
لطیفهای است معروف که میگوید، روزی یکی از هموطنان ترکزبانمان، به عنوان شاهد، قرار بود یک تصادف اتوموبیل را برای مأمور راهنمائی «بازگو» کند. البته این تصادف بعداً منجر به درگیری طرفهای مختلف شده بود، و حتی تلفاتی هم به همراه آورده بود، ولی هموطنما، با همان لهجة شیرین آذربایجانی برای مأمور راهنمائی مرتب تکرار میکرد: «جناب سروان، اول چی داوا نبود چی! بعداً داوا شد!» امروز، با مشاهدة «بدهبستانهای» محفلی روی خطوط اینترنت، آناً به یاد هموطن آذربایجانی خودمان افتادم و زیر لب گفتم: «اول که دعوا نبود که!»
بله، داستان از آنجا شروع شد که سایتی به نام «پیکنت»، گویا مطلبی به تجزیه و تحلیل مطالبی در روزینامة «نیویورکر» اختصاص داده بود، مطالبی در رابطه با وابستگیهای مالی خاندان «جلیل» سلطنت به شیخکهای منطقه. و در این میان، جناب باقر پرهام، شمشیر از نیام بر کشیده به جنگ «پیکنت» میروند! همانطور که گفتیم، «اول که دعوا نبود که!» و در همین حیصوبیص بود که به یکباره «ورق» کاملی از روزنامة کیهان سابق، شامل مصاحبة «تاریخی» جناب باقر پرهام، در روز 30 دیماه 1357، در ثنای امام خمینی، انقلاب شکوهمند اسلامی، خرد حضرت امام، و ... بر روی خطوط اینترنت به حرکت در میآید! و باید بگوئیم که، این برگ «افسانهای»، از صدقة سر سایت «ایران رزیست» ارائه شده! اگر «مشتزن» بودیم، میگفتیم، «عجب آپرکاتی!» این «آپرکات» به عقیدة نویسندة این وبلاگ، آنقدر باروت و زرنیخ دارد، که تا پایان ترجمة «مجموعه» آثار هگل ـ گویا جناب پرهام در ساکرامنتو «هگل» ترجمه میفرمایند ـ دهان ایشان را خواهد بست! و میدانیم که ترجمة هگل خیلی طول میکشد! حداقل امروز میدانیم که، پس از سخنان مشروح شادروان بختیار در مورد خطر فاشیسم در کشور، و چندین روز پس از بازتاب نامة مرحوم مصطفی رحیمی، در روزنامة آیندگان، در مورد ساختارهای «مبهم»، «ضدمردمی» و «دیکتاتوری» در حکومت اسلامی پیشنهادی خمینی، چنین مصاحبهای از جانب باقر پرهام، فردی که ادعای تسلط بر مسائل جامعهشناسی نیز دارد، مسلماً به عنوان نمادی از درک و شناخت ایشان از مسائل کشور تلقی نخواهد شد!
اینکه ایشان امروز، پس از حمایت آتشین از حضرت امام در دیماه آنسال، به یکباره «کتوشلوار» سلطنتی به تن کردهاند، نشان میدهد که مشکل فراتر از نبود «درک» و «شناخت» از مسائل سیاسی کشور است؛ شاید بعضیها تندی کرده، بگویند: «خودفروختة بیسوادی بیش نیست»! ما نمیگوئیم! شاید ایشان اصولاً مشکلات روانی داشته باشند!
ولی میباید قبول کرد که، در گیرودار بحران زمستان آنسال، کم نبودند کسانی که دچار همین نوع «بیماری روانی» شدند. اگر آمریکائی بودیم، میتوانستیم بگوئیم، «آقا، ویروس آمده بود!» ولی از آنجا که بنده آمریکائی نیستم، میباید بگویم که وحشت از کمونیسم و سوسیالیسم وابسته به شوروی، بر اساس تبلیغاتی که سالهای سال ساواک به راه انداخته بود، آنقدر قوی و مؤثر عمل کرد، که حتی «جامعهشناسان» نیز دست و پایشان را گم کردند! بله، «مسئله» مبارزه با کمونیسم بود! ولی امروز، به صراحت میبینیم که، علیرغم فروپاشی اتحاد شوروی، مسئله هنوز همان است که بود، ولی اینبار نام دیگری بر آن میباید گذاشت: «خدمت به آمریکا!» دیروز با توسل به یک جفت نعلین «بوگندو»، به حساب خودشان «چپگرائی» را کوبیدند، و امروز هم با عنوان کردن «خزعبلاتی» از قبیل مخالفت «چپها» با سرنگونی حکومت اسلامی، سعی دارند از دربار پهلوی، یا بهتر بگوئیم سیاست جدید آمریکا در منطقه، «پهلوان ننه» بسازند!
در ادامه، آقای پرهام از کسانی سخن میگویند که، به زعم ایشان در واقع و حقیقت علاقهای ندارند که، حکومت اسلامی سرنگون شود! و «پیکنت» در جواب ایشان میگوید:
« برادرجان! خُب لب کلام را بگو! وقتی همه اينها که متهم به شرکت در انقلاباند در ميدانی که شما میگوئيد، نيستند و نمیخواهند باشند، چه کسی میماند جز آنکه با انقلاب ساقط شد و حالا هست و میخواهد: رضا پهلوی و سلطنت طلبها!»
خوب اینجاست که کارمان با «پیکنت» هم گره میخورد! این «پیکنت»، همانطور که در پستهای قبلی در همین وبلاگ نوشتهایم، اصولاً کمی کارش «گیر» دارد! نخست اینکه خیلی سنگ «انقلاب» به سینه میزند! تو گوئی خودش «انقلاب» کرده، و میداند که پنجمین ارتش زرهی و کماندوئی جهان را میتوان در عرض 4 ماه در مرزهای یک ابرقدرت خلعسلاح کرد، فرماندهانشان را کشت، و فراری داد و یک ملا را از نجف آورد، و به عنوان «فرماندة کل قوا» به هم اینان «حقنه» کرد! آنهم در شرایطی که ساواک، شهربانی، کمیتة مشترک ضدخرابکاری، شبکههای موازی امنیتی، اعضای کارشناسی دستگاههای دولتی و ... همگی بر سر کارشان حاضر، و آمادة جانفشانی هستند. پس از 28 سال تجربة حکومت اسلامی، بخوبی میدانیم که، چنین بررسیهای «شکمی» فقط مخصوص ملا جماعت است! فکر میکنم که هر انسان عاقلی این «پیشامد» را بیشتر یک «کودتا» ببیند، تا یک «انقلاب»! ما هم، همانطور که امیرارسلان نامدار، غبغب سفید، لرزان و بلورین «فرخلقا» را گرفت و به قولی هیکشید و کشید و کشید! باید غبغب نویسندة «پیکنت» را بگیریم، و هی بکشیم تا آخر سر بگوئیم: «چقدر بانمکی!» از شما چه پنهان، این «پیکنت» همان حرفهائی را امروز پس از 28 سال تحویل ملت ایران میدهد که روحالله خمینی آنروزها «نشخوار» میکرد: «انقلاب»، «شرکت همة اقشار در این انقلاب»، «فقط دربار مخالف ما است»، و ... خیلی هم اصرار دارد بگوید که به رژیم ملائی وابسته نیست! حال میبینیم که باقر پرهام هر چند عمری در خدمت آمریکائی جماعت گذارنده، بعضی حرفهایش درست است! اصلاً رژیم ملائی چه مبلغی بهتر از همین سایت «پیک نت» میتواند پیدا کند؟ امروز در تهران، رژیم آخوندی دست به هر خاشاک میبرد تا خود را به عنوان نظامی انقلابی به مردم «معرفی» کند، و گویا بیخبر است که «پیکنت»، تحت عنوان «مبارزه با ملا»، مبلغ همان اصل کلیای شده که امروز ملت دیگر از پایه آنرا قبول ندارد! به اینکار در زبان سیاسی میگویند: «نعل وارونه زدن!»
البته «ویروس» جانکاهی که «پیکنت» دوست دارد آنرا «انقلاب» بنامد، آنروزها به جان خیلیها افتاده بود: برادران حاجسیدجوادی، اسلامکاظمیه، خاندان جلیلة فروهر، مهدیبازرگان، «سران» جبهة ملی، «دکتر» کیانوری و «استاد» طبری، مسعود رجوی و زوجة کنونی و محترمهاشان، و ... و فهرست حالا حالاها ادامه دارد! و درست در همین چارچوب است که «پیکنت» قصد دارد به باقرپرهام «حالی» کند، حال که شما با همراهان «انقلاب» مخالف هستید، پس بفرمائید که طرفدار تنها مخالفان این «انقلاب»، یعنی دربارید! همانطور که در بالا آمد، میباید پرسید که، پیکنت چگونه به این نتیجهگیری «منطقی» دست پیدا کرده؟ در جامعهای که دستگاههای خبرپراکنی از دههها پیش در دست مشتی خودفروختة بیسواد و نوکرصفت قرار داشته، کسی که در «پیکنت» مینویسد، اظهار نظر و موضعگیری افرادی را که تحت عنوان «سخنگویان» جریانات سیاسی از طرف ساواک بر مردم کشور تحمیل شده بودند، با تکیه بر چه استدلالی نمایندگان «افکار عمومی» مردم ایران معرفی میکند؟ از کی تا به حال آنان که در بالا نامشان آورده شد، نمایندگان «افکار عمومی» ملت ایراناند؟ آیا «پیکنت» حتی امروز هم میتواند «جریانی» و یا «جریاناتی» را معرفی کند که واقعاً و بر اساس آماری صحیح و مستدل نمایهای از «افکار عمومی» در ایران ارائه دهند؟ مسلماً چنین عملی در یک نظام فاشیستی امکانپذیر نیست؛ همه میدانیم که در چنین نظامی، همه «طرفدار» رهبرند!
واقعیت این است که کودتای ننگین 22 بهمن، نه بر اساس «آگاهیهای» ملی، و عقیدتی، که بر پایة غوغاسالاری، هیاهو و همهمة ایادی استعمار صورت گرفت. به ملت ایران هیچگونه شانسی جهت فراهم آوردن امکانات برخورد سازنده با تحولات بهمن 1357 داده نشد! دشمنان ملت ایران، بر پایة اصل کلی «غافلگیری»، مردم را با قول و قرارهای پوچ و بیهوده، از یک فاشیسم وابسته به درون یک فاشیسم وابستة دیگر «پرتاب» کردند! اگر امثال باقر پرهام خودفروختهاند، شاید بهتر باشد دیگران، سعی در «قلب» واقعیات نکنند!
در همین راستا، ادعاهای «فیلتر» شدن پیکنت را، که یکبار دیگر در همین مطلب از طرف نویسندة «پیکنت» عنوان شده، صریحاً مورد تردید قرار میدهیم، و با نمودارهای آماری نشان میدهیم که این سایت، که مسلماً وابسته به حکومت اسلامی است، شامل هیچگونه محدودیت فیلترینگ نمیشود. آمار سایت تخصصی «آلکسا»، به صراحت نشان میدهد که روزانه، «پیکنت» درست به اندازة «روزآنلاین» مراجع دارد! و هر دوی این سایتها، از سایت روزینامة حکومتی «روزنا»، که در ایران شامل هیچگونه محدودیتی نیست، مشتریانشان در روز بسیار بیشتر است! حال اگر کسی ادعا دارد که «پیکنت» فیلتر میشود، باید گفت که به همراه «ادعا»، مسلماً «غرضومرضی» هم باید داشته باشد.

همانطور که در بالا گفتیم، «اول چی داوا نبود، چی!» دعوا وقتی شروع میشود که، یک «جامعهشناس» و استاد دانشگاه، که به قول خودش «مترجم» هگل هم هست، شروع به تکذیب موضعگیریهای سیاسی خود میکند، و به اصطلاح، قصد آن دارد که برای خود «پیشینة سیاسی» فرضی بسازد، به این امید که نانی هم در این یک تنور بچسباند. «دعوا» وقتی شروع میشود که مسئولان یک سایت، درست مثل یک مشت دزد و یاغی، راست راست در چشم خوانندگان خیره میشوند، و بر خلاف تمامی آمار رسمی اینترنت «دروغ» میگویند! ولی خوب سایت «ایران رزیست» هم همانطور که گفتیم یک «آپرکات» خوب تحویل داد! دمش گرم! ولی امیدواریم که سایت «ایران رزیست» با مدارک و بریده روزنامههای ایران همان کاری را نکند که «دانشجویان» خط امام با مدارک سفارت میکردند. این مدارک جهت روشنگری مسائل اجتماعی در کشور ایران، امروز یک «ضرورت» است. شاید بهتر باشد که «آرشیو» کامل روزنامة کیهان سابق ایران را، بجای استفادههای مقطعی و شاید شخصی، جهت استفادة ملت ایران، محققان و دانشپژوهان روی خطوط اینترنت، در اختیار مردم قرار داد. این عمل میتواند به بسیاری صحنهسازیهای مضحکی که امروز ارباب «فریب» به راه انداختهاند، نقطة پایان گذارد. کشور ایران، و خصوصاً جوانان اینکشور به چنین مجموعه اخباری جهت بازسازی آیندة ایران نیازمنداند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر