۱۲/۱۱/۱۳۸۵

سیخ و مذاکره!



در نماز جمعة امروز تهران، خطیب محترم، حجت‌الاسلام احمد خاتمی، شدیداً پاکستان را محکوم کرده‌اند. البته این نوع «محکومیت‌های» زبانی در حکومت اسلامی «مد روز» است و از هنگامی که روح‌الله‌خمینی در هنگام سخنرانی «توی دهن این و آن می‌زد»، بعضی از «سخنرانان» به این نتیجه رسیده‌اند که، اگر در حین سخنرانی کمی فحاشی چاشنی نکنند، ممکن است موعظه‌های‌شان آنقدرها که باید و شاید، «اسلامی»‌ از کار در نیاید. ولی، بیرون کشیدن پروندة کشوری چون پاکستان، آنهم در نماز جمعة تهران، و در مقابل صدها هزار تماشاچی تلویزیون و حضار، از آن سیاست‌هاست که نمی‌توان صرفاً با توجه به «سنت» جلیلة روح‌الله به تحلیل آن پرداخت. پیشتر در همین وبلاگ مطرح کردیم که، پاکستان از نظر سیاست‌های جهانی غرب، در منطقة مسلمان نشین کرة ارض از اهمیتی کلیدی برخوردار است، و شاید به همین خاطر باشد که در سیاست‌های رسانه‌ای همیشه سعی بر آن می‌شود که نام این کشور از خطوط اصلی اخبار دور بماند. پاکستان در عمل پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان جهان است ـ اندونزی و مسائل داخلی آنرا اگر در نظر آوریم به صراحت می‌توان دید که اسطورة پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان جهان بیشتر ردائی است که غرب بر قامت اندونزی پوشانده. پاکستان تنها کشور مسلمان است که از طریق کارشناسان سازمان سیا و تحت نظر این سازمان به بمب اتمی دسترسی دارد! و پاکستان در جنوب قارة آسیا، در رأس کشورهای کوچک و کم‌اهمیت‌تری چون تایلند، فیلیپین و ... مهم‌ترین پایگاه نظامی آمریکا به شمار می‌آید. و مهم‌تر از همه اینکه، این کشور در ترازوئی که غرب در دوکفة آن چین و هند را قرار داده، وظیفة اصلی و اساسی متمایل کردن کفة چین به جانب سیاست‌های غرب را بر عهده دارد. این مختصر نشان می‌دهد که با پاکستان، آنهم در نماز جمعة زمین چمن دانشگاه «سابق» تهران، نمی‌توان «شوخی» کرد!

حال اگر از این واقعیت بگذریم که هنوز که هنوز است، کارشناسان انگلیسی در کشور پاکستان اسکناس‌های جاری «جمهوری» اسلامی را چاپ می‌کنند، می‌باید از «ورای» سیاست‌هائی که اخیراً در سطح جهانی مطرح شده، کشف‌الارمز کرده، ببینیم چرا میانة اسلام و مسلمین اینچنین «شکر آب» شده. بارها عنوان کرده‌ایم که بازندگان اصلی قماری که غرب، تحت عنوان اصولگرائی اسلامی در افغانستان به راه انداخت، دو کشور پاکستان و عربستان هستند؛ دو کشوری که عملاً ستون‌های اساسی حاکمیت طالبان افغان از نظر مادی و لوژیستیک بودند. از طرف دیگر شاهدیم که امروز، پدیده‌ای که «طالبان» نام دارد، دیگر چون گذشته‌ها تماماً تحت نظر سازمان سیا قرار نمی‌گیرد. در واقع، در جهنمی که آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها در افغانستان به راه انداختند، امروز هر سیاستی با تکیه بر «مشتی‌دلار» می‌تواند افرادی مسلح را به دور محورهائی بسیج کرده، دسته و گروهی مسلح به راه انداخته، و بجان مردم بیفتد؛ این یک واقعیت تکاندهنده است. واقعیتی که دولت‌های استعماری چون حکومت اسلامی ایران، پاکستان و حتی دولت دست‌نشاندة کابل، نه تنها از آن کاملاً آگاهی دارند که تمامی سعی خود را جهت امتداد همین شرایط در اینکشور مبذول می‌دارند. در واقع، آمریکا در شرایط ویژة منطقه، به این «پروژة نهائی» قناعت کرده بود، تا به خیال خود، روسیه، هند و احیاناً چین را، از هر گونه سیاستگذاری دراز مدت و قدرتمند در منطقه منصرف کند؛ همانطور که می‌توان حدس زد، غرب فقط در شرایطی دست از این طرح برمی‌دارد که به دست سیاست‌های دیگر مجبور به این عمل شود؛ گویا شرایط تحمیل چنین اجباری بر غرب در حال فراهم آمدن است.

چرا که شواهد دیگری نیز از پایان یافتن دوران آقائی غرب در منطقه در اختیار داریم! آمریکائی‌ها که تا چند روز پیش حتی حاضر نبودند نگاهی سطحی به طرح «بیکر‌ ـ هامیلتون» بیاندازند، امروز از دهان وزیر امور خارجة خود، خانم رایس، صریحاً عنوان می‌کنند که، برنامة ما در عراق در چارچوب این طرح صورت خواهد گرفت! این تغییر سیاست را چگونه می‌باید ارزیابی کرد؟ جنگی که قرار بود با کمک آمریکا، احمدی‌نژاد و پاسداران مقام رهبری، جهت جایگیر شدن حاکمیتی اسلامی در مرزهای جنوبی روسیه با ارتش‌های غربی به راه بیاندازند، روی دست آمریکائی‌ها «باد» کرده؛ و امروز، سخن از حضور مستقیم روسیه و ایران در کنفرانسی جهت بررسی اوضاع عراق در شهر بغداد نیز به میان می‌آید! همه می‌دانیم که نزدیک شدن علنی سیاست تهران به واشنگتن به معنای مرگ «تهران اسلامی» است، چرا که حکومت ایران، تنها دلیل موجودیت خود: «مبارزة فرضی با آمریکا» را نیز، از دست خواهد داد.

از طرف دیگر افغانستان، همانطور که بارها پیش‌بینی کرده بودیم، هر روز بیش از پیش به آشوب کشیده می‌شود؛ امروز رسانه‌های بین‌المللی دیگر «مماشات» را کنار گذاشته‌اند، و صریحاً اعلام می‌کنند که چندین و چند منطقه از این کشور به دست طالبان اداره می‌شود، و یا برخی مناطق حتی به دست ارتشی که خود را «طالبان» معرفی می‌کند، «تسخیر» شده‌اند! امروز در ادامة این سیاست‌ها حتی شاهد دستگیری وزیر دفاع طالبان به دست پلیس پاکستان هم هستیم! البته این امر کاملاً روشن بود که سازماندهی طالبان به دست پلیس و سازمان «آی‌اس‌آی» پاکستان صورت گرفته، ولی اینکه رابطة دولت پاکستان با ملغمه‌ای که نام «طالبان» بر آن گذاشته‌اند تا به این اندازه علنی شده، می‌تواند خود جای نگرانی بسیار شدیدی برای همدستان «طالبان» در منطقه فراهم آورد. از شرایط چنین بر می‌آید که آمریکائی‌ها دیگر چشم امید به «طالبان» ندارند، چرا که بخوبی دریافته‌اند که اگر آنان گروهی را مسلح می‌کنند و بجان دیگران می‌اندازند، کشورهای بزرگ منطقه نیز، ‌در شرایط استراتژیک فعلی، هر یک می‌توانند به سهم خود دست به همین کار بزنند، در نتیجه علیرغم تمایل آمریکا به حفظ شرایط بحرانی در منطقه، «حل‌المسائل» طالبان در حال خارج شدن از دستور کار آمریکا است، ولی آمریکا متعلق به جهان اسلام نیست، و حکومتش نیز دست‌نشانده نیست! این کشور، حتی پس از قبول شکست در منطقه، یک قدرت جهانی باقی می‌ماند، و سعی تمام خواهد داشت که در عقب‌نشینی از مواضع خود، از طریق سازش با قدرت‌های تعیین‌کنندة دیگر، به بهترین نتیجة ممکن دست یابد. ولی، در این میان حکایت دولت ایران، حکایتی است کاملاً متفاوت!

اگر جنگ با آمریکا به مذاکرات مستقیم در بغداد کشیده شود؛ اگر آمریکا دست از حمایت از پدیدة طالبان به صورت کامل بردارد؛ اگر دولت پاکستان مجبور شود با دنباله‌روی از سیاست نوین آمریکا، روابط خود با این گروه «ضدبشری» را علنی کرده و در عین حال به حداقل کاهش دهد؛ اگر روسیه، بدون ابراز «نگرانی»،‌ به آمریکا اجازه می‌دهد که در منطقة قفقاز موشک‌های خود را مستقر کند ؛ همة این‌ها به این نتیجة مستقیم می‌رسد که کار حکومت اسلامی گره خورده. و این گره را در همین راستا، خطیب نماز جمعة قصد دارد با حمله به پاکستان باز کند! چرا که پاکستان را متهم می‌کند که سعی دارد با همراهی برخی کشورهای مسلمان نشین، اسرائیل را به رسمیت بشناسد! کشورهائی که 5 روز پیش در چارچوب کنفرانس اسلامی در ملاقاتی تقریباً «غیرعلنی» در اسلام‌آباد حضور به هم رساندند، همگی از کشورهای عمدة وابسته به غرب‌اند، ولی یک ویژگی اساسی در مورد همگی آنان صدق می‌کند: «هیچکدام جهت حفظ بقاء سیاسی خود مجبور نشده‌اند "نعل‌وارونة" مبارزه با آمریکا بزنند!» عربستان سعودی، اردن، ترکیه، اندونزی و مصر، نه تنها همگی پایگاه‌های «سیاسی ـ نظامی» غرب‌اند، که در چارچوب سیاست‌های منطقه، همگی کشورهائی برخوردار از سیاست‌هائی «سنتی» معرفی می‌شوند. «سنتی»، در قالبی صرفاً به معنای «دوری جستن از هیاهوی اسلامی»!

اگر پاکستان که خود اولین شرکت کننده، و پر سروصداترین‌شان در «کلوپ» اسلام‌گرایان جهان اسلام بوده، امروز قصد نزدیک شدن به این نوع حاکمیت‌های «سنتی» را دارد، می‌باید نتیجه گرفت که اسلام‌آباد تنها راه نجات خود را همانا فدا کردن روابط «ویژه» با طالبان، و دوستان اسلامی «طالبان»، یعنی تهران جستجو می‌کند. و دلیل فریادهای جناب حجت‌الاسلام احمد خاتمی در نماز جمعه تهران نیز دقیقاً در همین نکته نهفته.

حال می‌باید دید آیا این چرخش می‌تواند برای حاکمیت مستبد و نظامی پاکستان امیدی، هر چند کوچک، جهت حفظ بقاء تأمین کند یا خیر! چرا که همانطور که پیشتر گفتیم، نقشة ژئوپولیتیک منطقه به طور کلی زیرورو شده، در این شرایط، که بیشتر به یک زمین‌لرزة سیاسی می‌ماند تا یک تحول تاریخی، مسلماً‌ برخی حکومت‌ها قربانی خواهند شد؛ فقط تحولات آینده مشخص خواهد کرد که، آیا حکومت‌های ایران، پاکستان، افغانستان و عربستان نیز، در میان این قربانیان خواهند بود، یا خیر؟

هیچ نظری موجود نیست: