویا آمریکا با حکومت اسلامی خیلی تضاد منافع دارد ـ برخوردارند!‌ البته ایرانیانی که از شناختی روشن در زمینة مسائل اقتصادی، مالی و استراتژیک برخوردارند و ارتباط حکومت «امام‌زمان» را با منافع کلان‌اقتصادی غرب به صراحت می‌بینند، از این خبر «مسخره» تعجب نکردند؛ این خبر نشاندهندة اوج استیصال حاکمیت آمریکا در برابر مبارزان و قلم‌زنان آزادة ایران بود.

ولی امروز به صراحت شاهدیم که سیاست مزورانة کاخ‌سفید نیز به نقطة پایانی خود نزدیک می‌شود، و مبارزة قلم‌زنان آزادة ایران میوة نهائی خود را به ثمر رسانده! نه تنها از جانب سیاست‌گذاران ایالات متحد «تخصیص» این مبالغ جهت «حمایت از آزادی در ایران» مورد انتقاد شدید قرار گرفته، و احتمال تجدید این «کمک‌مالی» عملاً غیرممکن به نظر می‌رسد، که روند مسائل در کشور هلند، موجودیت یکی از مهم‌ترین سایت‌های وابسته به سرمایه‌داری غرب را که تحت عنوان «سایت رادیو زمانه» به فعالیت مستمر جهت حمایت از حکومت اسلامی مشغول بود، عملاً تهدید می‌کند! از طرف دیگر، سایت‌های نوین «حکومت» اسلامی که تحت عناوین مختلف همه روزه سر از «ابراطلاعاتی» اینترنت بیرون می‌آورند، یکی پس از دیگر به افتضاح و شکست می‌انجامند. سایت‌هائی از قبیل «فراراه»، «دیپلماسی ایران» و سایت جایگزین «بازتاب» و ... همگی تبدیل به مجموعه‌ای از تمامی تضادهای مضحک جناح‌های حاکمیت اسلامی شده‌اند؛ فریب «اصلاح‌طلبی» و «اصول‌گرائی»‌،‌ که مدتی ملت را به قول معروف «سر کار گذاشته بود»، حداقل بر روی شبکة اینترنت دیگر کاربردی ندارد! و اینهمه، فقط به دلیل حضور قلم‌زنان آزادة ایرانی در صحنة فعالیت‌های «مجازی» عملی شده!











هیچ نظری موجود نیست: