۲/۱۱/۱۳۸۶

روزکارگر


از آن ایام که در روز اول ماه مه، ‌ ارتش شوروی با موشک‌های مجهز به کلاهک‌های هسته‌ای در میدان سرخ میتینگ بر پا می‌کرد، تا روز کارگر «گرامی» بدارد، سال‌ها می‌گذرد. حاکمیت بلشویک‌ها در شرایطی سقوط کرد که یک شکست نظامی در افغانستان بر دوش می‌کشید، و بلشویسم پرماجرای روس، که خود را میراث‌خوار سوسیالیسم جهانی معرفی می‌کرد، علیرغم برخورداری از قدرتمند‌ترین ارتش‌های زرهی جهان، با بجای گذاشتن اجساد یک میلیون افغان که در جنگ‌های خونین این کشور قتل‌عام کرده بود، به زباله‌دان تاریخ افتاد! امروز سال‌ها از این حادثه می‌گذرد، ولی هنوز شاهدیم که، کارگران جهان اول ماه مه را گرامی می‌دارند، و میلیون‌ها نفر در اقصی نقاط کرة ارض، روزی «واحد» را برگزیده‌اند، تا به جهانیان نشان دهند که میان انسان‌ها، روابطی حاکم شده که «انسانی» نیست!

امروز، نظام سرمایه‌داری جهانی، هرم‌های اجتماعی را در بطن جوامع خود بکلی جابجا کرده، و هر چند که فقر «پنهان» بر شهروندان خود حاکم کرده است، دیگر نمی‌توان از مبارزات کارگران در اروپای غربی و یا آمریکا شمالی سخنی به میان آورد. چرا که قاعدة هرم اجتماعی در این جوامع ـ جوامع «رشد» یافتة غرب ـ هر روز بیش از پیش از میان برداشته می‌شود، تا به درون جوامع جهان سوم منتقل شده، ‌بر دوش میلیاردها انسان بینوا و تهیدست، هر روز بیش از پیش سنگینی کند. «فقر» در جهان سوم، می‌رود تا «واقعیت» نوین امروز جهانی باشد، و فقری اینچنین «سازمان‌یافته»، برای بشریت عواقب «هولناکی» به همراه خواهد آورد. امنیت جهانی، روابط میان ملل، روابط میان ساختارهای فرهنگی جامعة بشری، تماماً می‌تواند تحت تأثیر این «فقر روز افزون» از هم فرو پاشد. و این فروپاشی‌ها انسانیت را اسیر دست جهانی خواهد کرد که در آن «ارزش‌‌ها» ـ شاید آنچه به عنوان ارزش‌ها از مقبولیت جهانی می‌تواند برخوردار شود ـ هر روز بیش از پیش لگدمال منافع و مزایائی شود که گروهی جهت به دست آورد‌نشان، و جماعتی جهت حفظ کردن‌شان، به جان یکدیگر می‌افتند. اول ماه مه، برای آنان که هنوز «امیدوارند»، و به آیندة بشریت با شوق و اشتیاق می‌نگرند، شاید یکی از معدود نمادهائی باشد که هنوز باقی مانده، و همگان را به همیاری و دستیابی به توافقی کلی میان ملل جهان فرا می‌خواند.

در عراق شاهدیم که چگونه منافع «کلان‌سرمایه‌داران» ملتی را همه روزه قتل عام می‌کند؛ افغانستان هنوز در بند «جنگ» است، جنگی «اعلام‌نشده»، پنهان ولی بسیار خونریز! آمریکای لاتین، و مصائب صدها میلیون ساکنان این منطقه، دیگر از تیترهای درشت روزنامه‌ها گریخته، تو گوئی دیگر کسی نمی‌داند که در قلب امپراتوری مافیاهای برزیل، در اقتصاد فروپاشیدة آرژانتین، در مناطق جنگ‌زدة آمریکای‌ مرکزی بر ملت‌ها، کودکان و زنان، چه‌ها می‌گذرد. در همین راستا، آسیای جنوب شرقی، آفریقای سیاه و بسیاری دیگر مناطق تحت ستم، به دست فراموشی سپرده شده‌اند. نظام رسانه‌ای، امروز بیش از پیش «سرکوب‌گر» عمل می‌کند، دیگر این «حوادث» نیستند که «سرخط‌ها» را می‌سازند، این «سرخط‌های» رسانه‌های بزرگ جهانی‌اند که به «واقعیات» جان می‌دهند، و این «واقعیات» را همه روزه برای مردمان رقم زده و «می‌سازند»! انسان هزارة سوم «همه‌چیز» می‌داند، بدون آنکه از احوال همسایه‌اش با خبر باشد؛ این است «واقعیتی» که «جهانی‌شدن»‌ و «جهانی‌فکر» کردن به بشر ارزانی داشته. از احوال دیگران بی‌خبریم چرا که دیگر برایمان از احوال آنان کسی سخنی به زبان نمی‌آورد: رسانه‌ها، اینچنین است، که برای بشریت «واقعیت» می‌سازند!

امروز در افغانستان و در ترکیه تظاهراتی برای بزرگداشت «روز کارگر» صورت گرفت؛ از ایندو کشور می‌گوئیم چرا که به تاریخ و فرهنگ ما نزدیک‌تر از دیگر ملل‌‌اند. در ترکیه پلیس صدها تن از فعالان اتحادیه‌ها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد و دستگیر می‌کند. و در این روز از افغان‌ها سخن می‌گوئیم، از مهاجران افغان سخن به میان می‌آوریم که حکومت اسلامی، آنان را در شرایط «غیرانسانی» به جهنم جنگ‌های داخلی افغانستان باز پس می‌فرستد و از کشور ایران، از پناهگاهی که جهت زندگی در صلح و آرامش برگزیده‌اند، اخراج‌شان می‌کند. از آنان که هنوز «امیدوارند» می‌‌پرسیم، آیا روابط میان ملل، ملل همسایه، می‌تواند اینچنین بهبود یابد؟ مسلماً‌ خیر! ‌ روابط میان ملل فقط بر اساس سخاوت و بزرگ‌منشی‌ می‌تواند به نقطه‌ای سازنده برسد؛ خودباوری‌ها، فرهنگ‌پرستی‌ها، مذهب‌پرستی‌ها و پرستش دیگر «نمادهای» غیرانسانی، که طی تاریخ سده‌ها ملت‌های همسایه را از یکدیگر جدا کرده، اگر دیروز وسیلة بهره‌برداری خوانین و پادشاهان خونریز و قهار می‌شد، امروز ابزار دست استعمار شده. بله، اگر هنوز در ایران ـ کشوری که یکصدسال پیش تجربة انقلاب مشروطه از سر گذرانده ـ کارگران از حمایت قانون کار بی‌نصیب‌اند، «مهاجر» را نیز می‌توان اینچنین از کشور اخراج کرد. و در همسایگی‌مان استعمار می‌تواند رهبران سندیکاها را به زیر باطوم پلیس ضدشورش بیاندازد. آن‌ها که در ذهنیت‌های واپس‌مانده‌شان، سرنوشت ملت‌ها را از یکدیگر جدا می‌کنند، بهتر است با دیدی وسیع‌تر به سرنوشت کارگران در این سه کشور همسایه بنگرند، و بدانند که برخلاف آنچه بر خطوط خبرگزاری‌های جهان در مسیر جعل اخبار می‌رانند، خبر واقعی و اساسی در چنین روزی همین یک است و بس: «کارگران، محرومان، ستمدیگان جهان متحد شوید!‌»







هیچ نظری موجود نیست: