۳/۲۹/۱۳۸۶

امنیت و آبدارچی!



ماه‌ها پس از آغاز هیاهوئی که نام بحران «هسته‌ای» بر خود گذاشت، شاهدیم که به تدریج بازیگران نشاندار آمریکا در حکومت اسلامی سر از لانه‌‌های خود به در می‌آورند. و در همین راستا بیاناتی ایراد می‌کنند که در عمل، نشاندهندة تمایالات و مسیرهای حرکت سیاسی‌ جناح‌های وابسته به اینان است. به شهادت وبلاگ‌هائی که از روز نخست در مورد بحران دست‌ساز «هسته‌ای» نوشته‌ایم، این عملیات از آغاز، پیوسته برنامه‌ای تحت نظر آمریکا و صرفاً جهت ایجاد فشار هر چه بیشتر بر روسیه معرفی شد. و امروز نیز بر همین مقام پای می‌فشاریم. شاید بعضی صاحب‌نظران با این دید موافق نباشند، و این تمایل در برخی جناح‌های حکومت «عدل‌علی» دیده می‌شود که، آمریکا را در مقام «سنگ» بزرگ بر سر راه آنچه «استقلال» هسته‌ای ایران لقب داده‌اند، معرفی کنند. ولی امروز، پس از گذشت ماه‌ها از این «تئاتر» مضحک که فقط عروسک‌کوکی‌های روی صحنة آن می‌توانستند حکایاتش را جدی انگارند، می‌بینیم که در روزی‌نامة آفتاب یزد، مورخ 27 خرداد، از زبان فردی به نام احمدی، عضو «کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی» مجلس شوربا، به صراحت سخن از عدم تمایل روسیه جهت همکاری با طرح‌های تسلیحات هسته‌ای در ایران به میان می‌آید! این سئوال پیش می‌آید که، در جهان سیاست، آنهم جهان سیاست استعماری در کشوری سرکوب شده چون ایران، چنین صراحت لهجه‌ای چه معنائی می‌تواند داشته باشد؟

روزی که آمریکائی‌ها از طریق مستشاران نظامی خود در کشور پاکستان دست به یک آزمایش هسته‌ای زدند، رسانه‌های دنباله‌رو کاخ سفید، «بمب اتمی» پاکستان را بمب جهان اسلام خواندند! البته از همان روز کاملاً روشن بود که «بمب‌جهان اسلام» زیر نظر سازمان سیا آماده می‌شود، و در هر موقعیتی، خصوصاً زمانی که هند دست به آزمایشاتی هسته‌ای می‌زد، 24 ساعت بعد، گروهی از تکنیسین‌های آمریکائی سر از پاکستان در می‌آوردند و ناگهان «بمبی» هم از جانب جهان اسلام منفجر می‌شد! «بمب‌جهان اسلام» در واقع جوابی بود به تهدیدات اتحادشوروی سابق به موجودیت و حاکمیت کشور پاکستان، کشوری که عملاً سال‌ها پشت‌جبهة طالبان و «مجاهدین مسلمان» افغانی شده بود، و سازمان سیا، با تزریق میلیاردها دلار از محل بودجة نفتی شیخک‌های خلیج فارس، اینکشور را به یک پادگان اسلامی و «ضد کمونیست» تبدیل کرده بود. ولی همانطور که دیدیم، پس از قطعی شدن برنامة افغانستان و فروافتادن منطقه به دست ارتش آمریکا نیز، «بمب‌اسلامی» کاربردهای خود را نگاه داشته؛ هم در ارتباط با تهدیدات هند در شبه‌قاره، و هم در ارتباطات با آمریکائی‌ها در افغانستان. از یک امر کلی نمی‌توان چشم‌پوشی کرد: یک بمب اتم، خصوصاً زمانی که اختیارش در دست یک قدرت استعماری باشد، شاید یکی از بهترین ابزارهای موجود در سیاستگذاری است.

در واقع، «بمبی» که در تبلیغات اسلامی‌ها، آمریکا ملت مسلمان را از نعمت آن «محروم» کرده بود، بمبی از نوع پاکستانی بود. بمبی که نظارت کامل آن بر عهدة سازمان سیا خواهد بود، و زمانی که این سازمان صلاح بیند جهت تحت فشار قرار دادن روسیه، چین و یا حتی هند می‌تواند در یکی از بیابان‌های دور افتادة ایران به فرمان پنتاگون «منفجر»‌ شود. هیاهوئی که در آغاز کار، احمدی‌نژاد، رفسنجانی و خصوصاً عمله‌واکرة اینان در خارج از کشور، تحت عنوان حفظ «استقلال هسته‌ای» ایران به راه انداخته بودند، در واقع ریختن آب به آسیاب سرمایه‌داری آمریکا بود. چرا که این نوع «تسلیحات» پیچیده، طی تاریخ استعماری معاصر، همانطور که در مورد نیروی هوائی شاه سابق ایران، و بعدها نیروی هوائی صدام حسین دیدیم، نه برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورها، که جهت اعمال نظارت بر حاکمیت‌های دست‌نشانده در منطقه از سوی قدرت‌های استعماری مستقر می‌شود. و زمانی که در عمل کشورهای تحت سلطه، نیازمند بهره‌برداری از چنین قدرت‌های آتش و آتش‌باری‌ها هستند، نبود قطعات، غیبت ناگهانی کارشناسان، و ... این ابزار پیشرفته و کارساز را به اسقاطی‌هائی غیرقابل استفاده تبدیل خواهد کرد. به طور مثال، نیروی هوائی پیشرفتة صدام حسین، طی دو جنگ خلیج‌فارس حتی یک گلوله هم به سوی هواپیماهائی که به مرزهای هوائی عراق تجاوز کردند، شلیک نکرد. این سئوال پیش می‌آید که صدها میلیارد دلار بودجه‌های این نیروی هوائی عملاً به چه کار آمده است؟ اگر در مورد عراق در دوران صدام حسین سخن بگوئیم، جواب ساده است: این دلارها از طریق انتقال ارز از بانک‌های غربی به جیب طرف‌های روسی رفت، تا بتواند هزینة ارزی ضروری در مورد تحقیقات نیروی هوائی و فضانوردی شوروی را «تأمین» کند، هر چند که در هر مورد، این جزئیات متفاوت است، ماهیت چنین نقل و انتقالات مالی هیچگاه عملاً تغییر نخواهد کرد؛ مسیر نهائی این نقل و انتقالات، پیوسته به ضرر ملت‌ها، و در جیب قدرت‌های بزرگ قرار خواهد گرفت.

ولی در خبری که روزی‌نامة آفتاب‌یزد بر روی اینترنت منتشر کرده، فقط مسئلة بهره‌برداری از «فناوری» هسته‌ای و عدم همکاری روسیه با این فناوری در میان نبود؛ آقای احمدی، طی این مصاحبه، همزمان تلاش فراوان کردند که به خوانندگان محترم نشریه این مسئله را تفهیم کنند که از دوران عهدنامة گلستان و ترکمانچای، اصولاً روسیه با پیشرفت ایرانیان مخالفت داشته! اینکه یک عضو فعال در «کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی»، با این صراحت به نتیجه‌گیری در مورد تاریخ یکصدسالة اخیر در روابط ایران و همسایة قدرتمند شمالی آن بپردازد، مسلماً نشانه‌ای کامل از «بی‌سیاستی» و لودگی است! همه می‌دانیم که حضور تفنگچی‌های یانکی‌ در مرزهای افغانستان و عراق، بعضی‌ها را «هوائی» کرده، ولی این بعضی‌ها بهتر است قبل از باز کردن دهان مبارک‌شان بدانند که مسجد اصلاً جای گوزیدن نیست! در راستای همین ادعاست که، شاهدیم گزارش درافشانی‌های آقای احمدی، فقط چند ساعتی بر روی سایت آفتاب یزد «دوام» آورد، و به طور کلی از صحنه پاک شده، به لقاء‌الله پیوست! و بجای این گزارش «روشنگرانه»، خبر ورود لاوروف وزیر امور خارجه روسیه به ایران، در چارچوب مذاکرات مربوط به مسائل دریای خزر «جای» گرفت!

در اینکه بازاری، آخوند و بچه‌آخوند جماعت همگی ریزه ‌خوار آمریکائی‌ها هستند، جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست؛ ولی این حضرات که 28 سال است نان جنگ «فرضی» با امپریالیست آمریکا را هم می‌خورند، پس از فروپاشی شوروی و خصوصاً پس از حضور ارتش اربابان‌شان در مرزهای ایران، دیگر بکلی دست و پایشان را گم کرده‌اند. عطر نوکری و سرسپردگی امپریالیسم آنچنان وجود پلید اینان را آکنده، که از یک فرسنگی رایحة مهوع‌اش مشام هر انسانی را می‌آزارد. این جانوران، که تا دیروز حتی فرزندان‌شان را هم در راه تشکیل و پایه‌ریزی یک حکومت وابسته به آمریکا تیرباران می‌کردند، امروز به صراحت پای را فراتر از گلیم خودشان دراز می‌کنند، و استقلال، صلح و ‌آرامش یک ملت را هدف قرار داده‌اند. مخالفت با سیاست‌های روسیه و اینگونه گردنکشی‌ها در شرایطی صورت می‌گیرد، که کوچکترین اشاره از سوی این روسیه می‌تواند به نابودی تمامی کشور ایران منجر شود. چنین اعمالی فقط به دلیل پشت‌گرمی به حمایت ارتش آمریکا می‌تواند صورت گیرد. می‌باید از «حضرت» احمدی پرسید، «چه کسانی به شما تا به این حد اطمینان داده‌اند که به خود اجازه می‌دهید، دو روز پیش از ورود وزیر امور خارجه روسیه به ایران، تاریخچه‌ای ساختگی بر علیة ملت روسیه به مطبوعات ایران ارائه دهید؟» و «آفتاب یزد»، به چه اجازه‌ای چنین گزارشی را تحت عنوان مصاحبة رسمی با یک عضو «کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی»، روی شبکة اینترنت می‌گذارد؟ نکند این روزی‌نامه، دست در دست حضرت «احمدی»، قصد باج‌گیری از کرملین را داشته‌اند؟!

البته جواب این سئوال را ما از پیش می‌دانیم، ولی این مطلب را هم می‌باید عنوان کنیم که، تا زمانیکه انتخابات این مجلس «شوربای» اسلامی نه بر اساس فعالیت‌های گروه‌های مسئول و سیاستمداران شایسته، که بر پایة قوم‌وخویش بازی و کثافت‌کاری‌های اهالی حوزه و بازار شکل می‌گیرد، حضور چنین «تحفه‌هائی»‌ در این مجلس شوربا تحت عنوان «نمایندگان ملت» نمی‌باید تعجب‌آور تلقی شود. تا آنزمان، ملت ایران می‌باید در هر مقطعی شاهد چنین «نوکرصفتی‌‌ها» و رفتار غیرمسئولانه در مجلس قانونگذاری کشور باشد. افتخار آشنائی با آقای احمدی را ندارم، ولی به مصداق «مشت نمونه خروار» می‌توان به صراحت گفت که جای‌ ایشان مسلماً در «کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی» مجلس قانونگذاری یک کشور نیست. شاید شغل آبدارچی‌ مجلس برای ایشان شایسته‌تر باشد، خصوصاً‌ که در تاریخ استعماری ایران، کم نبودند آبدارچی‌هائی که در مسیر خدمت به اجنبی، سیاستمدارانی بسیار «موفق» از کار درآمدند!





هیچ نظری موجود نیست: